یک اعدام واقعی، یک من فرضی
محمد تنگستانی
برای شنیدن سخنان کنشگران مدنی و سیاسی و گفتوگو با شماری از آنها، در کنفرانس حق حیات و کیفر مرگ در کلن پیرامون «مبارزه با اعدام و پرهیز از خشونت» شرکت کردم. روز نخست کنفرانس با یکی از سخنرانها بیرون از سالن در حال کشیدن یک نخ سیگار و گفتگو بودیم. به مبحث قومیتها و ویژگیهای قومی که رسیدیم، ناگهان به بدترین شکل لب من شکاف برداشت؛ این شکاف به خاطرحمله ومشت محکم یکی از سخنرانان برنامه بود که از قضا، قدرت بدنی بالایی هم داشت و در یک آن، بدون این که بفهمم، بر دهانم فرود آمده بود.
قرار بود فردای آن روز در کنفرانس برای حضار حرف بزند و نسخههایی در مورد «پرهیز از خشونت» برایشان بپیچد. فرض را به صورت محال بر این میگذارم که من مقصر بودم، اما همین منِ مقصر از سوی کسی که پیرامون خشونت و راههای مبارزه با آن در جامعه ایران تحقیق و تفحص میکند و فعال است، مورد ضرب وشتم قرارگرفته بودم و این برایم دردناک بود.
فردای آن روز به شکل کامل و جدی به گفتههای آن سخنران و مهاجم گوش دادم؛ راهکارها و تئوریهای خوب و درستی را مطرح میکرد اما این تئوریها چه قدر موثر و واقعی بودند؟ چه قدرما به خودمان دروغ میگوییم و مرز روراستی ما کجاست؟ چه قدر میل به پرهیز از خشونت داریم و چه اندازه تظاهر میکنیم؟ چند درصد از کنشگران مدنی و موافقان پرهیز از خشونت در جامعه به من و شمای مخاطب دروغ میگویند و در زندگی شخصی و دور از دوربین و تریبونهای حقوق بشری، خشونت طلب هستند؟ چند درصد از آنها دستکم حقوق شریک زندگی خود را مراعات میکنند؟
برای خواندن ادامه مقاله کلیک کنید
لزوم همه پرسی درباره اعدام
عمادالدین باقی، فعال حقوق بشر
از آنجا که همه پرسی در ایران و کشورهای دیگر تابع مقررات و سازوکارهای ویژه ای است، اینجا در سطح نظری و فارغ از اینکه همه پرسی در چه کشوری و با چه مقرراتی امکان اجرا دارد به موضوع همه پرسی درباره لغو اعدام می پردازم.
پیشتر از این در سه کتاب"اعدام و قصاص" ، "حق حیات1" و "حق حیات2" مبانی این بحث را مطرح کرده ام و اکنون برای پاسخ به این پرسش از برخی مباحث کتاب های ذکر شده بهره می گیرم. این پرسش علیرغم صورت ساده اش ، ابعاد پیچیده ای دارد و جنبه های حقوقی، فقهی و جامعه شناختی آن درهم تنیده اند. به پرسشی که جنبه علمی دارد نمی توان با شعار پاسخ داد. برای یک پاسخ کاربردی در جامعه ای با مختصات ایران و حتی جوامع اسلامی دیگر نمی توان پاسخی صرفا دینی یا صرفا حقوقی یا جامعه شناختی ارائه کرد. باید روشن ساخت که اگر لغو اعدام می تواند مشمول همه پرسی قرار گیرد چرا و با چه مبنایی؟ و اگر نمی تواند چرا؟
در مورد اینکه قصاص یک حق خصوصی است یا اجتماعی باید بگویم امروزه قرائت مسلط این است که قصاص یک حق خصوصی است. لذا مکرارا مقامات قضایی در پاسخ به اعتراضات نهادهای حقوق بشری می گویند: طبق قوانین ایران قصاص یک حق خصوصی است و حکومت نمی تواند مانع آن شود بلکه وظیفه دارد مدافع حقوق مردم باشد.
متذکر می شوم که قصاص یك حق خصوصی است ولی در محاربه، مجازات قتل انجام شده یک حق عمومی و در اختیار حاكم است و میتواند آن را هرگونه كه خواست اجرا كرده و یا محارب را عفو كند(حق حیات، 73-72) اما از دیدگاه من قصاص نیز یک حق صرفا خصوصی نیست. قرآن ضمن اینکه حق خصوصی را به رسمیت شناخته از حیات به عنوان یک حق اجتماعی سخن گفته است.
برای خواندن ادامه مقاله کلیک کنید
چرا بچهها را به دیدن صحنه اعدام میبریم
تا به حال صحنه اعدام ندیدهام. کسانی که برای دیدن صحنه اعدام میروند و فرزندان خود را هم همراه میبرند، شاید فکرمیکنند دیدن این صحنه میتواند درس عبرتی برای بچهها باشد که در آینده دچار این کیفر نشوند. شاید هم فکر میکنند در واقع، جزو هنجار جهان است که وقتی میگویند «چو بد کردی نباش ایمن ز آفات، که واجب شد طبیعت را مکافات»، میخواهند به فرزندان خود یاد دهند که این جزیی از زندگی است همان طوری که زایش و مرگ. شاید هم فکری درباره آن نمیکنند، یک اتفاق جنجالی است که در روستا و یا شهرشان رخ میدهد و آن را دنبال میکنند. اگر لذتی نداشت، برای بارهای دوم و سوم نمیرفتند. یک بارمیرفتند و میدیدند و تمام میشد. پیش از این اگر 50 هزار نفر صحنه اعدام را نمیدیدند، الان 3هزار نفر آن را نمیبینند. بیگمان یک لذتی دارد!
براساس خبرها، پیش آمده که بچهها تلاش کردهاند این اتفاق را شبیهسازی کنند و خودشان دچار این خشونت شدهاند. این طور به نظر میرسد که براساس آمارها، در جامعهای که اینگونه کیفرها انجام نمیشوند یا علنی نیستند، کمتر خشونت جریان دارد. شاید ریشهیابی روانشناسی و جامعه شناسی آنها پیچیدهتر باشد اما از دیدگاه آماری، به نظر میآید کشورهایی که این کار را کنار گذاشتهاند، کمتر دچار خشونت و تبهکاری هستند.
برای خواندن ادامه مقاله کلیک کنید
نجات انسان از مرگ، نخستین عشق زندگی من است
گفتوگو با محمد مصطفایی، حقوقدان-بخش نخست
ماهرخ غلام حسین پور
در ابتدا با ارادهای مصمم، تعداد پروندههایی که نیاز به دفاع داشتند را بالا بردم. دستتنها بودم و ساعتهای متوالی در شبانهروز کار میکردم. زمانی که تعداد پروندههایم به ۱۶ رسید، با توسل به تحقیقات حقوقی، جامعهشناسی و جرمشناسی، نامهای خطاب به رییس قوهقضاییه نوشتم که در رسانههای داخلی منتشر شد و بازتاب بسیاری داشت به گونهای که آن نامه و داستانهایی که در مورد موکلانم نوشتم حتی بسیاری از سیاسیون را تکان داد. افراد زیادی با من تماس گرفتند و حمایت خود را اعلام کردند. گروههایی تشکیل دادیم که به موکلانم کمک کنند تا به هر نحوی که شده از مرگ نجات پیدا کنند. شبانهروز کار میکردم . فرصتی برای رسیدن به خانوادهام نبود. نجات جان انسانها، بهویژه کودکان از خطر اعدام به نوعی عشق زندگیام شد. تعداد پروندههایم را به 45 رساندم و البته حدود 30 پرونده هم در نوبت بود. بسته به وخامت وضع زندانی، از بین آنها انتخاب میکردم.
برای خواندن ادامه مقاله کلیک کنید
ایرانی عاری از اعدام، شدنی است
گفتوگو با محمد مصطفایی، حقوقدان-بخش دوم
در گذشته من با موردی به نام «محمد لطیف» برخورد کردم که در سن ۱۴ سال و ۱۱ ماهگی مرتکب قتل شده بود. کمیسیون عالی پزشکی قانونی هم نداشتن رشد عقلی او را تایید کرده بود ولی با همه این شرایط، باز هم به قصاص محکوم شد. ما به حکم اولیه اعتراض کردیم ولی دیوان عالی کشور هم حکم را تایید کرد. به نظر شما این تخلف نیست؟
برای خواندن ادامه مقاله کلیک کنید
انتشار خشونت، ترویج خشونت است
احمد رافت، روزنامهنگار
در بسیاری از کشورهایی که مجازات اعدام را از قوانین کیفری خود حذف کردهاند، هنگامی که پارلمان آن کشورها رای به لغو این مجازات دادند، افکارعمومی مخالف حذف مجازات اعدام بودند. در برخی از این کشورها هنوز هم اکثریت نسبی، خواهان برگردادن مجازات اعدام به قوانین کیفری هستند؛ برای نمونه، زمانی که پارلمان کشور فرانسه تصمیم به لغو مجازات اعدام گرفت، بر مبنای نظرسنجیها، تنها کمی بیش از ۳۰ درصد از افکار عمومی با تصمیم دولت موافق بودند ولی با این وجود، نیروهای سیاسی به لغو آن در پارلمان رای دادند.
اما رسانهها در رابطه با اعدام و به طور کلی، مسایل حقوق بشری چه وظیفهای برعهده دارند؟ در فضای رسانهای ایران، مدتی مد شده است که روزنامهنگاران همانند سازمانهای سیاسی، شانه از زیر بار مسوولیتها خالی کرده و خود را پشت جمله معروف «روزنامهنگار باید بیطرف باشد»، پنهان میکنند. روزنامهنگار نمیتواند نسبت به مشکلات جامعه و مسایلی که به حقوق اجتماعی، سیاسی و مدنی جامعه مربوط میشود، بیطرف باشد. این مساله زمانی شکل مضحک به خود میگیرد که این روزنامهنگاران در تبعید و در رسانههایی کار میکنند که یا مخارج آنها را مالیات دهندگان کشورهای دمکراتیک میپردازند یا از سوی جامعه تبعیدی اداره میشوند.
برای خواندن ادامه مقاله کلیک کنید
10 پله برای حذف کامل مجازات اعدام
محمد مصطفایی، حقوقدان
مطالعات علمی و میدانی در رابطه با مجرم و شرایط خاص اوست. با بررسی شرایط زندگی متهمان، امکان تمرکز بیشتر برای جلوگیری از اعدام فراهم خواهد شد. امروزه جهانبینی حاکم برجامعه تلاش میکند هیچ همدردی با مجرم در سطح افکارعمومی انجام نشود. برای همین، بسیاری از کسانی که از نزدیک شاهد اجرای اعدام هستند، وضعیت و موقعیت واقعی متهم یا مجرم را نمیدانند. بنابراین، نیاز است تا محققان در این مورد به مطالعه علمی پرداخته و یافتههای خود را منتشرکنند.
برای خواندن ادامه مقاله کلیک کنید
فیلم مستند «و عنکبوت آمد»
ساخته مازیار بهاری
«و عکنبوت آمد» مستندی گزارشی و حاصل مصاحبههایی با سعید حنایی در زندان وکیلآباد مشهد است. قتلهای زنجیرهای حنایی مدتی سوژه بخش حوادث مطبوعات بودند. روزنامهها به دلیل شیوه خاص قاتل در به دام انداختن و کشتن مقتولان، به او لقب «عنکبوت» داده بودند.
سعید حنایی در یک سال به ۱۶ قتل دست میزند. مقتولان (به جز یک نفر) همه از زنان خیابانی و مصرفکننده و درگیر مواد مخدر بودهاند. تعلق آنها به قشر خاصی از جامعه، انگیزه ویژه قاتل را از انجام قتلها نشان میدهد.
مازیار بهاری در مستند خود، مصاحبههایی با خانواده سعید حنایی و خانواده مقتولان میکند و حتی زنی خیابانی به نام «هستی» را مقابل دوربین خود مینشاند. بهاری از این طریق به کند و کاو بستر اجتماعی وقوع چنین حوادثی میپردازد.
مستند او به تحلیل افکار و عقایدی آشنا میپردازد که با زندگی روزمره ما گره خوردهاند و شرایطی اجتماعی را به تصویر میکشد که زنان خیابانی و سعید حناییها را در بستر خود رشد میدهد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر