هیوا راد
«روایتهای زندان»، مجموعهای از گزارشهایی است که راویان آنها زندانیان هستند که گاه از زندانهای معروف میگویند و گاه از زندانهایی که شاید نامشان را هم نشنیده باشیم.
راویان این مجموعه، زندانی سیاسی و عقیدتی هستند و محکومان جرایم عادی. آنها از زندگی خود در زندان میگویند و ما را با خودشان به سلولهای مختلف میبرند. «هیوا» در گزارش قبلی از نبود امکانات پزشکی در زندان «تهران بزرگ» گفت که گاه به قیمت جان زندانیان تمام میشود. او در این گزارش از وقایعی میگوید که فقدان روانپزشک یا روانشناس در زندان رقم میزند؛ مسالهای که سریعتر زندانیان را به قهقرا میبرد.
***
در مکانی که زندانیان مرتب داروهای اعصاب مصرف میکنند یا به خوردشان داده میشود، خبری از روانپزشک و روانشناس نیست. در حالیکه خودکشی، اوردوز و خودزنی به وقایعی رایج در زندان تبدیل شدهاند؛ آنهم شرایطی که زندانیان با دوری از خانواده، نداشتن رابطه جنسی، سوء مصرف مواد مخدر، تجاوز، مشکلات مالی و گاه طردشدگی از سوی خانوادههای خود مواجهاند.
اینبار با من به دیدار زندانیانی بیایید که نبود روانپزشک و روانشناس، آنها را به قهقرا برده است.
«سهشنبه بود؛ بعد از آمار. طبق برنامه، ۱۰ نفر از ما میتوانستند به سالن فرهنگی زندان بروند و برای یکساعت از کتابخانه دیدن کنند و دو کتاب به داخل بند بیاورند. بعد از گذشتن از دو افسر نگهبانی و ثبت اسامی خود، وارد سالن فرهنگی شدیم. خاطرم نیست کدام کتاب را به دست داشتم که ناگهان صدای فریاد از توالت بلند شد. شروع به دویدن کردیم. "مرتضی" از نیروهای خدماتی به حساب میآمد. با جنازهاش مواجه شدیم که از سقف توالت سوم آویزان بود. بعدها شنیدم که مدتها بود میخواست به زندگی خود پایان دهد. آن روز تا پایان زمان اداری در توالت پنهان شده بود و در نهایت، با ملحفهای که پیشتر آماده کرده بود، خودش را حلقآویز کرد و مرد.»
اینجا، هر ماه سه یا چهار نفر خودشان را میکشند. آنهایی هم که اقدام به خودکشی کرده و زنده ماندهاند، به حال خود رها میشوند و گاه در چندمین تلاش، میمیرند. منظور مصرفکنندگان مواد مخدر نیست که برای فراموشی زندگی خود آنقدر مخدر میکشند تا اوردوز میکنند و جان میدهند.
از طرف دیگر، عدم غربالگری منظم، نبود سرنگ اختصاصی برای معتادها و در گرفتن نزاعهای خونین در بندهای زندان، شیوع بیماریهایی مثل هپاتیت، وبا، ایدز و سل که بهداری زندان در خصوص آن ناکارآمد عمل کرده است، شرایط بیماران و مصرفکنندگان مواد مخدر را از کنترل خارج کردهاند. بیماران درگیر با اعتیاد فقط «متادون» دریافت میکنند بدون آنکه درمانی برای آنها در نظر گرفته شود. در حالیکه مصرف طولانیمدت متادون ضررهای بسیاری برای معتادان دارد. حتی دوز مصرف متادون هم برای زندانیان معتاد در نظر گرفته نمیشود. مصرف روزانه متادون باعث مرگ تدریجی بیمار میشود.
در یکسال اخیر، شیوع ویروس کرونا فقط یک تغییر بخشنامهای در سامانه بهداری و بهداشت عمومی زندان به همراه داشت؛ همان بخشنامه که قرار شد طبق آن، دلیل مرگ زندانیان به طور محرمانه به سازمان زندانها ارسال شود.
کرونا در زندان نه زیرساختهای بهداری را تغییر داد، نه پرسنل بهداشتی را بیشتر کرد و نه حتی به توزیع ماسک و مواد ضدعفونیکننده انجامید. پس زندانیان در هم میلولند بدون هیچ فاصلهگذاری اجتماعی. آنها از اعتیاد و آلودگی عذاب میکشند بدون هیچ رسیدگی. حتی گزارش مرگشان هم دستکاری میشود. انگار برای مسوولان زندان فقط عددهای روی کاغذ مهم هستند و ما اینجا به عدد تبدیل شدهایم.
با یکی از پرستاران زندان صحبت میکردم که درباره بیماران مبتلا به کرونا گفت: «برای کسی که مشکوک به ابتلا باشد، وقت ملاقات با پزشک در نظر میگیریم. دکتر او را معاینه میکند و اگر تشخیص به کرونا داد، به وکیل بند اطلاع میدهد و زندانی مبتلا را در حسینیه که همان نمازخانه بند است، اسکان میدهند یا اگر قرنطینه جا داشت، به آنجا میفرستند. البته زندانیان تازهوارد هم در قرنطینه هستند؛ یعنی اگر زندانی مشکوک به ابتلا باشد و به قرنطینه برود، اگر سالم باشد هم ممکن است مبتلا شود.»
اسم این پرستار را «محمد» میگذارم. او برایم روایت کرد که همین چند وقت پیش یک زندانی تازهوارد با کادر بهداری درگیر شد چون میگفت مبتلا به کرونا نبوده اما چون به قرنطینه رفته، مبتلا شده است. حتی برای مرگومیرها هم تست جدی وجود ندارد و پرستاران دلیل مرگ را حمله قلبی ثبت میکنند.
محیطهای بسته بندها و حضور چندین برابری زندانیان نسبت به ظرفیت زندان در هر بند چه جای فاصلهگذاری اجتماعی است؟ فقط تصور کنید همین مساله با روان زندانیان چه میکند. یک تخت برای چند زندانی، یک اتاق برای ۴۰ زندانی، یک حمام برای ۷۰ زندانی، یک توالت برای ۵۰ زندانی، یک اجاق گاز برای ۸۰ زندانی، یک شیرآب برای ۵۰ زندانی و در نهایت یک بند زندان برای ۵۰۰ زندانی؛ اینها تنها عدد نیستند، فشاری مضاعف بر روان و جان زندانیان هستند.
زندانی در زندان تهران بزرگ نه ماسکی دارد که از او مقابل ویروس کرونا و چنین شرایطی محافظت کند و نه الکلی که دستانش را ضدعفونی و نه حتی شویندهای که محیط زندگی خود را پاکیزه کند. زندانی اینجا میداند که اگر بیمار شود، کسی به پرستاریش نمیآید و اگر نفسش بالا نیاید، لااقل دو ساعت تا نزدیکترین بیمارستان شهر فاصله دارد. ما اینجا میدانیم فراموششدگانی هستیم در بیابانهای «حسنآباد» شهر «قم» که در نقشه فقط برایمان مرگ کشیدهاند.
اینجا حتی دادستان و قاضی هم ترجیح میدهند زندانی را نبینند و ندیده برایش حکم صادر کنند تا مبادا از جهنم زندان، شعلهای گریبانشان را بگیرد. دادگاهها به شکل ویدیویی برگزار میشوند تا مثلا عدالتی برقرار شود. هرچند خود نمایشی از بیعدالتی هستند. اینجا زندانیان را به اسم «تنبیه»، از بندی به بندی دیگر منتقل کنند بدون آنکه بهداشتی رعایت شود. زندان برای ما صرفا به محل دفنمان تبدیل شده است. آنکه بتواند خود را میکشد، آنکه نمیتواند سینهخیز به زندگی ادامه میدهد و گاه میمیرد و آنکه بالاخره با پایان محکومیتش آزاد میشود، روح آسیبدیده خود را به خانواده و جامعهای برمیگرداند که ممکن است پذیرای او نباشد.
مطالب مرتبط:
روایتهای زندان؛ از تجاوز جنسی تا صیغه و ملاقاتهای شرعی
روایتهای زندان؛ کار در فشافویه یعنی حبس با اعمال شاقه
روایتهای زندان؛ زندانیان را گیج کن و بخوابن تا اعتراض نکنند
روایتهای زندان؛ بند دارالقرآن در دو پرده: آیتالکرسی و فیلم پورن
روایتهای زندان؛ ضرب و شتم زندانیان یکی از مراحل «پذیرایی» است
روایتهای زندان؛ در جستوجوی خواب از دست رفته
روایتهای زندان؛ ما پشت آن دیوارهای بلند بیمدعا جان میبازیم
روایتهای زندان؛ اینجا قبرستان زندهها است
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر