افزایش قیمت دلار یکی از مخوفترین کابوسهای طبقه متوسط ایرانی در یک دهه گذشته بوده است. تمام ۱۰ روز گذشته، جامعه ایران با هراس و نگرانی یک گوشه چشم به بازار ارز و یک گوشه چشم به شرایط ناپایدار خود داشته و همه وقایع دردناک یک دهه گذشته را در ذهن مرور کردهاند.
سه ماه پیش همین موقع قیمت دلار در بازار آزاد کمتر از ۱۵ هزار تومان بود اما اول تیر ارزش هر دلار امریکا در بازار آزاد به نزدیک رکورد ۲۰ هزار تومان رسید. ۳۳ درصد افزایش قیمت دلار در سه ماه کم نیست. به تعبیری، مترادف کاهش یک سوم ارزش پول ملی در ۹۰ روز است.
طبقه متوسط ایرانی مارگزیده دلار است. تجربه نشان داده است که اولین نشانه بحرانهای بزرگ اقتصادی در بازار آزاد ارز اتفاق میافتد؛ مانند آنچه در سالهای ۱۳۸۹و ۱۳۹۰ رخ داد یا تجربه بحران اقتصادی اخیر که اولین نشانه آن در زمستان ۱۳۹۶ در «میدان فردوسی» تهران پدیدار شد و تا بهار ۱۳۹۷ تمام ارکان اقتصاد و جامعه ایران را فراگرفت.
این بحرانها بدون تردید جایگاه اقتصادی و اجتماعی جامعه ایرانی را تحت تاثیر قرار دادهاند. گزارشها نشان میدهند که متوسط قدرت اقتصادی هر ایرانی (سرانه) به نسبت ۱۰ سال پیش، حدود ۱۵ درصد کم شده است. در حالی که متوسط قدرت اقتصادی در برخی کشورهای همسایه ایران در این مدت تا ۲۰ درصد افزایش پیدا کرده است.
بیشک سقوط اقتصادی ایران دلایل متعددی داشته اما یکی از دلایل آن، ناپایداریهای شدید سیاسی و اقتصادی بوده است.
بازار ارز یکی از مظاهر و نمادهای عینی ناپایداری در ایران است؛ جایی که میتوان سقوط اقتصادی ایران را در مقایسه با دیگر کشورها به روشنی دید. طبقه متوسط ایرانی جایگاه خود را در مقایسه با مردم کشورهای دیگر و هموطنان مهاجرتکرده خود ارزیابی میکند.
در سال ۱۳۸۸، یک مهندس جوان تازه فارغالتحصیل شده از دانشگاه میتوانست به راحتی درآمدی در حدود یک میلیون تومان در ماه داشته باشد؛ چیزی حدود هزار دلار در ماه. این هزار دلار به او فرصت سفر محدود خارجی و خرید کالا و خدماتی را میداد که سایر جوانها در دنیا از آن بهرهمند هستند. حالا فرض کنید درآمد همان جوان، ۱۰ میلیون تومان در ماه باشد که برای تازهواردها به بازار کار این طور نیست. ارزش این ۱۰ میلیون، کمتر از ۶۰۰ دلار است؛ یعنی قدرت رقابت او با مردم کشورهای دیگر و هموطنانی که در این سالها مهاجرت کردهاند، ۴۰ درصد کاهش پیدا کرده است.
کاهش قدرت رقابت تنها یک پدیده انتزاعی نیست بلکه در عالم واقع، خود را در پدیدههای زیانبار اجتماعی مانند مهاجرت نخبگان و ورزشکاران نشان میدهد. وقتی پاداش مدال طلای یک قهرمان ملی در ایران در مقایسه با دستمزد ماهانه یک ورزشکار معمولی ناچیز به نظر میرسد، قطعا وسوسه مهاجرت به سراغ او خواهد آمد. یا وقتی قدرت اقتصادی نخبگان ایرانی در داخل کشور در مقایسه با درآمد ایرانیانی که در کانادا از طریق معاملات ملکی امورات خود را میگذرانند ناچیز به نظر میرسد، طبیعی است که انگیزه ماندن در ایران روز به روز کمتر میشود.
دایره تاثیر چنین وضعیتی تنها محدود به طبقه متوسط نیست. به همان نسبت که قوای طبقه متوسط روز به روز تحلیل میرود، فرصت ارتقای طبقات فرودست هم نقش بر آب میشود. موقعیت طبقه متوسط چشمانداز مطلوب طبقه کمدرآمد و حاشیهنشین است. تزلزل جایگاه طبقه متوسط از یک منظر، از بین رفتن امید پیشرفت در آینده است. طبقه کمدرآمدی که در گذشته امیدوار بود با تکیه بر تواناییهای فردی، از طریق درس خواندن و... جای پای خود در طبقه متوسط باز کند، حالا دنبال راههای میانبر و پرخطر برای جهش طبقاتی میگردد.
در یک دهه گذشته، افزایش و نوسان قیمت دلار روی کاهش قدرت خرید داخلی نیز تاثیر زیادی داشته است. افزایش قیمت دلار یا به تعبیری، کاهش ارزش پول ملی روی شاخصهای کلان اقتصاد ایران تاثیر دارد. تورم ملموسترین شاخصی است که جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد.
دلار قطعا روی تورم تاثیر میگذارد. بخش عمدهای از کالاها و خدمات ایران از خارج از کشور تامین میشود. به گفته مقامهای گمرک ایران، حجم واردات کشور در سال گذشته نزدیک ۴۴ میلیارد دلار بوده است. قطعا افزایش قیمت دلار روی افزایش قیمت کالا و خدمات تاثیر دارد.
البته دولت به گمان خود سعی کرده است با تامین ارز ارزان دولتی، نیازها و کالاهای اساسی را از تورم دلار مصون نگه دارد. بر اساس دادههای بانک مرکزی ایران، فقط در فاصله ۲۰ فروردین ۱۳۹۷ تا ۱۳ خرداد ۱۳۹۹ نشان میدهد طی دو سال بیش از ۴۰ میلیارد دلار چهار هزار و ۲۰۰ تومانی برای واردات غذا، دارو و کالاهای اساسی اختصاص پیدا کرده است. با این همه، دادههای آماری نشان میدهند میزان تورم مواد غذایی در این مدت بیش از سایر کالا و خدمات بوده است.
زیاد گفته میشود که نوسان دلار تاثیر روانی روی تورم دارد. اما اگر تورم را تنها یک پدیده پولی بدانیم، باز هم نقش آن در تورم کم نیست. قیمت ارز و میزان ارزی که تبدیل به ریال میشود، یکی از مهمترین عوامل موثر در افزایش نقدینگی است. طبق آمارهای بانک مرکزی ایران، در پایان سال ۱۳۹۸، حدود نیمی از حجم کل نقدینگی کشور را داراییهای خارجی سیستم بانکی تشکیل میدادند. در واقع، در چنین شرایطی طبیعی است که افزایش قیمت دلار به همین نسبت تورم را به دنبال خود بکشد.
آرشیو قیمت ارز نشان میدهد هر دلار امریکا در روز ۲۹ آبان ۱۳۹۰ در بازار تهران هزار و ۳۵۷ تومان قیمت داشت. روز چهارم تیر امسال، هر یک دلار، ۱۸هزار و ۸۴۰ تومان قیمت داشته است. در این هشت سال و هفت ماه و پنج روز، قیمت دلار حدود ۱۴ برابر بیشتر شده است در حالی که ارزش تورمی هزار و ۳۵۷ تومان در آبان ۱۳۹۰ الان نباید بیش از هفت هزار تومان باشد. این نشان میدهد که تورم دلار در ۱۰ سال گذشته تقریبا دو برابر تورم کلی بوده است.
مطالب مرتبط:
نرخ دلار هنوز به نقطه تعادل نرسیده است
دلار با سفره مردم چه کار دارد؟
دلار ۹۰۰۰ هزار تومانی محصول سیاست های دولت روحانی است
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر