با تصمیم رهبران جمهوری اسلامی ایران برای ورود به خاک عراق، سپاه پاسداران و ارتش، کمتر از دو ماه پس از آزادسازی خرمشهر، عملیات رمضان را با هدف تصرف بصره انجام دادند.
این عملیات که از ۲۲ تیر تا ۷ مرداد، در شمال غربی خرمشهر و شرق بصره صورت گرفت، به شکست کامل منجر شد. در جریان عملیات رمضان، همچنین میان ارتش و سپاه اختلاف نظرهای گستردهای به وجود آمد و شکاف میان دو نیرو، به دنبال ناکامی عملیات افزایش یافت.
بعد از عملیات رمضان، فرماندهان سپاه برای بررسی وضعیت جنگ، جلسهای تشکیل دادند که در آن، برخی فرماندهان به ابراز تردید در مورد خط مشی نظامی ایران در خاک عراق پرداختند. در این جلسه، یحیی (رحیم) صفوی، که بعدها و پس از محسن رضایی به فرماندهی کل سپاه رسید، با ذکر روایاتی نتیجه گرفت که نبرد در بصره از مقدمات ظهور امام دوازدهم است. این صحبتها، موضع فرماندهانی که مدافع ادامه تلاش برای تصرف بصره بودند را تقویت کرد.
عملیات بعدی ایران در خاک عراق، والفجر (مقدماتی) نام داشت که در ۱۷ بهمن ۱۳۶۱، مطابق نقشه عملیاتی سپاه در منطقه فکه صورت گرفت. فکه، که در حد واسط استانهای خوزستان و ایلام قرار دارد، در اوایل جنگ به تصرف عراق در آمده بود و کنترل بر آن، برای عملیات تهاجمی در خاک عراق اهمیت استراتژیک داشت. مقامهای جمهوری اسلامی چنان به پیروزی این عملیات اطمینان داشتند که در تبلیغات رسمی، والفجر را آخرین عملیات ایران در جنگ معرفی میکردند. ولی با شکست عملیات، رسانههای رسمی نام آن را به «والفجر مقدماتی» تغییر دادند.
عملیات بعدی ایران، تحت نام والفجر ۱، در ۲۸ فروردین ۱۳۶۲ صورت گرفت و مجددا، با تلاش برای گرفتن فکه شروع شد. عملیات والفجر ۱، با طراحی ارتش ایران صورت گرفت و به شکستی دیگر انجامید، هرچند ارتشیها دلیل شکست را، ناکام ماندن عملیات قبلی (والفجر مقدماتی) میدانستند که به گفته آنها، باعث تمرکز بیشتر نیروهای عراق در منطقه فکه شده بود.
به دنبال افزایش ناهماهنگی میان ارتش و سپاه، آیت الله خمینی بعد از والفجر ۱، هاشمی رفسنجانی را به عنوان فرمانده جنگ منصوب کرد.
سپاه و ارتش تحت فرماندهی جدید، در ۳ اسفند ۱۳۶۲ عملیات خیبر را برای قطع ارتباط بصره با بقیه عراق انجام دادند. این عملیات به هدف نهایی خود نرسید، هرچند یگانهای عمل کننده، در ۲۲ اسفند موفق به تصرف جزایر مجنون (واقع در شط العرب عراق) شدند.
یک سال بعد، در ۱۳ اسفند ۱۳۶۳ و در همان منطقه، عملیات ناکام دیگری به نام بدر، با محوریت سپاه و پشتیبانی ارتش صورت گرفت. این عملیات نیز هدف قطع ارتباط بصره با بقیه عراق را دنبال میکرد، هرچند نیروی زمینی ارتش با انجامش مخالف بود. در جریان عملیات بدر اختلافات فرماندهان سپاه و ارتش تا به آنجا گسترش یافت که هاشمی رفسنجانی، پس از شکست عملیات قبول کرد که سپاه و ارتش در ادامه جنگ، به طور مستقل عمل کنند.
پیش از عملیات بعدی، او در جلسهای با فرماندهان سپاه تاکید کرد که اگر عملیات به هدف خود یعنی تصرف جزیره فاو و بندر امالقصر عراق برسد، امکان پایان دادن جنگ از موضع بالا وجود خواهد داشت.
عملیات جدید، که والفجر ۸ نام گرفت، در ۲۰ بهمن ۱۳۶۴ به اجرا درآمد. طراحی و اجرای این عملیات با سپاه بود و نقش ارتش، به پشتیبانی ترابری و هوایی و توپخانهای محدود میشد. در عملیات والفجر ۸، نیروهای سپاه با عبور از عرض اروند رود (شط العرب)، در ۶ اسفند ۱۳۶۴ شبه جزیره فاو در مدخل خلیج فارس را با موفقیت تصرف کردند. نیروهای عمل کننده، سپس موفق شدند به مدت دو ماه ضدحملههای پی در پی نیروهای عراقی برای بازپس گیری فاو را دفع کنند، ولی از ادامه عملیات به سوی بندرام القصر بازماندند.
هاشمی رفسنجانی بعد از تصرف فاو، آن را برای پایان جنگ کافی ندانست و درنتیجه، عملیات بعدی سپاه، یک بار دیگر بر تصرف مستقیم بصره متمرکز شد.
این عملیات، کربلای ۴ بود که در ۳ دی ۱۳۶۵ صورت گرفت. اما به خاطر لو رفتن کامل عملیات پیش از انجام و آمادگی کم سابقه نیروهای عراقی، به بزرگترین شکست نظامی ایران در طول جنگ تبدیل شد. پس از این شکست اما، هاشمی رفسنجانی و محسن رضایی فرمانده سپاه، مشترکا تصمیم گرفتند که قبل از بازگشت بسیجیهای تجهیز شده (برای عملیات کربلای ۴) از جبهه، با استفاده از آنها عملیات دیگری را به سمت بصره انجام دهند.
عملیات جدید، کربلای ۵ نام گرفت و به فاصله ۱۶ روز از عملیات قبلی انجام شد. کربلای ۵، عراقیها را غافلگیر کرد و به بازپس گیری شلمچه در مرز ایران و عراق و بخشی از زمینهای شرق بصره انجامید، ولی باز هم در تصرف بصره ناکام ماند.
در جریان کربلای ۵، سنگینترین تلفات تاریخ جنگ ایران وعراق به هر دو طرف وارد شد. تلفات این عملیات به میزانی بود که سپاه، عملا توان انجام یک عملیات بزرگ دیگر را در خوزستان از دست داد.
در وضعیت جدید، سپاه پاسداران توجه خود را از جبهه جنوب به جبهه غرب متمرکز کرد. دیگر عملیات بزرگ سپاه در خاک عراق، به نام والفجر ۱۰، در ۲۴ اسفند ۱۳۶۶ و در منطقه کردستان عراق انجام شد. در این عملیات، شهرهای حلبچه و خرمال کردستان عراق به تصرف ایران در آمدند.
در واکنش به پیشرویهای ایران در کردستان، ارتش عراق در ۲۵ اسفند ۱۳۶۶، شهر کردنشین حلبچه را بمباران شیمیایی کرد. در این حمله، حداقل ۵ هزار نفر که عمدتا از ساکنان حلبچه بودند کشته شدند، که در تاریخ حملات شیمیایی جهان به مناطق شهری بیسابقه بود.
بمباران شیمیایی حلبچه، مانند بمبارانهای شیمیایی قبلی عراق و از جمله بمباران سردشت در ۷ تیر ۱۳۶۶، با واکنش قاطعی از سوی شورای امنیت و قدرتهای جهانی مواجه نشد. این بمباران، همچنین به عقب نشینی سپاه از مناطق اشغالی خود در کردستان عراق نینجامید (هرچند ایران بعدها و در اواخر جنگ، برای انتقال نیروهای خود به خوزستان این مناطق را تخلیه کرد)، ولی چنان تاثیر وحشت آفرینی داشت که ادامه عملیات در کردستان را متوقف کرد.
با به بن بست خوردن عملیات تهاجمی سپاه در جبهههای جنوبی و غربی، کار ادامه جنگ برای ایران گره خورد. درمقابل اما عراق، که بر خلاف ایران از امکانات گستردهای برای خرید تسلیحات پیشرفته از خارج برخوردار بود، به تدریج در موضع تهاجمی قرار گرفت. درنتیجه، عراقیها از فروردین ۱۳۶۷، سلسله عملیات بیسابقهای را برای بازپس گیری مناطق اشغالی ایران در خاک خود به انجام رساندند.
همه اینها در شرایطی بود که در خلیج فارس نیز، کار تهران برای صادرات نفت خود گره خورده بود و تلاشهای آن برای تلافی حملات عراق به نفت کشهای حامل نفت ایران، درگیری با قدرتهای جهانی را به دنبال داشت.
مطالب مرتبط:
سپاه در جنگ هشت ساله (بخش اول): رویارویی با ارتش
سپاه در جنگ هشت ساله (بخش دوم):هزینه درگیری پاسداران در سیاست
سپاه در جنگ هشت ساله (بخش سوم): بیرون راندن عراق از ایران و رویای فتح فلسطین
محسن رضایی؛ بازنده جنگ و اقتصاد و سیاست
علی شمخانی؛ طراح تغییرات ساختاری در سپاه
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر