ونوس امیدوار ، شهروندخبرنگار
دو ماهه حامله است؛ اما از اضطراب و نگرانی اینکه مبادا کسی متوجه بشود، خواب و خوراک ندارد. «اعظم» از چند تا از دوستان و آشنایانِ نزدیکش خواسته کسی را پیدا کنند تا کمک کند بیسروصدا، جنینش را سقط کند و «آبرویش پیش خانواده و همکارانش حفظ شود.»
***
اعظم که حدود یکسالی است با پسر یکی از اقوام مادریش نامزد کرده و در دوران عقد بهسر میبرد، ناخواسته حامله شده و این موضوع را هم از نامزد و هم خانوادهاش پنهان کرده است؛ زیرا از یک طرف نامزدش فردی مذهبی است و اگر متوجه شود همسرش باردار است، بههیچوجه حاضر نمیشود آن را سقط کند و از طرف دیگر، خانواده خودش هم به شدت سنتی هستند و بههیچوجه با موضوع بارداری در دوران عقد کنار نمیآیند. اگر متوجه این موضوع بشوند، او را مجبور خواهند کرد زودتر همین مقدار جهیزیهای را که تهیه کرده، بردارد و راهی خانه بخت شود؛ آن هم در شرایطیکه بههیچوجه آمادگی این کار را ندارد و فعلا باید صبر کند تا به لحاظ مالی کمی اوضاع همسرش کمی بهتر شود.
همه اینها باعث شده این روزها اعظم از یک سو با حال بد و تغییرات و تحولات جسمی و روحی بارداری درگیر باشد و از سوی دیگر دربهدر به دنبال منجی بگردد تا او را از این وضعیت نجات دهند. یک هفتهای اوضاع به همین منوال گذشت تا اینکه یکی از دوستانش آقای «سعیدی» را به او معرفی کرد.
سعیدی که مردی میانسال و پرستار بازنشسته است؛ چند سالی است که با کمک یکی از دوستانش و از طریق یک واسطه، داروهای قاچاقی سقط جنین وارد کشور میکند و به قول خودش مشکل کسانی را حل می کند که به هر دلیلی ناخواسته باردار شدهاند و داشتن بچه شرایط زندگی را برای آنها سختتر میکند، یا توان نگهداری آن را ندارند.
اعظم پس از چند بار تماس، بالاخره موفق میشود با آقای سعیدی تلفنی صحبت کند و مشکلش را با او در میان بگذارد؛ سعیدی هم که کاملا آگاه است کارش غیرقانونی است و خطرات و مشکلات آن را بهخوبی میداند، به شدت با احتیاط برخورد کرده و پشت تلفن زیاد صحبت نمیکند؛ فقط هزینه انجام سقط را حدود ۸۰۰ هزار تومان اعلام کرده و از اعظم میخواهد اول یک سونوگرافی انجام دهد و بعد در جایی که قصد انداختن جنین را دارد، همراه با پول نقد حاضر شده تا او را آنجا ببیند و وضعیتش را بررسی کند.
دو روز بعد، اعظم در خانه دوستش با سعیدی ملاقات کرده و سعیدی هم که حالا کاملا ژست یک پزشک متخصص زنان را به خود گرفته، سونوگرافی را بررسی کرده و میگوید: «ببین خانم اصلا برای من مهم نیست این جنین از راه مشروع تشکیل شده یا نامشروع. من در ماه چنین مورد مشابه شما دارم که فقط از من میخواهند کمکشان کنم از شر این موضوع خلاص شوند و آبرویشان حفظ شود، من هم با همین نیت این کار را انجام میدهم. در مورد شما هم با توجه به اینکه خوشبختانه جنین زیر سه ماه است، می توان با قرص آن را سقط کرد.»
چند دقیقه بعد سعیدی کار را شروع میکند، ابتدا دو قرص به اعظم میدهد و از او میخواهد قرص خوراکی را زیر زبانش بگذارد و قرص واژینال را داخل واژنش قرار دهد.
پس از مصرف قرصها، سعیدی که خیلی هم محتاط به نظر میرسد و با داشتن همین دو عدد قرص وارد خانه دوست اعظم شده، به او میگوید: «نیم ساعت باید بگذرد تا دو قرص بعدی را به همین روش استفاده کنی، پس از آن است که تعداد قرصها به چهار عدد میرسد تا تعداد آنها به هشت برسد تا کامل شود. البته تا قرص چهارم و پنجم باید خونریزی شروع شده و جنین شروع به افتادن کند. تا آن موقع پیشت میمانم تا از نتیجه کار مطمئن شوم .»
فرایند انجام سقط حدود دو تا سه ساعتی زمان میبرد و سعیدی که آدم کاربلدی بهنظر میرسد و جوانب احتیاط را کاملا رعایت میکند تا مبادا در این فاصله مشکلی برایش پیش نیاید، همه هشت تا قرص را همراه خودش نیاورده و هر نیم ساعت از خانه خارج شده و دو تا از آنها را با خودش میآورد و بلافاصله به اعظم میدهد تا آنها را استفاده کند. به قول خودش در این فاصله اگر کسی سر برسد، میتواند ادعا کند پرستار است و برای انجام خدمات پرستاری به این خانه دعوت شده است.
اما حالا که خیالش تاحدودی از جانب اعظم و دوستش راحت شده، در فاصله مصرف قرصها شروع به حرف زدن راجع به قصد و نیتش برای کمک کردن به مردم و داستانهای دور و درازش در این مورد کرده و میگوید: «در یک خانواده مذهبی بزرگ شدم و پدربزرگم آخوند و امام جماعت مسجد محل بود. من هم آدم مذهبی هستم؛ ولی وقتی دیدم مردان و زنانی که زن و شوهر و یا دوست هستند و به دلیل مشکلات اقتصادی نمیتوانند زندگی مشترکشان را شروع کنند، یا زیر بار مخارج بچههای قبلیشان ماندهاند و یا با هم دوست هستند و به هر دلیل امکان ازدواج برایشان فراهم نیست و ناخواسته بچهدار شدهاند و اینکه چطور در مطب پزشکان به زاری و التماس میافتند و خیلی وقتها به در بسته میخورند و گاهی هم خطرات بزرگ تری را به جان میخرند؛ تصمیم گرفتم به کمکشان بیاییم، هر چند که از پولش هم بدم نمیآید.»
او میافزاید: «دختری را سراغ دارم که پس از اطلاع از بارداریش و ترس از آبرو و اینکه هیچکس حاضر نشده بود کمکش کند، تا جنین ناخواسته را سقط کند، چندین بار به روشهای غیرعلمی مانند دمکردههای گیاهی عجیب و غریب مانند دمکرده حنا یا واجبی ( پودر از بینبرنده موهای زاید) و همچنین پریدن دیگران روی شکمش متوسل شده و باز نتیجهای نگرفته بود و در نهایت تصمیم تسلیم شده بود تا با خودکشی، خودش را خلاص کند. اما خیلی اتفاقی با او آشنا شده بود و موفق شد تا این دختر را از خطر مرگ و بیآبرویی نجات دهد.»
سه چهار ساعتی که از شروع فرایند سقط جنین اعظم میگذرد و خونریزی تازه شروع است. سعیدی با مشاهده لختههای خون، مطمئن می شود جنین در حال افتادن است. بنابراین، پولش را میگیرد و پس از اینکه توصیههای لازم را اعم از اینکه چند روز در خانه استراحت کند، مواد غذایی مقوی بخورد و موقع درد مسکن مصرف کند، به اعظم ارائه میدهد، کارش را تمام شده اعلام کرده و خانه را ترک میکند.
داستان سقط جنینزیرزمینی و خطرناک اعظم توسط آقای سعیدی، تنها یکی از هزاران قصهای که هر روز در گوشه و کنار شهرهای کشور اتفاق میافتد و با توجه به اینکه سعیدی سالها پرستار بوده و تا حدودی اطلاعات بهداشتی و پزشکی دارد، خطر کمتری را متوجه جان اعظم و سایر کسانی که از او درخواست کمک دارند، میکند. اما، این کار در خیلی مواقع به کمک داروهایی که از مبادی قاچاق تهیه میشود و تاریخ مصرف آن هم نامشخص است، بدون هیچ نظارت و مراقبت پزشکی انجام میشود.
نمونه آن، «ملیحه» زنی حدودا ۴۰ ساله است که بچه سومش را ناخواسته حامله شده و شوهرش که کارمند دولت است، به شدت اصرار دارد آن را سقط کند؛ زیرا که همین حالا به سختی خرج خانواده چهارنفریشان را تامین میکند و هر ماه دغدغه قسطهای عقب مانده را دارد. به همین دلیل، هر طور که بود قرصهای سقط جنین را از طریق یکی از قاچاقچیان و دلالان داروی خیابان ناصر خسرو تهیه کرده و ملیحه را وادار میکند آنها را استفاده کند.
پس از اولین قرص و در همان نیم ساعت اول، حال ملیحه بد شده و سردرد و حالت تهوع به سراغش میآید، اما او اعتنا نکرده و تا قرص چهارم ادامه میدهد؛ اما پس از آن یکباره به شدت استفراغ کرده و از هوش میرود، وقتی بههوش میآید که در بیمارستان است و پرستار به او میگوید، دچار مسمومیت دارویی شده و اگر اندکی دیرتر به درمانگاه میرسید، خطر مرگ حتمی بود.
سقط جنین در ایران هم مانند برخی دیگر از کشورهای جهان، محدودیت قانونی دارد. اما آنچه این موضوع را در ایران پیچیدهتر میکند؛ دلایل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی است که در بسیاری موارد با شرایط روز جامعه در تضاد است. به همین خاطر، بسیاری از مردم وقتی در تنگنا با این موضوع مواجه میشوند، به شیوههای غیرعلمی و پرخطر غیرپزشکی پناه برده و آسیبهای آن را که به گفته «سهیلا» پزشک متخصص زنان میتواند شامل شوک عفونی، پارگی رحم، آسیب به احشاء، خونریزی شدید، ناباروری و به ویژه اگر سقط غیرعلمی در بارداری اول اتفاق بیفتد، حتی خطر مرگ را به جان میخرند.
بنا بر ادعای «کبری خزعلی» عضو شورای انقلاب فرهنگی به نقل از یکی ازمعاونان وزارت بهداشت: «سالانه حدود ۶۰۰ هزار سقط غیرمجاز در کشور انجام میشود. به این معنی که هر روز دو هزار زن تن به سقط جنین ناخواسته از راه غیرقانونی و پرخطر میدهند، که این نشانگر از بین رفتن حدود یکسوم تولدهای کل کشور است.» آماری که به گفته بسیاری از پزشکان و پژوهشگران به دلیل دسترسی نداشتن به اطلاعات دقیق، خیلی بیشتر از اینها تخمین زده میشود.
آمار بالای سقط جنین که گفته میشود بیشتر از شمار تصادفات جادهای ( ۸۰۰ هزار مورد در سال) در ایران است، در سالهای اخیر به معضلی اساسی تبدیل شده است. معضلی که از یک سو با تمایل مسئولان کشور از جمله رهبر نظام، نسبت به ازدیاد جمعیت و درخواست از مداحان و سایر ظرفیتهای ملی و مذهبی برای تشویق مردم به فرزندآوری در تضاد است و از سوی دیگر ریشه در مشکلات اقتصادی و تورم لجامگسیخته و باورهای سنتی برخی خانوادهها دارد.
مطالب مرتبط:
اگر سقط جنین کنید، چه مجازاتی در انتظار شماست؟
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر