یکی از مهمترین ویدیوهای اعتراضی مربوط به شیراز و بهطور مشخص منطقه معالیآباد، ویدیویی ۲۰ ثانیهای است. ویدیویی افشاگر که هر آنچه را که باید بدانیم به ما میگوید: «شیراز، شلیک نیروی انتظامی به مردم. کلانتری معالیآباد داره شلیک میکنه به مردم. کلانتری معالیآباد مردم رو زده زیر تیر. مردمُ با تیر زدند، مردمُ با تیر زدند، مردم، با تیر زدند...» صدای کسی که ویدیو را میگیرد و رویش گزارش میدهد. اول خبری است بعد هیجانی و نگران و سپس نومید و دلگیر. وقتی صدایش دلگیر میشود که میبیند «مردم»ی که با تیر زدهاند بیجان شده است، لحظه هولناک مواجه با مرگ کسی که نباید میمرد.
تجمعات در معالیآباد، روز شنبه ۲۵ آبانماه شروع شد. تمرکز این تجمعات ابتدا بالای پل معالیآباد بود و بعد به سرتاسر بلوار معالیآباد کشیده شد، از پل معالیآباد تا میدان احسان و برخی از خیابانهای فرعی آن. تجمعاتی کاملا مسالمتآمیز که با بستن خیابانها همراه بود و تا ظهر به همین ترتیب ادامه داشت اما تجمع در معالیآباد همچون برخی از نقاط دیگر شیراز از حوالی ظهر و با حمله ماموران به مردم به خشونت کشیده شد. آنچنانکه در ویدیوی زیر میبینیم مقابل کلانتری بهیکباره صدای تیراندازی بلند میشود و مردم پراکنده میشوند و کسانی شروع میکنند به سنگاندازی به کلانتری.
اما خشونتی که با تیراندازی پلیس شروع شد فوریترین نتیجهاش، جانباختن «مهدی نکویی»، جوان ۲۳ سالهای بود که همراه گروهی دیگر از مردم در جمع معترضان نزدیک کلانتری گلدشت در معالیآباد در حال شعار دادن بود. این جوان همان مردمی است که در ویدیوی پیشین مردی هراسان از تیرخوردنش میگفت. فیلمی که از دقایق یا ساعاتی پیش از گلوله خوردن مهدی نکویی منتشرشده نشان میدهد او و جمعی دیگر از معترضان کنار آتشی ایستادهاند و درحالیکه دست میزنند شعار میدهند: «شیرازی بسه دیگه غیرتترو نشون بده» و بعدتر شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»
گلوله خوردن مهدی نکویی و جانباختنش موجب خشمگین شدن مردم شده و جمعی از آنان به سمت کلانتری هجوم برده و بهطرف آن سنگ پرتاب میکنند. ماموران داخل کلانتری پناه گرفته و مردم تلاش میکنند درهای آن را بشکنند و موفق نمیشوند اما کسانی آنچنانکه در ویدیوهای بعدی مشخص است چند تا از اتومبیلهای پارک شده پلیس را در پارکینگ مقابل کلانتری آتش میزنند.
مشخص نیست چه قدر طول میکشد تا این آتش چند اتومبیل دیگر را هم بگیرد اما آشکار است که ساعت ۳:۱۰ دقیقه بعدازظهر، آنچنانکه در ویدیوی زیر میبینیم چند اتومبیل پلیس پارک شده مقابل کلانتری در آتش میسوزند، درهای کلانتری بسته است و خبر چندانی هم از معترضان و یا ماموران امنیتی نزدیک کلانتری دیده نمیشود.
دقایقی بعد چند موتور یگانویژه دیده میشوند و مامورانی که در سمت راست کلانتری موضع گرفتهاند و مردم معترض در سمت دیگر با فاصله نسبتا زیاد از کلانتری دیده میشوند و اتومبیلهای پلیس مقابل کلانتری همچنان در حال سوختن هستند. نه صدای شلیکی شنیده میشود و نه سنگی پرتاب میشود.
در ویدیوی بعدی پلیس، مردم معترض به سمت نیروهای یگانویژه و پلیس هجوم آورده و نیروهای هراسان از خشم مردم در حال فرار به داخل کلانتری هستند. در همان حال صدای تیراندازی و رگبار شنیده میشود و مردمی که در حال هجوم به سمت کلانتری بودند متوقفشده و عدهای پا پس میکشند.
اعتراضات البته به مقابل کلانتری گلدشت ختم نمیشود و چنانکه اشاره شد سراسر بلوار معالیآباد و برخی از فرعیهای منتهی به آن را دربرمیگیرد. تجمعاتی که تا نزدیک بامداد یکشنبه ادامه داشت. گاهی سراسر بلوار یا بخشهای از آن در کنترل مردم بود و گاهی در کنترل نیروهای امنیتی. گاهی زدوخورد درمیگرفت و گاهی ماموران از دور نظارهگر بودند و نمیتوانستند یا نمیخواستند مداخلهای بکنند؛ اما آنچنانکه خانم «آویده» (نام مستعار)، یکی از معترضان ساکن معالیآباد میگوید تصویر کلی این اعتراضات در دو روز شنبه و یکشنبه در معالیآباد تکرار همان الگوی درگیری مقابل کلانتری گلدشت است: «مردم وقتی خشمگین میشدند و به نیروهای امنیتی هجوم میبردند یا با کسانی که بانکها را آتش میزنند همراهی میکردند که موردحمله قرارگرفته و با استفاده از باتوم و شلیک گاز اشکآور و گلولههای ساچمهای و جنگی با آنان برخورد میشد.»
«راحله» (نام مستعار)، از مادران میانسالی که در آن دور روز شاهد اعتراضات بوده است میگوید شنبهشب، مردم معترض در بلوار حضور داشتند و عملا خیابان را بسته بودند: «یک تعدادی از جوانان معترض با بردن گلدانهای کنار خیابان به وسط خیابان و شکستن گلدان راهبندان ایجاد میکردند و از رانندهها خواهش میکردند تردد نکنند. همین جوانان فرعیها بهطرف فرهنگشهر، خیابان خلبانان و خیابان دوستان را هم به همین ترتیب بسته بودند.»
راحله میگوید که معترضان کاری به اموال خصوصی مردم نداشتند: «حتی در برداشتن گلدانها هم تنها گلدان بانکها را برمیداشتند و کاری به مغازههای مردم نداشتند؛ مثلا موردی که من دیدم در همین بلوار یک قنادی کنار بانک ملی و بانک مسکن است که وقتی یکی از جوانها آمد گلدان نزدیک مغازهاش را بردارد، طرف گفت این گلدان بانک نیست و آنها گلدان را سرجایش گذاشتند.»
راحله میگوید او آن شب ندیده است در بلوار معالیآباد ساختمان هیچ بانکی را آتش بزنند و تنها داخل بانک میرفتند و میز و صندلی و کامپیوترهای بانک را بیرون آورده و همان وسط خیابان آتش میزدند: «جوانها به مردمی که نظارهگر بودند میگفتند تماشاچی نمیخواهیم بیایید وسط خیابان. در یک مورد وقتی داشتند وسایل بانک گردشگری را بیرون میآوردند یک خانم پا به سن گذاشتهای با صدای بلند به جوانان معترض گفت چرا این وسایل را آتش میزنید؟ اینها بیتالمال است. یکی از جوانها در پاسخ برگشت به این خانم گفت "عامو چی داری میگی؟ این نه بیت من است نه بیت توست، این مال جهانگیریه و خوب هم میکنیم آتش میزنیم. همین شماها به زندگی ما گند زدید، بس نیست؟"»
راحله میگوید البته هیچ سند بانکی از بین نرفت و همهاش کمی تیروتخته بود و کامپیوتر: «یکی از کارمندان بانک {...} شعبه بلوار معالیآباد که اکنون بهصورت موقت در شعبه چهارراه {...} کار میکند به من گفت اینها از چند روز قبل گفته بودند هر آنچه اسناد مهم بانک است را در گاوصندوق بگذارید و بعد از بانک بیرون بیایید. خودشان میدانستند اتفاقاتی دارد میافتد.»
به گفته خانم راحله، یگانویژه کمی دورتر ایستاده بودند اما در آن ساعات دخالتی نکردند و تنها نظارهگر بودند: «حضور مردم تا نیمهشب ادامه داشت. جالب اینکه دو خانم در طول شب دم خیابان خلبانان ایستاده بودند و رانندگان را راهنمایی میکردند که خیابان بسته است تا برگردند و دچار مشکل نشوند.»
راحله میگوید بعد از نیمهشب و وقتیکه مردم کمی در خیابان مانده بودند گارد ویژه تعقیب و گریز را با معترضان شروع کرد و تا ساعت ۲ شب هم این تعقیبوگریز ادامه داشت: «ماموران مردم را داخل مجتمعها هم تعقیب میکردند و ساکنان هم به خاطر همین در بلوکهایشان را به روی جوانان معترض گشوده بودند تا بچهها بتوانند وارد شوند و از دست ماموران بگریزند.»
راحله میگوید رفتگران شهرداری ناچار شده بودند پس از پایان تعقیبوگریز و بعد از پراکنده شدن مردم، طول بلوار را پاک کنند و موانع پخششده در طول خیابان را بردارند: «نیمهشب به خانه که برمیگشتم دیدم داخل مجتمع ما حدود ده رفتگر آماده نشسته بودند، فکر کردم به خاطر درگیریها نتوانستهاند به خانهشان بروند اما گفتند شهرداری آنها را مامور کرده است بعد از تمام شدن اعتراضات، بلوار را تمیز کنند. صبح یکشنبه خیابان تمیز شده بود هرچند دوباره با شروع اعتراضات به همان حالت شب قبل بازگشت.»
به گفته راحله یکشنبه صبح خیابان بسیار خلوت بود و هیچ اتومبیلی در معالیآباد دیده نمیشد و روی پل هوایی احسان هم اتومبیلها کیپ تا کیپ متوقف شده بودند: «صدای تیراندازی از طرف چهارراه زندان عادلآباد میآمد. گویا درگیری معترضان و ماموران در آن چهارراه از صبح زود شروع شده بود و چیز عجیب هم برای من در آن وضعیت، زوزه سگی بود که از صدای تیراندازی ترسیده بود. دو توله داشت و ظاهرا نگران آنها بود.»
راحله میگوید از ظهر به بعد وضعیت به شکل شب پیش بازگشت: «تمام خیابان پر شد از لاستیک سوخته. نردههای کنار بانکها را از جا کندند و گلدانها مربعی را هم شکستند و بلوار را بستند.»
خانم «نسرین» (نام مستعار)، یکی از ساکنان دیگر معالیآباد میگوید روز یکشنبه، تجمع معترضان نزدیک ظهر و در حوالی میدان احسان سر خیابان بهاران شروع شد و پسازآن در بخشهای دیگر بلوار هم تجمعاتی شکل گرفت: «نکته جالبتوجه اینکه برخلاف روز شنبه که پلیس برای سرکوب معترضان وارد عمل شد، روز یکشنبه باوجوداینکه کلانتری گلدشت وضعیت عادی داشت اما تا شب من ماموری ندیدم که به تجمعات نزدیک شود یا به مردم حمله کنند.»
نسرین میگوید تحلیل مردم حاضر در خیابان این بوده است که چون درگیری در دیگر مناطق شیراز خیلی شدید در جریان بوده است، هیچ ماموری برای سرکوب مردم به خیابان معالیآباد اعزام نشد. به گفته نسرین مردم معترض گاهی شعار میدادند و گاهی فقط در طول و عرض خیابان در تردد بودند؛ «برخی مثل من فقط تماشاچی بودند اما یک تعدادی جوان که اکثرا سن و سال آنها به زیر بیست سال میخورد، شکستن در بانکها، تخلیه وسایل و میزهای آنها و آتش زدن آنها را در وسط خیابان شروع کردند.»
راحله هم میگوید این جوانان کامپیوترها، مانیتورها و چیزهای دیگر را از بانک بیرون آورده و در آتش میانداختند و این روند تا شب ادامه داشت: «تظاهرکنندگان حتی با کندن تابلوهای تبلیغاتی و گذاشتن صندلیهای بانکها در وسط خیابان، راه را کاملا مسدود کردند. اعتراضات چند ساعت همینطوری طول کشید و بعد با باریدن باران و شلیک تیر هوایی مردم که خسته هم شده بودند خیابان را ترک کردند.»
اما به گفته «امیرحسین» (نام مستعار)، روز یکشنبه وضعیت در پل معالیآباد با داخل بلوار دستکم از یکجهت بسیار متفاوت بود: «روز یکشنبه بالای پل پر از مامور بود پر از مامور بود. سمت صنایع الکترونیک روبروی در ورودی شرکت، جمعی از معترضان آتش روشن کرده بودند. بعد از میدان معترضان خیابان را با کندههای درخت و لاستیکهای ماشین سنگین که آتش زده بودند کاملا بسته بودند.»
امیرحسین میگوید حدود ۶ عصر داخل معالیآباد مردم در خیابان حضور داشتند و شعارهای ضد حکومت میدادند: «شعارها برای بنزین نبود، روز قبلش مهدی نکویی را کشته بودند و شایعه بود کسانی دیگر هم کشته شدهاند و مردم خشمگین بودند و شعارها علیه حکومت و کاملا براندازانه بود.»
«مرجان» (نام مستعار)، یکی دیگر از شاهدان عینی است که روز یکشنبه برای دیدن خواهرش به معالیآباد رفته و رویدادها آن روز را دیده است: «یکشنبه ساعت ۱۱ صبح رسیدم به پل معالیآباد، بسیج و نیروهای گارد ویژه روی پل بودند و اگر چند جوان را میدیدند دنبالشان میکردند. از سمت پل به سمت میدان احسان رفتم. لاستیک سوزانده بودند و در خیابان سنگ بود، اما اتومبیل تکوتوک رد میشدند. بانکها هم نسوخته بود فقط شیشهها شکسته بود و البته گلدانها، بنرهای تبلیغاتی و علائم راهنمایی را هم شکسته بودند.»
مرجان میگوید اول خیابان معالیآباد از سمت پل، شیشههای دفتر مخابراتی دستغیب را شکسته بودند و یک کیوسک بانک شهر را هم آتش زده بودند. به گفته مرجان اعتراضات از حدود دو بعدازظهر شدت گرفت: «سر بهاران تقاطع معالیآباد، حدود ظهر دود زیادی دیده میشد. وقتی رفتیم دیدیم وسایل بانک را بیرون آورده و وسط خیابان آتش زدهاند. آنجا چیز سالمی باقی نمانده بود. یک عده شاید ۴۰ نفره مشغول شکستن و تخریب بودند. بانک سالم، دوربین سالم، خودپرداز سالم، بنر سالم باقی نگذاشتند. حتی آجرهای تزئینی اطراف باغچههای کنار خیابان را میشکستند.»
به گفته مرجان، تا ۸ شب هیچ ماموری آنجا نیامد: «قبل از ظهر نیروهای یگانویژه در دستههای ۵ یا شش موتوری بین پل معالیآباد و میدان احسان مرتب رفتوآمد میکردند در بعدازظهر هیچ خبری از آنها نبود.» به نظر مرجان گویا عمدی در کار بود که کسی مانع این تخریبها نشود: «به نظر نمیرسید این جمع ۴۰ یا ۵۰ نفره از بچهها اهل معالیآباد باشند، همه هم رویشان را از ترس شناسایی شدن گرفته بودند چون بالای برخی از ساختمانها هم کسانی داشتند فیلم و عکس میگرفتند که از مردم عادی نبودند.»
مرجان میگوید همین گروه رفتند سراغ ساختمان تامین اجتماعی زیر پل احسان و آنجا هم کل وسایل را بیرون آوردند و آتش زدند: «اینها حتی شیر گاز یکی از بانکها آنجا را پس از تخلیه کلیه وسایلش باز کردند و میخواستند آتشش بزنند که مردم مانع آنان شدند و گفتند بالای این بانک پنج طبقه مسکونی است.»
مرجان میگوید این وضعیت تا نزدیک ساعت ۸:۳۰ شب ادامه داشت و بعد بارش باران و صدای تیراندازی که احتمالا تیر هوایی بود باعث شد مردم متفرق شوند: «دوشنبه گارد ویژه آمد با اتومبیلهای تیره و کل معالیآباد قدمبهقدم مامور ایستاده بود. من در راه برگشتن به خانه دیدم یک ساختمان بانک انصار سر معالیآباد را هم آتش زده بودند و طبقات بالایی آن هم که دفاتر تجاری و مطب پزشکان بود هم آتش گرفته بود. اما حتی یک مغازه شخصی خط رویش نخورده بود.»
«سمانه» (اسم مستعار)، زنی که ساکن معالیشهر است و در یک دفتر در پارامونت کار میکند میگوید وقتی شنبه دیروقت از سرکار به معالیآباد برگشت دید گویی این منطقه منفجر شده است: «من چون ماشین نبود و مسیر طولانی را پیاده آمدم خیلی دیر رسیدم معالیآباد. دیدم گلدانها وسط خیابان بود. خیلی چیزها آتش گرفته بود. بیلبوردها پائین آمده بود. البته وقتی من رسیدم دیگر کسی در خیابان نمانده بود. در معالیآباد خون زیادی روی زمین ریخته بود. هنوز فرصت نکرده بودند خیابان را بشورند. اما من کسی را ندیدم تیر خورده باشد.»
اما سر شب در مجتمع ما کسی شعار داد مرگ بر خامنهای و همین شعار شروعی بود برای بیرون ریختن مردم و نیم ساعت اول فقط شعار بود و هیچ خبری از نیروهای ضد شورش نبود: «کمکم نیروهای ضد شورش جمع شدند و در یک فاصله نسبتا دوری از مردم قرار گرفتند اما هیچ اقدامی نمیکردند و فقط روی موتورهایشان نظاره میکردند. مردم علیه نظام و خامنهای و حکومت شعار میدادند. تا اینکه حمله به مردم شروع شد. با باتوم مردم را میزدند و مردم فرار میکردند به داخل کوچهها و یا جاهایی که تردد کمتر بود.»
سمانه میگوید این حمله کردن و جایی دیگر جمع شدن چنین بار اتفاق میافتد: «آنها حمله میکردند و سپس تیراندازی با تفنگهای ساچمهای شروع شد. تیراندازی بیهدف بود و رو به جمعیت بود. این تعقیب و گریز به همین شکل ادامه داشت. یک عده را گرفتند. من یک نفر از نیروهای ضد شورش را دیدم که نمیخواست با مردم برخورد کند و بدون اینکه همکارانش بفهمند تلاش داشت مردم را فراری دهد.»
سمانه میگوید زمان تیراندازی ماموران فریاد یا حسین و یا حیدر سرمیدادند و بهاینترتیب به رگبار بستنهای ناگهانی آنها با فریاد یا حسین و یا حیدر همراه بود: «همه تیراندازیها با تفنگ ساچمهای بود. البته این را بگویم که در شهرک والفجر تیراندازی با تفنگ جنگی بود و چند نفر زخمی شده بودند. هزینه تیر را هم از زخمیها و بازداشتیها گرفته بودند.»
سمانه میگوید او حدود ساعت ۱۱ به خانهاش برگشته است اما صدای تیراندازی و شعار دادن مردم تا بعد از نیمهشب هم شنیده میشد.
به گفته سمانه یکشنبه تا ظهر خبری نبود اما مقابل مجتمع آنها حدود ساعت ۱۲ چند نفر با شعار مرگ بر خامنهای شروع کردند و کمکم مردم جمع شدند: «همه اقشار معمولی جامعه بودند. بچههای نوجوان و جوان و سن بالاها حتی کسانی که در سن این بودند که انقلاب ۵۷ را تجربه کرده بودند.»
سمانه میگوید امروز تخریبها بیشتر بود: «اما مساله مهم این است که وقتی بانکی آتش میگرفت زمان تجمعهای مردمی نبود. زمانی بود که مردم از جایی پراکنده میشدند و یک بانک آتش میگرفت. در معالیآباد تقریبا هر ده بانک موجود را آتش زدند اما منی که در تجمعات بودم خودم با چشم خودم ندیدم کسی بانکی را آتش بزند.»
سمانه این را هم میگوید که وقتی حمله ماموران به مردم شروع شد شیشههای ساختمانهای مردم را هم تا جایی که برایشان ممکن بود تخریب کردند: «واقعا تظاهرات مردم مسالمتآمیز بود اگرچه من مخالف خشونت نیستم، اما حتی روز یکشنبه، همه مردم مقابل شهرکی که منازل مسکونی نظامیان است شعار میدادیم که خانواده ارتش به مردم ملحق شوند. البته جوابی نیامد اما مردم کاملا مسالمتآمیز رفتار میکردند.»
به گفته سمانه، بامداد دوشنبه ۲۷ ساعت ۲ بعد از نیمهشب، نیروهای ضد شورش در بخشیهایی از معالیآباد رژه میرفتند و با زدن به سپر و باتومها و شعار یا حسین و یا حیدر و قهقهه زدن میخواستند وحشت ایجاد کنند: «صحنه مشمئزکنندهای بود. عملا مثل دشمنی که یک سرزمین را اشغال کرده است رفتار میکردند.»
راحله میگوید صبح دوشنبه، وقتی طول بلوار را میرفتی میدیدی هیچ بانکی سالم نمانده است و تقریبا محتویات تمام بانکها هم تخلیه شده است و تنها چهاردیواری آن باقی مانده است: «اما من در کل بلوار به غیر از در شیشهای دو پاساژ، ندیدم به هیچ مغازه و فروشگاه و ساختمان شخصی آسیبی وارد شده باشد. ماموران موتورسوار و اتومبیلهای یگانویژه هم مرتب در حال گشتزنی بودند.»
مطالب مرتبط:
کشن (شهرک گلشن)؛ مردم برای چهار روز شهرک را کنترل میکردند
گویم؛ بیهدف شلیک میکردند، امیر الوندی جان باخت
شهرک گلستان؛ حوزه علمیه و عکسهای خمینی و خامنهای را آتش زدند
مناطق مرکزی شیراز؛ دو روز تظاهرات و درگیری در مناطق مختلف
شهر صدرا؛ مردم سنگ میزدند، آنها شلیک میکردند
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر