بهنام امینی؛ دانشجوی دکترای اندیشه سیاسی اجتماعی و دبیر بخش فارسی سایت «روژاوا استراتژی»
هیاهویی که در روزهای اخیر بر سر اظهارنظری کوتاه از «محمد خاتمی»، رییس جمهوری پیشین ایران در تأیید حکومت فدرالی برای ایران به راه افتاد، بار دیگر فرصتی فراهم کرده است تا مباحث مربوط به ملیتها در ایران در سطحی عمومیتر مورد توجه قرار بگیرد. این نوشته، نگاهی انتقادی به دو جریان اصلی این مناظره دارد و سعی میکند علاوه بر تشریح و تحلیل مواضع سیاسی دو سوی این مباحثه، رویکرد متفاوتی به مقوله فدرالیسم در ایران از زاویه دید بخشهایی از ملیتهای ایرانی ارایه دهد.
پیش از هر چیز، این نکته را باید تصریح کرد که دسته بندی مخالفان و موافقان در مورد اظهار نظر خاتمی درباره شیوه حکمرانی فدرالی در ایران به لیبرالها و فدرالیستها، گمراه کننده و غلط است. این دسته بندی مشخصا از سوی کسانی مطرح شده است که مخالف سرسخت هر شکل غیرمرکزگرایانهای از حاکمیت در ایران هستند و خود را در این دسته بندی، لیبرال خطاب کرده و طرف مقابل را فدرالیست مینامند. در حالی که فدرالیسم خود ایدهای لیبرالی است.
برای تقریر محل نزاع، تذکر این نکته ضروری است که در این جدال، هم اصلاح طلبانی همچون خاتمی و هم کسانی که مخالفت خود را با فدرالیسم از زاویه حفظ تمامیت ارضی ایران بیان کردهاند، هر دو به لحاظ ایدئولوژیک، در جناح راست قرار میگیرند. اتفاقا اصلاح طلبان بخش نسبتا لیبرال ماجرا هستند و طرف دیگر، یعنی «سیدجواد طباطبایی»، «محمد طبیبیان»، «محمد قوچانی» و تیم روزنامهنگارش و نیز امضاکنندگان نامه اعتراضی «نه به فدرالیسم-نه به گسست ملی» را میتوان راست افراطی یا فاشیسمِ سکولارِ نوین ایرانی نامید.
انگیزه خاتمی و اصلاح طلبان در تجویز فدرالیسم به عنوان شیوه مطلوب حکمرانی در ایران را میبایست در ادامه الگوی سیاستورزی اصلاح طلبانه ایرانی در بیش از ۲۰ سال اخیر دید. خط امامیهای دهه ۶۰ پس از رانده شدن از مناصب کلیدی (و نه کلیت ساختار قدرت) در جمهوری اسلامیِ پس از مرگ روحالله خمینی، هیچ راهی جز تمسک به اندک نهادهای نیمه انتخابی برای سهم بردن از قدرت سیاسی نداشتند. با توجه به گستردگی نارضایتیهای عمومیِ ناشی از ماهیت تمامیت خواه حکومت اقتدارگرای دینی پس از انقلاب، اصلاح طلبان برای بازگشت به قدرت، مجبور شدند تا حدودی ادبیات دمکراتیک اتخاذ کرده و در حوزههای محدودی همچون آزادیهای فرهنگی و اجتماعی، نرمش نسبی از خود نشان دهند تا رضایت رأی دهندگان را جلب کنند.
اصلاح طلبان از همان ابتدا نه تنها میدانستند که امکان دموکراتیزه کردن قدرت در جمهوری اسلامی از طریق انتخابات وجود ندارد (زیرا که قدرت واقعی در جمهوری اسلامی نه در نهادهای به اصطلاح انتخابی بلکه در نهادهای انتصابی است) بلکه اصلا خواهان دمکراسی هم نبوده و نیستند و صرفا به دنبال بازپس گرفتن-به زعم خود- سهمشان از سفره انقلاب بوده و هستند. به همین دلیل، همواره در زمینه سیاسی شعارهایی کلی و مبهم همچون «ایران برای همه ایرانیان»، «جامعه مدنی» و«توسعه سیاسی» را به شکلی تبلیغاتی و برای جلب رأی مطرح میکنند. ولی هنگامی که به شکلی قابل انتظار(با توجه به ساختار قدرت در جمهوری اسلامی) این شعارها محقق نمیشوند، تقصیر را به گردن «سنگ اندازی» جناح مقابل میاندازند. تو گویی قرار بوده است که آن جناح دیگر برای چنین شعارها و عملی شدنشان فرش قرمز پهن کند!
طرح مبهم و کلی ایده فدرالیسم از سوی خاتمی را هم در ادامه همین سیاست اصلاح طلبان باید دید. با نظر به شکست مطلق دولت «حسن روحانی» در برآوردن انتظارات حامیانش و با توجه به نزدیک شدن انتخاباتی دیگر و عدم جذابیت سیاست «تَکرار گویی» خاتمی برای ترغیب یا به عبارت دقیقتر، تحمیق دوباره مردم برای حمایت از اصلاح طلبان، این بار شعاری همچون فدرالیسم با توجه به مطلوبیت نسبی آن در میان ملیتهای ایرانی، دوباره با همان خصلت کلی و مبهم مطرح میشود. اما این نیز در صورت رسیدن دوباره اصلاح طلبان ومتحدانشان به چند کرسی قدرت، دوباره به حال خود رها خواهد شد.
اما مسأله دسته دیگر، یعنی راست افراطی، از جنس دیگری است. این گرایش ایدئولوژیک سیاسی ویژگیهایی دارد که مجموعا اتصال آنها به جریانی فاشیستی را جایز میکنند. این ویژگیها از این قرارند: باور به شکوه و عظمت امپراتوری سنتی ایران و افتخار به مدل حکمرانی امپریالیستی آن و لزوم بازسازی امروزین آن؛ تمسک به نژاد آریایی و اقرار آشکار و نهان به برتری آن و ضرورت تداوم فرادستی تنها نمایندگان راستین آن، یعنی فرهنگ و مردم فارس؛ ایمان خدشه ناپذیر به مالکیت خصوصی و بازار؛ خصومت آشکار با چپ و رویکرد حذفی نسبت به آن؛ اعتقاد به دولت مقتدر برای سرکوب مخالفان سرمایه داری و شوونیسم مردسالار عظمت طلب.
چنین خصوصیاتی، این گرایش را همردیف جنبشهای رو به رشد برتری نژادی سفیدپوستها در امریکا و اروپا، جنبش ناسیونالیسم هندو به رهبری «نارندرا مودی» در هند و جنبش فاشیستی طرفدار «بولسونارو» در برزیل میکند. البته این گروه ایرانی از سازماندهی سیاسی چندانی برخوردار نیست و بیشتر در سطح گفتمانی-رسانهای فعال است. با این حال، در عمل نشان داده است مادامی که جناحهای حکومتی و گروههای سیاسی دارای تشکیلات (اعم از مذهبی و غیرمذهبی) بر دو اصل بنیادین برنامه ایدئولوژیک-سیاسی آنها، یعنی سرمایهداری افسارگسیخته و عظمت طلبی شوونیستی پایبند باشند، با آنها وارد ائتلاف میشوند و با طیب خاطر خدمات فکری و امنیتی به آنها ارایه میکنند. نمونههای این همکاریها را میتوان در کارنامه فکری سیدجواد طباطبایی، برجستهترین چهره فکری حال حاضر فاشیسم سکولار در ایران و نگاه مثبت و تجویزگرانه او به فقه شیعی و روحانیت سنتی دید. علاوه بر این، به صدا درآوردن زنگ خطر رونق گرفتن جریان چپ در دانشگاهها در دهه ٨٠ شمسی از سوی نشریات تحت مدیریت محمد قوچانی و درخواست از حکومت برای برخورد با چپ دانشجویی از سوی این جریان، نمونه دیگری از این ائتلافها است.
«جبهه ملی ایران» هم که به دفعات در تاریخش نشان داده است که هم با سلطنت طلبان و هم با اسلامگرایان به اقتضای شرایط وارد ائتلاف میشود. جالب است که این جریان به تبع نیای فکری خود، «میرزا فتحعلی آخوندزاده»، هم شیفته ایران باستان است و هم واله غرب و مدام از دمکراسی و آزادی در غرب شاهد میآورد و این که ما ایرانیها برخلاف عربها و دیگر شرقیها، از دیرباز همچون اروپاییها شایسته نظامهای متمدن و آزاد بودهایم و میبایست از پیشرفتهای غرب تقلید کنیم.
پرسش اینجا است که آیا حاضرند بپذیرند همچون کشورهای به اصطلاح پیشرفته انگلیس و کانادا، به احزاب استقلال طلب اجازه فعالیت قانونی بدهند؟ هرگز! خود را لیبرال میخوانند اما در تأیید مرام فاشیستی آنها، همین بس که حتی طرح ایده و فکر فدرالیسم را هم برنمی تابند و مطرح کردن آن را در نامه اعتراضی خود محکوم کردهاند، چه برسد به آن که به طرفداران این ایدهها در میان اقلیتهای ملی اجازه نفس کشیدن بدهند. تنها نقدی هم که به عدم مطلوبیت فدرالیسم در ایران دارند، این است که چون ایران از قدیم الایام به صورت یکپارچه وجود داشته است و تجربه فدرالیسم به استثنای عراقِ درگیر بحران فروپاشی، منحصر به جوامع پراکندهای است که با فدرالی شدن، تبدیل به دولت ملی شدهاند. بنابراین، ایران نمیتواند فدرالی شود و تجویز این مقوله، مقدمهای برای تجزیه ایران است! اولا چند روز پس از واکنش سریع و خشمگین و غریزی در این نامه اعتراضی، تعدادی از آنها یادشان آمد که عراق تنها استثنا نیست و گویا بلژیک هم از موارد متعدد استثناها است!
ثانیا چنین استدلالی به این میماند که کسی بگوید مرد و زن هزاران سال است که با همین شکل و شمایل و اعضا و جوارح وجود دارند و همیشه مردان نان بیار خانواده بوده و زنان رتق و فتق امور منزل را بر عهده داشتهاند، در نتیجه الان هم باید روابط و نقشهای زن و مرد همینگونه باشد! اگر چنین استدلالهایی را سطحی و مضحک میدانید، منطقا میبایست توجیهات راست افراطی ایرانی را هم همانگونه ببینید. با این حال، نکته در این جا است که یکپارچگی سرزمینی و حاکمیتی ایران صرفا به دلیل القا و تکرار ملکه اذهان شده است و هیچ مبنای دقیق تاریخی ندارد. ایران امروز پدیدهای مدرن است و نزدیک به ۱۰۰ سال، بلکه کمی بیشتر قدمت دارد. ایران پیش از این تاریخ بارها تکه پاره شده است و قسمتهای زیادی از آن جدا شدهاند که امروزه بسیاریشان همسایگان دور و نزدیک مستقل ما هستند. دولتی مرکزی که بر تمامی امور مملکت اشراف داشته باشد هم در آن دوران نه تنها وجود نداشته که امکانش منتفی بوده است. به این دلیل که چنین دولتی حاصل صنعتی شدن، تکنولوژی و بروکراسی مدرن است که همگی پدیدههای متأخری در تاریخ بشریت هستند. مفاهیمی همچون ایران واحد و یکپارچه، هویت ایرانی و زبان ملی هم دستپخت دولت مدرن و استفاده از ابزارهایی همچون نظام آموزشی سراسری و اجباری، ارتش مدرن، رسانههای عمومی و از این قبیل است.
ثالثا و در ادامه نکته قبلی، میتوان گفت که رواج جدالهای فکری و سیاسی حول ملیتها و قومیتها در ۱۰۰ ساله اخیر و محبوبیت روزافزون تمرکززدایی سیاسی در ایران و اشکال متفاوت آن، از جمله فدرالیسم و کنفدرالیسم، دقیقا به دلیل ظهور تمرکزگرایی خشن و تبعیض آمیز مرکز علیه حاشیه در طی مدت مشابه بوده است. پس ما با مسأله جدیدی به لحاظ تاریخی طرف هستیم که پاسخ تازهای هم میطلبد. این موضوعی است که ناسیونالیستها و فاشیستهای قدیم و نوین ایرانی نمیفهمند یا نمیخواهند بفهمند. چرا که قبول این موضوع، منافع شخصی بسیاری از آنها را به خطر میاندازد. تصادفی نیست که بسیاری از چهرههای شاخص ملیگرا و روشنفکران مبلغ شوونیسم ایرانی یا خود ملّاک و صاحب سرمایه بوده و یا از طرف آنها و دولتهای مرکزی تغذیه شدهاند. کافی است نگاهی به وضع خانوادگی بسیاری از سران جبهه ملی بیاندازید و یا به یاد بیاورید که برای نمونه، سیدجواد طباطبایی که خود را مغضوب جمهوری اسلامی معرفی میکند، از دستان رییس جمهور روحانی نشان برگزیده دولتی دریافت کرده است.
فارغ از بحثهای اخیر درباره فدرالیسم در میان دو گروه پیش گفته که هر دو به دنبال تحقق منافع سیاسی و اقتصادی خود و نه ملیتهای تحت ستم ایران هستند، فدرالیسم را قطعا میتوان نسبت به حکومتهای مرکزگرا مدل بهتری برای بافت فرهنگی سیاسی ایران دانست اما قطعا الگوی ایدهآلی نیست. این نه به این دلیل است که فدرالیسم در ایران موجب تجزیه میشود، چرا که چنین استدلالی فراتر از حدس و گمان نمیرود و شواهد هم نشان میدهند که اغلب موارد تجزیه نه از دل نظامهای فدرالی که از بطن نظامهای متمرکز سربرآورده اند. مسأله اصلی با فدرالیسم، در ماهیت لیبرالی آن است که نقش روابط تولید سرمایهداری و اقتصاد بازار محور را در پدیدآمدن و تشدید تبعیضهای ساختاری توسط مرکز ایران علیه حاشیه را در پرانتز گذاشته است و مسأله ملیتها را به موضوعی فرهنگی سیاسی حول «مطالبات اقلیتهای ملی/قومی» تقلیل میدهد.
نمیتوان نقش انباشت و بازتولید سرمایه در ظهور و تعمیق شکاف مرکز و حاشیه و نیز نژادگرایی فرهنگی در ایران را نادیده گرفت و دم از دمکراتیزاسیون و حاکمیت مردم زد؛ یعنی همان کاری که لیبرالها و اصلاح طلبان ایرانی میکنند. نفی سرمایهداری، گسترش کنترل دمکراتیک بر اقتصاد و دوری و فرارفتن نهایی از مقوله دولت، لازمه دمکراسی حقیقی در معنای خودگردانی مردمی است. به همین دلیل، مدل کنفدرالیسم دمکراتیک را که در «روژاوا»(کُردستان سوریه) در جریان است، با تمام کاستیهایش، در حال حاضر مدل مترقیتر و مناسبتری برای ایران میدانم. پیاده کردن چنین مدلی، فرایندی است پیچیده و زمان بر و با صرف اصلاح نظام حکومتی یا حتی سرنگونی آن حاصل نمیشود. با این حال، نمی بایست به خاطر سختی راه، از ساختن نظام اجتماعی سیاسی عادلانهتری دست شست. قدم اول در این راه، جدی گرفتن مسأله و گشودن باب بحثهای جدی درباره آن است؛ موضوعی که بسیاری از ملیگرایان ایرانی گویا هنوز هم فوریت آن را درک نکردهاند.
مطالب مرتبط:
شیما کلباسی: فدرالیسم پاسخگوی مشکلات ایران نیست
شاهین صادقزاده میلانی: فدرالیسم در ایران هرج و مرج و نابسامانی ایجاد میکند
چرا استدلالهای موافقان و مخالفان فدرالیسم در ایران سست و بیمبنا هستند؟
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر