«ناهید»، بلاگر و مدلی ایرانی بود. زندگی شادی داشت و در تکتک پستهایی که در اینستاگرامش به اشتراک میگذاشت شوق و رضایت از زندگیاش مشهود بود. یک ماه قبل ناهید یک مجموعه ویدیو در اینستاگرامش به اشتراک گذاشت که در آنها از شنیدن زخمزبان کاربران و قضاوتهای آنها به دلیل چاقیاش گفته و خبر داد تصمیم گرفته به کلینیکی خصوصی مراجعه کند و تحت عمل جراحی لیپوماتیک قرار بگیرد.
عمل لیپوماتیک یکی از روشهای تخلیه چربیهای اضافی بدن است که به آن «پیکرتراشی» هم میگویند و اغلب افرادی امکان کاهش وزن با روشهایی مثل رژیم و ورزش را ندارند از آن استفاده میکنند. متخصصان میگویند اینگونه عملها هم ریسک بالایی دارد و هم دوران نقاهت دشواری.
متاسفانه ناهید هم مانند بسیاری از کسانی که تن به جراحیهای دشواری از این دست دادهاند حین عمل جان باخت.
او میتوانست حالا زنده باشد اما قضاوتهای افرادی که او را دنبال میکردند، حملههای متعدد به بدنش و مقایسه او با دیگرانی که در اصطلاح «چاق» نبودند او را به سمت انجام عمل جراحی پرخطری سوق داد که به قیمت از دست رفتن جانش تمام شد.
«چاقهراسی»، پدیده نوظهوری نیست. استانداردهای زیبایی مدام در حال تغییرند. استانداردهایی که به باور متخصصان توسط نظام سرمایهداری تعریف، تولید و تبلیغ میشوند. رسانهها، شبکههای اجتماعی، تولیدات سمعی و بصری همه براساس این استانداردها برنامه تولید میکنند و افرادی که خواسته یا ناخواسته خارج از استانداردهای تعریفشده قرار بگیرند عموما از سوی جامعه مورد قضاوت قرار میگیرند.
این اتفاقها البته خاص جامعه ایران نیست. چندی قبل «کلادیا برونر» مدل آلمانی بعد از شرکت در یک برنامه آشپزی دست به خودکشی زد. رسانههای آلمانی نوشته بودند این مدل موفق ۳۲ ساله به خاطر دریافت ایمیلها و کامنتهایی که ادعا کردهاند او چهره مصنوعی دارد و اندامش را مدیون اعمال جراحی فراوان است، دست به این عمل زده است.
۲۳می۲۰۲۰ «هانا کیمورا»، کشتیگیر حرفهای ژاپنی که در سریال نتفلیکس به نام «تراس هاوس» هم ایفای نقش میکرد، در ۲۲ سالگی درگذشت. علت مرگ او مشخص نشد، اما اندکی قبل از مرگ، او پستهایی را مبنی بر آزار و اذیت سایبری در شبکههای اجتماعی منتشر کرده بود.
«مینا خانی»، کنشگر اجتماعی و فعال حقوق زنان، یکی از افرادی است که بهکرات به دلیل ظاهرش از سوی مخاطبان خود در فضای مجازی مورد قضاوت قرار گرفته است. او درباره تجربه شخصیاش به ایرانوایر میگوید: «چند سال قبل دویچهوله به مناسبت روز جهانی زن از من خواسته بود درباره خشونت علیه زنان یک ویدیو برای آنها تهیه کنم. ازآنجاییکه من روایت تجاوزم در کودکی را رسانهای کرده بودم آنها پیشنهاد کردند در این ویدیو یا در مورد خشونت ناشی از آن رخداد تلخ حرف بزنم یا در خصوص واکنشهایی که بعد از رسانهای کردن موضوع رخ داده بود. چون آن مساله هم خیلی آزار به من رساند. چیزی که من را بعد از انتشار این ویدیو حیرتزده کرد، این بود که تعداد بسیار زیادی از مخاطبان نهتنها با من بهعنوان کسی که سالها قربانی تجاوز بوده همدردی نکردند که ظاهر من را مورد تمسخر قرار دادند. بیشمار کامنت پای آن ویدیو بود که نوشته بودند با این قیافه کسی هم ممکن است به تو تجاوز کند؟ یا مثلا با این بینی بزرگ کی به او تجاوز کرده! یا چه کسی حاضر است به تو دست بزند؟»
مینا خانی میگوید این کامنتها بیش از هر زمان دیگری او را آزار دادند: «من با این آزارها بیگانه نبودم. من کار رقص و نوشتن و اکت اجتماعی را توامان انجام میدادم، مخاطبانم در تمام این سالها این دو ماجرا را باهم در تناقض میدیدند. میگفتند تو اگر میرقصی حرف نباید بزنی. این خشونت به من با همه قدرتش اعمال میشد. از نوع لباسی که میپوشیدم تا شکل و ظاهر و اندامم، مدل مویی که انتخاب میکردم، همهچیز را مورد قضاوت قرار میداد؛ اما این اتفاق شوک خیلی بزرگی بود و همانجا با خودم گفتم من باید بعدازاین خودم را برای این مدل از قضاوت هم آماده کنم اگر میخواهم همچنان فعال بمانم.»
این فعال اجتماعی میگوید بخش زیادی از این رفتارها به جامعه خشونتورزی برمیگردد که هنجاری را برای بدن و بخصوص بدن زن تعریف میکند و این اجازه را به خودش میدهد کسی را که خارج از این استاندارد قرار دارد با عنوان فردی با بدن ناهنجار مورد توهین، تحقیر و قضاوت قرار دهد: «چاقیهراسی اصلا از همینجا میآید. بدنی که هنجار تعریفشده را بازنمایی نکند، چاقتر باشد، لاغرتر باشد، فردی که کچل باشد، بینی بزرگ داشته باشد، لب باریک داشته باشد اینها همه در همین قالبها محکوم به قضاوت از سوی جامعه هستند. لزوما هم داستان میتواند جنسیتی نباشد اگرچه اغلب هدف این رفتارها زنان هستند چراکه موضوع با ماجرای تملک بر بدن زن تلفیق میشود.»
به باور او این روحیه بهنوعی میتواند صفت فاشیستی بگیرد: «من میدانم که باید با احتیاط برای این رفتار نام بگذارم اما چرا میگویم این رفتار فاشیستی است؟ به دلیل اینکه حذفگراست. در بدترین شکل یا بدنهای بهزعم جامعه ناهنجار را موفق میشود حذف کند یا صاحبان بدنها تصمیم میگیرند با مورد خشونت قرار دادن خودشان بدن را در هنجار مورد نظر تعریف کنند. از طریق تن دادن به جراحیهای خطرناک- و اگر نشود خودشان را حذف میکنند- خودکشیهای افرادی که در معرض این رفتار بودهاند تاییدی بر این مدعاست.»
مینا خانی بر این باور است در این میان زنان به خاطر ایدهها و شکل بازنمایی حضورشان در جامعه بیشتر مورد قضاوتهای اینچنینی قرار میگیرند: «زنان در حوزه اندیشه، تفکر و تحلیل و سیاست کمتر از سوی جامعه پذیرفته میشوند. چرا؟ چون این حوزههای در ساختار مردسالارانه ایران حوزه مردانه است؛ بنابراین بهمحض اینکه زنی قدم به این حوزهها میگذارد با متر و معیار ظاهری تلاش میکنند او را سرکوب و خاموش کنند. بخش زیادی از توهینهایی که به زنان کنشگر میشود اصلا ارتباطی با آنچه میگویند ندارد. صرفا چشم و مو و بدن و سروصورت آنها را نشانه گرفته است. فارغ از رویکردی که برخی از زنان کنشگر مثل «مسیح علینژاد» یا «فرانک عمیدی» دارند فکت این است که اکثریت حملهکنندگان به این دو نفر مرد هستند و حرفشان هم نقد فحوای کلام آنها نیست بلکه قضاوت بر ظاهر آنهاست. فکت دیگری هم که در مورد هردوی این افراد وجود دارد اینکه موافقان آنها اکثرا زنان هستند. این دو فکت به ما میگوید این زنان قدم در حوزهای گذاشتهاند که پیشازاین در انحصار مردان بوده و این از سوی بسیاری برتابیده نشده است.»
در میان کامنتهایی که برای «ناهید»، مدل جوانی که به دلیل انجام عمل جراحی پیکرتراشی درگذشته است اظهارنظرهایی به چشم میخورد که در نگاه اول مثبت و تشویقی به نظر میآیند. برخی برایش نوشتهاند: «آفرین چه اعتمادبهنفسی داری که این مدل لباس را پوشیدهای» یا «برای سلامتی خودت میگوییم بهتر است وزنت را کم کنی.»
«الی خرسندفر»، پژوهشگر حوزه جامعهشناسی و فعال حقوق زنان درباره اینگونه کامنتها و نظرات با اشاره به ضعف آموزش و آگاهی بخشی میگوید: «تا پیش از ظهور شبکههای اجتماعی هرگونه اظهارنظری درباره ظاهر افراد به دلسوزی و همدردی تعبیر میشد. با گذر از آن فضای سنتی و گسترده شدن روابط آدمها، اطرافیان دیگر آدمهایی که ما میشناختیم نبودند. خواهر و مادر و دخترخاله و پسرعمو نبودند. حریم خصوصی وسیعتر شده بود و چشمهای بیشتری قادر بود ما را ببیند. از سوی دیگر در مورد عدم قضاوت ظاهر افراد هیچ آموزش ساختاریافتهای صورت نگرفته بود و همان شیوه سنتی به فضای مجازی منتقل شد. اینکه باید برای حریم خصوصی افراد احترام قایل شد و حتی اگر فردی بخشی از زندگی خود را در معرض نمایش گذاشت باید مراقب بود که با مسایلی مثل ظاهر، بدن، چهره و مواردی ازایندست باید با احتیاط برخورد کرد هرگز فصلی در آموزههای کاربران نداشت. امروز هم علیرغم تلاشهایی که شده هنوز در بر همان پاشنه میچرخد.»
این پژوهشگر در پاسخ به این پرسش که افراد در شبکههای مجازی برای مقابله با قضاوتها بر بدن خود چه باید بکنند میگوید: «باید قبول کنیم برای برخی تحسین شدن در فضای مجازی خوشایند است. بسیاری از کسانی که زندگی شخصی خود را در معرض دید عموم قرار میدهند از تحسینی که دریافت میکنند خشنود هستند به همین دلیل تلاش میکنند به هر قیمتی این تحسین را افزایش بدهند. برای همین هم بسیاری از افراد معمولی بهجای فراگرفتن روشهای مقابله با این نوع قضاوتها خودشان را موظف به پاسخگویی دانسته، سعی میکنند رضایت مخاطب توهینکننده و قضاوتگر را جلب کنند؛ مثلا در مورد این مدل جوان، او به خطر جلب رضایت مخاطبانی که به بدنش انتقاد میکردند حاضر شده خودش را به تیغ جراحی بسپارد. ریسک و خطر آن را بپذیرد به این امید که پسازآن تحسین آنها را داشته باشد غافل از اینکه چنین اتفاقی بازهم خواهد افتاد و این بار بخش دیگری از حریم شخصی او مورد حمله قرار خواهد گرفت.»
الی خرسندفر هم با تایید صحبتهای مینا خانی بر این باور است که نظام سرمایهداری با تعریف استاندارهای زیبایی در کنار نظام مردسالارانه قرار میگیرد و این دو با پررنگ کردن کلیشههای جنسیتی همدیگر را تقویت میکنند. این همراهی زنانی مثل ناهید را که در قالب استاندارها قرار نمیگیرند تحت فشار میگذارد: «ضعف آگاهی و آموزشی که به آن اشاره کردم اینجا خودش را نشان میدهد. اگر حمله بهظاهر آدمها از سوی افراد ایدئولوژیک یا ارزشی رخ بدهد مشخص است ریشهاش کجاست اما اگر افراد ایدئولوژیک نباشند نقش کلیشههای جنسیتی و ندیدن توانمندی زنان را باید جدی گرفت. در مواجهه با یک زن در هر مسندی که باشد چیزی که بیاختیار جامعه مردان و حتی برخی زنان به آن توجه میکنند زیبایی ظاهری آن زن هست. اگر از این بخش بهسلامت عبور کنید بعد سایر تواناییهایتان ارزیابی میشود. درحالیکه برای مردان این اتفاق نمیافتد. مردان عموما با توانمندی، قدرت و حتی وضعیت مالی سنجیده میشوند نه ظاهرشان.»
این پژوهشگر به یک نکته مهم دیگر در ساختار جامعه ایران هم اشاره میکند: «در جامعه ایران علاوه بر استانداردهای زیبایی یک سری ملاک و معیار اخلاقی هم در حمله و قضاوت نسبت به زنان موثر است؛ مثلا زن عفیف، نجیب و القابی ازایندست. به یاد بیاورید «گلشیفته فراهانی» را که از استانداردهای تعریفشده زیبایی بهرهمند بود اما چون در نگاه مردان و تعاریف اخلاقی کلیشهای نمیگنجید مدام ظاهرش به قضاوت گذاشته میشد و هنوز هم مورد حمله و آزارهای کلامی قرار میگیرد. چراکه از آن تعاریف خارج شد و مردان حاضر نمیشوند موفقیت او را ببینید.»
الی خرسندفر میگوید همه کسانی که در فضای مجازی فعالیت میکنند، فارغ از رشته و سطح فعالیت باید این واقعیت مهم را در گام اول بپذیرد که دارند وارد ساختاری میشود که در جامعه پذیرفته نیست: «شما در هر حوزهای از حقوق زنان تا آشپزی به نرمترین حالت ممکن هم صحبت کنید از لحظهای که در را به روی مخاطبان باز کنید در معرض قضاوتها قرار خواهید گرفت. باید برای این موضوع، روشهای برخورد و مقابله، تولید محتوا کنیم. الان به مدد شبکههای اجتماعی امکان تولید محتوا فراهم شده و من فکر میکنم کسانی که قصد دارند فعالیت جدی در فضای مجازی بکنند باید آگاهی خود را برای برخورد با مزاحمتها، قضاوتها و رفتارهایی ازایندست بالا ببرند.»
مطالب مرتبط:
سكوت، تجاوز را باز توليد مي كند. مصاحبه با يك قرباني تجاوز خانوادگى
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر