گفتوگو با این جمله آغاز میشود: «ببخشید، حتما میدانید که وقتی شما مربی یک تیم باشید، دیگر متعلق به خودتان نیستید. بچهها میآیند و میروند و من هیچ وقت به خودم اجازه نمیدهم جواب آنها را ندهم.»
خیلی زود ته لهجه امریکایی او را متوجه میشوید اما تلاشی که برای صحبت کردن به زبان فارسی میکند، قابل ستایش است.
«کتایون خسرویار» اولین روز فروردین ماه سال ۱۳۶۳ در شهر اوکلاهاما امریکا از پدری ایرانی و مادری امریکایی متولد شد اما خوشایندش نیست که او را «دورگه» بنامند: «دورگه؟ نمیدانم این واژه دورگه دقیقا یعنی چه. من ایرانی هستم.»
پدر و مادرش سالها قبل از هم جدا شدند و او کنار پدرش زندگی کرده است: «با افتخار میگویم که پدرم مرا بزرگ کرده است.»
سال ۱۳۹۴ به ایران آمد و همین جا ماند. حالا ۱۴ سال است که ایران را برای زندگی انتخاب کرده است و گاهی هم برای کارهای اداری یا دیدار دوستانش به امریکا میرود. کتایون خسروی برای تیم ملی فوتبال ایران بازی کرد، گل زد و بعد سراغ مربیگری رفت. او حالا سرمربی تیم ملی جوانان دختران ایران است؛ نخستین زن ایرانی که مدرک A مربیگری آسیا و فیفا را گرفت.
با کتایون خسرویار در روزهایی که تیمش را آماده حضور در رقابتهای آسیایی جوانان میکند، گفتوگو کردهایم:
سال ۲۰۰۵ به ایران آمدید، بلافاصله هم فوتبال را شروع کردید؛ پیشنهادی از ایران رسیده بود؟
- نه، اصلا. هیچ پیشنهادی نداشتم. کلا همه چیز اتفاقی بود. آن سال موفق شدم در ایالتی که زندگی میکردم، برای دانشگاه بورسیه تحصیلی بگیرم. همانجا هم عضو تیم باشگاهی خودمان بودم و میخواستم کم کم به تیم دانشگاه هم بروم. گفتم قبل از اینکه به صورت جدی وارد درس و دانشگاه شوم، برای آخرین بار به ایران بروم و خانوادهام را ببینم. با خودم شاید تا چند سال اصلا دوباره فرصت دیدن ایران یا خانواده را نداشته باشم. آمدم و ماندم.
به همین راحتی؟
- دقیقا به همین راحتی. من به ایران آمدم و ناگهان عاشق ایران شدم. یادم میآید اولین چیزی که پرسیدم، این بود که آیا شما تیم فوتبال زنان هم دارید؟ گفتند تازه دارد راهاندازی میشود. پیگیری کردم و دیدم واقعا چنین اتفاقی افتاده و تیمهای دختران هم تاسیس شدهاند. با خودم فکر کردم که من در امریکا میتوانم یک زندگی نرمال داشته باشم؛ چند سال درس بخوانم، فوتبال بازی کنم و بعد هم بروم سراغ مربیگری فوتبال. در ایران همه آن گزینهها را داشتم و البته یک مسیر جدید؛ تاریخسازی و گذاشتن یک یادگار.
اشاره کردید در امریکا بورسیه دانشگاه گرفتید، عضو تیم دانشگاه هم بودید؛ در حقیقت همه چیز برای شما فراهم بود اما در ایران باید از صفر شروع میکردید.
- در یک کلام اینکه امریکا برای من «پرفکت» بود. همه چیز بود و هنوز هم هست. من نیازی به جنگیدن نداشتم. زمین تمرین عالی، فضا عالی، توپ تمرین عالی، میتوانستم از خانه بیرون بیایم و با توپ روپایی بزنم و بروم دانشگاه. همه اینها را میدانم اما ترجیح دادم یک دنیای متفاوت را انتخاب کنم. در حقیقت، آن موقع همه چیز ۱۸۰ درجه برعکس بود. حالا خب خیلی اتفاقات خوبی افتاده و ایران هم تغییر کرده است. ما آن زمان حتی توپ تمرین نداشتیم اما الان زمین هست، امکانات هست.
کسی هم این تفاوتها و تلاش شما را نمیدید. هنوز هم شاید خیلیها ندیده باشند. شما چالش را دوست دارید. این یکی از مواردی است که اطرافیان شما هم همیشه اشاره میکنند.
- دقیقا. اگر الان ۱۰ مسیر پیش روی من بگذارید، من سختترین راه را انتخاب میکنم. همیشه همین بودم. از بچگی دوست داشتم کاری را بکنم که کسی سراغش نمیرود. اگر از من بپرسید چه سبک زندگی را دوست داری، میگویم سبکی که بیشترین مبارزه در آن وجود داشته باشد.
مبارزه و چالش برای رسیدن به یک هدف است. امروز که ۱۴ سال زندگی در ایران را مرور کنید، از چنین انتخابی راضی هستید؟ به اهدافی که میخواستید رسیدهاید؟
- هم راضی هستم و هم تا حدودی رسیدهام. من به تیم ملی ایران دعوت شدم، بازی کردم و گل زدم. این افتخار کمی نیست. در همین ایران تصمیم گرفتم سراغ مربیگری بروم. امروز ما ۴۰ بازیکن حرفهای فوتبال جوانان داریم که آنها را از بین ۱۵ هزار دختر جوان انتخاب کردیم. این اتفاق کمی نیست. وقتی من به ایران آمدم، اگر به کسی میگفتید ۱۴ سال بعد ایران ۱۵ هزار دختر فوتبالیست در رده سنی جوانان خواهد داشت، هیچ کس باور نمیکرد. این فقط کار من نبود. جامعه ایران به سمتی رفت که زنان بیشتر دیده شوند. روز به روز حمایت از زنان بیشتر شد.
این که حمایت از حقوق زنان بیشتر شود، یکی از اهداف شما بود؟
- هدف؟ بله هدف و آرزو بود. ولی من به بخش تخصصی خودم نگاه میکنم. حمایتها واقعا نسبت به قبل بیشتر شده است. تازگیها آقای «حسین عبدی»، مشاور فعلی تیم های ملی بانوان به تمرینات ما میآید و کمک میکند. این یک دلگرمی فوقالعاده است. بگذارید یک شوخی بکنم. دکتر «لیلا صوفیزاده»، نایب رییس زنان فدراسیون فوتبال اصلا فوتبالی نبود ولی ما او را فوتبالی کردیم (میخندد). نگاه آقایان «ابراهیم شکوری»، دبیر قبلی فدراسیون فوتبال و «محمدرضا ساکت»، دبیرفعلی آن کاملا به فوتبال دختران عوض شده است. قبل از این، همیشه آقای ساکت فقط به تمرین تیمهای ملی مردان میرفت اما حالا همیشه کنار ما است. به نظر شما اینها نشانه تغییر نگاه نیست؟
شما گویا از «کارلوس کیروش» هم کمک فکری میگرفتید.
- کارلوس خیلی از من حمایت میکرد. تمرینات ما را میدید و نکات مثبت و منفی را برایم میگفت. زمانی که در ایران بود، برای ما هم وقت میگذاشت. البته در قراردادش چنین موردی نبود ولی دوست داشت به تیمهای دختران کمک کند.
گفتید به بخشی از اهداف خود رسیدهاید و به بخش دیگری هنوز نه.
- بله، جام جهانی هنوز باقی مانده است. من باید قبل از مرگم به جام جهانی برسم؛ البته با تیم ایران.
این تمام هدف و نتیجهای است که میخواهید به آن چنگ بزنید؟ بعد از جام جهانی همه چیز برای زنی که دنبال چالشهای جدید است، تمام میشود؟
- نه این همه چیز نیست. حتی بعد از جام جهانی هم تمام نمیشود. ببینید، من الان ایران هستم؛ یک ایرانی جوان در کشور خودم. زیر چتر مدیریتی خود ۲۳ بازیکن دارم که همیشه میگویم آنها خواهرهای کوچک من هستند. باید بهترین الگو برای آنها باشم. البته اگر بپذیرند که من میتوانم الگوی خوبی برای زندگیشان شوم. میخواهم به بهترین شکل دخترانم را تربیت کنم. مساله فقط فوتبال نیست، ما باید درست زندگی کنیم، درست بالا بیاییم و باید قدرت نفود داشته باشیم. باید باور کنیم که مرزی بین ما و دیگران نیست. باید چه در داخل و چه در خارج از کشور ثابت کنیم که نگاه ما درست است. همیشه به دخترها میگویم خودتان را حفظ و باور کنید. شاید شما باور نکنید اما از دل این دختران جوان باید در آینده رییسجمهوری، وزیر و نماینده مجلس بیرون بیاید. ما باید این باور را از همین دختران شروع کنیم.
رویاپردازانه و زیبا بود. وقتی به امریکا میروید، دوست و فامیل و همسایه و همکلاسی قدیمی نمیپرسند که در ایران چهکار میکنی؟
- چرا، خیلی زیاد. به آنها میگویم بیایید با سفیر ایران در امریکا صحبت کنید. من خودم را سفیر ایران میدانم. متاسفم که کسی تصویر درستی از ایران ندارد. تصاویر و تبلیغات از ایران خیلی منفی بودهاند و واقعا امریکاییها همه چیز را از قاب تلویزیون باور میکنند. من میگویم در ایران خوشحال هستم، کوه میروم، اسکی در شمشک، لب ساحل، کافی شاپ و سفرهخانه سنتی. من متاسفانه هیچ وقت خانه نیستم. همیشه باید مرا در حال خوشگذرانی پیدا کنید. خب به نظر شما ایران زیبا نیست؟
مطالب دیگر این پرونده:
دختران کلپورگان مدرسهای از سفال میسازند
مصائب دختران ورزشینویس ایران؛ تو که چیزی از فوتبال نمیفهمی!
گردآفریدهای زنده تاریخ؛ زنانی که صدای اعتراضشان شنیده شد!
۴ روایت معتبر از زنانی که قصه مبارزهشان نوشته نمیشود
یک گروه فوتبالی دخترانه؛ تو گل بزن، من شادی میکنم
بساط زنانه؛یک روز در جمع زنان دستفروش
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر