«محمد عباسی»، نخستین وزیر ورزش تاریخ ایران است که میتواند به تنهایی تکههایی از جعبه سیاه ورزش ایران باشد. او مقابل دوربین صداوسیما نشست تا حدود یک ساعت از دوران حاکمیت خود بر ورزش ایران در دوران ریاست جمهوری «محمود احمدینژاد» صحبت کند.
اما میان تمام سوال و جوابها، یک جا زبانش لرزید و دهانش مکثی به ثانیه کرد. وقتی مجری از او در مورد ادعای «علی کفاشیان»، رییس سابق فدراسیون فوتبال مبنی بر دخالت محمد عباسی برای بقای «کارلوس کیروش»، سرمربی وقت تیم ملی ایران پرسید، او مکث کرد و به سرعت دنبال بهترین کلمات گشت: «بله، در آن زمان من گفتم. ولی دستوری نبود. آن زمان نظر من این بود که ما باید نتایج و میوه ارزشمند پیروزیهایمان را داشته باشیم. زیاد هم وارد مسایل قهر و اینها در جام جهانی نشدم و سعی میکردم در جلسات کیروش و کفاشیان مسایل را حفظ کنم.»
اما محمد عباسی چه قدر از واقعیتی که پشت پرده نشسته است را نشان داد؟ نهم دی سال ۱۳۸۹، نمایندگان مجلس شورای اسلامی رای به تصویب طرح تاسیس وزارت ورزش و جوانان دادند. به این ترتیب، آنها کلیات طرحی را به تصویب رساندند که سازمان ملی جوانان را در سازمان تربیت بدنی ادغام و یک وزارتخانه جدید را در دل دولت احمدینژاد شکل میداد.
رییسجمهوری وقت با تاسیس این وزارتخانه مخالف بود. برای همین شش ماه طول کشید تا وزیر مورد نظرش را برای گرفتن تایید به مجلس بفرستد. قاعدتا اعضای هیات دولت هم انتظار داشتند که محمود احمدینژاد در اولین قدم، «علی سعیدلو» را به عنوان نخستین وزیر ورزش و جوانان به مجلس معرفی کند.
علی سعیدلو یکی از نزدیکترین یاران احمدینژاد و طی شش سال نخست، جزو حلقه اول مردان دولتش بود. او پیشتر معاونت اجرایی رییسجمهوری در دولت نهم و سرپرستی نهاد ریاست جمهوری را برعهده داشت. البته تنها معاون بینالملل رییسجمهوری ایران در دولت دهم هم بود. در دوره دوم ریاست جمهوری احمدینژاد، به ریاست سازمان تربیت بدنی رسید و شاید تنها مدیر ورزشی دولت احمدینژاد بود که قدمی رو به جلو هم برداشت.
اما احمدینژاد در نخستین جلسه هیات دولت، پس از تصویب طرح تاسیس وزارت ورزش و جوانان، وزرایش را غافلگیر کرد. او پس از مقدمات اولیه در جلسه گفته بود: «خب، آقای سعیدلو هم که رفتنی شد و احتمالا دیگر در جمع ما نخواهد بود.»
این جملات را با همان کج خنده معروفش به زبان آورد.
علی سعیدلو نه فقط از سازمان و بعدها وزارت ورزش آهسته آهسته جدا شد که حتی از حلقه اولیه دولت احمدینژاد هم دور ماند. جای او را در وزارتخانه تفننی محمود احمدینژاد اما مردی گرفت که در کارنامهاش ۱۵ مقام مدیریتی در عرصههای سیاسی، اقتصادی و حتی مطبوعاتی و علمی داشت، اما ردی از تسلط بر ورزش دیده نمیشد.
آنچه واقعیت مدیریت نخستین وزیر ورزش و جوانان است، از آمیخته شدن دو ادعای علی کفاشیان و محمد عباسی به دست میآید.
محمد عباسی مرداد سال ۱۳۹۰ از مجلس ایران رأی اعتماد گرفت، به اتاق وزارت ورزش و جوانان وارد شد و در اولین اقدام، درخواست مرور و مطالعه قرارداد «خولیو ولاسکو»، سرمربی نامدار و آرژانتینی تیم ملی والیبال و کارلوس کیروش را به فدراسیونهای والیبال و فوتبال داد. بعد از یک مرور ساده، محمد عباسی خطاب به علی کفاشیان در جلسه امور مشترک فدراسیونها گفته بود: «این قراردادِ مربی است یا ترکمانچای؟»
از همان روز، اصطلاح قرارداد ترکمانچای به ادبیات منتقدانش اضافه شد.
براساس نخستین قرارداد فدراسیون علی کفاشیان با کیروش، او سالیانه حق برخورداری از ۹۰ روز مرخصی و سفر به خارج از ایران را داشت. در قرارداد سرمربی تیم ملی ایران همچنین قید شده بود که برآورده نشدن امکانات سختافزاری تیم ملی تا سه ماه پس از درخواست کتبی او از فدراسیون فوتبال، به معنی فسخ قرارداد خواهد بود.
در قراردادی که علی سعیدلو به عنوان آخرین مدیر سازمان تربیت بدنی و علی کفاشیان آن را امضا کردند، دستمزد سالیانه کیروش دو میلیون یورو تخمین زده شده بود که در صورت صعود ایران به جام جهانی فوتبال، باید ۱۵ درصد از پاداش مالی فیفا (هشت میلیون دلار) هم به او تعلق میگرفت.
قرارداد کیروش فدراسیون فوتبال ایران را ملزم میکرد که طی سه ماه برای او منزلی مسکونی براساس سلیقه شخصی وی و اعضای خانوادهاش در تهران تهیه کند. اما نکته قابل تأمل این جا بود که کیروش بیش از یک سال در «هتل المپیک» اسکان داشت. دلیلش را میتوان در تلاش یک عضو بلندپایه فدراسیون فوتبال برای دریافت حق دلالی از قرارداد کیروش دانست.
مدیر یک آژانس مسافرتی به خبرنگار روزنامه «خبرورزشی» گفته بود یکی از مدیران فدراسیون فوتبال که وظیفه تأمین مسکن کادر فنی تیم ملی را داشته است، به او پیشنهاد بالا بردن قیمت یک منزل ویلایی در شهرک غرب را داده بود تا مبلغ اضافه میان آن دو نصف شود. کیروش خواهان اتمام هر نوع همکاری این مدیر با تیم ملی ایران شد.
موارد اینچنینی، قرارداد کیروش را از دیدگاه اولین وزیر ورزش دولت محمود احمدینژاد به قرارداد ترکمانچای متشابه میکرد.
عباسی خرداد ۱۳۹۱ به «تابناک» گفت: «در این چندماهه اخیر متوجه شدهام که هماکنون عمه و یا کفش بازیکن و مربی تیم ملی برای برخی رسانهها بیش از مسایل جوانان اهمیت دارد. اما هیچکس نمیگوید چرا قرارداد کادرفنی تیم ملی تا این حد تحقیرآمیز بسته شده است.»
اولین مخالف کارلوس کیروش در بدنه دولتی ورزش ایران، شخص محمد عباسی بود. او نخستین وزیر ورزشی بود که رسم قهر با روسای فدراسیونها را در این وزارتخانه باب کرد. زمانی که مشکلات عباسی با فدراسیون کفاشیان به اوج خود رسید، از ملاقات با علی کفاشیان شانه خالی کرد، جلوی پرداخت بخشی از بودجه فدراسیون فوتبال در آستانه آمادهسازی برای جام جهانی برزیل را گرفت و در نتیجه، تمامی جلساتش برای ابراز نظر در مورد تیم ملی یا فوتبال ایران را با معاونان کفاشیان برگزار کرد؛ مثلا با «مهدی تاج» یا سردار «عزیزالله محمدی».
در عین حال، وقتی تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی رسید، محمد عباسی در پایان نخستین جلسه هیات دولت در گفتوگو با رسانهها گفت: «این نتیجه پیگیریهای آقای محمود احمدینژاد برای عقد قرارداد با کارلوس کیروش بود.»
او در همین سخنرانی مدعی شد: «آقای رییسجمهوری مصرانه خواهان تمدید قرارداد با کیروش است.»
این تنها مرتبهای بود که عباسی تمام واقعیت را گفت. هم کارلوس کیروش برای تیم ملی فوتبال و هم خولیو ولاسکو برای تیم ملی والیبال ایران با دستور و درخواست رییس جمهوری وقت آمده بودند. اما احتمالا وزیر ورزش وقت ایران مکالمات پیش از صعود ایران را به یاد دارد.
یک تصویر، گویای واقعیت روابط محمد عباسی با فدراسیون فوتبال ایران و کارلوس کیروش است. روز ۲۱ آبان ۱۳۹۱، تیم ملی فوتبال ایران مقابل ازبکستان در تهران شکست خورد. محمد عباسی دستور به برکناری کارلوس کیروش از سرمربیگری تیم ملی ایران داد. مقاومت یک ماهه علی کفاشیان برای اجرای این تصمیم، سرانجامی داشت مانند آغاز قهر میان فدراسیون و وزارت ورزش.
چهاردهم خرداد سال ۱۳۹۲، ایران میهمان تیم ملی قطر در دوحه بود. سه بازی پیش رو باید با پیروزی ایران به پایان میرسید. دوربین چهار بار جایگاه ویژه را نشان داد. علی کفاشیان دورتر از محمد عباسی و سفیر ایران در دوحه، گوشهای از جایگاه ویژه ایستاده بود. ایران یک بر صفر با گل «رضا قوچاننژاد» پیروز شد ولی علی کفاشیان بدون حتی لبخند یا واکنش کوچک هیجانی، با اخمی که روی ابروان داشت، به سمت رختکن تیم ملی رفت.
نزدیکان کفاشیان گفتند که وزارت ورزش به کفاشیان اولتیماتوم داده بود: «در صورت عدم پیروزی، خودت و کیروش با هم میروید.»
همین تهدید تا پایان بازی سوم بین ایران و کره جنوبی وجود داشت. علی کفاشیان بعدها به روزنامه «ایرانورزشی» گفت: «بازی با کره جنوبی را در اتاقم به تنهایی دیدم. در اتاق را قفل کردم و گفتم نه کسی وارد شود و نه تلفنی را وصل کنید.»
این نخستین بار بود که رییس وقت فدراسیون فوتبال ایران یک بازی ملی را خودخواسته در قرنطینه و تنها دید.
بعد از بازی حتی یک پیام مستقیم تبریک بین وزیر ورزش و علی کفاشیان رد و بدل نشد. کفاشیان در عین حال علاقهای به تمدید قرارداد سرمربی تیم ملی برای طولانی مدت نداشت. نه رفتار و نه دیدگاههای کیروش را برای بعد از حضور در جام جهانی نمیپسندید و طرح «استخدام مربی بزرگ برای حضور در برزیل» را با هیات رییسه مطرح کرد.
اینجا علی عباسی باز هم از زاویهای دیگر وارد شد؛ این بار با دستور مستقیم از سوی رییسجمهوری.
محمود احمدینژاد باید از ریاست جمهوری ایران میرفت. اما با این وجود میخواست یادگارش در ورزش ایران را تمام کند. آنچه عباسی به عنوان حمایت از کیروش گفت، فقط انتقال دستور احمدینژاد بود برای بقای کارلوس کیروش.
بقای کیروش به دستور دولت احمدینژاد، یکی از اصلیترین دلایل اختلاف عمیق میان وزارت ورزش دولت «حسن روحانی» با فدراسیون فوتبال ایران بود. «محمود گودرزی»، نخستین وزیر ورزش پس از محمد عباسی، قهر با فدراسیونی که در آستانه جام جهانی اصرار به بقای کارلوس کیروش داشت را به حدی گسترش داد که ماموران حراست وزارت ورزش اجازه ورود کفاشیان به ساختمان وزارتخانه را نداشتند.
محمود گودرزی اردیبهشت سال ۱۳۹۱ به صراحت در دفتر روزنامه دولتی «ایران» گفت: «کیروش شخصیتی بیادب، خودخواه و گستاخ است. من اگر قدرت داشتم، بعد از بازگشت تیم ملی از اردوی آفریقا، کیروش را برکنار و همین آقای حسین فرکی را جانشین او میکردم.»
گودرزی در همین گفتوگو، فدراسیون فوتبال ایران را «خودمختار» خواند که رییس آن باید پس از جام جهانی، پاسخگوی رفتارش باشد.
گودرزی هم البته زندگی مشابهی با عباسی داشت. او هم مقهور دستورات مکرر خانواده حسن روحانی («مجید روحانی»، فرزند و «حسین فریدون»، برادر رییسجمهوری) شد. آنها دستور دادند که کیروش باید بماند و او ماند.
بقای کیروش بارها و بارها محصول بقای دستوراتی بود که از خیابان «پاستور» و نهاد ریاست جمهوری میآمد، نه تصمیماتی که در خیابان سئول شمالی ( وزارت ورزش) یا سئول جنوبی (فدراسیون فوتبال) گرفته میشد. کیروش هم این بازی سیاسی را میدانست. وقتی متوجه از دست دادن مقبولیت خود در دفتر ریاست جمهوری شد، دست به سوی دامن دفتر رهبر جمهوری اسلامی دراز کرد اما سودی نداشت.
مطالب مرتبط:
کیروش؛ از تغییر نسل تا تغییر مدیریت
خداحافظی با کیروش؛ کلید، دیگر دست «کلیددار» نیست
بقای کیروش در ایران؛ دو میلیون و ۲۸۰ هزار یورو با متمم موفقیت در امارات
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر