تا همین پارهای قبل، گروهشان اصلا گروه نبود. آنها فقط سه دوست بودند که گاهی، ماهی، سالی یک یا دو بار کنار هم مینشستند به تماشای یک بازی فوتبال؛ تا این که «پرسپولیس» تبشان را بالا برد: «بازی پرسپولیس و "السد" قرار شد هر سه نفر با هم بازی را ببینیم. یکی از بچهها پیشنهاد داد که از اول بازی دوربین را روشن کنیم و بگذاریم کنار تلویزیون تا واکنشها ضبط شود. بازی مساوی شد و پرسپولیس به فینال رسید. در طول بازی آن قدر هیجان داشتیم که اصلا فراموش کرده بودیم حرکاتمان ضبط میشود. بعد از بازی فیلم را دیدیم و صحنه شادی گل را بریدیم.»
همان صحنهای که برش خورد، همان تصویری که سه دختر با سبک و سیاق خودشان شادی کرده بودند، همه چیز را تغییر داد: «فکر میکنم یک شادی ۳۰ ثانیهای بود. ویدیو را در اینستاگرام و توییتر منتشر کردیم. باورمان نمیشد مردم چنین واکنشی نشان بدهند. یکی فحش داد، یکی مسخره کرد، دیگری توهین سکسیستی و جنسیتی کرده بود. شوکه شده بودیم. واقعا نمیدانستیم چرا. چند بار به سرمان زد که ویدیو را حذف کنیم اما پشیمان شدیم. برایمان نوشتند چه قدر شادیتان احمقانه است. ما نمیدانستیم چه طور باید عاقلانه شادی کنیم. کسی واقعا میداند شادی عاقلانه یعنی چه؟»
گاهی برای شادی و غم هم باید مرزبندی کرد؛ شادی زنانه، شادی مردانه، اشک مردانه و شاید اندوه زنانه. همین ادبیات در کامنتها هم از سوی هواداران پرسپولیس بود و هم از سوی گروه مقابل. هم مردها نقدشان کردند و هم زنها. اما جایی میان گزینه پاک کردن یا لجاجت برای اثبات، دومی انتخاب شد: «دور هم جمع شدیم و دوباره حرف زدیم. دیدیم فوتبال طی تمام این سالها در انحصار مردها باقی مانده بود. نه فقط ورزشگاهها که حتی شادی گل و غم شکست هم از مردها ثبت میشود. شما هیچ وقت زنی را در ورزشگاه ندیدهاید که بدانید زن چه گونه بعد از گل شادی میکند. شما دخترها را به جمع مردانهتان در اتاقهایی که فوتبال میبینید، راه نمیدهید که بدانید وقتی تیم عقب افتاده است و گل میخواهد، چه طور واکنش نشان میدهند.»
تصمیم میگیرند باز هم جمع شوند. هر کس یکی دو دوست و آشنا و فامیل داشت که در فوتبال غرق شده بودند؛ بازی بعد، بازی بعد و باز هم بازیهای بعد. یک گروه تلگرامی تشکیل میدهند و آرام آرام گروهی میسازند که هیچ محدودیتی در آن وجود ندارد و سر در گروهشان تابلوی «ورود ممنوع» ننشسته است. چشم که میچرخانی، از خبرنگار و موزیسین و دانشجوی پزشکی تا خانهدار و دانشآموز را میبینی. جنسیت هم مهم نیست، فقط احترام بگذارید: «کلا داستان عوض شد. بعد از آن در کافههای مختلف قرار گذاشتیم. حالا آقایان هم میآیند و کنار هم فوتبال میبینیم. از آغاز جام ملتهای آسیا رویه را عوض کردیم. تا قبل از جام ملتها، فقط برای بازیهای پرسپولیس جمع میشدیم. هیچ وقت کمتر از پنج نفر نبودیم و گاهی هم تعدادمان به ۴۵ نفر میرسد. استقلالی، پرسپولیسی، همه جور سلیقهای بین ما هست ولی اصل گروه را پرسپولیسیها تشکیل میدهند. نمیخواستیم ماجرا را جنسیت زده کنیم. خود ما محصول همین تفکیک جنسیت بودیم.»
جمع میشوند، کری میخوانند، خودشان را در ورزشگاه تجسم میکنند، فریاد میزنند، بعد که بازی تمام میشود، نقد و بررسی میکنند. میان آنها یکی دو کارشناس فوتبال هم هست؛ کسانی که فوتبال را در فضای آزاد مردانه ایران تنفس کردهاند. میگویند و میشنوند: «من به شخصه هرگز فکر نمیکردم این جمع کوچک، بزرگ شود. اما حالا یک اکیپ بزرگ داریم؛ از پسر بچه ۱۷ سالهای در بندرعباس که هرگز او را ندیدهایم تا یکی دو دوست خارج از کشور. اتفاقا به شدت فعال و پرانرژی هستند و در همه بحثها شرکت میکنند. فکر میکنم حالا کم کم بتوانیم به مردم بفهمانیم که دخترها چه طور بعد از گل شادی میکنند.»
در جمعشان «دختران آزادی» هم هستند؛ کسانی که یا برای رسیدن به سکوها، با ظاهر و آرایشی مردانه به ورزشگاه میروند یا دخترانی که با همان ظاهر همیشگی و فقط برای رسیدن به یک حق از دست رفته، پشت میلههای «آزادی» میایستند: «از وقتی این گروه را جمع کردیم، دیگر کمتر به ورزشگاه میرویم. ولی نکتهای که هست، بچهها هیچ وقت در مورد ورزشگاه رفتن در گروه بحث نمیکنند؛ مثلا قرار میشود فلان بازی دور هم جمع شویم، بعد خبری از "زینب" نمیشود. نیم ساعت بعد ویدیویش را در اینستاگرام میبینیم که با آرایش مردانه وارد ورزشگاه شده است. بچهها در مورد زمان رفتن به ورزشگاه حرف نمیزنند مگر اینکه قرار باشد با همین ظاهر زنانه به آزادی برویم. البته این هم بعد از دربی سال قبل که یک سری از بچهها بازداشت شدند، خیلی کمتر شد.»
یکی از دخترانی که گاهی با این گروه همراه میشود، «نیلوفر حامدی»، خبرنگار و فعال حقوق زنان است. او موفق شد برای بازی فینال لیگ قهرمانان آسیا سهمیه حضور در ورزشگاه آزادی را از کنفدارسیون فوتبال آسیا بگیرد و وارد جایگاه خبرنگاران ورزشگاه شود: «روزی که نیلوفر رفت، همه ما بغض داشتیم. هم خوشحال بودیم که او به آرزویش رسید هم ناراحت بودیم که باز هم درها روی ما باز نشد. نیلوفر اول راضی به رفتن نبود اما دلگرمی دادیم و گفتیم تو باید به جای تک تک ما در این بازی در ورزشگاه باشی. وقتی هم بازی تمام شد، او تنها خبرنگاری بود که در کنفرانس خبری از "برانکو ایوانکوویچ"، سرمربی پرسپولیس در مورد حضور دختران در ورزشگاه سوال کرد.»
میخواهند بدانیم که این جمع زنانه نیست و ورود به روی هیچ کس ممنوع نخواهد بود. میخواهند بدانیم که اگر تابه حال شادی زنانه بعد از گل را ندیدهایم، لازم نیست تمسخرشان کنیم. میخواهند بدانیم آنها هم برای توپی که به تیر میخورد افسوس میخورند، برای دقایقی که به آغاز یا پایان بازی مانده است استرس دارند، برای گلی که داور مردود میکند برافروخته میشوند، برای تکلی که روی پای بازیکن تیمشان مینشیند فریاد میکشند و برای هر گلی که میزنند شادی میکنند. اما به سبک خودشان.
مطالب دیگر این پرونده:
دختران کلپورگان مدرسهای از سفال میسازند
مصائب دختران ورزشینویس ایران؛ تو که چیزی از فوتبال نمیفهمی!
گردآفریدهای زنده تاریخ؛ زنانی که صدای اعتراضشان شنیده شد!
۴ روایت معتبر از زنانی که قصه مبارزهشان نوشته نمیشود
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر