کمتر از یک هفته از سقوط حکومت افغانستان توسط «طالبان» میگذرد. اما معلوم نیست در مذاکرات صلح چه گذشت که استانهای مختلف کشور یکی پس از دیگری در اختیار طالبان قرار گرفتند و نیروهای ملی و مقامات افغانستان زمین را به حریف واگذار کردند؛ چه آنها که از کشور گریختند و چه آنها که ناگهان کت و شلوار کنار گذاشتند و لباس طالب بر تن کردند.
با وجود این، یکی از مباحثی که حداقل در عرصه عمومی سخنی از آن به میان نمیآید، مساله «فاطمیون» است؛ همان لشکر شبهنظامی نیروی «قدس» سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که به دعوت جمهوری اسلامی، به جنگ در سوریه فراخوانده شدند و اگر جان سالم به در بردند، معلوم نیست کجا هستند و چه سرنوشتی در انتظار آنها است.
***
«ایرانوایر» مجموعهای از روایتها و گزارشهای مختلفی از اعضای بازمانده لشکر فاطمیون منتشر کرده است. در روایتهای آنها، احساس ناامنی موج میزند. جملگی راویان حاضر نشدند با هویت واقعی خود، طرف گفتوگو قرار بگیرند.
آنهایی که به افغانستان برگشتهاند، مخفیانه زندگی میکنند زیرا از هیچ سو پذیرفته نمیشوند. نه افکار عمومی پذیرفته است آنها در جبهه جمهوری اسلامی که امروز طالبان را حمایت میکند، جنگیدهاند و نه حکومت سابق افغانستان آنها را میپذیرفت و بلکه تحت پیگرد هم قرار داده بود. برخی اعضای طالبان هم در گفتوگو با «ایرانوایر» تصریح کرده بودند که آنها را خواهند کشت یا به آتش خواهند کشید.
«ایرانوایر» درباره سرنوشت اعضای فاطمیون، از دو سخنگوی طالبان نظر خواست اما هر دو سکوت کردند. از سوی دیگر، معاون فرماندار استان هرات به «ایرانوایر» گفت «امارت اسلامی» سیاستهای خود را در خصوص این افراد اعلام خواهد کرد. اما هیچ مقامی در جبهههای مختلف حاضر نشدند جزییات بیشتری از سرنوشت فاطمیون زیر سایه طالبان سخن بگویند.
از سوی دیگر، «محمدجواد ظریف»، وزیر سابق امور خارجه ایران در گفتوگو با شبکه تلویزیونی «طلوعنیوز» گفته بود حکومت افغانستان میتواند از فاطمیون علیه گروههای تروریستی استفاده کند.
اما وقتی زمزمههای قدرتگیری طالبان طنینانداز شد، روز ششم مرداد ۱۴۰۰، «حجت گنابادینژاد» که او را به عنوان معاون فرهنگی و رسانهای لشکر فاطمیون معرفی کردهاند، به صراحت گفت فاطمیون هیچ برنامهای برای حضور در افغانستان و مبارزه با طالبان ندارد.
آنچه جمهوری اسلامی، اعضای فعلی فاطمیون و طالبان را به هم پیوند میدهد، خصومت با امریکا است؛ همان کشوری که قرار بود با حضوری ۲۰ ساله، امنیت و حقوق بشر برای مردمان افغانستان به همراه داشته باشد و خروج ناگهانی و تمام و کمالش حالا این کشور را ملتهب کرده است.
اما در افغانستان صرفا دشمن مشترک وجود ندارد بلکه مسایل قومیتی و مذهبی هم به همان شدت میتوانند دشمنی بیافریند.
با وجود این، اواخر تیر۱۴۰۰ بود که فاطمیون پیرامون تحولات افغانستان بیانیهای منتشر کردند و در آن، خود را فرمانبردار «علی خامنهای»، رهبر جمهوری اسلامی خواندند و گفتند امریکا در پی راهاندازی جنگ داخلی در این کشور است.
اما نکته دیگری هم در این بیانیه وجود داشت؛ هر آن چه در رسانهها علیه فاطمیون منتشر میشود، در این بیانیه، از سوی «هوچیگرانی» است که پیرو «اهداف شوم استکبار جهانی» قدم برمیدارند. آنها خود را حامی خروج امریکا از افغانستان میدانند.
اما آیا به راستی روایت آن چه بر شهروندان و مهاجران افغانستانی زیر پرچم زرد رنگ فاطمیون گذشته، هوچیگری است؟
گزارشهای بسیاری منتشر شدهاند مبنی بر فریبکاری جمهوری اسلامی در دعوت از افغانستانیها برای پیوستن به فاطمیون؛ از وعده حقوق ماهیانه بالا و اعطای اقامت به خود جنگجویان و خانوادههای آنها گرفته تا دروغهایی مثل عدم مشارکت در جبهههای جنگ و صرفا دفاع از اماکن مقدس شیعیان.
اما آنچه بازماندههای این لشکر روایت میکنند، حکایت دیگری است؛ نبود آموزش کافی، فقدان تجهیزات کافی، عدم پایبندی به وعدههای داده شده و البته استفاده از اعضای این لشکر در خط مقدم جبهه.
روایتها بسیار هستند اما در این گزارش به نوجوانی میپردازیم که در سال ۱۳۹۱، وقتی ۱۷ ساله بود، قاچاقی به ایران رفت تا کنار برادرش در یکی از کارخانههای تولید دیگ زودپز کار کند اما در سال ۱۳۹۴ سرنوشتش تغییر کرد و سر از سوریه و جنگ درآورد.
او پس از رویارویی با واقعیت در سوریه، فرار کرد، به افغانستان رفت و حالا تاکسی میراند. هیچکس نمیداند که او جنگجویی از فاطمیون بوده و تمام آن کابوسها را زیر نقاب چهره، مخفی نگه داشته است.
سفر قاچاقی به ایران، خود پر از رویارویی با خشونت و تحمیل زور از سوی قاچاقچیان است که بارها به آن پرداخته شده است. اما آنچه این جوان در جنگ از پرپر شدن هموطنانش دیده، او را مصمم کرده است که به زندگی مشقتبار و توام با فقر افغانستان برگردد. حالا هم که طالبان روی کار آمدهاند، هیچ نمیداند چه سرنوشتی در انتظارش خواهد بود.
او پس از سه سال کارگری در ایران، به همراه دو نفر از دوستانش که مثل خودش کارگر بودند، به لشکر فاطمیون پیوست. نامش را «علی» میگذاریم. علی دلخوش کرده بود به حقوق ماهیانه ۵۰۰ دلار و کارت اقامتی که میتوانست با آن آزادانه در ایران گشتوگذار کند: «دو هفته بعد از ثبتنام، ما را با اتوبوس به یزد بردند و سه هفته آموزش نظامی دادند. من حتی تفنگ گرفتن هم بلد نبودم. همه ما کارگر بودیم. ساختن مواد منفجره، باز و بسته کردن سلاح و کمین زدن برای دشمن مثل چریکها را آموزش دادند که البته همراه با آموزههای دینی بود. یک هفته هم در دمشق آموزش دیدیم.»
اما در اولین عملیات، همرزمانش را از دست داد. آنها به داعشیها حمله کردند و در محاصره قرار گرفتند. از چهار طرف به آنها شلیک میشد. شش نفر از همرزمانش در همان عملیات نخست کشته شدند و پیکرهای آنها همانجا ماند.
علی برای بار دوم به سوریه اعزام شد: «وقتی یک ماه تعطیلی من خلاص [تمام] شد، باز رفتم سوریه. این دفعه جنگ را بلد شده بودم و مثل دفعه پیش، ترس نداشتم. در آنجا هر کس باید به فکر جان خود باشد. اگر کشته یا زخمی شوی، کسی به درد آدم نمیخورد. ۲۷۰ نفر با هم اعزام شدیم که بیشترشان کسانی بودند که برای اولین بار پا به جبهه میگذاشتند. تقریبا همه ما بچههای جوان و نوجوان بودیم. بسیاری از جوانها جلوی چشمانم کشته شدند. دست یا پای بعضی از آنها قطع شده بود یا چشمانشان را از دست داده بودند. انگار جوان افغانستانی برای کشته شدن و آوارگی آفریده شده است. هنوز گاهی خواب میبینم که در جنگ اسیر شده یا به زندان افتادهام. پیوستن به فاطمیون اشتباه بزرگ زندگی من بود.»
پس از چنین تجربهای، علی تصمیم میگیرد که از فاطمیون خارج شود. اما این مساله سادهای نبود که بتواند فرار کند و در ایران باقی بماند. برای همین به افغانستان بازگشت. وقتی حکومت سابق افغانستان برای جنگجویان فاطمیون مجازات وضع کرد که دستگیر خواهند شد و حبس ۱۸ تا ۲۴ سال در انتظارشان خواهد بود، کابل را هم ترک کرد و به استانی دیگر پناه برد. هرچند سایه ترس را همچنان بر خود احساس میکرد.
با سقوط حکومت افغانستان و قدرتگیری طالبان هم زندگی امنی برای اعضای سابق فاطمیون جریان ندارد و حتی معلوم نیست بسیاری مثل علی، کجای جهان آواره شدهاند. هیچکس مسوولیت آنها را برعهده نمیگیرد و حتی هنوز معلوم نیست این لشکر چند نفر عضو داشته است، چند نفر کشته شدهاند، تکلیف بازماندههای این لشکر چیست و چه سرنوشتی در انتظارشان است. انگار همه آنچه بر افغانستان، مردمانش و اعضای سابق این لشکر خواهد گذشت، در انتظار تعیین تکلیف مذاکرات طالبان با قدرتمندان جهان برای کسب مشروعیت است و تنها این گروه است که سیاستهایی را در دوران گذار به حکومت بعدی برای آیندگان رقم خواهد زد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر