در دو روز گذشته و در پی افت شدید شاخص بازار بورس تهران جمعی از سهامداران با تجمع مقابل ساختمان بورس اوراق بهادار تهران علیه دولت شعار دادند. معترضان میگویند که به توصیه دولت وارد بورس شدهاند؛ اما در ماههای اخیر فقط شاهد افت ارزش سهام خود بودهاند.
شاخص بورس سهام از اوایل امسال رشد چشمگیری داشت. این روند تا مرداد ماه ادامه یافت؛ اما شهریور ماه شاخص کل بورس بهشدت سقوط کرد. این شاخص در آذرماه ۳۰۰ هزار واحد صعود کرد اما دوباره روندی نزولی پیش گرفت و تا کف قبلی خود ریزش کرد. این سقوط از آغاز این هفته تاکنون ادامه یافته است و باعث جمع مالباختگان جلوی ساختمان بورس تهران شده است.
***
اولین بار نیست که جمعیت زیادی با عنوان «مالباخته» تجمع اعتراضی شکل میدهند و از دولت میخواهند که ضرر و زیانشان را بدهد. چنین پدیدهای در تمام دنیا بیسابقه است، اما در ایران مسبوق به سابقه است.
سه سال پیش سپردهگذاران موسسات مالی و اعتباری موفق شدند تا با راهاندازی تجمع اعتراضی و استفاده از اهرمهای سیاسی تا آخرین ریال اصل و سود طلبشان را از دولت بگیرند. دولت که نه؛ در واقع از بقیه مردم بگیرند، الان هم سهامداران زیاندیده امیدوارند مانند اسلاف خود آنچه در قمار بورس باختهاند، با بقیه شریک شوند. یا مثل سپردهگذاران اصل و سود پولشان را نقدی بگیرند یا دولت را وادار کنند با استفاده از منابع عمومی یا دستکاری بازار و افزایش قیمت ارز دوباره در بورس رونق مصنوعی ایجاد کند. دود هر کدام از این اقدامات به چشم همه مردم، از جمله کسانی میرود که هیچ نقشی در این میان نداشته و ندارند.
تردیدی در تقصیر سوءاستفاده دولت در بورس نیست. طی یک سال گذشته دولت از بازارهای مالی هم برای نجات بنگاههای ورشکسته و هم برای فروش اموال و داراییهای خود، با ابزار بورس استفاده زیادی کرد و از این طریق بخش عمده کسری بودجه سنگین ناشی از قطع درآمدهای سرمایهای را جبران کرد، اما همین که خرش از پل گذشت، به گمان برخی، بازار را به حال خود رها کرد، تا خردهسهامداران که آمده بودند یک شبه ره صد ساله بروند، با سر زمین بخورند.
هیچ دولتی در هیچ کجای دنیا زیان احتمالی سهامداران را تضمین نکرده و نمیکند. البته در کمتر نقطهای در جهان میزان مداخله و بهرهبرداری دولت از بورس مانند ایران است، اما این توجیه خوبی برای طرح ادعای پرداخت خسارت به زیاندیدگان از جیب مردم یا دفاع از افزایش قیمت ارز به نیت افزایش «ارزش اسمی» بورس نیست؛ بورسی که معلوم نیست چقدر از سهامداران مدعی آن واقعا سود و چقدر ضرر و زیان کردهاند.
واقعیت این است که همه سهامداران متحمل ضرر و زیان نشدهاند؛ میانه تابستان و در دوران رونق طلایی وارد بازار نشده و همین امروز خارج نمیشوند. ارزش سهام کسانی که بعد از تیر ماه وارد بازار بورس شدهاند کم شده، اما هنوز سهامدارانی که از ابتدای سال در بازار بودهاند جلوتر از همه بازارهای موازی سود کردهاند.
شاخص کل بورس به رغم افت مداومی که در نیمه دوم سال داشته، همچنان بیش از دو برابر بیشتر از اولین روز کاری بورس در سال ۱۳۹۹ است. شاخص کل بورس روز پنجم فروردین حدود ۵۰۹ هزار واحد بود، الان بیش از یک میلیون و ۱۵۰ هزار واحد است. به عبارتی در یک چشمانداز ۹ ماهه وضعیت بورس تهران نهتنها بد نیست، بلکه در مقام مقایسه با سایر بازارهای مالی و سرمایهای بسیار هم خوب به نظر میرسد.
اما این به معنی آن نیست که کسی زیان نکرده. اتفاقا جمعیت زیاندیدگان بسیار زیاد و حجم ضرر و زیان مالی قابل ملاحظه است. بیشترین زیان را کسی دیده که در میانه تابستان وارد بازار شده و الان قصد خروج از آن را دارد. چنین افرادی بهطور متوسط حدود ۴۰ درصد سرمایهشان را از دست دادهاند.
اگر اول مهر وارد بازار شده باشند، ۳۰ درصد ضرر کردهاند. اگر اول تیر سهامدار شده باشند، حدود ۱۲ درصد سرمایهشان آب رفته و اگر اول سال وارد بازار شده باشند، بیش از ۱۰۰درصد سود کردهاند.
محاسبات نشان میدهد ارزش بورس تهران از میانه تابستان تا الان۳۱۸۰ میلیارد تومان کاهش پیدا کرده است. طبق آمارهای موجود در سایت مدیریت فناوری بورس تهران، ارزش کل بورس تهران روز ۲۹دی۱۳۹۹ به ۴۵۹۷ هزار میلیارد تومان رسید؛ در حالی که ارزش بورس تهران در نقطه اوج تاریخی خود، یعنی ۱۹مرداد۱۳۹۹، دقیقا ۷۷۷۷ هزار میلیارد تومان بود.
اما این به معنی آن است که بازار سقوط مطلق کرده یا سهامداران ۳۱۸۰ میلیارد تومان ضرر کردهاند. باید ارزش بازار را به نسبت قیمت واقعی یا به نسبت شاخصی ثابت مقایسه کرد. مثلا دید ارزش بازار بورس به نسبت قیمت ارز چه تغییری کرده است.
در این میان تردیدی در تقصیرات دولت نیست که کاش به جای خود رسیدگی شود و افراد متخلف مجازات شوند، اما تسویه ضرر و زیان بازارهای مالی از حساب خزانه دولتی قطعا باعث آسیب دیدن مردمی خواهد شد که نه سر پیاز و نه ته آن هستند و تنها باید هزینه سوءمدیریت دولت و بلندپروازی سهامداران زیاندیده را به قیمت تورم بپردازند.
در پاییز ۱۳۹۶ هم سپردهگذاران موسسات مالی و اعتباری موضعی حق به جانب داشتند و دولت را مسئول پرداخت خسارت ورشکستگی صندوقهایی میدیدند که با وعده سودهای ۴۰ و ۵۰ و ۷۰ درصدی جذب سرمایه میکردند.
البته نهادهای بانفوذ مذهبی-سیاسی پشت پرده بیکار نبودند، بلکه آتش به هیزم سپردهگذاران میریختند؛ همانطور که امروز نمایندگان مجلس به خیال تسویه حساب سیاسی کف خیابان، سنگ سهامداران زیاندیده را به سینه میزنند. از آن سو در پس پرده نیز با اعمال نفوذ در عالیترین سطوح قدرت دنبال دستدرازی به منابع بانک مرکزی بودند.
در پاییز سال ۱۳۹۶، «علی خامنهای» به سران قوا دستور داد به هر شکل ممکن مشکل سپردهگذاران حل شود. ارزش همین دستور باز شدن یک خط اعتباری به ارزش ۳۶ هزار میلیارد تومان بود. پول داغ، غیرواقعی و بدون پشتوانه که سپردهگذاران به محض دریافت آن را به بازار ارز بردند. از همین جا تکانههای ارزی در زمستان ۱۳۹۶ به دنبال آن بحران تورمی در سال ۱۳۹۷ آغاز شد و اقتصاد ایران پس از سه، چهار سال ثبات نسبی دوباره گرفتار بیثباتی شدید شد.
بسیاری مبدا بحران اقتصادی سه سال گذشته را خروج آمریکا از برجام و بازگشت تحریمها میدانند، حال آنکه ماهها پیش از نهایی شدن تصمیم دونالد ترامپ، بحران اقتصادی ایران از کانال صندوقهای مالی و اعتباری ورشکسته و برداشت پول داغ برای جبران خسارت سپردهگذاران آغاز شد. بحرانی که هنوز آثار آن دامنگیر طبقاتی است که هیچ ربطی با موسسات مالی و اعتباری یا بازار سهام نداشته و ندارند.
مطالب مرتبط:
صبح قیامت؛ چرا همه از هیولای بورس میترسند؟
بازار بورس ایران؛ هیچکدام از وعده های دولت روحانی محقق نشد
اختلالات اضطرابی؛ آنچه نوسان قیمت ارز و سهام به روز سرمایهگذران میآورد
آیا آخرالزمان بورس فرا رسیده است؟
تب داغ بورس بازی در ایران و ریسک پرمخاطره شهروندان
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر