«ناتان روتشیلد، بازرگان یهودی، در جنگ واترلو حضور داشت و هنگامی که دید ناپلئون در حال شکست است، شتابان به لندن رفت و در بازار بورس ثروت کلانی کسب کرد». افسانههای مربوط به خانواده روتشیلد با این دروغپردازی آغاز شد و بیش از یک و نیم قرن است که در برخی کشورها به حیات خود ادامه میدهد. مقامهای جمهوری اسلامی نیز نفرتافکنیهایی علیه یهودیان و دیگران با استناد به این نظریه توطئه برساختهاند.
این مقاله را ایرانوایر تهیه کرده و بخشی است از «پروژه سرداری»: ایران و هولوکاست؛ پروژهای محصول «آفسنتر پروداکشنز» و «موزه یادبود هولوکاست ایالات متحده آمریکا».
***
از دیرباز افسانهها و نظریههای توطئه فراوانی درباره خانواده «روتشیلد» شنیده شده است؛ اینکه یک خانواده بانکدار یهودی اروپایی کنترل امور جهان را در دست دارد. این افسانه ریشه در تفکرات یهودستیزانه دارد و در طول زمان، برای ترویج شکلهای مختلف نفرت و خصومت به کار گرفته شده است. این داستان تخیلی به شکلی گسترده در جهان شایع بوده و با رنگوبویی محلی به ایران هم رسیده است. نظریه توطئه همچنان دهان به دهان میگردد، حال آن که هیچ پایه و اساسی ندارد.
نظریه توطئه چیست و چرا اهمیت دارد؟
نظریههای توطئه روایتهای کاذبی هستند که مسایل و رویدادهای پیچیده را به «دسیسههای» قدرتمندان و صاحبنفوذان تقلیل میدهند و روایتی ساده و سطحی از آن رویدادهای پیچیده ارایه میکنند.
به ادعای این نظریهها، جماعتی مرموز و بانفوذ بر روند امور تاثیر میگذارند و برخی از امور یا حتی همه وقایع مهم جهان را به میل خود تغییر میدهند و کنترل کامل دنیا را در دست دارند.
چنین نظریاتی به دو روش ترویج میشوند:
از بالا به پایین: به دست سیاستمداران، رهبران مذهبی و چهرههای رسانهای با این هدف که مشکلات را به گردن گروهی خاص بیندازند و محبوبیت خود را افزایش دهند.
از پایین به بالا: توسط افراد منزوی، مضطرب و مستأصل که احساس میکنند قدرتِ عمل خود را از دست دادهاند.
نظریههای توطئه گاهی نیز در هر دو سطح و بهطور همزمان ترویج میشوند. شبکههای اجتماعی این امکان را فراهم کرده است که نظریههای توطئه سریعتر و گستردهتر از گذشته رواج یابد.
نظریههای توطئه جذاب هستند چون به ظاهر، به دنیای آشفته ما معنا میدهند. معمولا هم در دوران شک و تردید رشد میکنند؛ در دورانی که زندگی ما تحت تاثیر اتفاقاتی است که یا چیزی از آنها نمیدانیم یا درست درکشان نمیکنیم؛ مثلاً در بحبوحه بحرانهای اقتصادی، تحولات ناگهانی اجتماعی، جنگها و انقلابها و تغییرات سیاسی یا حتی بیماریهای همهگیر.
نظریههای توطئه نیاز روانی ما به امنیت و ثبات را تامین میکنند؛ زیرا با توضیحاتی سطحی این حس را به ما القا میکنند که قادریم کنترل امور را به دست بگیریم. یعنی در جهانی ترسناک مایه آرامش میشوند. از این رو، بر اساس نظریههای توطئه مشکلات بسیار دشوار و طاقتفرسا «راه حلهای» به غایت سادهای مییابند: «کسانی هستند که در خفا باعث و بانی مشکلات هستند؛ خلاصی از شر آنها یعنی خلاصی از شر مشکلات.»
نظریههای توطئه مخرب هستند و به سه گروه زیان میرسانند: به گروه هدف این نظریهها، به باورمندان این نظریهها و همچنین به کل جامعه. کسانی که هدف این نظریهها واقع میشوند مورد نفرت و خشونت قرار میگیرند؛ کسانی که این نظریهها را باور میکنند امکان درک دنیای پیرامون را از دست میدهند؛ جامعه نیز از انتشار اطلاعات غلط و باورهای غیر واقعی لطمه میبیند و اعتماد به مراکز علمی و منابع معتبر خبری نیز تضعیف میشود. اگر نتوانیم درباره حقیقت به توافق برسیم، دیگر خیلی سخت خواهد شد که با درک متقابل، تفاهم و کار گروهی بر مشکلات خود غلبه کنیم.
نظریه توطئه درباره خانواده روتشیلد از قدیمیترین داستانهای تخیلی از این دست و یکی از آن نظریههایی است که با گذر زمان همچنان زنده است.
این نظریه در کلیشههای کهن، تحقیرآمیز و مملو از نفرت درباره یهودیان ریشه دارد و بیش از ۱۵۰ سال است که درباره خانواده سرشناسِ روتشیلد دروغپراکنی میکند. بر اساس این نظریه، «یهودیان وقایع و فجایع دنیا را رهبری میکنند» و خانواده روتشیلد نمادی از افسانه «قدرت قوم یهود» است.
این نظریه در دهههای اخیر صدها چهره عوض کرده و همواره در صدد بوده است از یهودیان شیطان بسازد. برای دستیابی به اهداف سیاسی مختلف هم مورد استفاده قرار گرفته است؛ از جمله در جمهوری اسلامی ایران.
اهمیتش برای ایرانیها چیست؟
رژیمِ جمهوری اسلامی ایران دسترسی به اطلاعات را محدود کرده و برای تفسیر اطلاعات به میل خود از نظریههای توطئه استفاده میکند. ایرانیان نیز برای پیشرفت خود و جامعه خود سزاوار اطلاعات دقیق و مستند درباره دنیا هستند. کسانی که نظریههای توطئه قضاوتشان را منحرف کرده است نمیتوانند علت واقعیِ مشکلات و چالشهای جامعه خود را را درک کنند و به همین خاطر، امید چندانی نخواهند داشت که با مشکلات رویارو شوند، برایشان چاره بیندیشند و بر آنها غلبه کنند.
در سپهر عمومی ایران، نظریههای توطئه عمدتا به ابزاری برای توجیه سرکوب و آزار اقلیتهای مذهبی تبدیل شده است. رژیم حاکم بر ایران در بزنگاههایی که بیثباتی و تردید در جامعه افزایش مییابد، مردم را از تهدیدها «بیگانگان» و «دشمن» نامتعین میترساند، از آنان میخواهد متحد شوند و دستاویزی پیدا میکند تا تقصیر مشکلات را بر گردن آن بیندازد.
چنین رویکردی علاوه بر آسیبی که به کل جامعه ایران میرساند، به اقلیتها نیز صدمه وارد میکند؛ چراکه نمیگذارد ظرفیتهای بالقوه خود را در جامعه محقق سازند؛ برای نمونه، نظریههای توطئه فراوانی در ایران هست که شهروندان سنیمذهب را حامی «وهابیون» در نظر میگیرند و بنابر این، آنها را آماج همان حملات رسانههای جمهوری اسلامی علیه وهابیون میکنند. گزارههای نادرستی از این دست فراوان تبلیغ میشود که وهابیون به دنبال نابودی شیعه هستند و نفوذ خود را از کودکستانها آغاز میکنند تا کودکان شیعه را به مذهب خود بکشانند؛ یا میگویند آمریکا و انگلیس از وهابیون حمایت میکنند تا با افزایش جمعیت آنها در بین سنیهای ایران از جمعیت شیعیان بکاهند.
ایران و عربستان سعودی در چهار دهه گذشته در رقابت بودهاند. بسیاری هم بر این باورند که بعضی از مقامات سعودی به برخی گروههای مخالف جمهوری اسلامی کمک میکنند. با این حال همه سنیها را وهابی خواندن و آنها را آماج نظریههای توطئه کردن موجب میشود که ایرانیهای سنی نتوانند در جامعه رشد کنند و این در نهایت به ضرر ایران است که از استعداد و خدمات شهروندان سنی بیبهره میماند.
اقلیتهای مذهبی دیگر هم به دسیسه و توطئه علیه منافع جمهوری اسلامی متهم شدهاند. مقامات حکومتی، رهبران مذهبی و فرماندهان سپاه و بسیج همواره دراویش را به «انحراف» و حتی «شیطانپرستی» متهم کرده و میگویند هدف آنان تفرقه و تضعیف جامعه اسلامی و نسل جوانِ است.
تخریب بسیاری از اماکن دراویش با همین توجیهات صورت گرفته است. مسیحیان نیز متهم میشوند که در پی تبلیغ دین خود در جامعه اسلامی هستند؛ امری که در ایران جرم تلقی میشود. مقامهای جمهوری اسلامی مسیحیان را بخشی از توطئه تاریخی میدانند که قرار است به دست آنان اسلامزدایی در ایران روی بدهد.
با حمایت مداوم حکومت، نظریههای توطئه علیه یهودیان و بهاییان که جمعیت آنها به ترتیب حدود ۱۵ هزار و ۳۰۰ هزار تن در ایران است، بهطور چشمگیری افزایش یافته است. پدر معنوی این نظریهها، «روحالله خمینی»، بنیانگذار جمهوری اسلامی است که یهودیان و بهاییان را به تشکیل «اتحادی نامقدس علیه اسلام» و نیز کمک به تاسیس کشور اسرائیل متهم کرد.
خلف او، «علی خامنهای»، یک قدم پیشتر گذاشت و مدعی شد که «هولوکاست» اتفاق نیفتاده است و یهودیان ایران را به همدستی در اشاعه «داستانی دروغین» متهم کرد. «عبدالله شهبازی»، نخستین مدیر «مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی» ادعا کرد که تمام ثروت ایرانیان یهودی بخشی است از یک کارتل مخفی جهانی که کنترل امور دنیا را در دست دارد.
نظریه توطئه درباره خانواده روتشیلد
مروجان نظریه توطئه معمولا برای معرفی باعث و بانی مشکلات جامعه بیش از همه انگشت اتهام را به سوی اقلیتها نشانه میگیرند؛ رفتاری که میتواند نگاه مردم را نسبت به اقلیتها منفی کند، موجب شود از جامعه طرد شوند و جایگاه خود را از دست بدهند یا مورد آزار و اذیت قرار گیرند و سرکوب شوند.
از آنجا که خانواده روتشیلد ثروتمند و یهودی هستند، داستانسرایی و شایعهپراکنی درباره آنها سادهتر و البته مؤثرتر است.
نظریه توطئه درباره خانواده روتشیلد نمونهای از یهودستیزی است؛ چراکه تصویری از کلیشههای تحقیرآمیز و نفرتپراکن را درباره گروهی از مردم (یهودیان) ترسیم میکند.
نظریه توطئه درباره خانواده نخی از کلاف بزرگتری است متوهمانه میگوید جهان و رویدادهای مهم آن را شماری معدود از نخبگان و قدرتمندان در جمعی مخفی کنترل میکنند. حتی اگر برایشان ثابت کنی که مثلا آن جمع یهودی نیستند، مثلاً فراماسونها یا گروههای «ایلومیناتی»، دست بر نمیدارند و برای مثال میگویند پشتِ سرِ همه آنها دسیسهای یهودی در کار است و ریسمان اصلی در دست خانواده روتشیلد است.
بر اساس این نظریه توطئه، خانواده روتشیلد کنترل تمام بانکهای بینالمللی و مراکز مالی جهان را در دست دارد، دولتها را کنترل میکند، جهان را زیر سلطه خود دارد و با دامن زدن به رقابتها و حتی راه انداختن جنگها، اهداف خود را پیش میبرد.
درست است که خانواده روتشیلد از ثروت زیادی برخوردار است اما به هیچ وجه ثروتمندترین خانواده جهان محسوب نمیشود و با ثروتمندترین خانوادهها فاصله بسیار زیادی دارد.
در سال ۲۰۱۹، نام تنها یک تن از این خانواده، یعنی «بنیامین روتشیلد»، در فهرست میلیاردرهای مجله «فوربز» آمده بود. او در جایگاه ۱۳۴۹ این لیست قرار داشت. در سال ۲۰۱۵، درآمد سالانه موسسه روتشیلد ۵۰۰ میلیون دلار بود که حتی در مقایسه با درآمد ۵۰۰ میلیارد دلاری فروشگاه زنجیرهای «والمارت»، به مالکیت خانواده «کریستیان»، هم رقمی ناچیز است.
واقعا مضحک است که بگوییم یک خانواده چنان قدرتی دارد که وقایع جهانی را دیکته میکند و کنترل تمام موسسات بینالمللی بانکی را در اختیار دارد. اما نظریههای توطئه اهمیتی به واقعیت نمیدهند. به هر روی، مروجان نظریه توطئه کاری به میزان واقعی ثروت یا قدرت خانواده روتشیلد ندارند، بلکه آنها را به خاطر یهودی بودنشان رهبران «توطئه جهانی» معرفی میکنند.
در برخی جوامع، چند صد سال است دروغی ترویج میشود که میگوید یهودیان برای کنترل جهان دسیسه میچینند و از بدبختیهای موجود سود میبرند. جناحهای سیاسی نیز بر این افسانه دمیده و از آن بهرهبرداریها کردهاند. آنها باعث اصلیِ مسایل و مشکلات جوامع خود را یهودیان معرفی میکنند؛ امری که همواره پیامدهایی ویرانگر در پی داشته است.
نظریه توطئه علیه خانواده روتشیلد در ایران
نظریههای توطئه درباره خانواده روتشیلد در همه جای دنیا، از جمله در ایران، محبوبیت دارند. در دهه ۱۳۴۰ شمسی آیتالله خمینی سخنانی بیان کرد که به بسط ادعاهای بیاساس درباره یهودیان در ایران منجر شد. نظریه توطئه خانواده روتشیلد یکی از آن ادعاها بود. یکی از محورهای اصلی مبارزه خمینی با شاه، «روابط ایران و اسرائیل» بود و این ادعا که یهودیان در حال توطئه جهانیِ برای به دست گرفتن قدرت دنیا هستند ایرانیان بسیاری را در گرد آیتالله متحد کرد.
مرکز «مطالعات یهود» در ایران مرتب مقالات و مطالب ضد یهود، ضد اسرائیل و ضد بهایی تولید و منتشر میکند. در آغاز مبارزات آیتالله خمینی این اندیشکده مقالهای چاپ کرد و به غلط مدعی شد که «عباس افندی»، معروف به «عبدالبهاء»، پسر بنیانگذار آیین بهایی، برای خانواده روتشیلد کار میکرده، در پروژهای که این خانواده برای اسکان یهودیان در فلسطین داشتند حضور داشته و نقشی محوری در تاسیس اسرائیل ایفا کرده است.
این ایده که این دو اقلیت باهم توطئه کردهاند، در گفتمان آن دوران تنیده شد و در توجیه بدرفتاری با یهودیان و بهاییانِ ایران که تا امروز هم ادامه دارد، نقش داشت.
نظریه توطئه درباره خانواده روتشیلد امروز نیز همچنان بین بسیاری از مقامات و شخصیتهای وابسته به رژیم ایران خریدار دارد. روزنامه «کیهان» که مدیر مسوولش را شخص ولیفقیه تعیین میکند، در سلسله مقالههایی با عنوان نیمه پنهان و «پشت پرده تشکیلات»، مرتب اتهاماتی باورنکردنی را درباره یهودیان و بهاییان منتشر میکند. مقامات امنیتی ایران نیز اغلب با استفاده از همین مقالهها، اتهاماتی ساختگی علیه روشنفکران، نویسندگان و هنرمندان ایرانی تنظیم میکنند.
در سال ۲۰۰۸ میلادی، کیهان مقالهای درباره «لرد ویکتور روتشیلد» (۱۹۱۰-۱۹۹۰) منتشر کرد و مدعی شد که زندگی و کارنامه او، «نقش شگرف بنیاد روتشیلد را در سرویسهای جاسوسی غرب نشان میدهد.»
در این مقاله آمده بود: «لرد "ویکتور روچیلد" در تقویت موساد و تبدیل آن به یکی از مقتدرترین سرویسهای جاسوسی غرب سهم اساسی داشته است.»
در ادامه نوشته شده بود: «هماکنون یکی از اعضای دودمان روچیلد به نام سرتیپ "دانی روچیلد"، در راس "موساد" قرار دارد. خاندان روچیلد بود که فلسطین را بهعنوان سرزمین موعود بین یهودیان ثروتمند و روشنفکر تبلیغ کرد در حالی که در آن زمان، بسیاری از یهودیان مکان خاصی را در ذهن نداشتند؛ برخی به فکر آمریکا یا حتی آفریقای جنوبی بودند. در نهایت، با حمایتهای مالی و سیاسی روچیلدها بود که این توطئه عملی شد و به تاسیس اسرائیل در خاورمیانه انجامید.»
حقیقت آن است که سرلشکر «دَنی روتشیلد» مثل خیلیهای دیگر که این نام خانوادگی را دارند، از خانواده روتشیلد بانکدار نیست. هیچ وقت هم در راس موساد نبود، هرچند در «سرویس امنیتی ارتش اسرائیل» کار میکرد. او از سال ۱۹۹۰، تحت عنوان «هماهنگکننده فعالیتهای دولت در اراضی»، نقشی کلیدی در مذاکرات صلح با فلسطینیها ایفا کرد و در سال ۱۹۹۵ نیز بازنشسته شد.
لرد ویکتور روتشیلد در جنگ جهانی دوم در «سرویس ضدخرابکاری بریتانیا» خدمت کرده بود اما هیچ مدرک مستندی تا امروز پیدا نشده است مبنی بر این که او بعد از جنگ، برای «سرویس اطلاعات بریتانیا» (امآی۵) یا هیچ سرویس امنیتیِ کشور دیگری کار کرده باشد.
بعد از امضای «برجام» نظریه توطئه علیه خانواده روتشیلد بار دیگر مطرح شد؛ این بار برای زیر سوال بردن جایگاه این توافقنامه و تضعیف موقعیت «حسن روحانی»، ریيسجمهوری ایران.
پس از امضای توافقنامهای که میبایست رخدادی تاریخی تلقی میشد، آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، لحظهای درنگ نکرد و هشدار داد که امریکا میخواهد از این توافقنامه سوء استفاده و در کنار اسرائیل، در ایران نفوذ کند.
رسانههای وابسته به سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی ایران بلافاصله سیل مقالههایی را درباره «نفوذیها» منتشر کردند. وبسایت «مشرقنیوز»، وابسته به سپاه پاسداران، نیز مقالههای متعددی درباره حضور بازرگانان خارجی در تهران در این مدت منتشر کرد. یکی از این مقالهها درباره سفر «نورمن لامونت»، نماینده بریتانیا در امور تجاری و رییس اتاق بازرگانی ایران و بریتانیا، بود.
در این مقاله آمده بود: «بسیاری از تحلیلگران در بریتانیا لامونت را مامور خاندان روچیلد برای فروپاشی اقتصاد بریتانیا با هدف تسلط بیشتر این خاندان ماسون-صهیونیست بر گلوگاههای اقتصادی این کشور میدانند.»
این مقاله سعی کرده بود تصویری منفور از لامونت که در آن زمان رییس خزانهداری بود ارایه دهد: «البته لامونت ظاهرا دستمزد انجام این ماموریت را گرفت و بلافاصله بعد از برکناری از سمت خود، در امپراتوری مالی روچیلد به عنوان مدیر ارشد مشغول به کار شد.»
نویسنده در ادامه با اشاره به کارنامه لامونت در اواسط دهه ۱۹۸۰ میلادی، او را «بانکدار امپراتوری مالی صهیونیستی روثچایلد و پسران» معرفی کرده و نوشته بود: «مسئولین مربوطه برای روشن شدن افکار عمومی توضیح دهند که حضور این فرد در ایران با چنین سوابق و ارتباطاتی که پیوندهای او با صهیونیزم به واسطه خاندان روچیلد محرز است، برای انجام چه ماموریتی است.»
البته نویسنده مقاله از این تحلیلگران که اعتقاد دارند لامونت در دوران تصدیاش بر خزانه اقتصاد بریتانیا را نابود کرد نامی نبرده بود. لامونت خیلی پیش از آن، یعنی در سال ۱۹۷۲ وقتی که نماینده مجلس شد، از کار در بانک «روتشیلد و پسران» استعفا کرد. او همانطور که خودش در مصاحبهای در سال ۲۰۰۶ گفت، سابقهای طولانی در مخالفت با تحریمها علیه ایران و مداخله در امور داخلی ایران داشته است: «تاریخ ایران با مداخله کشورهای خارجی شکل گرفته است.»
موسسه ایرانیبریتانیاییِ «بالی» که او زمانی ریاستش را به عهده داشت، متهم است که در سال ۲۰۱۰ تحریمهای امریکا را دور زده و تعدادی هواپیما به ایران فروخته است. تحقیقات در بریتانیا در مورد این اتهام همچنان در جریان است.
نام «روتشیلد و شرکا» در مقالهای که خبرگزاری «مهر»، وابسته به حکومت ایران در تیرماه۱۳۸۷ منتشر کرده نیز آمده است. مهر در مطلب بلندی که چند ماه بعد از خروج آمریکا از برجام منتشر کرد مدعی بر ملا کردن «اهداف و مقاصد راستین» ترامپ در منطقه شد.
در این مطلب طولانی، بین همکاران قدیمی «دونالد ترامپ» و خانواده روتشیلد پیوندهای عجیب و غریبی برقرار شده بود و مقاله ادعا میکرد که ترامپ پیوندهای عمیقی با مافیای جهانوطن ذینفع در خاورمیانه دارد.
به باور نویسنده، تصمیمات ترامپ را این مافیای پشت صحنه تعریف و هدایت میکند و با اعمال سیاستهای مداخلهجویانه، منطقه را به آشوب میکشد. به باور نویسنده، «این همان مافیایی است که جنگ داخلی سوریه را برافروخت.» در حالی که رژیم سوریه بود که در مقابل اعتراضات مردمی که خواهان اصلاحات دموکراتیک بودند آتش جنگ را در این کشور شعلهور کرد و البته از حمایت رژیم ایران بهرهمند شد.
نظریههای توطئهای که درباره خانواده روتشیلد در دورههای مختلف در ایران رواج یافت، ارتباط چندانی با این خانواده نداشت. در واقع، این نظریه ابزاری در خدمت یهودستیزی بود و به دنبال مقاصد و انگیزههایی دیگر، از قبیل تقویت روحیه انقلابیگری، تضعیف مخالفان یا حتی کمک به مطرح شدن یا ارتقاء یک فرد از طریق پخش اطلاعات نادرست، بود.
پیامدهای خشونتآفرین نظریههای توطئه
نظریههای توطئه به شکلهای بسیار گوناگون و در ابعاد مختلف میتوانند به خشونت بینجامند. این نظرهها با پخش دروغ و سوءفهم به حقیقت آسیب میرسانند، با تفرقهافکنی بین گروههای مختلف باعث رواج سوءظن به اقلیتها و نفرت از آنها میشوند و با معرفی راه حل «حذف باعث و بانیهای مشکلات» به خشونتهای فیزیکی دامن میزنند. این نکتهای حساس و مهم است.
نظریههای توطئهای که یهودستیز بودند به ظهور نازیها در آلمان و شکلگیری ایدئولوژی آنها کمک کرد. این نظریهها عامل مهمی بودند در هولوکاست، یکی از خوفناکترین کشتارهای جمعی تاریخ بشر؛ سرکوب و قتلعام سیستماتیک و حکومتیِ شش میلیون یهودی توسط رژیم نازی و متحدانش. میلیونها انسان دیگر مانند کولیهای اروپایی، اسلاوها، معلولان، همجنسگرایان و مخالفان سیاسی نیز از دیگر قربانیان تفکرات نژادپرستانه و سیاسی نازیها بودند.
از جمله افسانهپردازی و شایعهپراکنیهای یهودستیزانه که نازیها تبلیغ و ترویج میکردند، نطریههایی درباره خانواده روتشیلد هم بود.
بدگمانی نسبت به یهودیان در آغاز قرن بیستم با انتشار «پروتکلهای بزرگان صهیون» ابعادی تازه یافت. این جزوه جعلی که نخستین بار در سال ۱۹۰۳ در روسیه تزاری منتشر شد، شرحی بود از توطئه یهودیان برای سلطه بر جهان. ادعاهای «پروتکلهای بزرگان صهیون» به دلایل تاریخی و خصومتِ ریشهدار نسبت به یهودیان، در سراسر اروپای مسیحی و بیرون از اروپا به سرعت رشد کرد و اثرگذار شد.
پس از جنگ جهانی اول بسیاری در آلمانِ خود را با این تصور تسکین میدادند که آنها نه در میدان نبرد که به دلیل خیانت یهودیان و چپگراها شکست خوردند. در حالی که واقعیت این بود که هزاران یهودی آلمانی در کنار همرزمان غیریهود خود جنگیده و کشته شده بودند.
جریان نازی، به رهبری «آدولف هیتلر»، از فرصت استفاده و ضدآلمانی بودن یهودیان را در بوق و کرنا کرد: «علت بدبختیهای ما یهودیان هستند.»
هیتلر با اشاره به خطر انقلاب کمونیستی و همچنین بدبختیهای اقتصادی مثل بیکاری گسترده و تورم لجامگسیخته سالهای «رکود بزرگ»، انگشت اتهام را به سوی یهودیان نشانه گرفت.
پس از استقرار دیکتاتوری نازی در سال ۱۹۳۳، کارزار تبلیغاتی گستردهای، از پوستر گرفته تا پوشش خبری و سخنرانیهای جنجالی و توخالی، در اروپا و بیرون از اروپا به راه افتاد که در پخش و گسترش این داستانها و تحریک و تلقین افکار عمومی نقش موثری داشت.
فیلم «روتشیلدها» که در سال ۱۹۴۰ در آلمانِ نازی ساخته شد یکی از این آثار بود. این فیلم که بر اساس افسانهای نخنما ساخته شده بود ادعا میکرد خانواده روتشیلد سرمایه جنگهای «ناپلئون» را تامین کرده بود و موفق شد در بازار بورس لندن با شایعهپراکنی درباره پیامد نبرد «واترلو»، ثروتی هنگفت کسب کند. فیلم چنین نتیجه میگرفت که خانواده روتشیلد شبکه بانکیِ عظیمی را در سراسر اروپا طراحی کرده است و برای حمله به بریتانیا آماده میشود.
روتشیلد در آن زمان خانواده یهودی شناخته شدهای بود و این روایت دروغ موجب شد که ترس و خصومت نسبت به یهودیان افزایش یابد. هدف فیلم هم دقیقاً همین بود.
این نظریههای توطئه درباره یهودیان، ایدئولوژی افراطی نازیها را تقویت کرد. بر اساس این ایدئولوژی، یهودیان نژادی مجزا از «نژاد برتر» آلمانی هستند و «تهدیدی بیولوژیکی» برای آن محسوب میشوند. نازیها تصویری شیطانی از یهودیان ترسیم کردند؛ جماعتی صاحب نفوذ و صاحب قدرت که به دنبال نابودی تمدنها و سلطه بر جهان هستند. رهبران آلمان نازی تأکید میکردند که این وضعیت غیر قابل تحمل به یک «راه حل نهایی» نیاز دارد.
در دوران جنگ جهانی دوم، این وحشتهای بیدلیل، غیرعقلانی و توهمآمیز در قتلعام سیستماتیک شش میلیون مرد، زن و کودک یهودی در سراسر اروپا نقش موثری ایفا کرد.
ادعای سلطه یهودیان بر جهان به اندازه کافی ادعایی واهی است اما این کشتار گواه دیگری بر متوهمانه بودن این ادعا بود. در واقع، یهودیان اقلیتی کوچک و آسیبپذیر در اروپا بودند. دسیسهگران واقعی خودِ نازیها بودند که شر آفریدند و شر را به خانه مردم عادی سراسر اروپا و خانوادههایی بردند که همسایههای یهودی خود را نادیده گرفتند و به آنها پشت کردند.
نظریه توطئه درباره روتشیلد در عصر حاضر
در زمان نگارش این مقاله، جهان با بحران همهگیری کرونا دست و پنجه نرم میکند. ظرف چند ماه، تلاش برای متوقف کردن شیوع این بیماری موجب شد که روش زندگی و ساختار اقتصادی کاملا زیر و رو شود.
شاید چندان جای شگفتی نیست، اما متاسفانه بار دیگر شاهد انتشار و رواج نظریههای توطئه هستیم. نظریههایی از این قبیل که ویروس کووید ۱۹ برای تامین منافع آن قشر خاص در دنیا تولید شده است. در ماههای اخیر، «میمهای» اینترنتی و مقالههای سطحی و احساسی، خانواده روتشیلد و بهطور کلی یهودیان را هدف گرفته و آنها و همچنین حکومتهایی مثل چین و نیز ثروتمندانی از قبیل «بیل گیتس» و «جف بزوس» که یهودی نیستند را متهم کردهاند که در ایجاد بحران نقش داشتهاند. بنابر این نظریههای توطئه، این عوامل با ایجاد کرونا و از طریق فروش واکسنی که مدتهاست تولید شده ثروت هنگفتی به جیب میزنند و البته بخش بزرگی از جمعیت جهان را به کام مرگ میفرستند.
به باور این نظریهها، بحران فعلی بخشی از توطئهای است برای ایجاد «نظم نوین جهان». چنین سودای بیمارگونی البته پیش از بحران کرونا هم مطرح بود و تقریبا همیشه خانواده روتشیلد حضوری محوری در آن داشت.
در موقعیتهای اضطراری، شبیه به موقعیت فعلی، ما انسانها به یکدیگر متکی هستیم. اما نظریههای توطئه اضطراب جمعی را هدف میگیرند و به پیشداوریها متوسل میشوند. فقط هم یهودستیزی را ترویج نمیدهند؛ امروز به ویژه از آن رو خطرناکاند که اعتماد ما را به دانشمندان، کارشناسان و سازمانهای بهداشتی و پزشکی سست میکنند؛ کسانی که در واقع میتوانند بهترین مشاوره ممکن را به ما بدهند و بگویند چهگونه میتوان این بیماری جدید را مهار کرد و شکست داد. این نکته، یعنی عدم اعتماد به علم، همه ما را در معرض خطر قرار میدهد.
تا زمانی که نظریههای یهودستیزانه و مطالبی مثل پروتکل بزرگان یهود به حیات خود ادامه دهند، یهودیان بهطور کلی و خانواده روتشیلد بهطور اخص به این متهم خواهند شد که در حال توطئه و تبانی برای کنترل امور جهان هستند. آنهایی هم که به این نظریهها باور دارند یا آنها را پخش میکنند، در ایران یا هر جای دیگری از دنیا، هم به جامعه خود آسیب خواهند زد و هم به توانایی درکشان از جهانی که در آن زندگی میکنند.
نمونه مطالعاتی ۱: جزوه مسمومی که افسانهساز شد
به نظر میرسد که ریشه نظریه توطئه علیه خانواده روتشیلد به فرانسه اواسط قرن نوزدهم برمیگردد. در سال ۱۸۴۶ یک نویسنده جنجالی چپگرا به نام «ژرژ دِرنوائل» که مخالف سرسخت سرمایهداری بود، جزوه یهودستیزانهای نوشت که در آن میگفت «ناتان روتشیلد»، بنیانگذار شعبه بانک خانوادگی در لندن، از جنگهای ناپلئون بهرهبرداری مالی کرده است.
دِرنوائل که این جزوه را با نام مستعار «شیطان» منتشر کرده بود، مدعی بود ناتان روتشیلد در نبرد واترلو حضور داشته و وقتی دید ناپلئون در حال شکست است، خود را به «کانال مانش» رساند و از آنجا به لندن آمد و در بازار بورس ثروت کلانی کسب کرد.
این داستان کاملا ساختگی و متکی بر شواهد جعلی است؛ از جمله یک دفترچه خاطرات جعلی و نقلقولهایی جعلی از یک روزنامه.
ناتان روتشیلد در آن روزها نه در نبرد واترلو بلکه در لندن و در کنار دیگران در بازار بورس بود. او آن روزها احتمالا تعدادی سهام هم خرید اما مطمئنا ثروت زیادی از آنها به دست نیاورد.
رواجدهندگان این نظریه همچنین مدعی هستند که روتشیلد با شایع کردن این که ناپلئون پیروز شده موجب سقوط بازار بورس شد و با خرید سهام به قیمت پایین و فروش دوباره آنها سود فراوانی کسب کرد. این هم دروغی آشکار است. هیچ مدرکی دال بر کاهش ناگهانی قیمت سهام در آن روز در بازار لندن وجود ندارد.
ژرژ دِرنوائل در تمامی نوشتههای خود درباره اعضای ثروتمند خانواده روتشیلد دروغ گفت. او به صراحت میگفت و مینوشت که از سرمایهداران و یهودیان متنفر است. دلیل این که نخستین افسانه درباره خانواده روتشیلد ساخته شد و تا امروز هم به حیات خود ادامه داد همین نفرت او بود، و نه آن چه ناتن روتشیلد گفت و کرد؛ آن هم ۳۰ سال بعد از نبرد واترلو.
نمونه مطالعاتی ۲: میمهای اینترنتی و کارکرد تازهشان
تنوع نظرات مختلف در اینترنت، تشخیص منابع معتبر اطلاعات را از منابع ساختگی دشوار کرده است. فنآوریهای جدید، از جمله نرمافزارهای تدوین عکس و فیلم، نیز این امکان را آسانتر کرده است که اخبار جعلی با ظاهری موثق منتشر شوند. نظریهپردازان توطئه و یهودستیزان در سالهای اخیر از این فنآوریها برای جلب مخاطبان جدید استفاده کردهاند.
از سال ۲۰۱۳، میمی در فضای مجازی دست به دست میشود که میگوید «جف روتشیلد»، معاونِ وقتِ مدیر فیسبوک در توطئهای نقش دارد که هدف آن راه انداختن جنگ جهانی سوم است؛ جنگی که قرار است جان میلیاردها انسان را در سراسر جهان بگیرد و بازماندگان را هم به بردگی وا دارد.
ادعا شده که جف روتشیلد در جریان یک سخنرانی در چین اعلام کرده است: «به منظور نهایی کردن روند نظم نوین جهانی، باید جنگ جهانی سوم را آغاز و ۹۰ درصد جمعیت زمین را نابود کنیم. اینگونه، مشکل ازدیاد جمعیت بشر نیز برطرف خواهد شد و نافرمانی مدنی هم پایان خواهد یافت.»
اما هیچ مدرکی دال بر این که جف روتشیلد این اظهارات را بیان کرده باشد وجود ندارد. او هرگز چنین چیزی نگفته است. از این گذشته، این ضمیمه جدید به نظریه توطئه علیه خانواده روتشیلد، فوقالعاده بد ساخته و پرداخته شده زیرا جف روتشیلد اصلاً ربطی به خانواده روتشیلد ندارد و اصلاً از یک خانواده دیگر است. درست است که نام خانوادگی او همان نام خانوادگی روتشیلد بانکدار است ولی از یک خانواده نیستند. اما متأسفانه این نظریه همچنان دست به دست میشود؛ گویی حقیقت نمیتواند سد راه کسانی شود که میخواهند به داستانهای تخیلی باور بیاورند.
نمونه مطالعاتی ۳: پیوند نقاط اشتباه
دولتها در سراسر دنیا تلاش میکنند بخش خصوصی را هر روز شفافتر کنند. کشورهای فراوانی، مثلا بسیاری از اعضای اتحادیه اروپا، به طور مرتب اطلاعات مربوط به شرکتهای خصوصی ثبتشده در این کشورها را منتشر میکنند. این کار به منظور مبارزه با پولشویی، فساد مالی، تقلب مالیاتی و دزدسالاری صورت میگیرد. اما این دادهها میتواند گیجکننده هم باشد. خوانندگان ناآگاه ممکن است آنچه را در اینترنت میبینند درست متوجه نشوند و مثلا ارتباطاتی را بین این و آن متصور شوند که اصلا وجود ندارند. این امر به نظریههای توطئه جدیدی منجر میشود.
جنین چیزی در بریتانیا پیش آمد. عدهای به اشتباه یک رشته اطلاعات درباره یک شرکت بریتانیایی را به هم ربط دادند و پس از آن، یک گروه مجازی با چند هزار عضو، کاملا باور کرد که خانواده روتشیلد کنترل یک شبکه بزرگ تجاری در بریتانیا را در اختیار دارد و شماری از اعضای آن شامل «تونی بلر»، نخستوزیر پیشین بریتانیا، برخی چهرههای شناخته شده «بیبیسی»، کارخانههای اسلحهسازی، فروشندگان نفت و مافیای ایتالیا هستند.
به باور نظریهپردازان توطئه و نیز کسانی که به این نظریهها باور دارند، صِرف این که میتوان با چند کلیک بین هر آمار و ارقامی ارتباط برقرار کرد، اثبات میکند که این شرکتها همگی بخشی از یک توطئه هستند و دست در دست هم، راه را برای بازیهای جنگی هموار میکنند. همیشه هم این ارتباطها به خانواده روتشیلد میرسد.
در مورد اخیر که در بریتانیا پیش آمد، مدرک اصلی که از آن صحبت میشد این بود که بسیاری از این شرکتها، هرکدام در یک برهه زمانی مختلف، از یک آدرس پستی در شمال لندن استفاده کردهاند.
البته به این توجه نداشتند که ۲۶۰ هزار شرکت دیگر هم از همین نشانی استفاده کرده بودند. این آدرسِ شرکتی بود که از سال ۱۹۷۸ تاسیس شده بود. مشتریهای این شرکت لزوما هم را نمیشناسند؛ همان طور که کسانی که از فلان فروشگاه زنجیرهای یک تیشرت خریدهاند لزوما با هم آشنا نیستند. اما نظریهپردازان توطئه کوچکترین اعتنایی به چنین حرفهایی نمیکنند. آنها بر این باورند که آن آدرس هم از آن خانواده روتشیلد است. حتی در وبسایت خود با عباراتی تهدیدآمیز نوشتند که این شرکت در محلهای عمدتا یهودینشین واقع شده است.
این مقاله را ایرانوایر تهیه کرده و بخشی است از «پروژه سرداری»: ایران و هولوکاست؛ پروژهای محصول «آفسنتر پروداکشنز» و «موزه یادبود هولوکاست ایالات متحده آمریکا».
مطالب مرتبط:
مهران براتی: شناخت جنایت هولوکاست بخش مهمی از آموزش تاریخ معاصر است
جورج هارونیان: توجه به هولوکاست ادای دین به تاریخ بشر است
نقش آموزش هولوکاست در کارنامه و افکار وزیر امور خارجه آینده امریکا
نیلوفر بیضایی؛ تبعید، تبعیض، طنز تلخ پدر و داستان آدمهایی که حذف میشوند
اهریمنسازی از دیگری؛ پروپاگاندا در گذشته و حال
۴ دهه پروپاگاندا در جمهوری اسلامی ایران
آموزش هولوکاست در یک رسانه ایرانی: چرا که نه؟
پیام اخوان؛ از دادگاه جنایت جنگی یوگسلاوی و پرونده نسلکشی در میانمار تا عدالت در ایران
ایرانوایر و موزه یادبود هولوکاست ایالات متحده، یک همکاری بینظیر
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر