هولوکاست فاجعهای تاریخی است که در آن شش میلیون یهودی و صدها هزار رومایی (کولی)، همجنسگرا، اسلاو، سوسیالیست، کمونیست، افراد معلول و میلیونها فرد بیگناه دیگر کشته شدند. حکومت ایران همواره این جنایت تاریخی را افسانه خوانده و آن را انکار کرده است. این مقاله بخشی از «پروژه سرداری» است که در ایرانوایر با همکاری موزه بزرگداشت هولوکاست ایالات متحده منتشر میشود. «پروژه سرداری» شامل سلسله مقالات و ویدئوهایی است که در آن به جوانب مختلف هولوکاست میپردازیم. خوشحال میشویم نظر شما را درباره این سری بشنویم. لطفا با این ایمیل یا از طریق شبکههای اجتماعی با ما در تماس باشید: info@iranwire.com
بسیاری از اروپاییها شاهد آزار و اذیت یهودیان، از جمله خشونت علیه آنان و بعدا تبعید آنان بودند. در حالی که شمار کمی از مردم از ابعاد دقیق «راه حل نهایی» نازیها آگاه بودند، این واقعه تاریخی سوالاتی دشوار و اساسی را در مورد رفتار آدمی و پیشزمینه تصمیمات فردی انسانها مطرح میکند.
درک بیشتر در مورد چگونگی و چرایی وقوع هولوکاست، سوالاتی چالشبرانگیز را در مورد جامعه مدرن و همچنین سادگی مشارکت مردم در نقض حقوق بشر ایجاد میکند.
در جریان وقوع هولوکاست، مردم عادی به شیوههای مختلفی رفتار میکردند. آنها انگیزههای متفاوتی داشتند؛ از فشار برای اجرای دستور مقامات گرفته تا فرصتطلبی، طمع و حتی نفرت از یهودیان. آزار و اذیت یهودیان در بسیاری از کشورها در پسزمینهای از قرنها یهودستیزی رخ میداد. در آلمان، بسیاری از اشخاص حقیقی که حتی نازیهای متعصب نیز به شمار نمیرفتند، به درجات مختلفی در آزار و شکنجه و قتل یهودیان و سایر قربانیان دخیل بودند. در کشورهای اشغال شده توسط آلمان نیز افراد بیشماری در آزار و اذیت یهودیان همکاری میکردند.
در همه جا شاهدانی در حاشیه بودند که شرکتکنندگان فعال در آزار و اذیت و خشونت را تشویق میکردند.
با این حال، بیشتر مردم سکوت را ترجیح دادند.
مشارکت در داخل آلمان نازی
در طول دهه ۱۹۳۰، شمار زیادی از آلمانیها به تلاشهای رژیم نازی برای حذف یهودیان از زندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آلمان کمک میکردند. فعالان نازی از جمله رهبران محلی نازی و اعضای سازمانهای شبه نظامی، نیروهای اسآ و اساس و همچنین اعضای جنبش جوانان هیتلر، از تهدید و ارعاب یهودیان و غیریهودیان برای تاکید و پیشبرد هنجارهای اجتماعی و فرهنگی نازیها استفاده میکردند. به عنوان مثال، نازیها آلمانیهایی را که وارد فروشگاههای یهودی میشدند یا نسبت به یهودیان رفتار دوستانه نشان میدادند، مورد آزار و اذیت قرار میدادند.
البته حتی آلمانیهایی هم که به اعتقاد نازیها مبنی بر «آلودگی نژادی یهودیان» باور نداشتند؛ باز هم به درجات مختلفی در آزار و اذیت یهودیان شرکت داشتند. به عنوان مثال، اعضای باشگاههای ورزشی، انجمنهای کتابخوانی و سایر انجمنهای داوطلبانه، یهودیان را اخراج میکردند. نوجوانان در مدارس و دانشگاهها از آزادی تازهیافته خود برای آزار همکلاسیهای یهودی یا حتی یهودیان بزرگسال لذت میبردند. حتی هنگامی که یهودیان به تدریج از اقتصاد آلمان بیرون رانده شدند، بسیاری از آلمانیهای معمولی که کسبوکارها، خانهها یا وسایل یهودیان را با قیمتهای مقرون به صرفه میخریدند، عملا سهمی در آزار و اذیت مداوم آنان داشتند.
برخی از صاحبخانهها و همسایگان نیز مستاجران خود و یا افراد دیگر را به دلیل مشاهده رفتاری خصوصی محکوم میکردند. منظور از این رفتارهای خصوصی نیز جرمهایی همچون «آلودگی نژادی»، روابط جنسی بین یهودیان و افراد دارای «خون و ناموس آلمانی»، و یا نقض بند ۱۷۵ قانون کیفری آلمان و ممنوعیت همجنسگرایی را شامل میشود.
پوستر تبلیغاتی نازیها برای شماره ویژه نشریه «مهاجم» درباره «آلودگی نژادی». این پوستر ممنوعیت روابط «بین نژادی» میان یهودیان و غیر یهودیان را بر اساس قوانین نژادی نورنبرگ توجیه می کند. آلمان، ۱۹۳۵
آلمانیهایی که نقش فعالی در آزار و اذیت یهودیان نداشتند، واکنشهای مختلفی به این امر نشان دادند. تعداد زیادی از آنان به طور منفعلانه با طردشدن یهودیان از محل کار و انزوای آنها در مدارس و جوامع مختلف همراه شدند. برخی دیگر نیز به عنوان تماشاچیِ رویدادهایی همچون رژه عمومی برای شرمساری متهمان «آلودگی نژادی»، به تشویق و هلهله میپرداختند.
در اواخر سال ۱۹۳۸، سیاستها و اقدامات نازیها در کنار واکنشهای نخبگان و آلمانیهای عادی، تقریبا به انزوای کامل یهودیان از جامعه آلمان انجامید. با این که بسیاری از آلمانیها با به حاشیه راندن یهودیان موافق بودند، اما خشونت و تخریب اموال آنان را تایید نمیکردند؛ خشونتها و تخریبهایی همچون جریان قتل عام «کریستالناخت» یا «شب شیشههای شکسته» که توسط نازیها در نهم و دهم نوامبر ۱۹۳۸ رخ داد. با این حال اما تعداد کمی به طور علنی مخالفت کردند. همین امر نیز هنگام اخراج یهودیان از آلمان پس از شروع جنگ جهانی دوم صادق بود. همچنین عوامل پروپاگاندای نازی در مناطقی که تبعیدها باعث برانگیخته شدن نارضایتی میشد، تلاشهای خود را صرفا به ترویج پذیرش حذف «دشمن داخلی» معطوف میکردند.
انگیزههایی برای واکنشها در داخل آلمان نازی
واکنشها به آزار و اذیت یهودیان تحت تاثیر انگیزههای مختلفی انجام میشد و فضایی از انفعال و یا بیتفاوتی را ایجاد میکرد. طیف این انگیزهها نیز از اعتقاد به ایدئولوژی نازی، تا ترس و یا حتی منافع شخصی متغیر بود. برای مثال، پروپاگاندای نازیها تعصبهای دیرینه یهودستیزی را افزایش میداد و باعث میشد تا بسیاری از مردم، یهودیان را «بیگانه» بینگارند. از طرف دیگر، نازیها کنترل تقریبا کاملی هم بر فضای عمومی داشتند. سانسور دولتی مانع از شنیده شدن صداهای مخالف میشد و شمار کمی از آلمانیها شجاعت این را داشتند که علنا علیه آزار و اذیت یهودیان صحبت کنند. آنها از خطراتی که مخالفان صریح در یک دولت پلیسی با آن روبهرو بودند، کاملا آگاه بودند؛ آنها میدانستند که مخالفان رژیم، به صورت خودسرانه دستگیر شده و بدون محاکمه در اردوگاههای کار اجباری زندانی میشوند.
حتی بدون ارعاب و وحشتآفرینی فعالان نازی، باز هم فشار زیادی برای تسلیم اقتدار شدن و اطاعت از قوانین وجود داشت. بسیاری از مردم میخواستند از شغل خود محافظت کنند و یا این که موقعیت شغلی خود را ارتقا دهند. دیگران نیز نمیخواستند به خاطر عدم انطباق با هنجارهای نژادپرستانه نازیها به اصطلاح «خلاف جریان آب شنا کنند». بیشتر آنها یا به صورت پنهانی و یا در ملاءعام، روابط خود را با دوستان و همسایگان یهودی خود قطع کردند.
البته در مورد عامل وحشت و ارعاب نباید اغراق کرد؛ چرا که چنین کاری تلویحا بدین معنی خواهد بود که مردم میخواستند به افراد تحت تعقیب کمک برسانند. برای بسیاری از آلمانیها اما معیشت و رفاه خانواده اولویت بیشتری نسبت به گروهی داشت که نماینده بخش کوچکی از جمعیت بودند و به طور دائم به عنوان یک «تهدید خطرناک» از آنان شیطانسازی شده بود. بیشتر آلمانیها، از جمله بسیاری از آنها که هرگز به هیتلر رای ندادند و خود را نازی نمیدانستند، با بهبود اقتصاد آلمان و شرایط جهانی در طول دهه ۱۹۳۰، از تغییرات مثبت حمایت کرده و تهدیدات علیه یهودیان و دیگر گروههای هدف نازیها را نادیده گرفتند.
مشارکت در مناطق تحت حاکمیت مستقیم نازیها در اروپای شرقی
پس از شروع جنگ، شمار بیشتری از مردم تحت حکومت مستقیم نازیها قرار گرفتند. شیوه واکنش مردم عادی در این مناطق به آزار و اذیت یهودیان به متغیرهای فراوانی بستگی داشت؛ عواملی همچون کشور، منطقه، درجه کنترل نازیها، خصومت موجود با یهودیان و تصور در مورد اینکه آیا آلمان در جنگ پیروز میشود و ارباب اروپا باقی میماند یا خیر، در واکنش مردم عادی تاثیر داشت.
پس از اشغال لهستان در سال ۱۹۳۹، تهاجم به اروپای غربی و جنوبی در ۱۹۴۰ و حمله به اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۴۱، نیروهای آلمانی در بخش وسیعی از مناطق اشغالی پخش شدند. در واقع آنها برای کمک به اجرای سیاستهای اشغالگری، مشخصا اقداماتی که یهودیان و سایر قربانیان نازیسم را هدف قرار میداد، به دهها هزار غیرآلمانی، از مقامات محلی و پلیس گرفته تا شهروندان عادی نیاز داشتند.
در مناطقی از شرق اروپا که تحت حاکمیت مستقیم نازیها قرار داشت، این غیرآلمانیها بودند که به اجرای سیاستهای نازیها، از جمله برپایی گتوها و کار اجباری یهودیان، مصادره یا انتقال اموال یهودیان و جمعآوری و انتقال یهودیان به مراکز کشتار کمک میکردند. در جریان تیربارانهای دستهجمعی یهودیان، کمونیستها، روماها و بیماران روانپزشکی که توسط نازیها در سرزمینهای شوروی سازماندهی شده بود، دهها هزار نفر از «پلیسهای کمکی» غیرآلمانی به عنوان نگهبان و قاتل خدمت میکردند. مقامات دولتی محلی، افراد دیگری را نیز برای کار به عنوان منشی، قبرکن، راننده واگن و آشپز استخدام میکردند. برخی از محلیها، گاه به ابتکار خود با خشونت به یهودیان حمله کرده، اموال آنان را میدزدیدند و آنها را به قتل میرساندند.
انگیزههایی برای واکنشهای غیرآلمانیها در اروپای شرقی
واکنش غیرآلمانیها به آزار و اذیت و کشتار یهودیان در اروپای شرقی تحت حاکمیت نازیها نیز تحت تاثیر انگیزههای متفاوتی انجام میشد. در واقع پروپاگاندای نازیها، تعصبات یهودستیزانه دیرینهای را که پیشتر بین مردم این مناطق وجود داشت تقویت کرده بود. اشخاص حقیقی در فضایی که خشونتها علیه یهودیان مجاز شمرده میشد، آزاد بودند تا مطابق ایدئولوژی خود دست به هر کاری بزنند. در بیشتر مواقع، مردم محلی اماکن اشغال شده توسط شوروی بین سالهای ۱۹۳۹ و ۱۹۴۱، یهودیان را برای سیاستهای ظالمانه شوروی سرزنش میکردند. پروپاگاندای آلمانی هم با پیوند دادن مداوم یهودیان و کمونیستها به یک تهدید افسانهای ذیل نام «یهودی-بلشویکی»، قصد داشت تا این خصومت را عمیقتر کند.
در این شرایط دهها هزار نفر از مردان به نیروهای کمکی پلیس و یا شبهنظامیها پیوستند. این افراد انگیزههای متنوعی داشتند که از جمله آنها میتوان به نیاز به شغل، درآمد و غذا و یا فرصتی برای کسب منفعت از اموال غارت شده اشاره کرد. هدف بعضی دیگر از این مردان نیز اثبات وفاداری به اربابان جدید آلمانی بود. برخی دیگر نیز به دنبال فرصتی برای گرفتن انتقام خانوادههای رنجدیده خود تحت حاکمیت شوروی، و یا تسویهحسابهای دیگر بودند. ملیگراهای افراطی در اوکراین و حوزه بالتیک (لیتوانی، لتونی، استونی) هم با آلمانیها همکاری کردند. این ناسیونالیستها امیدوار بودند که آلمانیها به پاس این همکاری به آنها اجازه ایجاد دولتهای مستقل و همگن قومی دهند. این امیدها البته هیچوقت به واقعیت بدل نشد.
پلیس محلی نیز برای کمک به حفاظت از گتوها و محصور کردن شهرهایی که یهودیان مجبور به زندگی در شرایط وحشتناک آنجا بودند، فراخوانده شد. در طول فرایند انحلال گتوها، از مرحله جمعآوری یهودیان برای تبعید تا هنگام قتل آنها در مراکز کشتار، این نیروهای محلی بودند که به اساس و دیگر نیروهای آلمان نازی کمک میکردند. در حقیقت همه این پلیسهای عادی مشتاق همکاری با نازیها نبودند، بلکه آنها به شدت از عواقب سرپیچی از دستورات آلمان میترسیدند. در حومه شهر نیز شماری از پلیسهای محلی، همراه با آتشنشانان داوطلب، در عملیات «شکار یهودیان» شرکت میکردند.
عملیات «شکار یهودیان» به این صورت بود که برخی از محلیها، مکان اختفای یهودیان را لو میدادند. در این میان «شکارچیان یهودیان» در روستاها و شهرها برای کسب منفعت وسوسه میشدند. این منفعت یا از طریق پرداخت پول توسط آلمانیها به دست میآمد و یا با غارت اموال باقیمانده یهودیان حاصل میشد. در این میان باجگیرها هم یهودیان پنهان شده را تهدید به فاش کردن مکان اختفا میکردند تا از آنها پول و اموالشان را اخاذی کنند. برخی از مردم محلی نیز در ابتدا یهودیان را پنهان میکردند، اما از ترس این که در صورت کشف یهودیان به آنها و خانوادههایشان تیراندازی شود، آنها را تحویل میدادند.
مشارکت، انگیزهها و واکنشها در سایر نقاط اروپا
برخی از رهبران و مقامات دولتی آن بخشهایی از اروپا که متحد آلمان نازی و یا تحت اشغال آن بودند، در اجرای سیاستهای ضدیهودی کمک میکردند. این اقدامات شامل تصویب قوانین و احکام تبعیضآمیز در مورد حقوق شهروندی، اشتغال، مالکیت تجاری و مصادره اموال یهودیان بود. در برخی کشورها مانند رومانی، مجارستان، ایتالیا، بلغارستان و فرانسه، رهبران غیرآلمانی، با انگیزههایی همچون یهودستیزی، نژادپرستی و ملیگرایی به ابتکار خود عمل میکردند. آنها در تمام کشورهای تحت سلطه آلمان به شناسایی، ثبت نام و علامتگذاری یهودیان کمک میکردند. اعضای عادی پلیس و ژاندارمهایی که آموزشِ نظامی دیده بودند، یهودیان را گردآورده و آنها را برای انتقال «به شرق» جمع میکردند. نازیها نیت اصلی خود از این اخراجها را ذیل عنوان «اسکان مجدد برای کار» پنهان میکردند. کارگران غیرآلمانی راهآهن نیز یهودیان اخراجی را به مرز منتقل میکردند.
یک کنیسه تخریب شده که تبدیل به انباری برای اقلام غارت شده از خانههای یهودیان شده است. نوویساد، یوگسلاوی، ۱۹۴۱
امکان بقا و زنده ماندن یهودیان در مخفیگاهها به خاطر وجود «شکارچیان یهودی» بسیار کم بود. برخی از این شکارچیان از نظر ایدئولوژیک با نازیها همسو بودند و بسیاری از آنها نیز با فریب پاداشهای مالی وسوسه شده بودند. این مورد حتی در کشوری مانند هلند، جایی که خصومت با یهودیان پیش از جنگ رایج نبود، نیز وجود داشت.
جنگ به عنوان انگیزه
آلمانها به طور کلی در به کارگیری اهرم قدرت برای جلب همکاری غیرآلمانیها توانایی زیادی داشتند. این امر مشخصا پیش از شکست آنها در استالینگراد (زمستان ۱۹۴۲-۱۹۴۳) که نقطه عطف مهمی در جنگ به شمار میرفت خود را نشان میداد. در این شرایط بسیاری از اروپاییهایی که گمان میکردند آلمان تا آیندهای قابلپیشبینی ارباب اروپا باقی خواهد ماند، حالا دیگر احتمال شکست آلمان را متصور میشدند. به همین خاطر نیز آنها به شرکت در اقداماتی که ممکن بود پس از جنگ نیاز به پاسخگویی داشته باشد، اشتیاق کمتری نشان میدادند. همچنین این تغییر نگرش در مورد نتیجه جنگ، تلاشهای نیروهای مقاومت سازمانیافته را جسورانهتر کرد. در پاییز ۱۹۴۳، احتمال شکست آلمان بسیار بیشتر برآورد میشد. با این حال اما در این زمان، برای بیشتر یهودیان اروپا دیگر بسیار دیر شده بود. تا بدینجا پنج میلیون یهودی جان خود را از دست داده بودند.
اشخاص حقیقی که به یهودیان کمک کردند
اقلیت کوچکی از اشخاص حقیقی، به تنهایی یا بهواسطه شبکههای سازمانیافته، برای کمک به یهودیان خود را به خطر انداختند. این کمکها نیز البته به شکلهای مختلفی صورت میگرفت. برخی کمکها تنها به صورت نمادین بود. به عنوان مثال در پاریس، برخی از غیریهودیان در اقدامی اعتراضی نشان ستاره داوود را بر لباس خود دوختند. در برخی از شهرهای آلمان نیز گاهی اوقات غیریهودیان با پوشیدن نشان ستاره داوود از یهودیان استقبال میکردند. افراد دیگر با تلاش برای نجات یهودیان، در معرض مجازات و مرگ قرار گرفتند. آنها یهودیان را در حین دستگیری مخفی میکردند، برای آنها غذا تهیه میکردند، آنها را از خطر آگاه میکردند و از اموال آنان محافظت میکردند.
مطالب مرتبط:
عاملان و قربانیان هولوکاست چه کسانی بودند؟
آن فرانک؛ فاجعه هولوکاست و دفترچه خاطرات دختری نوجوان
نازیها و متحدانشان حتی به کودکان رحم نکردند
چه شرایط و افکاری وقوع هولوکاست را ممکن ساخت؟
یهودیان تنها قربانیان هولوکاست نبودند
پیش از هولوکاست حدود نه میلیون یهودی در اروپا زندگی میکردند
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر