آن زمانی که مش قاسم در سریال دایی جان ناپلئون میگفت «تا قبر آ آ آ آ» هیچگاه تصورش را هم نمیکردیم که «گور» اینچنین در زندگی و زیست روزمره مان نقش کلیدی پیدا کند. حدود یک سال پیش بود که جامعه ایران با پدیده «گورخوابی» آشنا شد. در خبرها آمده بود کسانی هستند که داخل گورهای خالی کنده شده زندگی میکنند. در حال هضم پارادوکس «گور» و «زندگی» بودیم که بعضی نشریات دیگر تیتر زدند که گورخوابی در برابر پدیده «گورزایی» چیز خاصی نیست. ظاهرا زنان بی خانمان و معتادی هستند که فرزندان نوزاد خود را به عمد معلول میکنند تا برای تکدی گری بتوانند آنها را خرید و فروش کنند و یا به کار بگیرند. نام این پدیده را رسانه ها «گورزایی» گذاشتند که مدتی نیز تیتر برخی رسانه ها شده بود. مانده بودیم این را کجای دلمان بگذاریم که در خبرها آمد زن بی خانمانی برای یک ساندویچ فلافل خودش را به سه مرد تسلیم کرده است. شاید فکر کنید که خب این چه ربطی به گور دارد؟ ربطش این است که این مردان به خاطر نداشتن مکان و خانه خالی، این زن را به داخل یک گور خالی برده و همانجا کار خود را صورت داده بودند. یعنی اگر یک زمانی عده ای برای رابطه جنسی به دنبال «خانه خالی» بودند الان با «گور خالی» کار خود را راه میاندازند. احتمالا به کسی هم که گور خالی در اختیار این جماعت قرار میدهد «گورکش» گفته میشود که خب هر چه باشد خیلی محترمانه تر از واژه اصلیست.
اما قصه به همینجا ختم نمیشود. به تازگی یک اصطلاح جدید تیتر خبری رسانه ها شده و آن پدیده «گورخواری» ست. ظاهرا کلاهبرداریهای جدیدی با محوریت «گور» در شُرُف تکوین است که در آن افرادی با جعل سند، گورهای خوش موقعیت و خوش نقشه، را به یک یا چند متقاضی میفروشند. گورهایی که بعضا داخلشان میت خوابیده و یا اصلا وجود خارجی ندارد. یعنی کلاهبرداریهایمان هم که زمانی زمین خواری و کوه خواری و جنگل خواری و مانند آن بود یک پایش به لب «گور» رسیده است.
در بُعد فرهنگی هم گور میرود که رفته رفته جای پای خودش را در میان علاقمندان فرهنگ و هنر باز کند. امروز بسیاری از اهالی فرهنگ چند نوبت در سال به «گوربانی» مبادرت میکنند. گوربان ها کسانی هستند که در ایام نزدیک به سالگرد فوت برخی مشاهیر فرهنگ و ادب و هنر، بالای مزار ایشان کشیک میدهند تا عده ای در راستای پاسداری از ارزشهای نظام و انقلاب با پتک به جان سنگ قبرها نیفتند. با وجود همه این مراقبتها اما زور«گورشکن» ها به «گوربان» ها میچربد و حداقل سالی یک بار سنگ قبر مشاهیری مثل شاملو و فریدون فروغی و سپانلو و فردین و دیگران باید عوض شود.
اینطور که معلوم است گور ها دارند قدم به قدم و سنگر به سنگر جلو میآیند و کشورمان به زودی همه چیزش گور محور خواهد شد. جالب اینجاست که حتی درآمدهای دولت هم دارد به سمت گور میل میکند. به این معنا که همین الان که هزاران نفر به دنبال اجساد عزیزانشان که در اعتراضات گرانی بنزین کشته شدهاند هستند، ماموران امنیتی از دادن آدرس و نشانی گورها امتناع میکنند و زیر لفظی های چند ده میلیونی میخواهند و به نوعی باج میگیرند. به این پدیده «گورباجی» گفته میشود.
به نظر ما باید از اینهمه پتانسیل گور که از صدقه سر جمهوری اسلامی داریم در جهت جلب توریست استفاده کرد. مثلا تورهای «گورگردی» راه بیاندازیم. توریستها بیایند و از نزدیک با «گورخوابها»ی بومی ما آشنا شوند و با آنها عکس بگیرند. یا محققانشان بیایند و در مورد پدیده مخوف «گورزایی» تحقیق کنند و برای جوامع خود درس عبرت سوغات ببرند. یا اصلا آن دسته از توریستهایی که معمولا مقصد ثابتشان تایلند است بیایند و از خدمات «گورکش» های ما استفاده کنند و رابطه جنسی را در محیطی جدید و هیجان انگیز تجربه کنند. بالاخره تنوع است و همیشه که جا و مکان نباید اتاق هتل و مسافرخانه باشد. به قول مش قاسم تا قبر آ آ آ آ ...
از همین بلاگ بخوانید:
سوء تفاهمی چهل ساله به نام «مستضعفین»!
راهکارهایی برای جلوگیری از فرار و پناهنده شدن ورزشکاران ایرانی!
جلسه اضطراری شعرای بزرگ ایرانی در دنیای دیگر!
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر