«سفر آغاز شد و دردا که من از چگونگی پایان آن هراسانم». رانندهای برادران سویدان؛ «مایکل» و «ریموند» را از بیروت به دمشق اسکورت کرد. ریموند در طول صحبت با من این شعر را تکرار میکرد و کاملا آرام بود. آرامشی که در هر کلمه او هویدا بود.
ریموند میگوید: «راننده مدام این آهنگ را پخش میکرد، گویی میخواست به ما بفهماند که چه چیزی در انتظارمان است».
از آغاز در هتل «بیو ریوج» در لبنان تا پایان در شهر «مزه» در سوریه، سفری بود که چندین سال به طول انجامید. ریموند که عضوی از ارتش لبنان بود، بهروشنی آن را به یاد میآورد: «دردی که من در طول زمان بازداشتم (توسط مقامات سوریه) کشیدم تا آخر عمر تا روز مرگم با من است. زمانی که یک افسر ارتش لبنان مرا به خاطر مخالفتم با حضور سوریه در لبنان بازداشت کرد، من عضو تشکیلات نظامی بودم.»
ریموند تا زمان تماس ویدیویی برادرش با من بهمنظور بررسی هویتم، تجربیات خود بهعنوان یک زندانی را بازگو نکرد. تردید او نشانهای روشن بود از ترس و یا احتیاط ناشی از تجربه بازداشتش.
او واهمهای از جنگ با حزب «نیروهای لبنان» (القواة البنانية) نداشت، چراکه به همین حزب تعلق داشت و در جنگهایی که در لبنان علیه ورود حزب سوریه به این کشور به وقوع پیوست، مشارکت کرده بود. سوریه اندک مدتی پس از پایان جنگ داخلی لبنان و دیگر درگیریهای داخلی در سال ۱۹۹۰، تحتعنوان «نیروی بازدارنده عربی»، در لبنان مستقر شد.
ریموند در دانشگاه لبنان، مدیریت بازرگانی خوانده است. پس از اتمام جنگ داخلی و خلع سلاح و انحلال «نیروهای لبنان» به ارتش لبنان پیوست.
روشهای شکنجه
ریموند میگوید: «در بعدازظهر ۲۲مرداد۱۳۷۲ بازداشت شدم. مرا به منطقه «بیو ریوج» بردند. آن زمان ساختمانی مربوط به ارتش سوریه در آنجا قرار داشت. پسازآن برادرم مایکل را هم از منطقه اشرفیه (جایی که زندگی میکردیم) به همان مکان منتقل کردند. رستم غزالی (یک افسر نظامی و اطلاعاتی سوریه) مرا به اتهام مشارکت در کودتا علیه دولت لبنان و فتنهانگیزی علیه رژیم دوست و برادر سوریه مورد بازجویی قرار داد.»
دخالت سوریه در لبنان در دهه ۹۰ میلادی (دهه هفتاد شمسی)، عملا این کشور را تبدیل به یک «دولت متکی» کرده بود. غزالی در طول بازجوییهای ریموند برای اشاره به سوریه از «رژیم برادر» استفاده میکرد.
ریموند در هنگام صحبت از انواع شکنجههایی که در طول بازداشت خود متحمل شده بود، خونسردی خود را از دست داد. صدای لرزان و بغضی در گلو، بهاندازه کافی توصیفگر اتفاقات رفته بر او بود.
او گفت: «این اولین بار بود که مرا درون «لاستیک» قرار میدادند. اصلا آسان نبود که برادرم را در چنین وضعیتی ببینم و یا او شاهد کتک خوردن من باشد.» لاستیک، نوعی از شکنجه است که در آن فرد را درون یک لاستیک اتومبیل قرار میدهند و بدن او توسط حلقه تا و سر و پاها خم میشود.
ریموند و برادرش از «بیو ریوج» به منطقه «عنجر» در لبنان (بهطور خاص به قلعه یوسف پیامبر) منتقل میشوند.
«در آنجا من به همکاری با اسراییل متهم شدم. هیچچیز در لبنان آسانتر از چسباندن اتهام همکاری با اسراییل نیست. آنها مرا متهم کردند که در طول تهاجم اسراییل به لبنان در سال ۱۹۸۲، من بهعنوان راهنما و هادی برای اسراییل کار میکردم. در آن زمان من فقط ۱۲ ساله بودم. به آنها گفتم که آن موقع من یک پسربچه بودم، ولی آنها مرا باور نکردند. آنها مرا با صندلی آلمانی و قالیچه پرنده شکنجه کردند.» «صندلی آلمانی» اشاره بهنوعی از شکنجه است که در آن قربانی به صندلیای بسته میشود که برای تحمیل درد به ستون فقرات طراحی شده است. شکل دیگری از شکنجه برای تحمیل درد به ستون فقرات، بستن قربانی بر یک تخت تاشو و خم کردن آن است به صورتی که دو سر تخته تا حد غایی به هم نزدیک شود به این نوع شکنجه در اصطلاح «قالیچه پرنده» میگویند. او ادامه میدهد: «و آنها به من برق وصل کردند. درنهایت، آنها وقتی سن مرا بهواسطه کارت شناسایی ارتشم تایید کردند، پذیرفتند که این اتهام بیاساس است. پس اتهام قدیمی عضویت در (به گفته آنان) سازمان متخاصم «نیروهای لبنان» را جایگزین کردند.»
ریموند همراه با ۲۱ لبنانی دیگر در یک اتوبوس آبیرنگ به دمشق منتقل میشود و شبهنگام به «شاخه فلسطین» میرسند. او در اتاقی غیرقابلتحمل حبس میشود: «در هر اتاق پنجره کوچکی بود که از طریق آن زندانیها میتوانستند صدای اتاق بازجویی را بشنوند. این یک نوع فشار روانی بر بازداشتشدگان بود. در آنجا ۴۰ نفر در اتاق ما بودند. ما با شکنجههای غیرقابلتحمل، روزهای تلخی را سپری میکردیم. خانواده من توانستند با پرداخت ۲۵۰ هزار دلار به جایی که من در آن زندانی بودم برسند. لازم به گفتن نیست از طلا و هدایایی که پدرم به افسران سوری برای آزادی ما داد. اگرچه، به خانواده من قولهایی دادند که در واقعیت به آن جامعه عمل نپوشاندند.»
برادران سویدان از «شاخه فلسطین» به «کلات مزه» برده شدند. ریموند میگوید: «آنها یک مرد لبنانی به نام قاسم مودلاج را در برابر چشمان ما اعدام کردند. آنها به بدن ما اسید اسپری میکردند و از شکنجه ما لذت میبردند.» او اضافه میکند: «در اسفند ۱۳۷۶، صدوبیست و یک لبنانی مورد عفو قرار گرفتند و من و برادرم در میان آنها بودیم. هرچه بگویم، کلمات قادر به توصیف آنچه بر ما رفت نیست.»
گامهای ترسان دولت لبنان
«علی ابوالدهن»، رییس «انجمن بازداشتشدگان لبنانی در زندانهای سوریه» و زندانی سابق برای «ایرانوایر» توضیح میدهد که تعداد بازداشتشدگان لبنانی در زندانهای سوریه که تا امروز توسط «انجمن بازداشتشدگان لبنانی در زندانهای سوریه»، «انجمن نیرومند» و «انجمن حقوقبشر و حوزههای بشردوستانه» و دیگر سازمانها مستند شده ۶۲۲ نفر است.
علی ابوالدهن خاطرنشان میکند که انجمنهای مرتبط با وضعیت سلامت زندانیان لبنانی در زندانهای سوریه برای حصول پیشرفتهایی در مورد این مساله تاکنون ملاقاتهای متعددی را با مقامات دولتی ترتیب دادهاند. آنها لیستی از نام بازداشتیها را به نخستوزیر سابق سعد حریری ارایه دادند که پس از ترور پدرش، از رژیم سوریه بازدید کرد. پدر او، رفیق حریری از مقامات سوریه خواسته بود که این لیست را به دست بشار اسد، رهبر سوریه برسانند.
حریری سپس یک کنفرانس خبری مشترک با محمدناجی العطری، نخستوزیر سوریه برگزار و هر دو طرف تاکید کردند که برای رسیدن به نتیجهای مطلوب، موضوع را پیگیری میکنند. بااینحال مدت کوتاهی پس از برکناری دولت حریری، هرگونه پیشرفتی در این موضوع مختل شد.
این در حالی است که «حسن نصرالله»، دبیرکل حزبالله لبنان در یکی از مصاحبههای قدیمی پخششده خود در تلویزیون OTV تایید کرد که اسد وجود زندانیهای لبنانی در زندانهایش را انکار میکند. نصرالله همچنین خانوادههای زندانیان دولتی لبنانی را متهم کرد که این موضوع را پیگیری نمیکنند. در پی این اتهام، خانوادههای زندان در پارک «جبران خلیل جبران»، در مقابل دفتر سازمان ملل متحد در بیروت چادر زدند و خواستار تحقیقات در مورد این موضوع شدند.
«ایرانوایر» از طریق یک منبع نزدیک به دولت سوریه به اطلاعاتی دست یافته است که در حال حاضر ۷۳۶ لبنانی در زندانهای سه فرمانداری سوریه محبوس هستند. ازجمله زنان که اکثرا بالای ۳۷ سال سن دارند و از فرقههای مختلف لبنان هستند.
این منبع اشاره میکند که برخی از زندانیان در کشورهای دیگر بازداشت و به سوریه منتقل شدهاند. این منبع همچنین اظهار میکند که بطروس خوند، رهبر برجسته حزب فالانژ لبنان (الكتائب اللبنانية) کسی که در ۲۴شهریور۱۳۷۱ در مقابل خانهاش در «حرش تبت» ربوده شد، اکنون زنده و در یکی از زندانهای رژیم سوریه است.
حزب «نیروهای لبنان» به رهبری «سمير جعجع» شاید تنها حزبی است که این موضوع را پیگیری میکند. جعجع در نامهای به «جان کوبیس»، نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد در لبنان، خطاب به جير بيدرسن، فرستاده ویژه سازمان ملل به موضوع زندانیان و ناپدیدشدگان قهری در زندانهای رژیم سوریه اشاره کرد. ناپدیدشدگان قهری به افرادی گفته میشود که به دست نیروهای دولتی یا وابسته به دولت (قدرت، حکومت) دستگیر یا ربوده شود و پسازآن در مورد سرنوشت یا محل نگهداریاش، پنهانکاری شود و اخبار و اطلاعاتی درباره او منتشر نشود، به شکلی که او را از حمایت قانون خارج کنند
«شارل جبور»، رییس آژانس رسانهای در حزب «نیروهای لبنان» نیز در گفتگویی با «ایرانوایر» اظهار کرد که این شرمآور است که رژیم سوریه بقایای جسد «زاخاری بامول» سرباز اسراییلی که در تجاوز اسراییل به لبنان در سال ۱۹۸۲ مفقود شده بود را بهعنوان بخشی از عملیات ویژه به اسراییل بازمیگرداند، درحالیکه وجود زندانیان لبنانی در سیاهچالههای زندانهای خود انکار میکند.
محمد الحجار، یک نماینده اتحادیه پارلمانی آینده با در نظر گرفتن گامهای عملی دولت لبنان در این راستا، در گفتگویی با «ایرانوایر» خاطرنشان کرد که در زمانی که سعد حریری نخستوزیر لبنان بود، کمیتهای به سرکردگی «جان اوغاسابيان» وزیر امور خارجه وقت، برای پیگیری این موضوع تشکیل داد. این کمیته تلاش کرد که با رژیم سوریه در مورد این موضوع مذاکره نماید، اما به دلیل لجاجت و عدم مسئولیتپذیری رژیم به بنبست خورد. الحجار همچنین تصریح میکند که شهادتهای بهدستآمده توسط دولت لبنان از زندانیان لبنانی که توسط رژیم سوریه از زندانها آزاد شدهاند، حضور زندانیان دیگر در سوریه را تایید میکند.
مطالب مرتبط:
منیره برادران: دو هفته در تابوت شکنجه روانی شدم
زاگرس خسروی، عضو حزب کوموله: شکنجه فقط نفرت را بیشتر می کند
نقی حمیدیان: شاه شکنجه می کرد، ما مصمم تر می شدیم
مهدی اصلانی: هیچ شکنجه ای مثل کابل زدن نیست
«تعزیر» یعنی شکنجه با توجیه فقهی
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر