close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

الگوهای رابطه؛ روابط از پیش نوشته شده و روابط صمیمی و امن

۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
از روان‌شناس بپرسید
خواندن در ۱۱ دقیقه

آیدا قجر

هرهفته ساعت هشت و ۳۰ دقیقه شب به وقت ایران، «شهرزاد پورعبدالله»، روان‌درمان‌گر در گفت‌وگوی زنده در صفحه اینستاگرام «ایران‌وایر» درباره یکی از مسایل مربوط به «سلامت روان» صحبت می‌کند. در ادامه بحث‌های هفته‌های پیش که درباره «احترام در رابطه» و «مراحل هر رابطه» صحبت کردیم، هفته گذشته به دو الگوی «رابطه مبنی بر نیاز» و «هویتیابی» پرداختیم و این هفته به سه الگوی رفتاری دیگر. پرداختن به این الگوهای رابطه به معنای قضاوت نیست بلکه تلاش می‌کنیم بفهمیم در روابط خود کجا ایستاده‌ایم و چه آسیب‌هایی ممکن است متوجه ما، طرف مقابل یا رابطه‌مان باشد.

آن‌چه در ادامه می‌خوانید، خلاصه‌ای از برنامه این هفته سلامت روان است.

***

در رابطه‌های عاطفی‌ خود کجا ایستاده‌ایم؟ چرا ممکن است مدام یک الگو را تکرار کنیم و به نتایج مشابهی برسیم؟ فهمیدن آن‌که در چه نوع رابطه عاطفی قرار داریم، می‌تواند به هرکدام از ما کمک کند که جلوی آسیب را بگیریم تا بتوانیم رابطه‌ای امن داشته باشیم و از خود و زندگی عاطفی‌مان راضی باشیم. شناخت این الگوهای رابطه می‌تواند به رابطه‌ای که در آن هستیم یا روابطی که ممکن است در آینده پیش بیاید، کمک کند تا کم‌تر درد بکشیم و هر دو طرف بیشتر احساس رضایت داشته باشیم.

شهرزاد پورعبدلله: دو نفر انسان با هم متفاوت هستند و رابطه‌ای که در آن قرار می‌گیرند هم قابل مقایسه با دیگر افراد و روابط نیست. بعضی افراد اگر متوجه ایرادات روابط خود نشوند، ممکن است رابطه‌ای را ترک کنند و همان مشکلات را در رابطه بعدی داشته باشند. ما می‌خواهیم با شناخت خود و رابطه‌ای که در آن قرار داریم، دنبال راه‌حل برای مشکلات باشیم و اگر به جایی نرسیدیم، از رابطه خارج شویم.

 قرار است این‌بار با پرداختن به روابطی بحث را آغاز کنیم که «از پیش نوشته ‌شده» تعریف می‌شوند؛ مثل یک قالب که افراد در آن قرار می‌گیرند و مسیر را هم به همان شکل تعیین‌شده پیش می‌روند. این روابط چه تعریف و مصادیقی دارند؟

  • روابطی که سناریوی آن‌ها از قبل نوشته است؛ مثل افرادی که در دوران تحصیل دبیرستان یا دانشگاه با هم آشنا شده‌اند، قرار می‌گذارند که بعد از اتمام تحصیلات رابطه جدی شروع کنند. افرادی که سطح خانواده یک‌سانی دارند، با هم به خاطر آشنایی فرزندان با هم آشنا شده‌اند. سیر این سناریو از طرف خانواده و خود دو طرف این است که بعد از اتمام دانشگاه وارد رابطه متعهد یا ازدواج شوند و در ادامه فرزند بیاورند. سناریویی که مثلا در مسیر خرید خانه، ماشین و تشکیل خانواده با تعریف مشخص در پی خواهد داشت. قالبی کلاسیک و سنتی که در خارج از ایران هم وجود دارد. این نوع روابط معمولا فرزندمحور هستند. اغلب مادران پس از به دنیا آوردن فرزند، خانه‌نشین می‌شوند و از کار و تحصیل کنار می‌کشند تا به امور فرزند یا فرزندان خود بپردازند. در بسیاری اوقات مسیر زندگی به سمتی می‌رود که جنگ قدرت در آن نمایان و زیاد است. معمولا وقتی یک نفر اشتغال دارد و دیگری خانه‌نشین است، رشد مالی، اجتماعی و فرهنگی نابرابر پیش می‌رود و افراد ناگهان متوجه می‌شوند که یک نفر اغلب در خانه نیست و اولویتش کار و بعد فرزندان است و مادران هم اولویت‌شان فرزندان است و خانواده. برای همین افراد در این روابط ناگهان متوجه می‌شوند که از هم دور شده‌اند و دو طرف احساس می‌کنند که بودن و نبودشان برای دیگری تفاوتی ندارد. این حس حتی در فرزندان این مدل روابط ایجاد می‌شود چون آن‌ها هم قرار است قالب مشخصی را پی بگیرند. احساس می‌کنند که بودن‌شان برای والدین‌شان مهم نیست بلکه آن‌چیزی مهم است که تعیین شده است تا به آن برسند؛ مثل برنامه‌ریزی از قبل برای تحصیل و محل تحصیل و رشته تحصیلی و شغل.

به نظر می‌رسد در این مدل روابط، افراد مجری یک سناریویی هستند که از قبل نوشته شده است. این نوع روابط چه مشکلاتی در پی دارند؟

  • از آن‌جایی ‌که همه‌چیز روی یک برنامه پیش می‌رود، صمیمیت افراد رشد نمی‌کند. از بیرون تابلوی قشنگی دارد و همه فکر می‌کنند هویت اجتماعی و کار و وضع مالی و تربیت فرزندان عالی است اما درون این نوع روابط، نزدیکی و صمیمیت نیست. انگار وقت نکرده‌اند و حتی اولویت‌شان نبوده است که خود را برای دیگری باز کنند. مساله دیگر این است که نسبت به هم‌دیگر پذیرش ندارند؛ مثلا افراد خیال می‌کنند اگر دیگری نظر درستی دارد، به معنای نظر اشتباه خودشان است. برای همین می‌گویم که جنگ قدرت در این روابط شدید جریان دارد. در موارد بسیاری دیده شده است که افراد پس از حتی دو دهه زندگی مشترک، در آستانه جدایی قرار می‌گیرند.

لزوما این نوع روابط محکوم به شکست هستند؟

  • نه، نمی‌توان چنین گفت. ببینید! بعضی اوقات شما در روابط احساس می‌کنید که یک چیزی سر جایش نیست و باید تغییر کند. بعضی از افراد هستند که متاسفانه توجیهی برای خود پیدا می‌کنند؛ مثلا کار ما زیاد است، مادرش بیمار است و نمونه‌های این‌چنینی؛ یعنی زیرسوال بردن رابطه برایشان اضطراب‌آور است. اما اگر به موقع ضمن صحبت با هم‌دیگر، خود و رابطه‌ خود را آسیب‌شناسی کنند، به راه‌حل می‌رسند. یکی از مواردی که باعث می‌شود رابطه خارج از تعهد یا ازدواج پیش بیاید، برای این است که به بحران برخورد کرده‌اند و به جای تغییر قالب و فرم رابطه، به روابط فرازناشویی روی می‌آورند.

با این توصیفات، آیا اصلا روابطی داریم که به صمیمیت بیانجامد یا افراد یک‌دیگر را بپذیرند؟

  • کار آسانی نیست اما شدنی‌ است. نوع دیگر رابطه که می‌خواهم درباره آن صحبت کنم، همین روابطی است که بر اساس پذیرش شکل می‌گیرند و ادامه پیدا می‌کنند. افراد در این روابط از نظر حسی بالغ تعریف می‌شوند؛ یعنی من می‌دانم چه آدمی هستم و طرف مقابلم کیست و رابطه بر اساس پذیرش تفاوت‌ها شکل می‌گیرد. البته این تفاوت‌ها نباید با سیستم ارزشی ما مغایر یا آسیب‌زننده باشند؛ برای نمونه، یک نفر به رابطه متعهد باور دارد، یعنی رابطه جنسی صرفا با طرف مقابل و نفر مقابل معتقد به روابط آزاد جنسی باشد. این دو نفر نمی‌توانند با هم زندگی کنند. اگر دو نفر رابطه آزاد می‌خواهند، مساله‌ای نیست ولی اگر نوع رابطه جنسی متفاوت باشد، به هیچ‌وجه نمی‌توانند به رابطه ادامه بدهند و بسیار آسیب‌زننده خواهد بود. یا در نمونه دیگر، اگر هر ماه پولی کنار گذاشته می‌شود، یک نفر نمی‌رود از پس‌انداز مواد مخدر بخرد یا قمار کند.

گفتید افرادی از نظر حسی بالغ تعریف می‌شوند. چه ویژگی‌هایی این بلوغ را توصیف می‌کند؟

  • این بلوغ بر اساس سن و سال صرفا تعریف نمی‌شود. افرادی هستند که سن بالایی دارند اما مثل کودکان رفتار می‌کنند. افرادی از نظر حسی بالغ تعریف می‌شوند که به عنوان نمونه انسان‌های امنی هستند و می‌توانند به طرف مقابل هم حس امنیت بدهند. اگر شما خودتان را پذیرفته باشید، می‌توانید دیگری را هم همان‌طور که هست، بپذیرید؛ افرادی که توانسته‌اند انتخاب‌های خود را داشته باشند و تصمیم بگیرند، نه آن‌هایی که صرفا مجری انتخاب‌ها و تصمیم‌های والدین خود بوده‌اند. روابط بالغ، روابطی هستند که انتظارات از هم منطقی باشد. بعضی اوقات متاسفانه عشق رمانتیک، انتظارات غیرمنطقی پیش می‌آورد؛ یعنی ممکن است انتظاری داشته باشید که در حد و توان طرف مقابل نباشد؛ مثلا شما با فردی ازدواج کرده‌اید که درآمد متوسطی دارد اما از او انتظار دارید که در بهترین محله خانه بخرد و وقتی این انتظارات برآورده نمی‌شود، طرف مقابل را تحقیر می‌کنید و روابط‌‌تان را با افراد دیگری مقایسه می‌کنید که توانمندی مالی متفاوتی دارند. بعضی اوقات این نوع توقعات باعث کشیده شدن افراد به تصمیمات خلاف می‌رسد تا بتوانند توقع را برآورده کنند. در نمونه دیگر، مردانی از زنان انتظاراتی دارند که در توان یا بنا به سیستم ارزشی آن‌ها نیست؛ مثلا چرا به خانواده‌ات بیشتر توجه داری، چرا فلان پوشش را داری، یا حتی چرا هر شب با من رابطه جنسی نداری. این نوع مسایلی که در توان طرف مقابل نیست.

به الگوی رابطه دوم برگردیم، جنگ قدرت چه جایگاهی در این روابط دارد؟

  • در این مدل رابطه، جنگ قدرت وجود ندارد. دو طرف برای یک مشکل دو راه‌حل پیشنهاد می‌دهند و بر سر آن صحبت می‌کنند و به نتیجه می‌رسند. مهم نیست راه‌حل را چه کسی پیشنهاد داده است بلکه حل موضوع، مساله خواهد بود. پذیرفتن نظر دیگری به معنای باخت نیست. برد و باخت در این رابطه مطرح نیست و رابطه بده بستان خوبی برقرار است. افراد احساس نمی‌کنند که از آن‌ها سوءاستفاده شده است. دو نفر برای هم بوده‌ و با هم رشد کرده‌اند و در نسبت با خود و رابطه‌ خود منصف هستند و اهداف مشترک دارند.

آیا در این الگوی دوم که بر اساس پذیرش و صمیمیت است، کمبودی هم وجود دارد که بتواند آسیب‌زننده باشد؟

  • آن‌چه ممکن است در این روابط کمبود تعریف شود، مقداری مدارا و انعطاف‌پذیری است. همه‌چیز روی منطق و عقل پیش‌ می‌رود و پختگی مطرح است. اما نوع دیگری رابطه داریم که الگوی سوم بحث امروز است؛ روابطی که اساس آن، فردگرا و قاطعیت است؛ یعنی دو طرف خود را افرادی مستقل تعریف می‌کنند و پرنسیب‌های قاطع و مشخصی دارند و همان‌قدر که فردیت خودشان برایشان مهم است، فردیت دیگری هم برایشان اهمیت دارد. فرق این دو رابطه را شاید بتوان چنین توضیح داد که مثلا هر طرف با داشتن فلسفه مشخص نسبت به زندگی، پس از چند سال ناگهان تغییر می‌کنند؛ به عنوان نمونه، طرف‌دار محیط زیست و گیاه‌خوار می‌شوند و در سبک زندگی‌ خود تغییر ایجاد می‌کنند و فرم زندگی را تغییر می‌دهند. طرف مقابل هم این تغییر را می‌پذیرد. وقتی فردی تغییر می‌کند، نگاهش به دنیا و زندگی هم متغیر می‌شود؛ مثل افرادی که پس از شیوع ویروس کرونا از فرزندآوری پشیمان شده‌اند. در این روابط، این نوع تغییرات پذیرفته می‌شود و به این معنا است که طرف مقابل انعطاف‌پذیری پذیرش تغییر را دارد و از آن‌جایی‌که به راحتی می‌تواند درون خود را برای دیگری باز کند، مثل امیدها و ناامیدی‌ها و ترس‌هایش را مطرح می‌کند و رابطه عمیق‌تر برقرار می‌شود. طرف مقابل هم طرفش را با خط‌کش اندازه‌گیری نمی‌کند تا با تغییرات بترسد. در این روابط، مساله فوق‌العاده این است که افراد یاد گرفته‌اند قدردان باشند. احساسات هم‌دیگر را به رسمیت دانستن، ارزش گذاشتن برای طرف مقابل و تقلیل ندادن ارزش‌ها و اقدامات طرف مقابل از جمله نشانه‌هایی است که در این روابط وجود دارند. پذیرش هرکسی به عنوان یک انسان متفاوت و همین‌طور احترام به تفاوت‌ها و نظرات یک‌دیگر و حواس دو طرف به حد و مرزهای فردی هست.

 در واقع، تفاوت الگوی دوم و سوم در قاطعیت است؟

  • در انعطاف‌پذیری و مدارا و به وضوح و صراحت از مواضع خود صحبت کردن. برای خیلی افراد صراحت سخت است و در لفافه می‌گویند یا با گوشه و کنایه. کسی می‌تواند با قاطعیت صحبت کند که به آن‌چه در خودش جاری است، علم و آگاهی داشته باشد. از طرفی در رابطه نوع سوم، آن‌چه دو طرف را به هم وصل می‌کند، دنیای درون‌شان است؛ مثلا اگر پدر یک طرف بیمار است، طرف مقابل همراهی می‌کند تا از مشکلی که پیش آمده است، عبور کنند. دو طرف در نوع سوم رابطه که صحبت کردیم، یک‌دیگر را حمایت عاطفی می‌کنند.

درباره قدردانی و ارزشمندی روابط صحبت کردید، خیلی‌ها هستند که پروانه‌وار دور طرف مقابل می‌چرخند و نیازها و توقعات‌ آن‌ها را برآورده می‌کنند. حد این قدردانی، ارزش‌گذاری و برآورده کردن نیازها کجا است؟

  • به نظر من این پروانه بودن نگران‌کننده است. احساس من این است که بعضی اوقات در خانواده‌هایی بزرگ می‌شویم که بابت آن‌چه هستیم، دوست داشته نشده‌ایم بلکه بابت آن‌چه ارایه داده‌ایم، ارزشمند به حساب آمده‌ایم؛ مثلا چه قدر دست و دل‌باز است، چقدر مهربانی دارد و نمونه‌های این‌چنینی. در این موارد، انسان احساس می‌کند برای آن‌چه ارایه می‌دهد، دوست داشته می‌شود و نه آن‌چه که هست؛ یعنی در ارتباط با دیگری، روی سرویس‌ دادن و رسیدگی به دیگری حساب می‌کنید و از نیازهای فردی خود چشم‌ می‌پوشید. در ادامه هم این رفتار تبدیل به وظیفه می‌شود. اگر پولی هست، دیگری برای خودش خرید کند، اگر غذای خوبی هست، دیگری آن را بخورد. در این حد باعث می‌شود رابطه آسیب ببیند؛ یعنی یک طرف آن‌قدر ارایه می‌دهد که به وظیفه‌اش تبدیل می‌شود و توقعات خودش هم برآورده نمی‌شود و به اندازه کافی دریافت نمی‌کند. پس خشمگین و عصبانی می‌شود. در نتیجه، در جایگاه قربانی قرار می‌گیرد. «سالومه» فرانسوی می‌گوید وقتی یک نفر مدام می‌گوید «دوستت دارم» و «عاشقت هستم»، یعنی من را دوست داشته باش و می‌خواهد عشق بگیرد. طرف مقابل هم می‌گوید «مرسی»، در حالی‌ که کمکی به او نمی‌کند. رابطه‌های این‌گونه دوام پیدا نمی‌کنند.

حالا این رابطه الگوی سوم که فردیت و قاطعیت و مدارا و پذیرش در آن وجود دارد، آیا می‌تواند به شکست بیانجامد؟ آیا این الگوی رابطه هم آسیب‌پذیر می‌شود؟

  • هر رابطه‌ای وقتی نتواند خودش را با شرایط افراد تطبیق دهد، می‌تواند به شکست بیانجامد. عدم توانایی آدم‌ها در کنار آمدن با مسایل می‌تواند آسیب‌زننده باشد. هرچه آدم‌ها جوان‌تر هستند، مسایل کم‌تر پیچیده دارند اما سن که بالاتر می‌رود، مسایل هم پیچیده‌تر می‌شوند. همه انسان‌ها ممکن است در شرایطی قرار بگیرند که نتوانند مدیریت کنند. آن‌هایی که تمرین برخورد با بحران‌ را دارند، برای مشکلات دنبال مقصر نیستند، یاد گرفته‌اند که صحبت کنند. این‌که واقف باشم چرا حالم بد است، باعث می‌شود بتوانم از لحظات سخت بگذرم. استراتژی که انسان‌ها برای حل مشکلات پیدا می‌کنند، مهم است. اگر راه‌حل پیدا شود، رابطه ادامه پیدا می‌کند و از بحران می‌گذرد. در غیر این‌صورت، شکست در پی خواهد داشت. آن‌چه می‌تواند تضمین باشد، توانایی صحبت کردن درباره بحران‌ها و ترس‌ها، شک و تردیدها و نگرانی‌ها و امید و آرزوهای‌مان است تا دیگری ما را بشناسد. ما در مرور زمان و مواجهه با بحران‌ها تغییر می‌کنیم. همین دوران کرونا افراد بسیاری را تغییر داده و فلسفه زندگی‌شان متفاوت شده است. پس باید بتوانند خود جدیدشان را هم به دیگری بشناسانند.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

پیشواز برای بازگشایی مغازه‌ها

۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
شما در ایران وایر
خواندن در ۳ دقیقه
پیشواز برای بازگشایی مغازه‌ها