«بازجو من را به اتاقی برد و گفت الان یکی از این مردان داعشی که همسران آنها همبند خودت هستند و میدانی واقعا داعشی هستند را همینجا میاندازیم به جانت تا آدم شوی. نیم ساعت تمام در آن اتاق وحشتزده منتظر آمدن مرد داعشی بودم و به راههایی برای دفاع از خودم فکر میکردم. اضطرابی را در آن نیم ساعت تجربه کردم که قبلا در عمرم تجربه نکرده بودم. با توجه به شنیدههای قبلیام باورم این بود که بعید نیست این کار را با من بکنند. فوقالعاده وحشتناک بود. این تنها یکی از آزارهای جنسی بود که من در مدت بازجویی دیدم.»
این روایت «رویا» از آزار و تهدید جنسی در دوره بازجویی در یکی از زندانهای جنوب ایران، یکی از صدها روایتی است که زنان بازداشتی از تجربه آزار جنسی در دوران بازداشت و بازجویی بازگو میکنند و شاهدی است بر سیستماتیک بودن آزار و شکنجه جنسی زنان بازداشتی در بازداشتگاهها و زندانهای جمهوری اسلامی. در شرایطی که قربانیان آزار جنسی به دلایل متعددی کمتر درباره آنچه تجربه کردهاند صحبت میکنند باید این خرده روایتهای جنایت را بیشازپیش جدی گرفت. البته این بدان معنی نیست که آزار و تهدید جنسی بازداشتیهای مرد را هدف نگرفته است اما زنان قربانی اصلی این سیاست هستند.
رویا میگوید آزار و شکنجه جنسی او به تهدید کردن با مرد داعشی تمام نشد: «از همان لحظه بازداشت و از بازجو و نماینده دادستان در آن شهرستان گرفته تا بازپرس «بهروز شاهمحمدی» و قاضی «محمد مقیسه» من را به خاطر جنسیتم تحقیر کردند و توهینهای جنسی کردند؛ مثلا به من میگفتند شما بااینهمه مرد رفتی فلان جا چه غلطی میکنید و شما مگر صاحب نداری؟ حق شما زنان است که در خیابان اذیتتان کنند. در زمان بازجویی هم با انواع و اقسام توهینهای جنسی و اشارات جنسی مواجه شدهام.»
رویا میگوید آزار جنسی گاهی پس از پایان بازجویی و تحقیقات هم ادامه مییابد: «غلامرضا ضیایی، رئیس زندان اوین، یکی از لمپنترین و بیشخصیتترین آدمهایی است که در زندگیام دیدهام. این آدم حتی نگاهش هرزه و آزاردهنده است. ادبیات بسیار سخیفی دارد؛ مثلا وقتی یک زندانی سیاسی زن درخواستی مطرح میکرد، در پاسخ با لحنی زننده به زندانی میگفت بیا من بعدا در اتاقم چیزی را باید خصوصی به تو بگویم.»
اما آزارهای جنسی کلامی و تهدیدهای جنسی بازداشتیهای زن به فعالان سیاسی و مدنی ختم نمیشود. این رفتار به شیوههای مختلف بازداشتیهای گمنام و زنان عادی را که به بهانههای گوناگون و در مناسبتهای مختلف بازداشت میشوند را هم قربانی میکند. «آزاده» یکی از این زنان است که پنجشنبه ۵دی۱۳۹۸ در قبرستان بیبیسکینه کرج بازداشت شد و میگوید در ۴ روزی که در بازداشت مانده است هم مورد خشونت کلامی قرار گرفته و هم به آزار جنسی تهدید شده است.
اطلاعات کرج، آزاده را به همراه تعدادی دیگر از زنان روز پنجشنبه در حاشیه مراسمی که قرار بود برای چهلم «پویا بختیاری»، از جانباختگان اعتراضات آبان ۱۳۹۸ در بیبیسکینه برگزار شود، بازداشت میکند و پس از چند ساعت تحویل پلیس امنیت اخلاقی این شهر میدهد. به گفته آزاده، حین بازداشت یکی از ماموران امنیتی مرد پاهای خود را به یکی از زنان بازداشتی مالیده و خود را به او چسبانده است و او را آزار داده است.
آزاده میگوید در مراحل بازجویی هم خود او از سوی مردی که بازجوی او بوده است آزار جنسی کلامی دیده است: «بازجوی پلیس امنیت اخلاقی همانطور که با گوشی موبایل من ور میرفت مدام به من میگفت ج... خانم شما شوهر نداری، اگر شوهر داشتی که در خیابان ول نبودی.»
آزاده میگوید مساله هم فقط آزار جنسی نبود و او و چند زن دیگر بازداشتی را که هیچکدام تجربه بازداشت نداشتهاند را بازجو به شکل تحقیرآمیزی ترسانده است: «بازجو کُلتی در دستش گرفته بود و به ما گفت به نظر شما این خالیه یا پُره؟ و بعد کُلت را به طرف ما گرفت و ماشه را چند بار چکاند و گفت اینکه خالیه. ما بهشدت وحشت کرده بودیم. الان هم که تعریف میکنم ترسش هنوز با من هست.»
زنان بازداشتشده آزار جنسی را دردناکترین سطح ممکن تجربه میکند. آزارهایی که یکی از موارد بسیار تکاندهنده آن در آخرین گزارش عفو بینالملل که ۲۵ دی درباره اعتراضات دی ۱۳۹۸ منتشر شده است بازتاب یافته است. به گزارش عفو بینالملل: «یکی از زنانی که در جریان این اعتراضات به دست ماموران امنیتی لباس شخصی بازداشت شده بود به یک کلانتری منتقل شده است. این زن را در چندین ساعتی که در این کلانتری در بازداشت بوده است به اتاقی برده و آنجا یک مامور امنیتی او را وادار به رابطه جنسی دهانی کرده و در ادامه تلاش کرده باز به او تجاوز کند.»
در سالهای اخیر همچنان که در روایتهای رویا و آزاده آمد گزارشهای متعددی از آزار جنسی کلامی، تهدید و دستمالی زنان بازداشتی در مراحل مختلف دادرسی منتشر شده است اما مورد هولناکی که در گزارش اخیر عفو بینالملل به آن اشاره شده است یادآور روایتها و گزارشهایی است که پیشتر از شکنجه و تجاوز جنسی در بازداشتگاهها و زندانهای جمهوری اسلامی در دهه شصت منتشر شده است.
یکی از مهمترین شواهد رواج گسترده تجاوز به زنان در دهه شصت یکی از نامههای «حسینعلی منتظری»، قائممقام وقت رهبر جمهوری اسلامی است که در آن به تجاوز به زندانیان دختر اعتراض میکند. آقای منتظری در این نامه که آبان ۱۳۶۵ خطاب به «روحالله خمینی» مینویسد: «آیا میدانید در بعضی زندانهای جمهوری اسلامی دختران جوان را بهزور تصرف کردند؟ آیا میدانید هنگام بازجوئی دختران استعمال الفاظ رکیک ناموسی رایج است؟»
به نوشته «ژاله احمدی»، پزشک و پژوهشگر در «دایرهالمعارف زنان و فرهنگ اسلامی» تا پیش از کشتار بزرگ زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷، تعدادی از زنان زندانی انواعی از آزار و شکنجه جنسی ازجمله در مواردی تجاوز را تجربه کردهاند. تجربهای که در مواردی منجر به ازدواج زندانی زن با زندانبان و یا خودکشی زندانی زن شده است. «آذر آلکنعان (نینا اقدم) فعال زن کُردی که سال ۱۳۶۱ در سن ۱۸ سالگی به همراه کودک ۹ ماههاش دستگیر و در زندان سپاه پاسداران سنندج مورد تجاوز قرار گرفت، از شاهدان زنده این شکل از خشونت است.»
در گزارشی هم که سازمان عدالت برای ایران ۱۹دی۱۳۹۰ درباره شکنجه و خشونت جنسی علیه زندانیان سیاسی زن در دهه ۶۰ منتشر کرد به موارد متعدد تجاوز، شکنجه جنسی و خشونتهای مبتنی بر جنسیت در زندانهای ایران در دهه شصت شمسی اشاره شده است. مواردی همچون تجاوز جنسی سیستماتیک به دختران باکره قبل از اعدام، تجاوز شرعی با عنوان ازدواج اجباری بهعنوان شرط آزادی یا رهایی از خطر اعدام، تهدید به تجاوز، کاربرد الفاظ رکیک و توهینهای جنسی و لمس بدن زندانیان زن برای شکستن کرامت آنان. بخش دوم همین پژوهش که به زندانهای ایران در دهههای هفتاد و هشتاد شمسی میپرداخت، شواهد زیادی از ادامه شکنجه و آزار جنسی زندانیان سیاسی زن در این دو دهه ارائه میدهد.
«مهدی کروبی»، کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ هم پس از سرکوب اعتراضات به نتیجه اعلامی آن انتخابات، در نامهای که ۷مرداد۱۳۸۸ به «هاشمی رفسنجانی»، رییس وقت مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشت به همین مساله آزار و شکنجه جنسی بازداشتیهای زن اشاره کرد و نوشت: «برخی افراد با دختران بازداشتی به شدتی تجاوز نمودهاند که منجر به ایجاد جراحات و پارگی در سیستم تناسلی آنان گردیده است.»
«رضا معینی»، مسوول بخش ایران سازمان گزارشگران بدون مرز هم پیشتر به نمونه دیگری از احتمال تجاوز جنسی در پرونده «زهرا کاظمی»، عکس و روزنامهنگار ایرانی/کانادایی اشاره کرده بود: «شیرین عبادی، بهعنوان یکی از وکلای این پرونده، بهصراحت این پرسش را مطرح کرد که اگر به سر خانم کاظمی ضربه خورده است، چرا قسمت خاصی از لباسهایش خونی است؟»
آزاده میگوید او میداند که بازگویی آنچه او بهعنوان یک زن غیرسیاسی غیرفعال تجربه کرده است ممکن است موجب وحشت بسیاری از زنان شود: «ترس بزرگتر من از وضعیت صدها زن گمنامی است که در اعتراضات آبان و دی و یا هر زمان دیگری به بهانههای مختلف بازداشت میشوند و چون شناختهشده هم نیستند آزار آنها آسانتر است. باید در مورد این تجربههای صحبت کنیم تا همه بتوانند راحتتر صحبت کنند و انجام این شکنجهها و آزارها علیه زنان کمتر شود.»
* برای حفظ امنیت مصاحبهشوندگان در این گزارش از نامهای مستعار استفاده شده است.
مطالب مرتبط:
محبوبه فرحزادی: بازجو گفت تو برای ما مثل زهرا کاظمی شر میشوی
جزییات پرونده مرگ زهرا کاظمی از زبان صحفی، رییس کمیته تحقیق
روایت محبوبه فرحزادی از سخنان بازپرس درباره سرنوشت زهرا کاظمی
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر