جواد محمدی، شهروند خبرنگار، هرات
نامش «اسلام الدین» است؛ نوجوان افغانستانی ۱۷ سالهای از روستای «کلفتان» در ولایت تخار افغانستان.
خودش میگوید آنچه وادارش کرد که تن به سفر قاچاق بدهد، دشواریها و سختی زندگیاش بود. اما بخت یارش نشد و پس از زندگی کوتاه یک و نیم ماهه در تهران، بدون دریافت دستمزدش به افغانستان بازگردانده شد؛ میگوید که یک و نیم میلیون تومان هنوز طلب دارد. طلبی که شاید هرگز به دستش نرسد.
«اسلام الدین» با هیچ قاچاق بر انسانی در ولایت تخار که یکی از ولایتهای شمالی افغانستان است آشنایی نداشت. اما وقتی تصمیم گرفت که خودش را برای کار به ایران برساند، یکی از آشناهایش او را به یک قاچاقبر معرفی میکند. قاچاقبر از همان ابتدا با او شرط میکند که هنگام رسیدن به ایران باید یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان به او پرداخت کند.
این نوجوان افغانستانی از تخار به کابل و از آنجا به استان نیمروز سفر میکند. قرار بود قاچاقبر آنها را از نیمروز راهی پاکستان کند.
ولایت نیمروز، در جنوب غرب افغانستان، پایگاه قاچاقبران انسان لقب گرفته است. گزارشها حاکی از آن است که قاچاقبران انسان بیاعتنا به نیروهای مرزبان افغانستانی، شهروندان این کشور را به ایران منتقل میکنند.
«اسلام الدین» میگوید که آغاز سفرش از خانه پدری او در افغانستان تا تهران ۱۲روز طول کشیده است.
این نوجوان افغانستانی میگوید که قاچاقبران انسان در یک تبانی و همکاری دائمی با طالبان در نیمروز هستند و زمینه سفر قاچاقی شهروندان این کشور به ایران را فراهم می میکنند.
او میگوید: «از نیمروز حرکت میکنیم، چهار ساعت و پنج ساعت راه میرویم، باز به دشت پاکستان میخوابیم. باز به دشت دیگر قاچاقبر میبرد و باز به دست طالبان تسلیم میدهد. از کوه مشکل (دشت پاکستان) ساعت شش صبح حرکت کردیم و تا ۹ صبح پیاده روی کردیم. باز به ماشین سوار شدیم، ماشین به سرعت میرفت و به پستی و بلندیهای در دشت پاکستان تعادل ماشین را به هم میزد. سه نفر از ماشین غلتیدند، دو تا مُرد و یکی زخمی شد. قاچاقبر مردهها به جای دیگر نبرد. یکی از زخمیان بردیم به ایران. آن دو تا در داخل دشت پاکستان مردند، فامیل هم نداشتند و کسی هم آنها را در دشت تحویل نگرفت.»
اسلام الدین در ادامه به مشکلات سفر اشاره میکند: «تشنگی و گرسنگی زیادی در داخل راه کشیدیم. ما زیاد پیاده روی کردیم، سه روز و سه شب پیاده روی کردیم. در مشکل، بندر عباس و کرمان، سه جا پیاده روی کردیم. قاچاقبر انسان از بندر عباس برد و از آنجا شیراز و از شیراز با پژوها بار میزند. ۱۳ فرد را داخل پژو بار میزند. ما را به صندلی عقب و یا زیر صندلی ماشین بار میزند و میبرد تهران.»
گاهی برخی از قاچاقبران انسان با دزدان پاکستانی در مسیری که به ایران ختم میشود همدست هستند. برخی از قاچاقبران زمینه را برای حضور سارقان و غارت کردن اموال مسافران فراهم میکنند. «اسلام الدین» از روبرو شدن با دزدان میگوید: «در بندر عباس دزد ما را گرفت. قاچاقبر دست داشت و پول جمع کردیم و ول کرد.»
او همچنین از بدرفتاری قاچاقبرها، با مسافران افغانستانی روایت میکند. از اینکه قاچاقبرها به آنها فحاشی میکردند و گاهی با آنها برخورد فیزیکی هم داشتند.
این نوجوان افغانستانی میگوید که قاچاقچی انسان ۱۳ نفر را در بندرعباس سوار یک خودرو پژو میکند. اما خیلی زود و پس از طی مسیری کوتاه، نیروی انتظامی ایران به آنها دستور توقف میدهد. همزمان با دستور توقف از سوی نیروهای انتظامی ایران، سه افغانستانی خود را از داخل خودرو به بیرون پرت میکنند. اما این راهی مطمئن برای فرار آنها نبود. مامورین به سوی این سه نفر که در حال فرار بودند شلیک میکنند. یکی از این سه نفر پس از اصابت گلوله توسط ماموران بازداشت میشود و دو نفر دیگر میگریزند.
نیروهای انتظامی ایران به شهروندان افغانستانی که به صورت قاچاق از مرز عبور کردهاند بدرفتاری میکنند. فعالان حقوق بشری از این اقدام ماموران ایران بارها انتقاد کردهاند.
«سید اشرف سادات»، یکی از فعالان حقوق بشر افغانستان به «ایران وایر» میگوید: «دولت ایران به هیچ عنوان به دید احترام به شهروندان افغانستانی نگاه نکرده است و تیراندازی بالای افغانستانیها باید خاتمه پیدا کند.»
«اسلام الدین» و سایر همراهانش از خطر میگریزند. اما مشکل بعد، کمبود پول آنها، بالا رفتن قیمت مواد غذایی در ایران و گرسنگی و تشنگی آنها بود. با وجود اینکه پس از خروج آمریکا از برجام، ارزش پول ملی ایران در مقابل ارزهای خارجی به ویژه افغانی کاهش یافته است. هم اکنون یک هزار تومان ایران زیر هفت افغانی تبادله میشود.
او پس از دوازده روز به تهران میرسد. در تهران مشغول کارگری میشود، اما خیلی زود، و یکی از روزهایی که در حال رفتن به محل کارش در مجتمع «ایران مال» بود، توسط نیروهای انتظامی ایران بازداشت شد.
او میگوید که پس از بازداشت مورد ضرب و شتم قرار نگرفته است. ماموران او را به اردوگاه «سنگ سفید» منتقل کردهاند. اسلامالدین میگوید: «در اردوگاه سنگ سفید، سه روز نگه داشت. باز من ۳۰۰ تومان پول دادم و چهار روز تا رسیدن به افغانستان داخل راه بودم.»
هر شهروند افغانستانی مکلف است که هزینه سفرش به افغانستان را به ایران پرداخت کند. او مدعی میشود که مرزبانان ایرانی تنها داراییاش که همان گوشی سامسونگ J7 بود را گرفتند و دیگر نه تلفن همراه و نه سیمکارتش را تحویل ندادند. او میگوید که برای بازپس گرفتن تلفنش هیچ کاری از عهدهاش برنمیآمد.
قامت «اسلام الدین» نوجوان افغانستانی پس از بازگشت اجباری به ایران زیر بار انتظارات خانوادهاش خم شد.
او با دست خالی به افغانستان برگشت. درحالی که امیدوار بود که با کار کردن در ایران روزگاری دور از سختی برای خانواده فقیرش در افغانستان فراهم کند. اسلام الدین میگوید: «از این که رد و مرز شدم، غمگین هستم. خانه نمیتوانم رفته و خانه بروم، میگویند که پول بدی. بابای من پیر هست و کار کرده نمیتواند و پاهایش درد میکند و سه برادر بزرگ من هم کشاورزی میکنند.»
با این حال اوضاع مسافران قاچاق و کارگران افغانستانی در ایران چندان مناسب نیست. طی سالهای اخیر و با کاهش ارزش تومان در مقابل ارزهای خارجی، شمار زیادی از خانوادهها و شهروندان افغانستانی از ایران به کشور خود بازگشتند.
«جاوید نادم»، رییس اداره «مهاجرین و عودت کنندگان» استان هرات به ایران وایر میگوید: «روزانه تا ۱۴۰۰ مهاجر افغانستانی از ایران از طریق مرز اسلام قلعه به کشورشان بر میگردند.»
اما تاکنون هم بازار قاچاقبران انسان به ایران داغ است وروزانه شمار زیادی از افغانستانیها از طریق پاکستان به ایران قاچاقی سفر میکنند.
شما هم میتوانید خاطرات، مشاهدات و تجربیات خود از قاچاق انسان، پناهندگی و مهاجرت به اشتراک بگذارید. اگر از مسئولان دولتی یا افراد حقیقی و حقوقی که حق شما را ضایع کردهاند و یا مرتکب خلاف شدهاند شکایت دارید، لطفاً شکایتهای خود را با بخش حقوقی ایران وایر با این ایمیل به اشتراک بگذارید: info@iranwire.com
مطالب مرتبط:
خاطرات رضا از سفر قاچاقی به ایران: با آب باران زنده ماندم
روایت کودک افغانستانی از سفر قاچاقی به ایران؛ هشت ساعت بدون کفش راه رفتم
مسیر محمد جان از افغانستان تا تهران؛ پای دوستم قطع شد
«چهار نفر از دوستانم با شلیک ماموران مرزی کشته شدند»
یک مسافراز افغانستان: مجبورم قاچاقی به ایران بروم وگرنه خانوادهام گرسنه میمانند
روایت نوجوان افغان از سفر قاچاقی: ۱۵روز تشنه و گرسنه در راه بودیم
جنازه های دختر، داماد و نوههایم در آب های ترکیه پیدا شدند
روایت یک کودک ۱۱ ساله افغانستانی از قاچاق کودکان به ایران
قاچاق انسان در کردستان ایران؛ سیم خاردار، قایق بادی و صندوق عقب
قاچاق انسان در کردستان ایران؛ آن طرف سیمهای خاردار
قاچاق انسان در کردستان ایران؛ مهاجرت نیمهتمام
قاچاق انسان در کردستان ایران؛ از کار قاچاقی تا مهاجرت قاچاقی
قاچاق انسان در کردستان ایران؛ ۳ سال قاچاق انسان برای پرداخت بدهی
قاچاق انسان در کردستان ایران؛ هورا، زنی که قاچاقچی آدم بود
سفرنیمه تمام؛ روایت نوجوان افغانستانی از ردمرز در ایران
گفت و گو با عباس، کودکی که شش بار قاچاقی سفر کرده
داستان سفر قاچاقی کودک ۱۵ ساله افغانستانی به ایران
خانوادهای با شش کودک درمسیر قاچاق
عبور قاچاقی از مرز ایران؛ داستان محمدبابر کودک ۱۵ ساله افغانستانی
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر