بیشتر از یک ماه از انتشار رسمی سالنامه مهاجرتی ایران که با مشارکت رصدخانه مهاجرت ایران و پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه صنعتی شریف تهیه شده است، میگذرد؛ اما دادههای این سالنامه که به شکل رسمی از سوی جمهوری اسلامی منتشر شده است چقدر قابلاعتماد است؟
بعد از انقلاب ایران در سال ١٣٥٧ مساله «فرار مغزها» یکی از عمدهترین و کانونیترین مسایل مطرح در ایران بوده است و بسیاری، البته هر یک از منظری، در باب این موضوع بحث و اظهارنظر کردهاند و مخالفان و موافقانی در عرصههای گوناگون داشته است. بهعنوانمثال، «محمود احمدینژاد» در اواسط دور اول ریاست جمهوری خود مساله فرار مغزها را تکذیب کرد و بهصراحت گفت: «برخیها با تعبیر غلط از عنوان فرار مغزها استفاده میکنند. ما، فرار مغز نداریم.»
صندوق بینالمللی پول در سال ٢٠٠٩، در ارتباط با موضوع فرار مغزها، در گزارش سالانه خود اعلام کرد که ایران به لحاظ مهاجرت نخبگان، در میان ۹۱ کشور درحالتوسعه یا توسعهنیافته جهان، مقام نخست و رتبه اول را داراست. انتشار این آمار از سوی یک نهاد معتبر جهانی بازتاب بسیار وسیعی در میان ایرانیهای داخل و خارج از کشور داشت و واکنشهای مختلفی در میان مسئولین و مقامات دولتی را موجب شد و تا امروز هم یکی از مباحث کانونی جامعه علمی و دانشگاهی ایران است. در ارتباط با همین موضوع، سایت دویچهوله در تاریخ ٢/٨/٢٠١٩ گزارشی ذیل عنوان «جمهوری اسلامی، فرار مغزها و انکار واقعیت» منتشر کرد که انتشار این گزارش دوباره مساله فرار مغزها را به صدر اخبار و رسانههای گوناگون برکشید و این بار هم واکنش بسیار تند و خشمآلود برخی مقامات دولتی و حتی معاونت علمی و فناوری رییس جمهوری را در پی داشت طوری که؛ «جایزهای برای ارائهدهنده چنین گزارشی تعیین شد که همچنان به قوت خود باقی است.» در واقع، میتوان گفت که این شوکهای آماری در ارتباط با مهاجرت ایرانیان بهخصوص «فرار مغزها» از ایران، مقامات دولتی را ناچار کرد، درنهایت، چارهای بیابند و گام اولیه را برای «ارائه آمارها دقیق و قابل استناد از وضعیت مهاجرت ایران»، بردارند و خلا چند دههای آمارهای مهاجرت ایرانیان را براساس «حقایق و ظرفیتهای موجود» در متن «ضرورت حقایق و مستندات متقن» برطرف کنند. بنابراین، انگیزه تعریف یک مرجع در حوزه آمارهای مهاجرتی کشور توسط معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری و بنیاد ملی نخبگان، شکل گرفت و نتیجه حاصله انتشار «سالنامه مهاجرتی ایران» بود.
سالنامه مهاجرتی ایران با حضور «سورنا ستاری» معاون علمی و فناوری، «محمود فتوحی» رییس دانشگاه صنعتی شریف، «بهرام صلواتی» مدیر رصدخانه مهاجرت ایران که در بهار سال ١٣٩٨ تاسیس شد، بهعنوان نخستین محصول و نتیجه این نهاد، صبح ٧تیر١٣٩٩ رونمایی شد و به شکل رسمی انتشار یافت. این سالنامه توسط پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه صنعتی شریف و رصدخانه مهاجرت ایران با حمایت معاونت علمی و فناوری و گروهی کثیری از محققان، مدیران و فعالین عرصه مهاجرت بینالمللی تدوین و تنظیم شده است. در واقع هدف از انتشار این سالنامه «ارائه آخرین آمار مهاجرتهای ملی و بینالمللی» است و قرار است بهزودی نسخه انگلیسی این سالنامه تهیه شود و در اختیار مخاطبان قرار گیرد.
«پرویز کرمی»، مشاور علمی و فناوری ریاست جمهوری ایران در مورد انتشار این سالنامه عنوان کرده است: «برداشتن این گام، جایگاه ایران را در میان کشورهای درحالتوسعه که برای سیاستگذاری و مدیریت هدفمند مهاجرتهای بینالمللی در تلاش هستند برجستهتر میکند. همچنین چنین اقداماتی میتواند در راستای میثاقنامه جهانی «مهاجرتهای امن و نظاممند» زمینه توجه جدیتر سازمانها و نهادهای بینالمللی ازجمله سازمان بینالمللی مهاجرت را بهمنظور ارائه حمایتهای مالی و معنوی بیشتر به ایران فراهم کند. از سوی دیگر، مطالعه این سالنامه میتواند اطلاعات و آمارهای مختلف و متفاوتی را در اختیار مخاطبان قرار دهد. در این سالنامه مخاطبان با آخرین وضعیت و روند جابهجایی بینالمللی دانشجویان ایرانی در طول چند دهه مختلف با اتکا به آخرین منابع موجود قابل استناد آشنا میشوند. البته وضعیت فرازوفرود رتبه دانشجو ایران در جهان، جمعیت دانشجویان بینالمللی مشغول به تحصیل در ایران، نرخ بازگشت متخصصان و فارغالتحصیلان ایرانی به داخل کشور، شاخص خالص چرخش نخبگان ایرانی از سرفصلهای مهم این سالنامه است.»
از فرار مغزها تا «چرخش نخبگانی»
دولت برای توجیه و سفیدنمایی شکافهای ایجادشده ناشی از فرار نخبگان، به استراتژی چینی «بازگرداندن نخبگان» متوسل شده و این فرایند را ذیل نام «چرخش نخبگانی» صورتبندی کرده است. بنا به اظهارات محمود فتوحی «چنین پروژه مشابهی اکنون در چین در حال پیادهسازی است که بتوانند نخبگان خود را بازگردانند.» البته «بهرام صلواتی» بهعنوان «مامور این سفیدنمایی» برای فرار از موضوع فرار مغزها با تاکید خاصی بر این نکته پافشاری میکند که ایران در صدر فهرست فرار مغزها نیست: «طبق آمار ۲۰۱۸ در رتبه ۱۸ قرار گرفتهایم. رتبه یک متعلق به چین و هند است.» اما نکتهای بنیادین را در ارتباط با این موضوع مطرح میکند، یعنی نرخ ماندگاری دانشجویان ایرانی در قیاس با کشورهای دیگر: «ایران کشوری است که نرخ ماندگاری بالاتری در مقصد نسبت به کشورهای هند و چین دارد. ۹۰ درصد دانشجویان ایرانی پس از اتمام تحصیل در آمریکا میمانند...» هرچند ایشان مهاجرت را «پدیدهای خاکستری» میداند اما در پاسخ به مساله «ماموریت سفیدنمایی» ایشان و «کسب رضایت مسئولان» برای وارونه جلوه دادن واقعیتهای محرز و آشکار بحران مهاجرت و فرار مغزها میگوید: «ما قرار نیست ماستمالی یا مالهکشی کنیم.»
براساس آمار قابل استناد سازمان ملل و بانک جهانی (٢٠٢٠)، ١٠ کشور جهان با بیشترین جمعیت ایرانیان خارج از کشور به ترتیب عبارتاند از: امارات متحده عربی، آمریکا، کانادا، آلمان، انگلستان، ترکیه، سوئد، استرالیا، سرزمینهای اشغالی (اسرائیل) و کویت میباشند. بر همین اساس آمریکای شمالی، اروپای غربی، امارات متحده عربی و استرالیا مناطق جغرافیایی تمرکز ایرانیان است (سالنامه ١٣٩٩، ٣٢). بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران بر این باورند که فرار مغزها بهعنوان یک عارضه و آسیبی اجتماعی بیشتر مختص کشورهای توسعهنیافته و درحالتوسعه است و جذب این نخبگان از طریق کشورهای توسعهیافته و پیشرفته بخشی از استراتژی استثمار کشورهای قدرتمند است، چراکه این نخبهها عنصری حیاتی در رشد و توسعه کشور هستند و نقش اساسی و تعیینکنندهای در راستای این مسیر ایفا میکنند و دولتهای مبدا به دلایل گوناگون نمیتوانند از ثمره سرمایه انسانی و انباشته خود بهرهای ببرند. بنابراین، میتوان عوامل مختلفی را برای فرار نخبگان برشمرد ازجمله؛ بیکاری فزاینده، تراز پایین درآمد نخبگان، نواقص ساختاری و سیستماتیک مالی و اداری، کمبود علمی و عدم ثبات سیاسی و اجتماعی. درنتیجه، این رویکرد نسبت به نخبگان و تداوم آن، اتلاف هرچه بیشتر منابع انسانی و به هدر رفت نیروی انسانی وسیع کشوری است که به قول «امیر واعظی آشتیانی» کارشناس اقتصادی در گفتوگو با خبرگزاری دولتی جمهوری اسلامی اعلام کرده بود که «آموزش هر فرد از دبستان تا دوره دکترا حدود ۱۱ میلیارد تومان برای مردم ایران خرج برمیدارد.»
باید توجه داشت که انتخاب رویکرد آماری و کمی سالنامه نسبت به مساله مهاجرت در ایران بهظاهر موجه است اما در واقع عین سفیدنمایی و مصداق بارز «کسب رضایت مسئولان» است. موضوعی که در فهرست سالنامه از قلم افتاده و باید هم از قلم میافتاد «نرخ ماندگاری» نخبگان است. عدم توجه به نرخ ماندگاری نخبگان بخشی از مرزبندی ایدئولوژیک رهیافت سالنامه و جداییناپذیر این نوع تحقیقات است. بیشک، روش آماری در تحلیل دادهها بهخودیخود روشی ناپسند و یا منفی نیست اما آنچه دادههای ارائهشده در سالنامه را با تردیدهای اساسی مواجهه کرده است، اتفاقا، نادیده گرفتن و انکار شکافهای طبقاتی و تبعیضهای سیاسی، امنیتی، اتنیکی، دینی، جنسیتی و غیره از جانب دولت و نهادهای مربوطه است که در واقع رمز تحریف یا حذف متغیرهای پایه و دادهها است. چون اگر غیر از این بود کار را بسی بیشتر برای «گروه کثیر محققان، مدیران و فعالین عرصه مهاجرت بینالمللی» دشوار میساخت.
«پایش و رصد وضعیت کشور» مستلزم فهم شکافهای ساختاری وضعیت کنونی کشور و پذیرش، شناسایی و منظور داشتن این شکافها و به رسمیت شناختن دلایل پایه مهاجرت ایرانیان است. کافی است که به دو مورد از مصادیق متفاوت این استدلال اشاره کنیم؛ «فریدون درخشانی»، ریاضیدان کرد ایرانی برنده مدال فیلدز و اندیشمند برتر سال ٢٠١٩ مجله پراسپکت که بعد از مهاجرت نام خود را به «کوچهر بیرکار» تغییر داد (در زبان کردی به معنای مهاجر اندیشمند/متفکر است) و دیگری «بهروز بوچانی»، نویسنده کتاب «هیچ دوستی جز کوهستان» است که وی هم جایزه «ویکتورین پرمیر»، جایزه «نیو سات ویلز پریمر» و جایزه صنعت کتاب استرالیا را از آن خود کرد و دولت هم نتوانست سهمی در شادی آنان داشته باشد.
مطالب مرتبط:
بازگشت نخبهها به ایران؛ قربانیانی که به دام افتادند
آیا معاون علمی رییسجمهور درست میگوید که موضوع فرار مغزها در جمهوری اسلامی دروغ است؟
دانشگاه صنعتی شریف: صادرکننده نمونه مغزها
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر