«حق من از زندگی برابر با حق توست. به نفرتپراکندگی علیه اقلیتهای جنسی و جنسیتی پایان دهید»، «دگرجنسگراها منحرف یا بیمار نیستند.» این جملات بخشی از نوشتههایی است که روی مقواهایی نوشته شده و جلوی صورتها گرفته شده است.
شبکه «ششرنگ» به مناسبت روز هفدهم ماه می یا روز جهانی هموفوبیا، فراخوانی به نام «عشق، عشق است» را از طریق شبکههای اجتماعی مطرح کرده و از اقلیتهای جنسی و جنسیتی خواسته است تا شعارها، دغدغهها، مطالبات یا هرآنچه اظهارات مهمی فرض میکنند و شاید معذوریت بیان آشکارش را داشته باشند، روی پلاکارد یا کاغذ بنویسند و با آن پلاکارد اگر مایل به شناسایی نیستند، صورتشان را بپوشانند و عکسش را به این شبکه ارسال کنند.
ششرنگ، شبکه لزبینها و ترنسجندرهای ایرانی، با هدف افزایش آگاهی درباره حقوق جنسی، مبارزه با هموفوبیا (همجنسگراستیزی) و ترنسفوبیا و خشونت علیه زنان همجنسگرا و ترنسجندر در سال ۱۳۸۹ تشکیل شده است.
با «مینا خانی» فعال حقوق اقلیتهای جنسی و جنسیتی و مسئول روابط عمومی ششرنگ، شبکه لزبینها و ترنسجندرهای ایرانی درباره فراخوان جدید ششرنگ گفتوگو کردهایم. این دومین مصاحبه مینا خانی و ایرانوایر است. مینا در مصاحبه قبلی که چهار سال پیش انجام داد بدون اینکه از قضاوتها بترسد پرده از بزرگترین راز زندگیاش برداشت و از تجاوز خانگی خبر داد. حالا او از دو سال پیش تاکنون بهعنوان عضوی از شبکه «ششرنگ» بهطور مداوم با آدمهایی سروکار دارد که مدام از سوی جامعه قضاوت میشوند.
هدف شبکه ششرنگ از انتشار فراخوان عشق، عشق است که از طریق شبکههای اجتماعی مطرح شد، چیست؟
مشاهدهپذیر کردن یا در دسترس قرار دادن یک سری پیکر متعلق به جامعه ال.جی.بی.تی است که در معنای واقعی کلمه وجود دارند، اما جمهوری اسلامی سعی میکند حیات اجتماعیشان را غیرقابلدسترس کند. آنها وجود دارند و الزاما چون اسمشان «اقلیتهای جنسی یا جنسیتی» است، به عده محدود و اندکی ختم نمیشوند و با اطلاق لفظ «اقلیت»، به سیاست حاشیهسازی نسبت به افراد ال.جی.بی.تی ارجاع میدهیم.
چطور میشود «کوئیر» نباشی اما درد یک عضو جامعه اقلیت جنسی را درک کرده و قادر باشی از حقوق آنها بنویسی؟
من نرمهای موجود جامعه ایرانی را قبول ندارم و با اینکه همواره زندگی «دگرجنسگرامحوری» داشتهام، اما بدین معنا نیست که هرگز رابطه همجنسخواهانه نداشتهام و با اینکه از امتیازهای زندگی یک فرد «دگرجنسگرا» در یک جامعه «دگرجنسگرامحور»، بهره دایم بردهام اما این همکاری دوساله مرا در معرض رنجهای غیرقابلتصور جامعه «اقلیت جنسی» قرار داده و نگاهم را تغییر داده است. من همواره به دلایل متفاوتی خودم را در جایگاه اقلیت دیدهام. چراکه اکثر عمرم را بهعنوان یک زن مهاجر و تبعیدی زندگی کردهام؛ اما این بار در معرض شرایطی بودم که خودم را در جایگاه آن اقلیت نمیدیدم. به خودم میگفتم حالا بیا و مواجه شو با این واقعیت که جامعه اقلیتی همین حوالی ما وجود دارد که کیفیت دیگری از ستم را تجربه میکند و حتی موجودیتش، مثل آنجا که محمود احمدینژاد گفت: «ما اساسا همجنسگرا نداریم»، بهکلی انکار میشود. روزهای سختی بود. بعد از شنیدن روایتها مینشستم و گریه میکردم. از خودم خشمگین بودم که تو چطور کوئیرفمینیستی هستی که تا این حد به این مساله بیتوجه بودی؟ بههرحال تعاریف مردسالار همزمان تعاریف دگرجنسگرامحوری هستند که بر پایه دوتایی سُلب زن و مرد در جامعه مردسالار و انکار هویتهای متفاوت جنسیتی سوار هستند.
آیا رنجی که یک همجنسگرا میبرد با رنج یک دگرجنسخواه تفاوت ماهوی دارد؟
تا زمانی که ستمی به خاطر همجنسگرا بودن وجود دارد، بله. شاید به همین دلیل من حاضر نبودهام هزینه بدهم. حتی زندگی شخصیام را کنترل کردهام و نگذاشتهام وارد مرز خطر بشود. همواره روابط آشکارم با مردان بوده و روابطم با زنها را عمیق و آشکار نکردهام. طبیعی است وقتی شما این کار را نمیکنید در معرض همجنسگراستیزی هم قرار نمیگیرید. این برعکس نوع دیگری از خشونت عریان و آشکار است که یک همجنسگرا با آن مواجه میشود. وقتی یک نفر زیست همجنسگرایانه دارد و مجبور به مخفی کردن آن شیوه زندگی است، نوع دیگری از فشار را تحمل میکند.
بعدازآنکه همکاریام را با شبکه ششرنگ شروع کردم تازه متوجه شدم که چقدر بیتوجه و کمکار بودهام و دانایی و تسلطم به حقوق آنها کافی نبوده و درگیر زیست روزمره بودهام. آنها اما مرا با آغوش باز پذیرفتند و بسیار به من آموختند. من فهمیدم که معیار رهایی ما رهایی اقلیتهای تحت ستم است.
رهایی به چه معنا؟
بگذارید یک مثال بزنم. مدتی پیش مانیفستی ترجمه کردم در مورد یهودیان ضدفاشیستی که از فلسطینیان تحت ستم حرف زده بودند و وقتی این مانیفست را خواندم تحتتاثیر یک جمله این متن قرار گرفتم. نوشته بود «ما هرگز رها نخواهیم شد اگر فلسطینیان همچنان تحت ستم بمانند.» برایم جالب بود که یک عده یهودی، رهایی خودشان را با آن تاریخ دهشتناکی که تجربه کرده بودند، به رهایی فلسطینیانی پیوند زده بودند که تحت ستم بودند و میگفتند اگر این اتفاق نیفتد ما رنگ آن رهایی انتهایی را نمیبینیم.
جامعه ما هم رها نخواهد شد اگر ستمی که به جامعه ال.جی.بی.تی را پایان ندهد. تمام آنچه تحت عناوین عدالت اجتماعی، اقتصادی، دموکراسی، حقوقبشر و حق شهروندی مطرح میکنیم و بهجای خودشان مباحث مهمی هم هستند محقق نخواهند شد مگر آنکه جای خالی حقوق اقلیتهای جنسی و جنسیتی را ببینیم. بسیاری از فعالان سیاسی و مدنی ما قادر نیستند که در تحلیل نهایی خودشان این حق را بگنجانند چون به نحوی این مساله بهشدت تابوئیزه شده.
نگاه سیستم حاکم در ایران به حقوق «اقلیتهای جنسی» را چطور ارزیابی میکنید؟
آن یکی که تکلیفش روشن است. جمهوری اسلامی براساس یک دوگانه زن و مرد خودش را ایدئولوژیزه کرده و این دوگانه زن و مرد بهتمامی دگرجنسگرا و همانجنسیتی هستند. سیستمی که بر مبنای ستم بر اقلیتهای جنسی و جنسیتی بنا شده است. گروههایی که به حاشیه رانده شدهاند و اتفاقا در عین رانده شدن به حاشیه، پاشنه آشیل نظاماند. طبیعتا اگر روزی برسد که اقلیتهای جنسی و جنسیتی به بخش زیادی از حقوقشان دسترسی پیدا کرده باشند، آن روز نمیتواند روز برقراری جمهوری اسلامی باشد چون هویت جمهوری اسلامی در تضاد با این حق بنا ه شده است.
در طول همکاری با «ششرنگ» گویا مجموعه مقالاتی هم نوشتهاید.
در این مدت یک مجموعه مقاله تحقیقی در مورد جنبشهای اقلیت جنسی و جنسیتی در کشورهای مختلف را با نظارت شادی امین، مدیر اجرایی ششرنگ، تحتعنوان «جهان دیگری ممکن است» نوشتم. هدف از نوشتنشان آن بود که نشان بدهیم مبارزهای در جریان است و این مبارزه به رسمیت شناخته شده است. همچنین توضیح بدهیم روایت جمهوری اسلامی وقتی وانمود میکند موضوع همجنسگرایی یک مساله غربی است و دارد به کشورهایی مثل ایران صادر میشود یک مغلطه است و در بسیاری از کشورها، قانون جرم انگاری همجنسگرایی از مسیر تاریخ استعمار وارد کشورهای جنوب شده و در بسیاری کشورها ازجمله هند و پاکستان، همجنسگرایی بهعنوان فرهنگ واقعی وجود داشته و بعد بهواسطه قوانین استعماری جرم انگاری شده است. بعد از این خواندن و نوشتنها، بهتدریج بهعنوان فمینیستی که نمیخواست تن به قالبهای تعریفشده جامعه از زن و مرد بدهد وارد مرحله تازهتری شدم، چالشها و پیچیدگیهای موجود را دیدم. طبعا متوجه نمیشوید چه میگویم تا وقتیکه وارد این حوزه نشوید و همه وجوه زندگیتان را به آن درگیر نکنید.
آیا اپیدمی کرونا شرایط اقلیتهای جنسی و جنسیتی را متاثر کرده است؟
در طول این مدت و بعد از بررسی شرایط متوجه شدیم همانطور که کرونا باعث افزایش آمار زنانی شده که در معرض خشونت خانوادگی قرار دارند، اقلیتهای جنسی و جنسیتی هم در شرایط اجبار ماندن در خانه، تحت خشونت بیشترند. از سوی دیگر با موضوع سانسور وعدم دسترسی به اطلاعات و حمایتهایی مواجهیم که نهادهای حمایتی باید در جامعه بهصورت قانونی به شهروندان ال.جی.بی.تی در صورت بروز خشونت خانگی و خانوادگی ارایه دهند. متاسفانه میدانیم که وقتی حقوق اولیه بخشی از افراد جامعه رعایت نمیشود و بخش از هویت و حیاتشان انکار میشود راههای ارائه خدمات حمایتی در داخل کشور محدود میشوند.
از سوی دیگر مسایل اقتصادی پیچیدگیهای ماجرا را افزایش میدهد. ما به آمار دقیق دسترسی نداریم اما میدانیم که جامعه اقلیتهای جنسی و جنسیتی، یک جامعه به حاشیه راندهشدهای است که همواره درگیر چالش اقتصادی است. برای این افراد دسترسی به کار سختتر از دیگران و ترک تحصیل و آموزش بیشتر است و سیاست فقیرسازی و اقلیتسازی تا مراحل بیخانمان شدن و حتی ایجاد اجبار برای کارگری جنسی هم پیش میرود.
ما از نگرانی در مورد گروهی حرف میزنیم که خانه و سقف دارند و در کنار خانوادههایشان زندگی میکنند و مورد خشونت خانگی قرار میگیرند؛ اما دقت کنید گروه دیگری هم وجود دارند که اساسا خانه ندارند و از طرف خانوادههایشان طرد شدهاند. بیمکان و بیزماناند و گاهی از مسیر کارگری جنسی یا انواع و اقسام کارهای سختی که بهصورت پنهانی انجام میدهند، امرار و معاش میکنند.
شاید اگر موضوع کرونا نبود افراد ال.جی.بی.تی در اکثر نقاط جهان در گردهماییها و مراسم خاص و مرتبط با حقوقشان مشارکت میکردند. آنها علیرغم همه مشکلاتی که دارند به مدد آزادی بیان و آزادیهای اجتماعی و سیاسی، میتوانند در سطح جامعه حضور داشته باشند و مطالباتشان را در قالب جنبشهای متفاوتی مطرح کنند اما در ایران وضعیت اقلیتهای جنسی و جنسیتی پیچیده و غامض است. ایران جزو کشورهایی است که همجنسگرایی جرمانگاری شده و هنوز هم مجازات اعدام در این مورد وجود دارد.
در طول چند ماه اخیر و همزمان با پاندومی کرونا، چند رهبر مذهبی به ارتباط بین شیوع این بیماری و همجنسگرایی پرداختند. آیا طرح این مواضع شرایط اقلیتهای جنسی را بحرانیتر میکند؟
بله موضع «نفرتپراکنی»های مذهبی، موضوعی است که کل جهان در شرایط کرونا با آن مواجهاند. موضعگیری مذاهب علیه همجنسگرایان و ربط دادن موضوع همجنسگرایی به کرونا دردناک است. «مقتدی صدر» روحانی بالا رتبه شیعه که رابطه سیاسی خوبی هم با حاکمیت ایران دارد میگوید ریشه کرونا در همجنسگرایی است. از سوی دیگر، یک اسقف یهودی و یک کشیش مسیحی هم ادعاهای مشابهی مطرح میکنند. ما میدانیم که اغلب جماعت جهان از یکی از سه دین اسلام، یهودیت و مسیحیت پیروی میکنند و این موضوع، ابعاد نفرتپراکنی نسبت به مقوله همجنسگرایی را گستردهتر کرده است.
در ایران این اظهارت در شرایطی گفته میشود که یک همجنسگرا هیچ حقوحقوقی ندارد و از گرایش جنسی او بهعنوان داغ ننگ و استیگما حرف میزنند. طبیعتا این اظهارات سطح خشونت اجتماعی را نسبت به جامعه اقلیت جنسی نه یک پله بلکه چندین پله بالاتر خواهد برد و فاجعه بزرگتر این است که به ابعاد این فاجعه و اخبار درست هم دسترسی نداریم.
فکر میکنید در طول بیست سال گذشته، رابطه خانوادهها با فرزندان همجنسگرا روادارتر نشده است؟
اگر هم این اتفاق افتاده باشد ما آن را مدیون باری میدانیم که روی شانههای عده بسیار محدودی سنگینی کرده و به امروز رسیده. مدتی قبل در ششرنگ به یک فیلم قدیمی ویاچاس از مراسم سخنرانی شادی امین دسترسی پیدا کردیم که متعلق به ۲۲ سال پیش بود. این سخنرانی در برلین انجام میشد و در مورد مواجه ایرانیان با مقوله همجنسگرایی بود. چیزی قریب به ده بار این ویدیو را دیدم و احساسات غریبی در من قلیان کرد. اولین حسم یکجور حس افتخار بود. اینکه ۲۲ سال پیش کسی پیدا شده که شهامت گفتن آن حرفها را پیدا کرده است. بعدازآن، درگیر یکجور احساس خشم شدم از اینکه ۲۲ سال گذشته و ما هنوز داریم در مورد همان اصول اولیه میگوییم و میجنگیم. بعد به این حس رسیدم که چقدر کاری که در این مورد میکنیم مهم است و اساسا چرا داریم این مسیر را میرویم؟
۲۲ سال پیش شاید یک عده محدود در این مورد حرف میزدند؛ اما الان حداقل بیرون از مرزهای ایران جامعه کوئیر ایرانی اعلام موجودیت کرده و به حیاتش ادامه میدهد. بهتدریج در مورد این آدمها فیلم ساخته میشود. آنها فعالیتهای رسمی دارند و در حوزه هنر و روزنامهنگاری ورود پیدا کردهاند. اقلیتهای جنسی دیگر تکصدا نیستند. چندصداییاند و حتی بینشان هماهنگی و شکاف و بحث و اختلاف و افتراق هم وجود دارد.
در طول چند سال گذشته با مواردی مواجه بودهایم که یک فرد به نمایندگی جامعه اقلیت جنسی وارد یک سریال یا فیلم سینمایی شده. آیا این موضوع میتواند بهمنزله تعدیل سیاستهای موجود باشد؟
خیر. آنها نهتنها کار مفیدی انجام نمیدهند بلکه حتی تولید محتوای غلط میکنند و این محتوا را با پروپاگاندا به خورد مردم میدهند. حتی در بطن این سریالها وقتی یک اقلیت جنسی و جنسیتی وارد میشود غالبا در بهترین حالت، آدم قابلترحمی است. در اکثر مواقع واکنش بچههای ششرنگ از نوع بازنماییشان در صداوسیما و سریالها، خشم و عصبانیت است. علاوه بر این، وقتیکه میخواهند مساله اقلیتهای جنسی را در قالب هنر یا سینما بررسی کنند، معمولا سراغ همجنسگرایان نمیروند بلکه تنها حوزهای که در مورد آن مانور میدهند حوزه ترنسهاست درحالیکه همه ما میدانیم آنها در مورد ترنسها هم چه نگاه جزماندیشانهای دارند.
خوشبختانه ما سر جای ۲۲ سال پیشمان نیستیم، اما بقیه مسیر هم پرپیچوخم و بسیار طولانی و البته هزینهبر خواهد بود.
مطالب مرتبط:
چرا انقدر در مورد رنگین کمانیها حرف می زنیم؟
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر