۲۹ خرداد ۱۴۰۰ مشخص شد که «ابراهیم رئیسی» هشتمین رییسجمهور ایران است؛ آنهم پس از تکاپوی مدافعان و مخالفان شرکت در این دوره از انتخابات ریاستجمهوری ایران مبنی بر دعوت از مردم در مشارکت یا در تحریم. مخالفان مشارکت در انتخابات خصوصا پس از رد صلاحیت گسترده نامزدهای انتخاباتی با ایجاد کمپین، تلاش کردند تا نشان دهند که انتخاباتی در کار نیست، نتیجه آن از پیش مشخص است و میتوان با عدم شرکت در انتخابات، به ساختار سیاسی حاکم بر ایران «نه» گفت. در این میان، برای اولین بار برخی جریانات سیاسی داخل ایران هم عدم مشارکت را به عنوان کنش سیاسی هدفمند مطرح کردند و از مردم خواستند که رای خود را به عنوان مشروعیت و مقبولیت نظام جمهوری اسلامی، به تحریم تبدیل کنند. در جهت مقابل، حاکمیت ساعاتی پیش از اعلام نتایج، اعلام پیروزی کرد و خبر داد که کمپین تحریمیها شکست خورده است. در این میان، شماتتها به سمت بخشی از اصلاحطلبان رفت که در این دوره، نه تنها مشارکت کردند بلکه مشوق مردم شدند تا قشر مردد و خاکستری را پای صندوقهای رای بکشانند.
فردای انتخابات اما همانطور که بسیاری از تحلیلگران و کنشگران ارزیابی کرده بودند، رئیسی پس از سالها فعالیت در دستگاه قضایی این نظام، به قوه مجریه منتقل شد تا به عنوان رییسجمهور ایران به دنیا معرفی شود.
تکلیف اصلاحطلبان و جریان اصلاحطلبی که معتقد به لزوم مشارکت در انتخابات بود، چیست؟ آنها کجا ایستادهاند؟ چه برآوردی از نتیجه انتخابات دارند؟
در همین خصوص با «غلامحسین کرباسچی» دبیرکل حزب «کارگزاران سازندگی» گفتوگو کردیم. او پیش از انتخابات اعلام کرده بود که حزب متبوعش از «عبدالناصر همتی» در انتخابات حمایت میکند. طبق نتیجه نهایی انتخابات، همتی ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار رای آورد و پس از آرای باطله با ۳ میلیون و ۷۰۰ هزار رای و «محسن رضایی» با ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار رای، در جایگاه چهارم قرار گرفت.
متن کامل این گفتوگو را میخوانید:
- شما از جمله اصلاحطلبانی هستید که مشوق مردم برای رای دادن در این دوره از انتخابات ریاستجمهوری بودید. حالا با توجه به نتیجه انتخابات، چه برآوردی از تصمیم بخشی از اصلاحطلبان که موافق مشارکت بودند، دارید؟ بسیاری معتقدند که این انتخابات رقابتی نبود و بخشی از اصلاحطلبان که دعوت به انتخابات میکردند، برآورد اشتباهی داشتند و حالا بازنده هستند.
شرکت در انتخابات همیشه معطوف به پیروزی نیست، بلکه پروسهای است که در آن ممکن است کاندیدایی رای بیاورد یا نیاورد. انتخابات در ایران امری است که باید مواظب باشیم آن را در جریان حاکمیت از دست ندهیم. اگر قرار باشد انتخابات تعطیل شود، به عقب بر خواهیم گشت. بیش از یک قرن است که مردم آرزو دارند با شرکت در انتخابات بتوانند در سرنوشت کشور دخالت کنند. گرچه ممکن است هیچوقت انتخابات به معنای ایدهآل همه وجود نداشته باشد. اینکه ما کلا انتخابات و امور اجرایی کشور را از طریق رای مردم به افراد واگذار کنیم، مسالهای است که بایستی همیشه از آن مواظبت کنیم و اجازه ندهیم که تعطیل شود. اگر به انتخابات بها ندهیم، ممکن است جریانات قدرت هم به این نتیجه برسند که بدون انتخابات هم میتوانند کشور را با برنامههایی که خودشان صلاح میدانند، اداره کنند.
- شما از صندوقی صحبت میکنید که با نظارت استصوابی برقرار است. از طرفی رای ندادن در جهان سیاست، به عنوان یک کنش اعتراضی شناخته میشود. بدون مقایسه، صرفا به عنوان مثال در به رسمیت شناختن رای ندادن به عنوان کنش سیاسی، وقتی در همین فرانسه «امانوئل مکرون» انتخاب شد، در سخنرانی پیروزی خود گفت: «من صدای آنهایی را که رای ندادند هم شنیدم.» در چنین شرایطی که در ایران برقرار است و بسیاری با رای ندادن اعتراض خود را به نحوه برگزاری انتخابات و ساختار سیاسی حاکم بر ایران بیان کردهاند، از حفظ کدام صندوق صحبت میکنید؟
بحث شورای نگهبان مورد انتقاد است؛ چه برای اصلاحطلبان و چه حتی بخشی از اصولگرایان. حتی خود رهبری در این دوره از انتخابات به هر حال نحوه برخورد با تایید صلاحیتها را نقد کردند. حتما این نوع قانون و تشخیص صلاحیت ایدهآل نیست. در جاهای دیگر دنیا ممکن است معیارها متفاوت باشد اما این پروسهای است که شاید زمانی بتوانیم از طریق قانونی این مساله را هم تغییر دهیم. حرف مکرون، حرف خوبی است. اینجا هم امروز در سرمقاله روزنامه سازندگی در همین زمینه نوشتهاند که «شما باید به آرای باطله و کسانی که شرکت نکردند هم توجه کنید.» آن مرحلهای از انتخابات، دموکراسی و نوع حکمرانی است که خب فرانسه معروف به مهد آزادی و کشوری توسعهیافته است، شنیدن صدای تحریمیها و مخالفان قطعا مرحله ارتقایافته از دموکراسی است. دموکراسی حاکمیت فقط اکثریت نیست بلکه صدای اقلیت هم باید انعکاسی داشته باشد. اما درباره تحریم انتخابات ایران؛ اگر در اعتراض به نوع برگزاری انتخابات و کاندیدای موجود باشد، یک بحث است اما اگر تحریم اعتراض به کل نظام تعبیر شود، فکر نمیکنم رییسجمهور منتخب بتواند نسبت به مخالفان نظام موضعی بگیرد. مخالفان نظام که با عملکرد رییسجمهور کم و زیاد نمیشود. مساله آنها دگرگونی کل ساختار است. برای همین اگر تلقی از تحریم مبارزه با ساختار باشد، نباید توقع داشته باشید که تاثیر تعیینکنندهای در موضعگیریها داشته باشد بلکه با آن نوع دیگری برخورد میشود. ولی اگر منهای ساختار، اعتراض به نحوه برگزاری یا رد صلاحیتها باشد، میتواند با رای دادن به کاندیدای مخالف، ممکن است آن طراحی را در چارچوب ساختار بر هم بزند.
این مساله قابل قبول است.
- در همین ساختار سیاسی، با ارجاع به حرفهای شما آرای باطله جایگاه دوم را دارد. بسیاری معتقدند همین آرای باطله به انضمام تحریمیها بیانگر عدم مشروعیت جمهوری اسلامی و نظر اکثریت جامعه ایران است. حتی برخی چنین تحلیل کردند که اگر رفراندومی در جمهوری اسلامی برگزار نمیشود، عدم شرکت در انتخابات به معنای همان «نه» در رفراندوم است.
هرکسی میتواند با تشخیص و سلیقه سیاسی خودش هر اتفاقی را تفسیر کند. داوری و قضاوت هم دقیق نخواهد بود که چه کسی درست میگوید. بلکه نیاز به یک کار تحقیقاتی پیمایشی دارد، خصوصا در داخل کشور. در خارج از کشور ممکن است افراد در نظرسنجی نظر بدهند، در داخل ایران عملی نیست. میزان آرا در جمهوری اسلامی در این سیزده دوره بین ۵۰ درصد واجدین شرایط تا ۸۰ درصد در نوسان بوده است. نمیتوان گفت در دورهای اگر ۵۰ درصد شرکت نکردهاند به کل نظام و ساختار معترض و خواستار براندازی بودهاند، چون مثلا در دوره بعدی مشارکت به ۷۰ درصد رسید. دوره دوم ریاستجمهوری آقای هاشمی با سال ۱۳۷۶ چنین تفاوتی مشهود بود و ۲۵ درصد اضافه شد. در دورههای نهم و دهم هم میزان شرکتکننده بالا رفته است. این تفسیر که تعداد شرکتکننده کم میشود و بیانگر مخالفت با اصل نظام است، درست نیست. مثلا در دوره اول آقای روحانی، تورم به زیر ۱۰درصد سقوط کرد، سرمایهگذاریها شروع شده بود، تحریمها برداشته شده بود و سیاست خارجی پیشرفت داشت، در دوره دوم آرای ایشان ناگهان بالا رفت. این نوسان رای در داخل کشور بستگی به رضایت مردم از شرایط اجتماعی و اقتصادیشان دارد. اگر در همین دوره همانطور که ادعا کردهاند که رفاه و امنیت و آسایش مردم بالا برود؛ در این دوره که به مسائل داخلی و خارجی و گرههای اقتصادی وابسته است، شرکتکنندهها هم در دوره بعد افزایش پیدا میکند. الان هم نمیتوان همه میزان عدم مشارکت را تفسیر سیاسی به مذاق خود بکند. ممکن است عدهای قصدشان نشان دادن مخالفتشان باشد اما بخش عمدهای نارضایتی از مسائل اقتصادی، کرونا و مشکلات تحریمها است.
- میگویید نمیشود تمام رایهای نداده را تفسیر به مخالفت با کل ساختار حاکم بر ایران کرد. در خصوص احزاب چطور؟ در همین دوره دوم حسن روحانی که اشاره میکنید، فاجعههایی مثل آبان ۹۸، هواپیمای اوکراینی و مدیریت دوران کرونا پیش آمد که نارضایتی بخش معترض را افزایش داد و به کمپین تحریم انتخابات منجر شد. فکر نمیکنید در این دوره معترضان نسبت به جریانهای سیاسی مختلف خصوصا اصلاحطلبان هم ناامید شدهاند و این کمپین اتفاقا خطاب به این جریانهای سیاسی به خاطر ناکارآمدی و بیعملی در قبال وعدههایشان هم باشد؟
همه این عوامل موثر است و میتواند بخشی از ناامیدی مردم را شکل دهد. مسلما اگر جریانی مثل اصلاحات که حتی در همین شرایط هم در نظرسنجیهای معتبر بین ۱۲ تا ۱۵ درصد رای قطعی دارد، فعال و منسجم در انتخابات شرکت میکرد و در اثر این رد صلاحیتها و کیفیتهای بحثها میان جریانات اصلاحات پیش نمیآمد و اگر یکپارچه از کاندیدایی حمایت میکرد آمار متفاوت بود. به نظر من آرای باطله که بیشتر آرای سفید است، کسانی هستند که به هر شکلی میخواستند در انتخابات شرکت کنند. ممکن است عدهای بگویند که این افراد مجبور به شرکت بودند، الان دیگر آنگونه نیست که شرکت یا عدم شرکت در سرنوشت زندگیاش و گزینشها اثر داشته باشد. آنهایی که شرکت کردند، میخواستند بگویند که این کاندیدا مورد نظر ما نیست و کاندیدای ما رد صلاحیت شده است. اما در حدی نبوده که کل انتخابات را ترک کنند. مثل اعتراض شخصیتهایی که به رد صلاحیتها بیان میشود؛ اما زمان انتخابات، خودشان میآیند یا تشویق به انتخابات میکنند. مثل آقای کروبی که هم وقتی خصوصی خدمتشان میرسیدیم یا در بیان خانوادهشان به شدت معترض به رد صلاحیتها بود؛ ولی به شدت تشویق میکرد که این صندوق رای و انتخابات تنها امید ما به ایجاد تغییر و تحول مسالمتآمیز توسط مدیرانی که روی کار میآیند، است. این آرای سفید را نمیتوان به تحریمی که تفسیر میشود، نسبت داد.
- قبل از هر سوال دیگر، به مهدی کروبی اشاره کردید. برخی همین تشویق ایشان به شرکت در انتخابات را نتیجه صحبتهای شما با او میدانند. آیا در این زمینه صحبتهایی بین شما و ایشان مطرح شده بود؟
آقای کروبی همیشه و حتی با وجود محدودیتها، یکی از مشوقان شرکت در انتخابات است. طبق منطق ایشان، هرچقدر اعتراض داشته باشیم، نباید انتخابات و صندوق رای را رها کنیم. به تعبیر ایشان این تنها میراث انقلاب برای ما است که باید قدر آن را بدانیم. حدودا دو هفته پیش از این انتخابات من پیش ایشان بودم که تاکید کرد اصل انتخابات مهم است و باید تلاش کنیم این صندوق رای از فضای سیاسی ما برچیده نشود. اما درباره حمایت از آقای همتی، من اصلا در جریان نبودم و خودم به نقل از پسر ایشان در رسانهها شنیدم. البته عکس رای دادن ایشان هم وقتی به دستم رسید، توییت کردم. آقای کروبی اصلا آدمی نیست که کسی بتواند چنین تاثیری بر او بگذارد. اصلا همچین چیزی صحت ندارد. مشوق شرکت در هر انتخاباتی بیش از آنکه ما بخواهیم باشیم، خود ایشان است.
- اقدام مهدی کروبی، محمد خاتمی یا در نمونهای دیگر بهزاد نبوی در حمایت از شرکت در این انتخابات، به تعبیر بسیاری باعث شکاف در جریان اصلاحات و ریزش از نیروهای این جریان شده است؛ چراکه در طرف دیگر شخصیتهایی مثل میرحسین موسوی، مصطفی تاجزاده و آذر منصوری از جریان اصلاحات انتخابات را تحریم کرده بودند. چه برآورد سیاسی از این دو دستگی در جریان اصلاحات دارید؟
نسبت به آقای موسوی که در حصر است، اطلاعی ندارم. گاهی اوقات ابراز ناراحتیهایی میکنند مثل ایندفعه که ناراحتیشان معطوف به نقد تایید صلاحیتها بود. راجع به عدم شرکت در انتخابات در خبری که نقل شده بود، تردید دارم. ایشان گفت که کنار کسانی هستم که نسبت به این تحقیر در انتخابات و رد صلاحیتها ناراحت هستم. این برداشت من است، اگر شما خبر دیگری دارید، در جریان نیستم.
- جمله ایشان را برایتان میخوانم: «در صورت تداوم بدعت نظارت استصوابی عنوان جمهوری اسلامی ایران در زمانی نه چندان دور بیمعنا خواهد شد. ضمن احترام به همه هموطنان، در شرایط چنین ناپایدار و پر ابهام بنده به عنوان یک همراه کوچک، در کنار کسانی خواهم ایستاد که از انتخابات های تحقیرآمیز و مهندسی شده به جان آمدهاند.» یعنی فقط یک اعتراض نزدیک به موعد انتخابات است؟
ببینید کسانی هم که در این انتخابات شرکت کردند و رای اعتراضی به آقای همتی دادند منتقد بودند. خود من نسبت به اینکه ۹ نفر از کاندیداهای اصلاحطلبان رد صلاحیت شدند، معترض بودم و بارها این اعتراض را عنوان کردم. برای بیان این انتقاد دو راه وجود دارد: رای ندادن که ممکن است همراه شود با مجموعهای که بحث آنها فقط رد صلاحیتها نیست، ولی اگر ما به جای رای ندادن، به کسی رای بدهیم که فکر میکنیم رد صلاحیتها برای او بوده، فعالتر مخالفت و نقد خودمان را ابراز کردهایم. برداشت من از بیانیه ایشان این نبود که در انتخابات شرکت نکنید بلکه نسبت به منتقدان اظهار همدردی کرد.
- اگر این ابهام هم وجود داشته باشد، میرحسین موسوی که در انتخابات شرکت نکرد. یعنی عطف به بیانیه، کنار کسانی ایستاد که رای ندادند.
ایشان همه انتخاباتها که شرکت نکرد. شرایط ایشان هم متغیر است. یادم نیست ۱۳۹۲ شرکت کرد یا نه. به هر صورت شاید هم خودشان نسبت به کاندیداها تمایل نداشت یا شاید هم همین باشد که میگویید. قضاوتی ندارم. هرکسی آزاد است که رای بدهد یا ندهد. ایشان هم اگر خیلی منتقد بودند رای ندادند. این بحث بین اصلاحطلبان طولانی بود که اگر یک یا دو نفر از آن ۹ نفر تایید صلاحیت میشدند، بنا به تصمیم جمعی قرار بود شرکت کنند. در ارزیابی هم نمیتوان گفت که آقای همتی از آن ۹ نفر فاصله نجومی داشت. از لحاظ موضعگیری سیاسی بود که میخواستند اعتراض را نسبت به رد صلاحیت نشان دهند؛ وگرنه در خصوص اصل انتخابات، بیانیه اصلاحات این بود که هرکس مختار به شرکت یا عدم شرکت است.
- یعنی به نظر شما شکافی ایجاد نشده است؟
اختلاف نظر که هست؛ مجموعهای با ۳۱ حزب هستند که بالاخره در بیان، نحوه انتقاد، بحثهای سیاسی و خط مشیشان متفاوت هستند. حتما بین کارگزاران سازندگی، اعتماد ملی یا حزب اتحاد اختلاف نظر سیاسی وجود دارد اما در انتخابات قرار این بود که جبههای ایجاد کنند که در انتخابات شرکت میکند. بنا نبود این جبهه شرکت نکند. اصل تشکیل این جبهه که مجوز از وزارت کشور گرفته، برای شرکت در انتخابات بود. منتهی در معرفی نامزد، اگر یکی از آن ۹ نفر تایید میشد، شرکت میکردند. چون برخی احزاب روی همان کاندیداها برنامهریزی کرده بودند. اختلاف ماهوی که ندارند، ولی نقد و بحث سیاسی همیشه از اول تشکیل جبهه اصلاحات بوده است.
- در صحبتهایتان یک نکته را تکرار کردید یعنی کاندیدای مشترک میان جریانات و احزاب اصلاحطلب. بسیاری معتقدند که بعد از محمد خاتمی و میرحسین موسوی، جریان اصلاحات چهره شاخصی ندارند که کاریزمای جذب رای و توان جلب نظر بخش خاکستری را داشته باشد. چرا؟ چهره شاخصی وجود ندارد یا طی این همه سال تربیت نیرو صورت نگرفته است؟
وقتی چهرهای کاریزماتیک و مورد توجه در جریان منتقد و اپوزیسیون داخلی باشد، میتواند با مخالفخوانی برای اعضای جبهه و حزب کاریزما ایجاد کند اما وقتی بخواهد افراط داشته باشد به خاطر شورای نگهبان و مساله تشخیص صلاحیت، مورد نقد قرار میگیرد و ممکن است که صلاحیتاش تایید نشود. برای همین این اشکال و پارادوکس در اصلاحطلبان با جریان انتخابات وجود دارد. باید به این نتیجه برسیم که در پروسه تغییر و تحول انتخابات، برای پیدا کردن جایگاهی در افکار عمومی به هر حال باید به قانون اساسی باور و حداقل التزام عملی داشته باشد. در بحث تایید احزاب و تایید شورای نگهبان این مساله آمده است. منتقد قانون اساسی ممکن است داخل حزب سیاسی جاذبه ایجاد کند ولی از نظر خود دستگاه، چنین فردی نمیتواند تایید صلاحیت شود. زمان انتخابات میان آقای خاتمی و آقای ناطقنوری همین بود که میگفتند قرار است ناطقنوری رییسجمهور شود، اما جریان چپ حرکتی کرد که به جای ایشان، خاتمی روی کار آمد. در همین انتخابات هم، چنین تبلیغ شد که خیلی از مسائل سامان داده شد تا آقای رئیسی حتما رییسجمهور شود. اگر جریان اصلاحات، چپ یا هر اسمی، روشی مداوم در این خصوص داشته باشد و اگر نتوانست کاندیدای مورد نظر خود را به شکل اثباتی روی کار بیاورد، لااقل به شکل سلبی بر سیستم حاکم کند. مثلا اگر جریان اصلاحات میتوانست بسیج عمومی ایجاد کند تا همتی رای آورد به یک تحلیلی که مطرح است میرسیم که اگر ما بتوانیم در چند دوره متوالی این حرکت را تکرار کنیم، بالاخره شورای نگهبان و نهادهای دیگر حاکمیت به تدریج به این نتیجه میرسند که در سیستم تایید یا رد صلاحیتها، تجدید نظر کنند و چهبسا در قانون انتخابات و آییننامههای شورای نگهبان هم این اشکال رفع شود. این درست است که در جریان اصلاحات کسی را که فکر کنیم رای بالایی در جامعه دارد، پیدا نمیکنیم.
- به انتخابات و نتیجه آن برگردیم. چه حکومت و چه تحریمیها خودشان را پیروز انتخابات میدانند. خبرگزاری فارس قبل از اعلام نتیجه تیتر میزند که کمپین «رای بی رای» شکست خورده است و تحریمیها هم بر اساس میزان عدم مشارکت، معتقدند که این کمپین موفق بوده است. جریان اصلاحات کجای این دوگانه قرار دارد؟ بسیاری معتقدند که اصلاحات حامی انتخابات اینبار شکست خورد. اصلا به شکست معتقدید؟
همانجایی که بود. اگر شکست خوردهاند چرا باید باز هم به آن لگد زد؟ به مرده که لگد نمیزنند. اگر جریان اصلاحات یا جریان طرفدار انتخابات شکست خورده است، چرا هم جریان پیروز داخل نظام و خبرگزاری فارس و تحریمیها به مشارکت بیشتر نقد میکنند؟
- چون فکر میکنند مدافعان مشارکت در انتخابات اشتباه استراتژیک کردهاند و با حاکمیت همدست شدهاند.
خب اگر شکست خورده است، پس تمام شده. من فکر میکنم در هیچکدام از این دو جریان پیروزی وجود نداشته است. کسی که برنده اعلام شده آقای رئیسی با ۱۷-۱۸ میلیون رای است. اما اینکه مجموع رایدهندگان از ۸۰ درصد به ۴۸ درصد رسیده، موفقیتی برای طرفداران جناح راست نیست. ما با طراحی درست حتی در همین انتخابات هم میتوانستیم با روی کار آوردن رییسجمهوری با ۳۰ میلیون رای، انتخابات را به پیروزی منتهی کنیم. یعنی شخصی بیاید که طرفین به عنوان پشتوانه اجرایی قوی روی او حساب کنند. در حال حاضر، آرای آقای رئیسی همان میزان رای سال ۹۶ است. یعنی رای ثابتی که بین ۲۰ تا ۳۰ درصد از آن اصولگرایان است. ممکن است حاکمیت دلیل آرای پراکنده و ۴ میلیون رای سفید و مشارکت پایین را کرونا بداند؛ اما بخشی از آن به خاطر نارضایتیهای اجتماعی و سیاسی است. از آن طرف، همه تلاششان را کردند که ۲۰ تا ۲۵ درصد از شرکتکنندگان کم شود که بخشی از این کاهش، همانطور که گفتم طبیعی است. اما اینکه ما کجا هستیم، همانجا که بودیم. یعنی مجموعهای که به تغییر و تحول مسالمتآمیز و سوق کشور به شرایط بهتر از طریق صندوق رای باور دارد. همین الان بسیاری از مواضع اصلاحطلبان به شعار تبلیغاتی جناح مخالف اصلاحات تبدیل شده است که نشانه رشد اصلاحطلبی در بدنه اصولگرایی است. الان هر اصولگرایی بخواهد رای بیاورد و در نظر مردم جلوه کند، باید همان شعارهای اصلاحطلبانه را بدهد. یعنی نرخ تورم، رابطه با جهان، رفاه مردم و توسعه اقتصادی و ... . ممکن است من یا امثال من بازنشسته شویم یا مورد اقبال قرار نگیریم اما جریان اصلاحطلبی برای تغییر و تحول و توسعهگرایی با استفاده از صندوق رای، جریانی پیشرونده در کشور است. عموم مردم طالب نابهسامانیهایی مثل حمله خارجیها، فشار اقتصادی از خارج و ایجاد آشوب و تجزیه کشور نیستند.
- حالا این جریان اصلاحات که شما میگویید همانجاست که قبلا بوده و آن را پیشرونده توصیف میکنید، امروز که ابراهیم رئیسی به عنوان رییسجمهور معرفی شده است، چه برنامههای عملی فارغ از شعار دارید؟
همانطور که میدانید متاسفانه اصلاحطلبان فقط در جهت کمپین انتخاباتی وحدت جبههای پیدا میکنند. در جریان تهیه برنامه واقعیت این است که هر کدام از این احزاب اصلاحطلب شعار و برنامههایی در داخل حزب خودشان تهیه میکنند ولی هنوز این را نتوانستهاند برنامهای مربوط به یک جبهه ارائه دهند. شاید اگر در این انتخابات وحدت نظری ایجاد میشد و به کاندیدای واحدی میرسیدند، در جهت تهیه برنامه واحد و نظارت پایش برای اجرای آن هم به وحدت نظر میرسیدند. خود ما در حزب کارگزاران از نظر اقدامات و برنامههای اقتصادی و زیربنایی آینده برنامه مفصلی تهیه کردهایم و معتقدیم نه فقط برای یک دوره ریاستجمهوری بلکه برای بیست سال آینده وضعیت کشور، توسعه زیرساختها و صنایع، پتروشیمی و گاز و خطوط ریلی و اتوبانها را سامان بخشد. برنامهای مفصل است که در حوصله این مصاحبه نیست. ممکن است این برنامه مورد تایید همه احزاب اصلاحطلب نباشد. اینکه نسبت به دولت چه خواهیم کرد، طبیعتا هر جریانی که در انتخابات کنار میرود، نسبت به جریان حاکم همان حالتی را دارد که مرحوم مهندس بازرگان میگفت که «نشسته بودم کنار سفره غذا بخورم، گربه آمد و هرچه به او ذره ذره غذا دادم میو کرد، دیدم زیاد میو میگوید، ظرف را جلوی گربه گذاشتم و گفتم حالا من میو» اصلاحطلبان هم دورهای حاکم بودند و نقد به آنها میشد. حالا جریان عکس شده و یک جریان سیاسی روی کار آمده و جریان سیاسی منتقد مقابل مدام نقد میکند و سوژههای مختلف درست میکند که جریان حاکم یا توجه میکند یا خیر و چهار سال دیگر در رایگیری از آن استفاده خواهند کرد. جریانی که با دولت فعلی زاویه دارد، نقد و پیشنهاداتش را مطرح میکند و اگر عمل نشد، زمینهاش برای انتخاباتهای بعدی آماده میشود.
- البته بسیاری این دوره از انتخابات را نقطه عطف در جمهوری اسلامی و آمادگی برای تحولی در جهت حاکمیت ارزیابی میکنند. در حال حاضر ریاستجمهوری، مجلس و نهادهای حکومتی و حاکمیت یکدست شدهاند. از نظر شما با چنین شکل و شمایلی از ساختار سیاسی حاکم، در کوتاهمدت و میانمدت چه در انتظار جمهوری اسلامی و جریان اصلاحات خواهد بود؟
برای جمهوری اسلامی دو حالت وجود دارد: یا با یک برنامه اجرایی به نیازهای کشور جواب میدهند که الزاماتی دارد. دولت و مجلس و قوه قضاییه که الان همسلیقه شدهاند، قاعدتا بایستی به حل مسائل کشور بپردازند و نه آنکه چون مخالفی جلوی آنها نیست، از داخل خودشان شروع به تقسیم و مخالفت کنند. در مرحله اول هم مسائل اقتصادی، معیشت و زندگی مردم، کار و تولید اشتغال و پایین آوردن تورم، کاستن از حجم نقدینگی و راه انداختن صنایع و تولید مطرح است که بدون وجود ارتباط با اقتصاد و صنعت دنیا و نوآوریهای جهان، امکانپذیر نیست. اگر بتوانند مسائل را حل کنند که خیلی هم خوب است. اگر هم نتوانند، زمینههای نارضایتی و گرفتاری ایجاد میشود. به هر حال ما هر دو سال یکبار انتخابات داریم. دو سال دیگر انتخابات مجلس است و اگر مشکلات حل نشود، مردم دوباره به این مجلس اعتماد نخواهند کرد پس مخالفان روی کار میآیند و دولت هم ناچار است خودش را هماهنگ کند. اگر نتوانند مشکلات را حل کنند، بهترین زمینه برای روی کار آمدن جریان مخالف ایجاد میشود. مثل همین الان که از ضعف آقای روحانی سوژهها ساخته شد تا بتوانند نظر مردم را به این دولت جلب کنند.
- یعنی شما به تفاوت این انتخابات با دیگر انتخاباتها باور ندارید و آن را دورهای مثل دورههای قبلی میدانید. در حالیکه بسیاری حتی مساله «گام دوم انقلاب» را با ارجاع به صحبتهای رهبر جمهوری اسلامی، به میان آوردهاند.
گام دوم انقلاب برنامههایی جاری در کشور است که انجام میشود. مثل همین که هر سال اعلام میشود افزایش تولید، رفع موانع تولید و رفاه زندگی مردم مسائلی است که همه همیشه دنبال آن هستند. حالا در شکلهای ایدهآل که بتواند تحولی در کشور ایجاد کند، هم امکانات و هم تلاشهای بسیاری میخواهد. من نمیدانم که این دولت برای رسیدن به آنچه تعریف کرده به عنوان «گام دوم انقلاب»، چه برنامهای دارد، همان موقع قابل ارزیابی است. همین مجلس فعلی، در مرحله اول روی کار آمدن میخواست ساختار بودجه را تغییر دهد؛ اما نه تنها ساختار عوض نشد بلکه به کسری بودجه هم اضافه شد. یا در نمونهای دیگر میگفتند که میخواهند وابستگی به نفت را تغییر دهند که هیچکدام از وعدههایشان عملی نشد. مرحله اول رفع نیازهای مادی همان مردمی است که در آمار میگویند تا ۶۰ درصد زیر خط فقر هستند. اگر دولت جدید بتواند در این راه قدمی بردارد که ایدهآل است. اما پیشبینی این است که با توجه به محدودیتهای داخلی و خارجی، وضعیت نیروهای انسانی، جمعیت وارد شده به بازار کار و ... نمیتوان به سادگی گفت که ظرف چهار سال آینده، حل میشوند. این نقطه عطف هم مثل شعارهای سیاسی و ترساننده مطرح میشود که انگار قرار است از این به بعد عدهای کم و عدهای زیاد شوند. بلکه در همان جریان اصولگرایی ممکن است اختلاف و دودستگی ایجاد شود، مثل همان چیزی که بین اصلاحات و اصولگرا وجود دارد. جریان اصلاحطلب و اصولگرا هم سر همین برنامههای اجرایی تقسیم شدند وگرنه آغاز آنها یکی بود. دولت اگر بخواهد عملگرا باشد ناچار است، به نیازهای مردم روی بیاورد که آنهم الزاماتی دارد و ناچارند به آن عمل کنند.
مطالب مرتبط:
موفقیت تحریمکنندگان؛ آمار مشارکت در انتخابات ۴۸.۸ درصد اعلام شد
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر