هولوکاست فاجعهای تاریخی است که در آن شش میلیون یهودی و صدها هزار رومایی (کولی)، همجنسگرا، اسلاو، سوسیالیست، کمونیست، افراد معلول و میلیونها فرد بیگناه دیگر کشته شدند. حکومت ایران همواره این جنایت تاریخی را افسانه خوانده و آن را انکار کرده است. این مقاله بخشی از «پروژه سرداری» است که در ایرانوایر با همکاری موزه بزرگداشت هولوکاست ایالات متحده منتشر میشود. «پروژه سرداری» شامل سلسله مقالات و ویدئوهایی است که در آن به جوانب مختلف هولوکاست میپردازیم. خوشحال میشویم نظر شما را درباره این سری بشنویم. لطفا با این ایمیل یا از طریق شبکههای اجتماعی با ما در تماس باشید: info@iranwire.com
هولوکاست نامی است که بر آزار و شکنجه و کشتار نظاممند شش میلیون یهودی نهادهاند؛ این آزار و شکنجه و کشتار توسط دولت نازی و متحدان و همدستانش انجام شد. هولوکاست یک روند تکاملی بود که بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ در سراسر اروپا به وقوع پیوست.
واقعیتهای کلیدی:
۱- یهودستیزی پایه و اساس هولوکاست بود. یهودستیزی، نفرت و یا تعصب نسبت به یهودیان، یک اصل اساسی ایدئولوژی نازیها به شمار میرفت. این تعصب البته در سراسر اروپا نیز رواج داشت.
۲- بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵، آزار و شکنجه یهودیان توسط آلمان نازی به طور فزایندهای افراطی شد. این شکل افراطی از یهودستیزی با کشتار جمعی شش میلیون یهودی به اوج خود رسید.
۳- در طول جنگ جهانی دوم، آلمان نازی و متحدان و همدستانش تقریبا از هر سه یهودی اروپایی دو نفر را به قتل رساندند. این کشتار با استفاده از روشهای مختلف از جمله بدرفتاری وحشیانه، تیربارانهای دستهجمعی، اتاقهای گاز و مراکزی که مخصوص کشتار طراحی شده بودند، انجام شد.
هولوکاست چه بود؟
هولوکاست (۱۹۴۵-۱۹۳۳) نامی است که بر آزار و شکنجه و کشتار نظاممند شش میلیون یهودی اطلاق میشود. این آزار و شکنجه و کشتار توسط دولت نازی و متحدان و همدستانش انجام شد. مطابق تعریف موزه یادبود هولوکاست در ایالات متحده، هولوکاست طی سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ رخ داده است. دوران هولوکاست در ژانویه ۱۹۳۳ و با به قدرت رسیدن آدولف هیتلر و حزب نازی در آلمان آغاز شد. پایان آن نیز در ماه مه ۱۹۴۵ و زمانی بود که نیروهای متفقین، آلمان نازی را در جنگ جهانی دوم شکست دادند. هولوکاست همچنین گاهی با عنوان «شوا»، واژهای عبری به معنی «فاجعه» نیز شناخته میشود.
مسدود کردن ورودی یک مغازه متعلق به یهودیان با علامتهای تحریم توسط اعضای نیروی طوفان (اسآ). برلین، آلمان، ۱ آوریل ۱۹۳۳
اینگونه نبود که نازیها با در دست گرفتن قدرت در آلمان، بلافاصله دست به کشتار جمعی بزنند؛ بلکه آنها به کمک قوانین دولتی، با سرعت زیادی برای هدف قرار دادن و حذف یهودیان از جامعه آلمان اقدام کردند. رژیم آلمان نازی در میان دیگر اقدامات یهودستیزانه خود، قوانینی تبعیضآمیز را علیه یهودیان وضع و خشونت زیادی را علیه آنان سازماندهی کرد. آزار و شکنجه یهودیان توسط نازیها بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ به طور چشمگیری رادیکال و افراطی شد. نقطه اوج این رادیکالیزه شدن نیز طرحی بود که رهبران نازی از آن با عنوان «راه حل نهایی مسئله یهود» نام میبردند. برنامه «راه حل نهایی» در حقیقت کشتار دستهجمعی، سازمانیافته و نظاممند یهودیان اروپایی بود. رژیم آلمان نازی این نسلکشی را بین سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ اجرا کرد.
چرا نازیها یهودیان را هدف قرار دادند؟
نازیها به خاطر یهودستیزی افراطی خود بود که یهودیان را مورد هدف قرار دادند. نازیها نسبت به یهودیان تعصب داشتند و از آنها متنفر بودند. در واقع، یهودستیزی اصل اساسی ایدئولوژی نازیها بود و شالوده جهانبینی آنها محسوب میشد.
نازیها به دروغ یهودیان را متهم اصلی مشکلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آلمان میدانستند. آنها به طور مشخص یهودیان را مقصر شکست آلمان در جنگ جهانی اول (۱۹۱۸-۱۹۱۴) برمیشمردند. شماری از آلمانیها نیز این ادعاهای نازیها را قبول کرده بودند. خشم و عصبانیت از شکست خوردن در جنگ جهانی اول و همچنین بحرانهای اقتصادی و سیاسی پس از آن، به افزایش یهودستیزی در جامعه آلمان کمک میکرد. از دیگر دلایلی که باعث میشد بسیاری از آلمانیها افکار نازیها از جمله یهودستیزی را بپذیرند، میتوان به بیثباتی آلمان تحت جمهوری وایمار (۱۹۳۳-۱۹۱۸)، ترس از کمونیسم و شوکهای اقتصادی رکود بزرگ نیز اشاره کرد.
البته که یهودستیزی، ابداع و اختراع نازیها نبود. یهودستیزی یک تعصب قدیمی و گسترده است که در طول تاریخ، شکلهای مختلفی به خود گرفته است. قدمت ضدیت با یهودیان در اروپا به دوران باستان بازمیگردد. تعصبات علیه یهودیان در قرون وسطی (۵۰۰-۱۴۰۰) اساسا مبتنی بر عقاید و افکار اولیه مسیحیت بود؛ به طور مشخص، این افسانه که یهودیان مسئول مرگ عیسی مسیح بودند. در اوایل دوره مدرن در تاریخ اروپا (۱۸۰۰-۱۴۰۰)، سوءظن و تبعیض که ریشه در تعصبات مذهبی داشت، امری متداول به شمار میرفت. شمار زیادی از رهبران اروپای مسیحی، یهودیان را از بیشتر جنبههای زندگی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به حاشیه میراندند. این محرومیت البته به ایجاد کلیشههایی در مورد یهودیان به عنوان افراد بیگانه کمک میکرد. همزمان با سکولارتر شدن اروپا و جدایی دین از سیاست، بیشتر محدودیتهای قانونی برای یهودیان در بسیاری از جاها لغو شد، اما این به معنای پایان یهودستیزی نبود. علاوه بر یهودستیزی مذهبی، انواع دیگری از یهودستیزی نیز در قرون ۱۸ و ۱۹ در اروپا رایج شد. این گونههای جدید شامل یهودستیزیهای اقتصادی، ملیگرایانه و نژادی بود. یهودستیزان در قرن نوزدهم به دروغ ادعا میکردند که یهودیان، عامل بسیاری از آسیبهای اجتماعی و سیاسی در جامعه مدرن و صنعتی هستند. تئوریهای نژاد، بِهنژادی یا یوژنیک و همچنین نظریه داروینیسم اجتماعی به غلط عامل توجیه این نفرتها بودند. در حقیقت تعصب نازیها علیه یهودیان با استناد به همه این عناصر، به ویژه یهودستیزی نژادی شکل گرفته بود. یهودستیزی نژادی نیز این ایده را مطرح میکند که یهودیان، نژادی جدا و پست به شمار میروند.
در حقیقت حزب نازی گونهای بهخصوص مخرب از یهودستیزی نژادی را ترویج میکرد؛ نوعی از یهودستیزی که در مرکزیت جهانبینی نژادمحور این حزب قرار داشت. نازیها معتقد بودند که جهان به نژادهای متمایز تقسیم شده است و برخی از این نژادها بر دیگران برتری دارند. آنها آلمانیها را اعضای نژاد برتر «آریایی» میپنداشتند و مدعی بودند که «آریاییها» برای حفظ موجودیت خود است که با نژادهای دیگر مبارزه میکنند. نازیها علاوه بر این معتقد بودند که نژاد یهودی از همه نژادها پستتر و خطرناکتر است. به گفته نازیها، یهودیان تهدیدی بودند که باید از جامعه آلمان حذف میشدند. آنها مصرانه تاکید میکردند که در غیر این صورت، «نژاد یهودی» مردم آلمان را برای همیشه فاسد و نابود میکند. البته تعریف نژادمحور نازیها از یهودیان، شامل بسیاری از افرادی میشد که یا خود را مسیحی میدانستند و یا مکلف به مذهب یهودیت نبودند.
هولوکاست در کجا اتفاق افتاد؟
هولوکاست، ابتکاری از آلمان نازی بود که در سراسر اروپای تحت کنترل آلمان و دولِ محوری اتفاق افتاد. تقریبا تمام جمعیت یهودی اروپا که در سال ۱۹۳۳ تعداد آنها به ۹ میلیون نفر میرسید، تحت تاثیر هولوکاست قرار گرفتند.
هولوکاست، درست پس از منصوب شدن آدولف هیتلر به سمت صدراعظم در ژانویه ۱۹۳۳ در آلمان آغاز شد. رژیم آلمان نازی (که خود را رایش سوم مینامید) تقریبا بلافاصله یهودیان را از زندگی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آلمان محروم کرد. رژیم نازی در طول دهه ۱۹۳۰ به طور مرتب یهودیان را برای مهاجرت تحت فشار قرار میداد.
نقشه قتل عام جوخههای مرگ اساس در اروپای شرقی. ژوئن ۱۹۴۱ تا نوامبر ۱۹۴۲
اما آزار و شکنجه یهودیان توسط نازیها فراتر از مرزهای آلمان نیز گسترش یافت. سیاست خارجی آلمان نازی در طول دهه ۱۹۳۰ تهاجمی بود. این امر در جنگ جهانی دوم که در سال ۱۹۳۹ در اروپا آغاز شد، به اوج خود رسید. تعداد یهودیانی که تحت سلطه آلمان نازی قرار گرفتند، هم پیش از جنگ و هم به هنگام توسعه قلمرو آلمان در زمان جنگ، میلیونها نفر برآورد میشود.
توسعه قلمرو آلمان نازی در سالهای ۱۹۳۹-۱۹۳۸ آغاز شد. در این مدت، آلمان همسایه خود یعنی اتریش و همچنین سودتنلند (مناطق مرزی غرب، شمال و جنوب چکسلواکی که از لحاظ تاریخی محل زندگی آلمانیزبانها بود) را به خاک خود ضمیمه و همچنین سرزمینهای چک را اشغال کرد. آلمان نازی در نخستین روز از سپتامبر ۱۹۳۹، جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵-۱۹۳۹) را با حمله به لهستان آغاز کرد. طی دو سال بعد، آلمان به بسیاری از اروپا، از جمله بخشهای غربی اتحاد جماهیر شوروی حمله و آنجا را اشغال کرد. آلمان نازی همچنین ضمن اعلام اتحاد با دولتهای ایتالیا، مجارستان، رومانی و بلغارستان، مناطق تحت کنترل خود را گسترش داد و دولتهای دستنشاندهای را نیز در اسلواکی و کرواسی ایجاد کرد. این کشورها اعضای اروپایی ائتلاف موسوم به «دول محوری» را تشکیل میدادند که شامل ژاپن نیز میشد.
تا سال ۱۹۴۲، آلمان نازی به خاطر سرزمینهای الحاقی، تهاجمها، اشغالها و البته کمک متحدانش، بیشتر خاک اروپا و بخشهایی از شمال آفریقا را در سیطره داشت. قدرت گرفتن نازیها به دنبال خود، سیاستهای خشن و در نهایت کشتار جمعی را برای غیرنظامیان یهودی در سراسر اروپا به همراه داشت.
نازیها، متحدان و همدستان آنان شش میلیون یهودی را به قتل رساندند.
چگونه آلمان نازی و متحدان و همدستانش یهودیان را مورد آزار و اذیت قرار دادند؟
بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵، آلمان نازی به همراه متحدان و همدستانش، طیف وسیعی از سیاستها و اقدامات ضدیهودی را عملی کردند. این سیاستها از مکانی به مکان دیگر متفاوت بود. بنابراین میتوان گفت که همه یهودیان، هولوکاست را به یک شکل تجربه نکردند. اما در تمامی موارد، میلیونها نفر تنها به دلیل یهودی بودن مورد آزار و اذیت قرار گرفتند.
آزار و شکنجه یهودیان در سرزمینهای تحت کنترل آلمان، به شکلهای مختلفی انجام میشد:
تبعیض قانونی در قالب قوانین یهودستیزانه؛ این موارد شامل قوانین نژادی نورنبرگ و قوانین تبعیضآمیز متعدد دیگری نیز میشد.
گونههای مختلفی از شناسایی و حذف عمومی؛ این موارد شامل تبلیغات یهودستیزانه، تحریم مشاغل متعلق به یهودیان، تحقیر عمومی و همچنین علامتگذاری اجباری (مانند الحاق نشان ستاره داوود بر روی لباس) بود.
خشونت سازمان یافته؛ که بارزترین نمونه آن کریستالناخت یا شب شیشههای شکسته است. البته حوادث جداگانه و پوگرومها (شورشهای خشونتآمیز) دیگری نیز وجود داشت.
جابهجایی فیزیکی؛ نازیها برای جابهجایی فیزیکی افراد و جوامع یهودی از مهاجرت اجباری، اسکان مجدد، اخراج، تبعید و ایجاد محلههای یهودینشین (گتو) استفاده میکردند.
بازداشت؛ نازیها یهودیان را در گتوهای پرجمعیت و اردوگاههای کار اجباری زندانی میکردند. بسیاری از یهودیان در این اردوگاهها بر اثر گرسنگی، بیماری و سایر شرایط غیرانسانی جان باختند.
دزدی و غارت گسترده؛ مصادره داراییها، اموال شخصی و اشیاء قیمتی یهودیان، بخش مهمی از هولوکاست بود.
کار اجباری؛ یهودیان مجبور بودند تا در خدمت تلاشهای جنگی متحدین و یا برای تقویت سازمانها و نهادهای نازی، ارتش و مشاغل خصوصی، کار اجباری انجام دهند.
شمار زیادی از یهودیان در نتیجه این سیاستها جان خود را از دست دادند. اما تا پیش از سال ۱۹۴۱، کشتار دستهجمعی و نظاممند تمامی یهودیان، سیاست نازیها به شمار نمیرفت. با این حال از آغاز سال ۱۹۴۱، رهبران نازی تصمیم گرفتند تا برنامه قتلعام یهودیان اروپا را اجرا کنند. آنها از این طرح با عنوان «راه حل نهایی مسئله یهود» یاد میکردند.
«راه حل نهایی مسئله یهود» چه بود؟
«راه حل نهایی مسئله یهود» نام برنامه نازیها برای کشتار عمدی و نظاممند یهودیان اروپایی بود. این برنامه در واقع آخرین مرحله هولوکاست بود و از سال ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ رخ داد. اگرچه شمار زیادی از یهودیان پیش از شروع «راه حل نهایی» کشته شده بودند، اما اکثریت قریب به اتفاق قربانیان یهودی در این دوره به قتل رسیدند.
آلمان نازی به عنوان بخشی از «راه حل نهایی»، مرتکب قتلعام در مقیاسی بیسابقه شد. دو روش اصلی برای کشتن وجود داشت؛ روش اول، تیربارانهای دسته جمعی بود. این تیربارانهای دستهجمعی توسط نیروهای آلمانی و در حومه روستاها، شهرکها و شهرهای سراسر اروپای شرقی انجام میشد. روش دوم نیز خفگی با گاز سمی بود. عملیات کشتار با گاز سمی در مراکز کشتار و در اتاقهای ثابت و سیار گاز انجام میشد.
گروهی از دختران جوان در حیاطی در شهر ایشیشکس در لیتوانی. یهودیان این کشور توسط جوخههای مرگ اساس در ۲۱سپتامبر۱۹۴۱ به قتل رسیدند. این عکس پیش از سپتامبر ۱۹۴۱ ثبت شده است.
تیربارانهای دستهجمعی
رژیم نازی تیربارانهای دستهجمعی غیرنظامیان را در مقیاسی انجام داد که مشابه آن هرگز دیده نشده بود. پس از حمله آلمان به شوروی در ژوئن ۱۹۴۱، نیروهای آلمانی شروع به تیرباران دستهجمعی یهودیان محلی کردند. این نیروها در ابتدا فقط مردان یهودی که امکان پیوستن به ارتش را داشتند، هدف قرار میدادند. اما از ماه اوت ۱۹۴۱، آنها به کشتار تمامی یهودیان مبادرت ورزیدند. این قتلعامها اغلب در روز روشن و در پیش چشم مردم محلی انجام میشد.
عملیات تیرباران دستهجمعی در بیش از ۱۵۰۰ شهر، شهرک و روستا در سراسر اروپای شرقی انجام شد. نیروهای آلمانی که وظیفه کشتار یهودیان محلی را بر عهده داشتند، در سرتاسر منطقه حرکت کرده و قتلعامهای وحشتناکی را مرتکب میشدند. این نیروها به طور معمول، وارد یک شهر میشدند؛ ابتدا غیرنظامیان یهودی را جمعآوری میکردند، سپس ساکنان یهودی را به حومه شهر برده و آنها را مجبور به حفر یک گور دستهجمعی میکردند. در برخی موارد نیز گورهای دستهجمعی از قبل آماده شده بود. سرانجام، نیروهای آلمانی و یا نیروهای کمکی محلی، همه مردان، زنان و کودکان را در بالای گودالها مستقر کرده و به آنان شلیک میکردند. این قتل عامها در برخی مواقع به وسیله اتاقکهای گاز سیار که مخصوص همین کار طراحی شده بود، انجام میشد. عاملان این کشتار از این اتاقکها برای خفه کردن قربانیان با گاز سمی مونوکسیدکربن استفاده میکردند.
آلمانیها همچنین این تیربارانهای دستهجمعی را در مراکز کشتار در شرق اروپای اشغالی نیز انجام میدادند. این مراکز کشتار به طور معمول در نزدیکی شهرهای بزرگ قرار داشت. قلعه نهم در کوونو (شهر کائوناس در لیتوانی)، جنگلهای رومبولا و بیکرنیکی در شهر ریگا (در لتونی) و روستای مالی تروستنتس در نزدیکی مینسک (در بلاروس)، از جمله محلهای برپایی این مراکز کشتار بود. قریب به دهها هزار یهودی از گتوهای کوونو، ریگا و مینسک توسط آلمانیها و همدستان محلی آنان در این مراکز کشتار به قتل رسیدند. نازیها و همدستان آنان همچنین دهها هزار یهودی آلمانی، اتریشی و چک را در این مراکز تیرباران کردند. هزاران قربانی نیز در اتاقکهای سیار گاز در مالی تروستنتس کشته شدند.
نیروهای ویژه اساس و پلیس، گردانهای پلیس نظم (اورپو) و اساس مسلح (وافن اساس)، از جمله نیروهای آلمانی بودند که تیربارانهای دستهجمعی را در شرق اروپا انجام میدادند. ارتش آلمان (ورماخت) نیز پشتیبانی لجستیکی و نیروی انسانی را فراهم میکرد. در بعضی مواقع، برخی از واحدهای ورماخت نیز خودشان قتلعام را انجام میدادند. همچنین در بسیاری از نقاط، نیروهای کمکی محلی که با اساس و پلیس همکاری میکردند، در تیربارانهای دسته جمعی مشارکت داشتند. این نیروهای کمکی در حقیقت متشکل از مقامات غیرنظامی، نظامی و پلیس محلی بودند.
حدود دو میلیون یهودی در تیربارانهای دستهجمعی و یا اتاقکهای سیار گاز در مناطق اشغال شده در شوروی به قتل رسیدند.
مراکز کشتار
اواخر سال ۱۹۴۱ بود که رژیم نازی در لهستان اشغالی شروع به ساخت مراکز کشتار با طراحی خاص و ثابت کرد. این مراکز کشتار را در زبان انگلیسی «اردوگاههای نابودی» یا «اردوگاههای مرگ» مینامند. آلمان نازی پنج مرکز کشتار را راهاندازی کرد: «خلمنو، بلزک، سوبیبور، تربلینکا و آشویتس-بیرکنائو». نازیها این مراکز کشتار را تنها با هدف کشتار موثر یهودیان در مقیاس دستهجمعی ساختند. وسیله اصلی قتل در این مراکز کشتار، گازی سمی بود که در اتاقکهای ثابت گاز و یا اتاقکهای سیارِ مهر و موم شده منتشر میشد.
پرترهای خیابانی از «داوید ساموسول» که احتمالا در پیوترکوف تریبونالسکی، لهستان، و بین سالهای ۱۹۳۶ و ۱۹۳۸ ثبت شده است. داوید در ۹ سالگی در مرکز کشتار تربلینکا به قتل رسید.
مقامات آلمانی با کمک متحدان و همدستان خود، یهودیان را از سراسر اروپا به این مراکز کشتار منتقل میکردند. نازیها با پنهان کردن نیت اصلی خود، فرایند انتقال یهودیان به مراکز کشتار را «اقدامات اسکان مجدد» و یا «نقل و انتقال برای تخلیه» مینامیدند. در زبان انگلیسی، در بیشتر مواقع به این روند «اخراج» گفته میشود. بیشتر این اخراجها نیز با قطار صورت میگرفت. مقامات آلمانی به منظور انتقال موثر یهودیان به مراکز کشتار، از سیستم راهآهن گسترده اروپا و همچنین سایر وسایل حمل و نقل استفاده میکردند. در بسیاری از موارد هم برای این کار از واگنهای باری استفاده میشد. در برخی موارد دیگر نیز از خودروهای سواری برای انتقال یهودیان استفاده شد.
شرایط حمل و نقل در فرایند اخراج یهودیان بسیار وحشتناک بود. مقامات آلمانی و همکاران محلی آنان، یهودیان را در هر سن و سالی که بودند، به سوار شدن در واگنهای مملو از جمعیت مجبور میکردند. آنها اغلب مجبور بودند که تا هنگام رسیدن قطار به مقصد، گاه حتی تا چند روز سرپا باشند. آنها از غذا، آب، حمام، گرما و مراقبتهای پزشکی محروم بودند. شماری از یهودیان نیز غالبا در طول مسیر و به خاطر شرایط غیرانسانی، جان خود را از دست میدادند.
اکثریت قریب به اتفاق یهودیانی که به مراکز کشتار تبعید شده بودند، تقریبا بلافاصله پس از ورود به اتاقکهای گاز فرستاده شدند. برخی از یهودیانی که از نظر مقامات آلمانی سالم و قوی بودند نیز برای کار اجباری انتخاب میشدند.
مادرم به سمت من دوید، شانههایم را گرفت و به من گفت: «لیبله، دیگر تو را نخواهم دید. مراقب برادرت باش.»
- لئو اشنایدرمن، ورود به آشویتس، فرایند انتخابشدن و جدایی از خانوادهاش را توصیف میکند.
مقامات آلمانی در همه این پنج مرکز کشتار، شماری از زندانیان یهودی را مجبور میکردند تا در روند کشتار کمک کنند. مرتب کردن وسایل قربانیان و خارج کردن اجساد قربانیان از اتاقکهای گاز از جمله وظایف دیگر زندانیان یهودی بود. در این میان یگانهای ویژه نیز اجساد میلیونها تن از قربانیان را یا به صورت دستهجمعی دفن کردند و یا در کورههای بزرگی که مخصوص همین کار طراحی شده بود، سوزاندند.
نزدیک به ۲.۷ میلیون مرد، زن و کودک یهودی در پنج مرکز کشتار به قتل رسیدند.
گتوها چه بودند و چرا مقامات آلمانی آنها را در طول هولوکاست ایجاد کردند؟
گتوها مناطقی از شهرها یا شهرکهای کوچکی بودند که اشغالگران آلمانی با جداسازی آنان، یهودیان را مجبور میکردند تا در شرایط شلوغ و غیربهداشتی آنجا زندگی کنند. مقامات آلمانی اغلب این مناطق را با ساختن دیوارها یا موانع دیگر محصور میکردند و نگهبانان نیز از خروج بدون اجازه یهودیان جلوگیری میکردند. برخی از گتوها تا سالها برپا بودند، اما برخی دیگر به عنوان محل نگهداری پیش از تبعید یا قتل، تنها برای چند ماه، چند هفته و یا حتی چند روز مورد استفاده قرار گرفتند.
گتوها برای نخستین بار توسط مقامات آلمانی در سالهای ۱۹۴۰-۱۹۳۹ در لهستان اشغالی ایجاد شدند. دو مورد از بزرگترین گتوها در شهرهای ورشو و ووچ در لهستان اشغالی قرار داشت. مقامات آلمانی از ژوئن ۱۹۴۱ و پس از حمله آلمان به شوروی، چندین گتو را در سرزمینهای تازه اشغال شده در شرق اروپا برپا کردند. مقامات آلمانی و متحدان و همدستان آنها، در سایر نقاط اروپا نیز اقدام به برپایی گتو کردند. همچنین قابل ذکر است که در سال ۱۹۴۴، مقامات آلمانی و مجارستانی، گتوهای موقتی را برای متمرکز کردن و کنترل یهودیان پیش از اخراج آنها از مجارستان ایجاد کردند.
هدف گتوها
مقامات آلمانی گتوها را نخست در شرق اروپای اشغالی و برای به حاشیه راندن و کنترل جمعیت بزرگ یهودیان محلی تاسیس کردند. آنها در ابتدای امر ساکنان یهودی را در داخل یک شهر و مناطق اطراف آن متمرکز میکردند. با این حال، در آغاز سال ۱۹۴۱، مقامات آلمانی یهودیان را از سایر نقاط اروپا (از جمله آلمان) به برخی از این گتوها تبعید کردند.
کار اجباری یهودیان، به ویژگی اصلی زندگی در بسیاری از گتوها تبدیل گردید. این امر دستکم از نظر تئوری قرار بود که به پرداخت هزینههای اداره گتو و همچنین حمایت از تلاشهای جنگی آلمان کمک کند. بعضی مواقع کارگاه و کارخانهای هم در نزدیکی گتوها ایجاد میشد تا یهودیان زندانی را برای کار اجباری استثمار کنند. البته کاری هم که برای یهودیان در نظر گرفته میشد، اغلب دستی و طاقتفرسا بود.
زندگی در گتوها
شرایط زندگی در گتوها نیز اسفبار و خطرناک بود. مواد غذایی بسیار کم و خدمات بهداشتی و مراقبتهای پزشکی بسیار محدود بود. صدها هزار نفر از ساکنان گتوها به خاطر گرسنگی، شیوع انواع بیماریها، قرار گرفتن در معرض گرمای شدید و همچنین خستگی ناشی از کار اجباری جان خود را از دست دادند. آلمانیها همچنین شمار زیادی از یهودیان زندانی را از طریق ضربوشتم وحشیانه، شکنجه، تیراندازیهای خودسرانه و همچنین سایر اشکال خشونتهای خودسرانه به قتل رساندند.
یهودیان در گتوها به دنبال حفظ احساس کرامت و تعلق جمعی خود بودند. ارتباط میان ساکنان گتوها اغلب از طریق مدارس، کتابخانهها، خدمات رفاهی یهودیان و موسسات مذهبی فراهم میآمد. بایگانی «اونِگ شابات» و عکاسی مخفی که تلاشی در جهت مستندسازی زندگی در گتوها بود، نمونههای قدرتمندی از مقاومت معنوی یهودیان به شمار میرود. بسیاری از گتوها نیز جنبشهای زیرزمینی داشتند که مقاومت مسلحانه انجام میدادند. مشهورترین آنها نیز قیام «گتوی ورشو» در سال ۱۹۴۳ است.
انحلال گتوها
طی سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۲، آلمانیها و متحدان و همدستان آنان شروع به کشتار دستهجمعی ساکنان گتوها و منحل کردن ساختارهای اداری آنها کردند. آنها این فرایند را «انحلال» نامیدند. در حقیقت این بخشی از «راه حل نهایی مسئله یهود» محسوب میشد. بیشتر یهودیان ساکن گتوها یا در تیربارانهای دستهجمعی در محلهای کشتار مجاور گتوها و یا پس از تبعید به مراکز کشتار به قتل رسیدند. البته بیشتر مراکز کشتار عمدا در نزدیکی گتوهای بزرگ لهستان اشغالی و یا در مسیرهای با دسترسی آسان به راه آهن قرار داشتند.
مسئول انجام هولوکاست و راه حل نهایی چه کسی بود؟
شمار زیادی از افراد، مسئول انجام هولوکاست و برنامه راه حل نهایی بودند.
در بالاترین سطح، «آدولف هیتلر» منبع الهام و مسئول صدور دستور، تایید و پشتیبانی از نسلکشی یهودیان اروپا بود. با این حال، هیتلر به تنهایی عمل نکرد. او حتی برنامه دقیقی نیز برای اجرای راه حل نهایی ارائه نکرد. دیگر رهبران نازی کسانی بودند که به طور مستقیم این کشتار جمعی را هماهنگی، برنامهریزی و اجرا کردند. «هرمان گورینگ»، «هاینریش هیملر»، «راینهارد هایدریش» و «آدولف آیشمن» از جمله این افراد بودند.
با این حال، میلیونها آلمانی و دیگر اروپاییها نیز در وقوع هولوکاست شرکت داشتند. نسلکشی یهودیان در اروپا بدون دخالت آنها عملا امکانپذیر نبود. در حقیقت رهبران نازی به کمک نهادها و سازمانهای آلمانی، دیگر قدرتهای جبهه متحدین، بوروکراسیها و نهادهای محلی و همچنین افراد مجزا و منفرد تکیه داشتند.
موسسات، سازمانها و افراد آلمانی
رهبران نازی به بسیاری از موسسات و سازمانهای آلمانی برای کمک به اجرای هولوکاست متکی بودند. چه پیش از جنگ جهانی دوم و چه در حین آن، اعضای سازمانهای نازی اقدامات ضدیهودی فراوانی را انجام دادند. این سازمانها شامل حزب نازی، نیروهای طوفان یا اسآ و پلیس امنیت یا اساس بودند. اساس و نیروهای وابسته به آن با شروع جنگ، به طور ویژهای مرگبار و کشنده شدند. اعضای اسدی، گشتاپو، پلیس جنایی (کریپو) و پلیس نظم، نقشی فعال و البته مرگبار در قتلعام یهودیان اروپا داشتند. از دیگر نهادهای آلمانی که در اجرای راه حل نهایی دخیل بودند، میتوان به ارتش آلمان، راهآهن ملی آلمان، سامانههای مراقبتهای بهداشتی آلمان، خدمات شهروندی آلمان و سیستمهای عدالت کیفری، کسبوکارهای آلمانی، شرکتهای بیمه و بانکها اشاره کرد.
سخنرانی آدولف هیتلر در یک تجمع اسآ. دورتموند، آلمان، ۱۹۳۳
در حقیقت تعداد بیشماری از سربازان، پلیسها، کارمندان، وکلا، قضات، بازرگانان، مهندسان و پزشکان و پرستاران آلمانی به عنوان اعضای این موسسات و نهادها، اجرای سیاستهای رژیم را برگزیدند. آلمانیهای معمولی نیز به طرق مختلف در هولوکاست شرکت داشتند. برخی از آلمانیها نیز در حالی که یهودیان مورد ضربوشتم و یا تحقیر قرار میگرفتند، سربازها را تشویق میکردند و به ابراز شادمانی میپرداختند. برخی دیگر نیز یهودیان را به دلیل نافرمانی از قوانین و مقررات نژادپرستانه محکوم میکردند. بسیاری از آلمانیها داراییها و اموال همسایگان یهودی خود را خریدند، در اختیار گرفتند و یا غارت کردند. انگیزههای مشارکت این آلمانیها در هولوکاست را میتوان به طور خلاصه در هواداری، به دنبال پیشرفت شغلی بودن، ترس، حرص و طمع، منفعت شخصی، یهودستیزی و آرمانهای سیاسی و البته دیگر عوامل خلاصه کرد.
دولتها و موسسات غیرآلمانی
آلمان نازی به تنهایی مرتکب هولوکاست نشد. این کشور به کمکهای متحدان و همدستان خود متکی بود. در همین زمینه نیز به کشورهایی که به طور رسمی با آلمان نازی متحد شده بودند، «متحدین» اطلاق میشود. عبارت «همکاران و همدستان» نیز به رژیمها و سازمانهایی اطلاق میشود که به شکل رسمی یا نیمهرسمی با مقامات آلمانی همکاری میکردند. در واقع متحدین و همکاران و همدستان آلمان نازی عبارتند از:
دول محور اروپایی و دیگر رژیمهای همدست (مانند دولت ویشی در فرانسه)؛ این دولتها نیز قوانینی یهودستیزانه تصویب کرده و در راستای اهداف آلمان با این کشور همکاری میکردند.
بوروکراسیهای محلی تحت حمایت آلمان، به ویژه نیروهای پلیس محلی؛ این سازمانها به جمعآوری، کارآموزی و تبعید یهودیان حتی در کشورهایی که با آلمان همپیمان نبودند، مانند هلند، کمک میکردند.
نیروهای کمکی محلی متشکل از مقامات نظامی و پلیس و غیرنظامیان؛ این نیروهای تحت حمایت آلمان در قتلعام یهودیان در اروپای شرقی (اغلب به صورت داوطلبانه) شرکت داشتند.
اصطلاحات «متحدین» و «همکاران و همدستان» همچنین میتواند به افراد وابسته به این دولتها و سازمانها دلالت داشته باشد.
اشخاص حقیقی در سراسر اروپا
در سرتاسر اروپا، اشخاصی که هیچ وابستگی دولتی یا نهادی نداشتند و حتی مستقیما در کشتار یهودیان نیز شرکت نداشتند، در وقوع هولوکاست سهیم بودند.
یکی از مرگبارترین کارهایی که همسایهها، آشنایان، همکاران و حتی دوستان میتوانستند انجام دهند، محکوم کردن یهودیان و لو دادن آنان به مقامات آلمان نازی بود. تعداد نامشخصی از اشخاص حقیقی این کار را انجام دادند. آنها مخفیگاههای یهودیان را فاش میکردند، هویتهای جعلی مسیحی را آشکار میکردند، یهودیان را برای مقامات نازی شناسایی میکردند و با این کار باعث مرگ آنها میشدند. انگیزههای این افراد نیز دامنه وسیعی از جمله ترس، منفعت شخصی، طمع، انتقام، یهودستیزی و عقاید سیاسی و ایدئولوژیک را شامل میشد.
اشخاص حقیقی در برخی موارد حتی از هولوکاست نیز به کسب منفعت میپرداختد. غیریهودیها گاهی به خانههای یهودیان نقل مکان میکردند، مشاغل متعلق به یهودیان را تصاحب میکردند و داراییها و اموال باارزش یهودیان را میدزدیدند. این بخشی از دزدی و غارت گستردهای بود که همراه با نسلکشی یهودیان انجام میشد.
اغلب اشخاص حقیقی نیز از طریق انفعال و بیتفاوتی نسبت به وضعیت اسفبار همسایگان یهودی خود در هولوکاست سهیم بودند. این افراد را گاهی اوقات تماشاگر نیز مینامند.
سایر قربانیان آزار و شکنجه نازیها و کشتار دستهجمعی چه کسانی بودند؟
هولوکاست به طور مشخص به آزار و شکنجه و قتل شش میلیون یهودی توسط رژیم نازی اشاره دارد. با این حال، میلیونها قربانی دیگر نیز برای آزار و شکنجه و قتل نازیها وجود داشت. رژیم نازی در دهه ۱۹۳۰، انواع مختلفی از دشمنان داخلی را در جامعه آلمان مورد هدف قرار داد. میلیونها اروپایی دیگر نیز با گسترش دامنه نفوذ نازیها در طول جنگ جهانی دوم، در معرض خشونت نازیها قرار گرفتند.
نازیها در عین این که یهودیان را «دشمنِ» دارای اولویت طبقهبندی کردند، با این حال گروههای دیگری را نیز به عنوان تهدیدی برای سلامت، وحدت و امنیت مردم آلمان هدف قرار دادند. مخالفان سیاسی، نخستین گروهی بودند که توسط رژیم نازی مورد هدف قرار گرفتند. این افراد در حقیقت مقامات و اعضای دیگر احزاب سیاسی و فعالان سندیکایی بودند. همچنین افرادی که صرفا مظنون به مخالفت یا انتقاد از رژیم نازی بودند، در زمره مخالفان سیاسی جای میگرفتند. دشمنان سیاسی، نخستین کسانی بودند که در اردوگاههای کار اجباری نازیها زندانی شدند. همچنین گروه مذهبی «شاهدان یهوه» نیز در زندانها و اردوگاههای کار اجباری زندانی بودند. علت بازداشت اعضای گروه شاهدان یهوه این بود که آنان از سوگند وفاداری به دولت یا خدمت در ارتش آلمان سر باز زدند.
از دیگر گروههای هدف رژیم نازی میتوان به آلمانیهایی اشاره کرد که فعالیتهای آنان برای جامعه آلمان مضر تلقی میشد. از جمله این افراد نیز میتوان به مردان متهم به همجنسگرایی، مجرمان حرفهای و یا معمولی، افراد به اصطلاح غیراجتماعی (مانند کسانی که به عنوان ولگرد، گدا، فاحشه، دلال محبت و الکلی شناخته میشوند) اشاره کرد. دهها هزار نفر از این قربانیان در زندانها و اردوگاههای کار اجباری زندانی شدند. رژیم نازی همچنین آفریقایی-آلمانیها را به زور عقیم میکرد و آنها را در معرض آزار و اذیت قرار میداد.
افراد معلول نیز قربانی رژیم نازی بودند. آلمانیهایی که تصور میشد شرایط موروثی ناسالمی دارند، پیش از جنگ جهانی دوم به زور عقیم شدند. با شروع جنگ، سیاست نازیها افراطیتر شد. افراد معلول، به ویژه آنهایی که در موسسات مراقبتی زندگی میکردند، هم به عنوان یک بارِ ژنتیکی و هم بارِ مالی برای آلمان تلقی میشدند. این افراد در برنامه موسوم به «اتانازی» هدف قتل قرار گرفتند.
رژیم نازی همچنین اقداماتی افراطی را علیه گروههایی که به عنوان دشمنان نژادی، تمدنی یا ایدئولوژیک در نظر گرفته میشدند، به کار گرفت. این گروهها شامل روماها (کولیها)، لهستانیها (به ویژه روشنفکران و نخبگان لهستانی)، مقامات شوروی و اسیران جنگی شوروی بودند. این گروهها نیز توسط نازیها قتل عام شدند.
هولوکاست چگونه پایان یافت؟
پایان هولوکاست در ماه مه ۱۹۴۵ و زمانی رخ داد که قدرتهای بزرگ متفقین (بریتانیا، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی) آلمان نازی را در جنگ جهانی دوم شکست دادند. نیروهای متفقین همانطور که در حملات خود در سراسر اروپا پیشروی میکردند، همزمان اردوگاههای کار اجباری را نیز تسخیر میکردند. زندانیانی که جان به در برده بودند و البته بسیاری از آنها نیز یهودی بودند، در این شرایط آزاد شدند. متفقین همچنین با بازماندگان به اصطلاح راهپیماییهای مرگ مواجه میشدند و آنها را نیز آزاد میکردند. این راهپیماییهای اجباری شامل گروههایی از زندانیان یهودی و غیریهودی اردوگاههای کار اجباری بود که با پای پیاده از اردوگاههای تحت حفاظت اساس تخلیه شده و در حال انتقال به اماکن دیگر بودند.
نقشه شکست آلمان نازی، ۱۹۴۵-۱۹۴۲
با همه این شرایط اما این آزادسازیها به آزادی کامل نینجامید. بسیاری از بازماندگان هولوکاست که به دنبال ساختن زندگی جدید بودند، با تهدیدهای مداوم یهودستیزانه و خشونتآمیز و البته آوارگی روبهرو شدند. شمار زیادی از آنها اعضای خانواده خود را از دست داده بودند، در حالی که برخی دیگر نیز سالها در جستوجوی والدین، فرزندان و خواهران و برادران گمشده خود بودند.
چگونه برخی از یهودیان از هولوکاست جان سالم به در بردند؟
علیرغم تلاشهای آلمان نازی برای کشتن تمامی یهودیان اروپا، شماری از یهودیان از هولوکاست جان به در بردند. این جان به در بردن به اشکال و گونههای مختلفی انجام شد. با این حال اما در تکتک موارد، جان به در بردن تنها به دلایلی همچون تلاقی فوقالعاده شرایط و موقعیتها، انتخابها، کمک دیگران (چه یهودی و چه غیریهودی) و البته شانس و اقبال محض میسر میشد.
زنده ماندن در خارج از اروپای تحت کنترل آلمان
برخی از یهودیان با فرار از اروپای تحت کنترل آلمان از هولوکاست جان به در بردند. صدها هزار یهودی نیز پیش از شروع جنگ جهانی دوم، با وجود موانع قابل توجهی که برای مهاجرت وجود داشت، از آلمان نازی مهاجرت کردند. آن دسته از کسانی که به ایالات متحده، بریتانیا و سایر مناطقی که خارج از کنترل آلمان باقی مانده بودند، مهاجرت کردند، از خشونت نازیها در امان بودند. حتی پس از شروع جنگ جهانی دوم نیز برخی از یهودیان موفق به فرار از اروپای تحت کنترل آلمان شدند. برای مثال، تقریبا ۲۰۰هزار یهودی لهستانی پس از اشغال لهستان توسط آلمان از این کشور فرار کردند. این یهودیان حتی پس از این که توسط مقامات شوروی به سمت شرق و به داخل اتحاد جماهیر شوروی تبعید شدند، در این شرایط سخت هم از جنگ جان به در بردند.
زنده ماندن در اروپای تحت کنترل آلمان
شمار کمتری از یهودیان در اروپای تحت کنترل آلمان زنده ماندند. آنها اغلب به واسطه کمکهای امدادگران میتوانستند جان به در ببرند. تلاشهای نجات کاملا متغیر بود و از اقدامات مجزای اشخاص حقیقی گرفته تا شبکههای سازمانیافته، اعم از کوچک و بزرگ را شامل میشد. همچنین غیریهودیهایی نیز در سرتاسر اروپا بودند که برای کمک به همسایگان و دوستان خود و حتی غریبههای یهودی، خطراتی جدی را به جان میخریدند. به عنوان مثال، آنها مخفیگاههایی را برای یهودیان پیدا میکردند، اسنادی جعلی که نشاندهنده هویت مسیحی بود، تهیه میکردند و یا این که برای یهودیان آذوقه تهیه میکردند. بعضی از یهودیانی هم که اعضای جنبشهای مقاومت پارتیزانی بودند، زنده ماندند و جان به در بردند. در نهایت، برخی از یهودیان با شانس فراوان و اقبال بسیار موفق شدند تا از زندانهای اردوگاههای کار اجباری، گتوها و حتی مراکز کشتار جان سالم به در ببرند.
عواقب
هولوکاست با جنگ به پایان رسید؛ اما میراث ترور و نسلکشی به پایان نرسید. تا پایان جنگ جهانی دوم، شش میلیون یهودی و میلیونها نفر دیگر کشته شدند. آلمان نازی و متحدان و همدستانش هزاران جامعه یهودی را در سراسر اروپا تخریب و یا به طور کامل نابود کردند.
پس از هولوکاست، آن دسته از یهودیانی که جان سالم به در بردند، اغلب با این واقعیت دردناک روبهرو بودند که تمام خانواده و جوامع خود را از دست داده بودند. برخی از آنان توانستند به خانه برگردند و زندگی خود را در اروپا بازسازی کنند. بسیاری دیگر نیز به دلیل خشونتهای پس از جنگ و یهودستیزی از انجام این کار هراس داشتند. طی دورهای کوتاهمدت پس از جنگ، کسانی که نمیتوانستند یا نمیخواستند به خانه بازگردند، اغلب به اردوگاههای آوارگان میرفتند. بسیاری از آنان نیز مجبور شدند که سالها در آنجا صبر کنند تا بتوانند به خانههای جدید خود مهاجرت کنند.
پس از هولوکاست، جهان برای کنار آمدن با وحشت نسلکشی، یادآوری قربانیان و مسئول دانستن عاملان این واقعه تلاش کرده است. البته که این تلاشهای مهم همچنان ادامه دارد.
مطالب مرتبط:
آن فرانک؛ فاجعه هولوکاست و دفترچه خاطرات دختری نوجوان
نازیها و متحدانشان حتی به کودکان رحم نکردند
چه شرایط و افکاری وقوع هولوکاست را ممکن ساخت؟
یهودیان تنها قربانیان هولوکاست نبودند
پیش از هولوکاست حدود نه میلیون یهودی در اروپا زندگی میکردند
چرا و چگونه مردم عادی در سراسر اروپا، در کشتار همسایگان یهودی خود سهیم شدند؟
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر