بخش دوم
محمد تنگستانی
در اولین بخش از این گفتوگو «مرتضی فیضی» در معرفی خود گفت: « در هنر گمان میکنم آدم مستعد و با استعدادی بودم اما به دلیل مشکلات مالی در خانواده هرگز نتوانستم به هنر آنگونه که باید بپردازم. مثلا برای خرید تجهیزات نقاشی یا خرید یک ساز همیشه مشکل داشتم و دارم. به ناچار به این خاطر که نوشتن هزینه ای نداشت به سمت ادبیات آمدم و شروع به نوشتن کردم. شهرستان لوشان از لحاظ هنری، نسبت شهرهایی مانند رودبار وضعیت بدتری دارد. گویا هنر در لوشان نه تنها اهمیت ندارد بلکه مرده است.
در کنار اینها دوران نوجوانی گاهی برای خودم مینوشتم، به خیال خودم شعر میگویم و از قدرت تخیل خودم در نوشتن لذت زیادی میبردم، همین باعث شد ادامه بدهم. برای نوشتن نیازی به پول نیست».
در ادامه دومین بخش از این گفتوگو را میخوانید:
هر منطقه با توجه به آب و هوا،زبان و گویش محلی، فرهنگ بومی خود را میسازد که خرده فرهنگ تعریف میشود و خرده فرهنگها در کنار هم فرهنگ یک کشور را شکل میدهند.در چهار دهه گذشته،سیستم ایدئولوژی و فکری حاکم بر ایران دنبال یکدستسازی و اسلامیزه کردن هنر معاصر و نزدیک کردن آن به ایدهئولوژیهای حکومتی و مذهبی بوده است.گمان میکنید این تلاشها به نتیجه رسیده و موفق شدهاند؟
ـ دولت میتواند در فرهنگ بومی تغییرات ایجاد کند و آنرا کمرنگ کند اما این تغییرات دورهای است و نمیتواند فرهنگ بومی را حذف کند. ما متاسفانه با یک طیف بزرگ از هنرمند سفارشی مواجه هستیم؛ خب همین سفارشی عمل کردن به قیمت شهرت و درآمدزایی یعنی در چارچوب فکری سیستم حاکم پیش رفتن و همینجا نتیجه میگیریم دولت در اجرا موفق بوده است.
در دهههای اخیر هنر ایران در راستای ایدئولوژیای پیش رفته که دولت برایش برنامه ریزی داشته و خواهانش بوده است.
پیرو همین مسئله دو بخش خیلی جدی و تاثیرگذار بر فرهنگ جامعه که در مسیر منافع حکومتی تابحال قدم برداشتهاند حوزه سینما و موسیقی است؛ تلفیق پوپولیسم و لمپنیسم با هنر و ترویج آن در جامعه و ضربه زدن به ماهیت واقعی هنر و از این طریق کمک به دولت برای سطحی سازی مسائل فرهنگی و سیاسی و به ابتذال کشیدن کلمات و مفاهیم به ثمر نشستن تلاشهای حکومت را نشان میدهد.
جدا از اینها شما اگر با یک بررسی کوتاه نگاهی به فعالیت برخی از هنرمندان داشته باشید مطمئنا با یک کار سفارشی_مذهبی در کارنامهشان مواجه خواهید شد؛ البته میدانیم که یک بخش از این داستان برمیگردد به عدم سواد فلسفی و هنری هنرمند و رشد یافتن در محیطی که فساد اخلاقی در آن همیشه درحال تزریق بوده است.
همه این موارد دست به دست هم میدهند تا دولت فرهنگ جامعه و مسیر هنر را آنطور که میخواهد هدایت کند.
اما با همه این موارد نباید نگاه یک سویه داشت و مطلقا گفت که هنر معاصر به طور کامل اسلامیزه و یکدستسازی شده است،همان دسته از هنرمندانی که سانسور شده و یا تن به خودسانسوری دادهاند همیشه قطب تکذیبگر این مسئله خواهند بود. درکل میشود گفت حکومت با سانسور، در دست داشتن رسانه و به بند کشیدن هنر آوانگارد به موفقیت رسیده و بزرگترین مشکل ما نداشتن رسانه مستقل است.
برخی از هنرمندان و شاعران جوان بر این باور هستند که باید از شهرها و روستای خوب به تهران مهاجرت کنند تا بتوانند دیده شوند و در رسانهها و هنر امروز جایگاهی پیدا کنند. نظر شما نسبت به این نگرش چیست؟
ـ همانطور که مشخص کردهاید بحث اصلی برای این پروژه، پرداختن به طبقه فرودست است. خب آن فردی که از طبقه فرودست است و میتواند به تهران برود و با آسودگی به هنر خود برای پیشرفت بپردازد و کار هم نکند، که فرودست محسوب نمیشود. چطور اسم آن شخص را می توان فرودست گذاشت؟ اگر هم که به قصد پیشرفت در هنر و در کنارش کار کردن رفته است به نظر من به غیر از خیالپردازی چیز دیگری نیست. اگر واقعا فرد فرودست چنین نگرشی دارد که با استفاده از امکانات پایتخت به رسانه راه پیدا کند باید به کمک آن فرد رفت! مگر میشود تلاش کنی تا به رسانهای راه پیدا کنی که در طی چهل سال فعالیت خودش صدای تو را خفه کرده است و هیچ وقت بطور جدی به مسئله طبقه فرودست نپرداخته و از طریق این قدرت عظیم تابحال روبروی سیستم مستنبدی قد علم نکرده است؟
همه ما میدانیم که رسانه، قویترین سلاح دولت است آنچنان که گلوله و اعدام عمل نمیکند؛ پس جایگاهی برای اعتراض و مبارزه ما از طریق هنر در رسانه نخواهد بود.اما اگر به جایگاه اجتماعی در هنر فکر میکنند که خب این مسئله مستقیما با نشر و رسانه ارتباط پیدا میکند و تا زمانی که ما را سانسور میکنند و باید از فیلتر ارشاد اسلامی بگذریم تا بتوانیم کار هنریمان را عرضه کنیم این جایگاه هیچ ارزشی خواهد داشت و فقط دلخوشی است.
برای دیده شدن هم شاملو زیبا میگوید: اگر اثر درخشانی جایی چاپ شود راه نفوذ و ارائه خودش را از در بسته و پنجره کور هم پیدا میکند؛ و همین را میتوان به هنرمند هم ربط داد.
متاسفانه دولت با سازمان دهی ضد فرهنگی اعتماد را در جامعه از بین برده است وگرنه تعداد هنرمندان فرودست و متعهد آنقدر زیاد است که بتوانند در کنار هم رسانه مستقل تشکیل بدهند.
بخش اول را در اینجا بخوانید.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر