عباس ایزدخواه، شهروند خبرنگار، تهران
در خیابان «کوشک» در محله «فردوسی» تهران ساختمانی قدیمی دیده میشود که دودکش بلندش جلب توجه میکند. این کارخانه پیش از انقلاب بیش از ۹ دهه محل فعالیت «آبجوسازی آرگو» بود. از چند سال پیش این محل به تملک یک بنیاد فرهنگی - هنری درآمده که کافهای نیز در آن دایر کرده است؛ کافهای با آبجوی بدون الکل.
***
اولین سوالی که با دیدن ساختمان متروکه قدیمی به ذهن میآید این است چطور این ملک از دست بساز و بفروشها در امان مانده است.
از در فلزی زنگزده که وارد حیاط شویم، نشانههایی از نوسازی و بازسازی حیاط و عمارت خودنمایی میکند. اینجا کارخانه آبجوسازی آرگو است که گوشهای از آن تبدیل به کافه شده است؛ کافهای با منوی متفاوت، شامل انواع و اقسام آبجو. آبجوهایی که البته هیچ یک الکلی نیست.
کافه درست شبیه یک بار نقلی طراحی شده است: یک کانتر بلند و طولانی که صندلیهای بلند دورش چیده شده است. لیوانهای آبجو خوری ردیف شدهاند و کارکنان در مورد تفاوت و ترکیب ماءالشعیرها توضیح میدهند. لیوانها را پر میکنند و روی آبجوها را کف میپوشاند.
مشتریها دور کانتر نشستهاند و با هم حرف میزنند. همه چیز شبیه یک بار حرفهای است. به قول مشتریها فقط یک چیز کم دارد: «الکل».
«آرش»، یکی از مشتریهای این کافه، میگوید:«من اصلا تعریف خیلی خاص و ایدهآلی از آزادی ندارم؛ اما احساس میکنم این سادهترین حقم است که در چهل سالگی تصمیم بگیرم خستگی بعد از کارم را با نوشیدن یک آبجو در کنم. اصلا توقع شقالقمر ندارم. ولی نبود همین آزادیهای کوچک حالم را بد میکند.»
میخندد و این طور ادامه میدهد: «ولش کن! فکر کردن به این چیزها اعصاب خردکن است. کافه آرگو فضای باحال و صمیمیای دارد و سورپرایز ماجرا آبجو یا ماءالشعیرهای بدون الکل این کافه است. من هم یک آبجو "مکزیکن" خوردم که ترکیبی از آبجو و قهوه است و الحق خیلی طعم بکری دارد. از طرفی گچهای ریخته دیوارها و میز جلوی بار و دکور کافه با معماری ویژه بنا و دودکش بلند و موقعیت جغرافیایی خاصش در مرکز شهر هم به شدت حس خوبی برایم ایجاد کرد. اگر گذرتان حوالی میدان فردوسی میافتد حتما یک سری به این کافه بزنید.»
نام رسمی این کافه «سام کافه» شعبه منوچهری است اما به دلیل کارخانهای که سالهای دور در اینجا فعالیت داشته، به نام «کافه آرگو» شهرت دارد.
«آرمیتا» در کافه آرگو کار میکند. او به ایرانوایر میگوید: «کمتر از یک ماه است که باز شده. من از روز اول اینجا استخدام شدم. کم کم داریم شناخته میشویم و هر روز تعداد مشتریهایمان بیشتر میشود.»
او ادامه میدهد: «راستش مدتی است که کارخانه شروع به کار کرده و ماءالشعیر در طعمهای مختلف تولید میکند. کم کم در سوپر مارکتها هم این برند پیدا میشود. البته کارخانه ما اینجا نیست و به شهریار منتقل شده است. اما مالک این عمارت دلش نمیخواست کاربری اینجا ونوع فعالیتش عوض شود یا این ملک را بکوبد و آپارتمان بسازد. به همین دلیل تصمیم گرفتند که اینجا کافه بشود.»
آرمیتا در مورد ویژگی منحصر به فرد کافهشان میگوید: «اینکه ما ماءالشعیر مخصوص خودمان را داریم ویژگی منحصر به فرد کافه ما است. چهار نوع آبجو داریم: "کلاسیک" که معروفترین آنها است و ویژگی بارزش رازک است که به آبجو تلخی میدهد، آبجو "لیمویی" که این هم خیلی مورد استقبال است، آبجو "ویژه آرگو" که آبجوی آیپیای است و رازک دوبل دارد و مناسب برای کسانی است که آبجوی قویتر و تلختر میخواهند، و بالاخره نوع کافهای آرگو که "مکزیکن" و ترکیبی از قهوه و آرگو است.»
«احسان»، یکی از مشتریان کافه آرگو، میگوید: «دو هفته پیش روز جمعه برای اولین بار به اینجا آمدم. یک ساختمان قدیمی بدون هیچ تابلویی که نشان بدهد اینجا کافه است و یک در فلزی بزرگ زنگزده اولین چیزهایی بود که به چشمم خورد. البته یک وصله ناجور میان این همه چیزهای قدیمی دیده میشد و آن آیفون تصویری روی دیوار بود. تکزنگ روی آیفون را زدم و صدایی جواب داد که کافه ساعت دوازده باز میشود. تا ساعت دوازده صبر کردم. همین که در کافه باز شد چند نفر دیگر هم آمدند و صندلیهای جلو بار تقریبا پر شد.»
او در مورد فضای کافه میگوید: «راستش یک مقدار اولش عصبی شدم از این که ما چقدر بدبخت شدیم که وقتی یک کارخانه آبجوسازی قبل از انقلاب، بعد از چهل سال تعطیلی کافه میشود و ماءالشعیر بدون الکل میدهد باید ذوقزده باشیم. اما دو نفری که بغلدستم نشستند بچههای خوبی بودند و در مورد همین چیزها با هم صحبت کردیم و گپ زدیم و خندیدیم و حالمان بهتر شد. امروز هم با همان بچهها قرار گذاشتیم که دوباره سری به کافه آرگو بزنیم و راجع به دل خوشیهای کوچکمان گپ بزنیم.»
«سما» پرستار است و با چند نفر از دوستانش بعد از کار به کافه آرگو آمدهاند. او در مورد این کافه میگوید: «من به خاطر شغلی که دارم روزهای عجیبی را میگذرانم.»
میخندد و این طور ادامه میدهد: «از طرف دیگر هم، باز به خاطر شغلم، میدانم ورود الکل به جریان خون چه تاثیری دارد. اما آبجوی تولیدشده در همه جای دنیا معمولا بین چهار تا شش درصد الکل دارد و قرار نیست کسی با نوشیدن یک آبجو به طور معمول مست شود. تمایل من و سایرین به دیدن کافهای که چهل سال پیش به قبل، کارخانه آبجوسازی بوده است صرفا به خاطر درک و لمس یک تفریح کوچولو برای مردم آن دوره بوده است. به نظر من عمده موضوعی که باعث خستگی و رخوت و کسل بودن مردم در جامعه است نبودن همین تفریحات کوچک است.»
سما سری تکان میدهد و ادامه میدهد: «ما به عنوان کادر درمان که این روزها فراوان در مورد کارمان صحبت میشود عمدتا درک میکنیم که بابت شغلی که پذیرفتیم و داریم این روزها هم بیشتر درگیر هستیم و هم در معرض خطر بیشتری نسبت به دیگر اعضای جامعه هستیم. خیلی هم روزهای سختی را میگذرانیم و دایم مضطرب هستیم. اما هیچ انرژی و حال خوب و خبر مثبت و حمایت و دلخوشی و تفریحی هم دریافت نمیکنیم. و این چیزی است که کادر درمان و بقیه افراد جامعه را دلسرد میکند. آبجو یک تخلیه انرژی کوچک است و بس. که آن هم از مردم دریغ شده است. اما باز هم ما کم نمیآوریم و در کافه آرگو ماءالشعیر میخوریم و به هم انرژی میدهیم».
مطالب مرتبط:
کافه گردی با جوانان ایرانی، از تهران تا سیدنی
مدیر کافه دانتیسم: بهزیستی به وعده هایش عمل نکرد
کافهای برای پیرمردها؛ تبدیل یک فرشفروشی ۵۰ ساله به کافیشاپ
قهوه فروشی های سیار؛ یک فنجان قهوه یک نفس زندگی
تاریخپژوهی با قیمهپلوی تهرانی و آبدوغخیار؛ ساعتی در کافه حسین دهباشی
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر