«محمد خاتمی» روز بیست و یکم اردیبهشت ماه در جلسه دیدار با اعضای شورای شهر تهران گفت: «مطلوبترین شیوه حکومت مردمی، اداره فدرآلی است اما ما از نظر قانون اساسی نمیتوانیم فدراتیو باشیم.»
این جملات رییس جمهوری پیشین ایران با واکنشهای مثبت و منفی بسیاری از فعالان و تحلیلگران سیاسی روبهرو شد. دایره اعتراضات مخالفان و تشویقهای موافقان نسبت به اظهار نظر محمد خاتمی که سیستم فدرالیسم را مطلوبترین شیوه حکومت مردمی خوانده بود، پا از دایره فضای مجازی بیرون نهاد و به امضای بیانیه و نامه سرگشاده کشیده شد.
در تازهترین واکنشها، یک گروه ۲۰۰ نفره از فعالان سیاسی با امضای بیانیهای، ضمن مخالفت با سخنان رییس جمهوری سابق ایران، تصریح کردند که چنین اظهاراتی موجب گسست ملی میشود و جنگ داخلی و قومیتی را در پیش خواهد داشت.
اما گروه دیگری از فعالان سیاسی و مخالفان جمهوری اسلامی با این ایده خاتمی موافقند و میگویند با استقلال هر استان و در نظر گرفتن منافع اقلیتهای قومی که سالیان متوالی است مغضوب حکومت مرکزی بودهاند، یکسانسازی و تمرکز قدرت مرکزی که منجر به فساد شده است، از بین خواهد رفت.
گروه سومی هم هستند که میگویند طرح این موضوع از طرف خاتمی در شرایط فعلی نابخردانه بوده است چرا که در شرایط سیاسی کنونی، هیچ برنامه، دورنمای مثبت و کارآمد یا فعالیت حزبی و عزم گروهی برای تحقق چنین شیوه حکومت داری وجود ندارد.
«ایرانوایر» در یک پرونده به بررسی دلایل مخالفان و موافقان فدرالیسم پرداخته است.
«شاهین صادقزاده میلانی»، حقوقدان و فعال حقوق بشر ساکن امریکا یکی از مخالفان ایجاد سیستم فدرال در ایران است. از او درباره دلایل مخالفتش پرسیدیم:
شما از جمله کسانی هستید که معتقدید یک سیستم فدرال برای ایران مناسب نیست. چه ویژگی در سیستم فدرال شما را به این باور رسانده است که چنین سیستمی مناسب ایران نیست؟
- به باور من، سیستم فدرالی برای ایران مناسب نیست چون گروهها و جریانهای سیاسی که این بحث را مطرح میکنند، دنبال تاسیس و تشکیل حاکمیتهایی بر اساس زبان و یا قومیت در نقاط مختلف ایران هستند و طبیعتا این ایده مناسب و قابل دفاعی نیست.
موافقان ایده فدرالی شدن ایران میگویند این نگاه شما که از جمله استدلالهای رایج مخالفان فدرالیسم برای ایران است، فدرالیسم را که در عمل به شکلهای بسیار متنوعی قابل اجرا است، تنها به فدرالیسم اتنیکی تقلیل میدهد. شما این انتقاد را وارد نمیدانید؟
- در عمل و در عرصه واقعیت باید نگاه کنید و ببینید احزاب و گروههایی که دنبال ایده فدرالیستی کردن ایران هستند، از چه خاستگاه فکری میآیند و دنبال چه هستند. این احزاب از حق تعیین سرنوشت برای ملیتهای ایران سخن میگویند که البته در واقع منظورشان گروههای قومی است که به زبان خاصی صحبت میکنند و این گروهها آنها را «ملیت» خطاب میکنند. دیدگاهشان این است که یک عده از شهروندان به صرف اینکه به زبانی خاص صحبت میکنند و دارای فرهنگی خاص و متعلق به یک قومیت هستند، حق مضاعفی نسبت به یک قطعه از خاک کشور دارند که ساکن آن جا هستند. این دیدگاه از اساس ناقض این ایده است که همه شهروندان ایران با هم برابر هستند. برای نمونه، اینها میگویند شهروندان تُرک که به زبان ترکی آذربایجانی صحبت میکنند، نسبت به خاک آذربایجان یا مثلا خاک تبریز حق حاکمیت مضاعف دارند در مقایسه با بقیه شهروندان ایرانی؛ چه فارس زبان باشند، چه کُرد چه بلوچ و چه ترکمن و به همین ترتیب.
همین که به تعبیر شما کسانی دنبال حق مضاعفی بر مناطق محل سکونت خودشان هستند، آیا به این معنا نیست که عدهای از شهروندان ایرانی به این باور رسیدهاند که با دیگران برابر در نظر گرفته نمیشوند و متاثر از ساخت سیاست و شیوه تقسیم قدرت، به عنوان شهروندان درجه دوم به حاشیه رانده شدهاند و احیانا گونهای از فدرالیسم سرزمینی میتواند تعلق ایرانی بودن و برابر بودن آنها را در ایران تقویت کند؟
- اینکه ما در ایران با معضل نابرابری بین شهروندان مواجه هستیم، قابل انکار نیست. در جمهوری اسلامی، تبعیض مذهبی نهادینه شده حاکم است و اهل سنت که مذهب بسیاری از افراد متعلق به گروههای قومی هم هست، تحت تبعیض هستند. بین مرکز و پیرامون هم نابرابری و تبعیض حاکم است و مناطق پیرامونی ایران نیز به لحاظ اقتصادی، توسعه نیافته و در مرتبه فرودستی هستند. اما مساله این است که راهحل این مشکل، آن چیزی نیست که این گروهها دنبال آن هستند. راهحل این مساله، ایجاد و تثبیت یک سیستم دمکراتیک سکولار است که در آن همه شهروندان از لحاظ قانونی برابر باشند و به یک اندازه در سیاستگذاری کشورشان حق تعیین سرنوشت داشته باشند. در این سیستم، رای هر شهروندی محترم شمرده میشود و همه مردم میتوانند از طریق انتخابات آزاد نماینده انتخاب کنند و همه شهروندان در اداره کشور به یک اندازه سهم خواهند داشت. اینکه ما بیاییم شهروندان را بر اساس زبان و قومیت جدا کنیم و بگوییم یک عده به خاطر تکلم به یک زبان خاص، نسبت به یک قطعه از خاک کشور حق حاکمیت مضاعف دارند، موجب تنش قومی خواهد شد. حتی در مساله شیوه استفاده از منابع آبی، سرزمینی و به طور کلی، فضای زیستی مشکلساز میشود.
فارغ از ایده و برنامه گروههای اتنیکی ملیگرایی که تحلیل شما متوجه آنها است، اینکه سیستم دمکراتیک سکولار مدنظر شما واجد ویژگیهای تقسیم قدرت باشد و اجازه دهد در مناطق مختلف، نه منطبق بر شکافهای اتنیکی و زبانی که متناسب با تقسیمات سرزمینی، واحدهای خودمختار یا فدرالی برای اداره امور محلی تشکیل شود، از نظر شما چه ایرادی دارد؟
- این جا با دو مساله مواجه هستیم؛ یکی مساله تمرکزدایی است. یعنی اینکه در مورد برخی مسایل، به جای سطح ملی، در سطح استانی یا محلی تصمیمگیری شود؛ مثلا اخذ تصمیم در مورد احداث یک جاده یا تدریس تاریخ یک منطقه در مدرسه همان منطقه و مواردی از این دست را متناسب با سطح مساله، میتوان به استان، شهر یا منطقه مدنظر تفویض کرد. در چنین حالتی، ما با حاکمیت ملی مواجه هستیم که ممکن است تصمیم بگیرد برخی از اختیارت خود را به استانها یا شهرستانها تفویض کند. این قاعدتا با اینکه ما از ابتدا برای آن استان یا منطقه حق حاکمیت قائل باشیم، متفاوت است.
در فدرالیسم علاوه بر مساله حق حاکمیت مضاعف، مساله قانونگذاری هم مطرح است. اینکه استانها برای خودشان پارلمان داشته باشند و قانون ایجاد کنند، مستلزم تاسیس پارلمان، قوه قضاییه و قوه مجریه در همه استانها است. این باعث میشود ما با بیش از ۳۰ نظام قانونگذاری متفاوت مواجه شویم و این خلاف روند توسعه در دنیا است؛ برای مثال، در اتحادیه اروپا میبینیم که تلاش میکنند مرزها را بردارند تا سفر، بازرگانی، سرمایهگذاری و مراودات بین شهروندان کشورهای مختلف تسهیل شود. اینکه در ایران بیاییم یک سری واحد سیاسی کوچکتر ایجاد کنیم و هر استانی قوانین محلی تعیین کند، این باعث ایجاد مرزهای بیشتر خواهد شد.
اگر نتیجه تقسیم قدرت در چارچوب مورد توافق در سطح ملی و تفویض بخشی از اختیارات و قدرت به واحدهای فدرال در یک دمکراسی رادیکال، تقویت حس تعلق به ایران در همه شهروندان باشد، باز هم نباید به سمت فدرال شدن رفت؟
- من مطمئن نیستم که سیستم فدرال به تقویت حس ایرانی بودن بیانجامد. مثال روشن آن هم در سطح جهانی، کاتولونیا و اسپانیا است. کاتولونیا در یک چارچوب فدرال، یک دولت محلی دارد و تا حد زیادی خودمختار است و مساله آنچنانی هم ندارد. اما باز هم خواستار جدایی از اسپانیا بود. حتی در کبک کانادا هم با اینکه سیستمی دمکراتیک است و مشکلی نیز برای مشارکت سیاسی کبکیها در سطح ملی وجود ندارد، باز داستان جداییطلبی در آنجا هم وجود دارد.
سیاسی کردن هویتهای قومی در درازمدت موجب بروز مشکل میشود. شهروندان ایرانی همه ممکن است واجد یک هویت قومی و زبانی باشند اما زمانی که افراد نه از نظر فرهنگی بلکه از لحاظ سیاسی خود را کُرد، تُرک، بلوچ و غیره تعریف کنند، موجب تعارض بین این هویتهای متمایز سیاسی خواهد شد. وقتی چنین حالتی حاکم شود، تعارض بر سر مالکیت شهر، زمین و منابع سرزمینی به سرعت به سرچشمه تنش بدل میشود. تشکیل فراکسیون ترکها در مجلس شورای اسلامی که از «پزشکیان» اصلاحطلب تا «قاضیپور» اصولگرای تندرو عضو آن بودند، یکی از نمونههای سیاسی کردن هویتهای قومی است و همین مشکلساز میشود.
شما به طور کلی با فدرالیسم به عنوان یک سیستم سیاسی مخالف هستید یا آن را تنها برای کشور ایران مناسب نمیدانید؟
- در مواردی همچون نمونه امریکا، چند واحد سیاسی مستقل با هم متحد شدهاند و واحد سیاسی بزرگتری ایجاد و برخی از اختیارات خود را به دولت فدرال تفویض کردهاند. برخی از اختیارات را هم برای خودشان نگه داشتهاند. طبیعتا در این مورد، قومیت نقشی در تشکیل و تعیین حکومتهای فدرال نداشته است. در عین حال، همین سیستم فدرال امریکا علیرغم محاسن زیاد، معایبی هم دارد و نابرابریهایی در آن دیده میشود؛ برای مثال، ایالت کالیفرنیا ثروتمند است و در مقابل، میسیسیپی ایالت فقیری است. در کالیفرنیا، یک شهروند اهل این ایالت میتواند در بهترین دانشگاههای دولتی آن، مثلا «یوسیالای» یا «برکلی» با شهریه کمی تحصیل کند اما اگر شهروند اهل میسیسیپی بخواهد به همان دانشگاه دولتی کالیفرنیا برود، به عنوان دانشجوی خارج از ایالت، باید سه برابر شهریه بدهد. بنابراین، سیستم فدرال هم در مواقعی موجب برخی نابرابریها میشود. اگر چنین سیستمی را در ایران پیاده کنیم، همین مثال را میتوان در مورد «دانشگاههای تهران» و وضعیت دانشجویان اهل مناطق محروم زد. این یعنی امکان ترقی آنها بسیار دشوارتر و پرهزینهتر میشود.
این یعنی اینکه شما به طور کلی مخالف سیاست تمرکززدایی سرزمینی و تقسیم قدرت بین دولت مرکزی و دولتهای محلی هستید؛ چه تحت نام فدرالیسم اعمال شود و چه غیر از آن؟
- با توجه به شرایط فعلی ایران، تقسیم قدرت بین دولت مرکزی و دولتهای محلی و ایجاد واحدهای محلی قانونگذاری، تحت هر عنوانی که رخ دهد، ممکن است موجب نابسامانی و هرج و مرج شود. البته در یک شرایط باثبات که تقسیم یک استان یا انتقال یک شهر از یک استان به استان دیگر موجب درگیری و خونریزی نشود، میتوان به تمرکززدایی از قدرت و تفویض اختیارات بیشتر فکر کرد.
مطالب مرتبط:
چرا استدلالهای موافقان و مخالفان فدرالیسم در ایران سست و بیمبنا هستند؟
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر