عصر ۲۲ تیرماه امسال «محمد بطحایی» با حکم «محمدمهدی طهرانچی»، رییس «دانشگاه آزاد اسلامی»، به معاونت این دانشگاه منصوب شد. این انتصاب میتواند به نوعی پیوستن وزیر «حسن روحانی» به اردوگاه رقیب دولت تعبیر شود. پس از مرگ هاشمی رفسنجانی و انتصاب علیاکبر ولایتی به ریاست هیات موسس و هیاتامنای دانشگاه آزاد از سوی آیتالله خامنهای، دانشگاه آزاد اسلامی که از بدو تاسیس به پایگاه هاشمی و یارانش معروف بود تغییر جهت داد و حالا یکی از جاهایی است که توسط افراد نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی اداره میشود
خبر استعفای بطحایی، وزیر آموزشوپرورش دولت دوازدهم برای ثبت نام نمایندگی مجلس شورای اسلامی در حالی منتشر شد که او روز ۱۵ خرداد امسال در حساب توییتر خود گزارشی درباره «اصلاح حقوق معلمان» ارایه کرد. توییت او هیچ نشانهای از یک وزیر ناامید، خسته از کار یا کسی که قصد ترک اتاق وزارت در سر دارد را نداشت.
بطحایی چهاردهمین وزیر آموزشوپرورش پس از انقلاب بود. او پیش از این معاونت دبیرکل شورای عالی آموزشوپرورش را برعهده داشت؛ یعنی در مهمترین نهاد قانونگذاری این وزارتخانه حضور داشته است و سابقه معاونت برنامهریزی و نظارت در دفتر ستادی آموزش و پرورش و مسوول آموزش در سرپرستی مدارس خارج از کشور را نیز در کارنامهاش دارد.
گفته میشود اختلاف با «محمدباقر نوبخت»، رییس سازمان برنامه و بودجه کشور بر سر بودجه وزارتخانه، دلیل اصلی استعفای او بوده است. اما در نامه استعفای بطحایی، دلیل کنارهگیری او از وزارت، ثبت نام برای انتخابات مجلس عنوان شده است.
به طور معمول و برحسب عادت سیاسی، نمایندگان مجلس برای تصدی پست وزارت، از سمتهای خود استعفا میدهند. اما پیش از این هم «محمدعلی رجایی» به عنوان وزیر آموزش و پرورش، از این وزارتخانه استعفا کرد تا به نمایندگی مجلس برسد.
با پذیرش استعفای بطحایی، حسن روحانی با صدور حکمی، «سیدجواد حسینی» را به عنوان سرپرست وزارت آموزش و پرورش منصوب کرد. حسینی پیش از این مدیرکل آموزش و پرورش استان خراسان رضوی بوده و معاونت سیاسی، امنیتی و اجتماعی و همین طور قائم مقام استانداری خراسان رضوی را هم در دست داشته است.
استعفای بطحایی از وزارت آموزش و پرورش بهانهای شد برای گفتوگو با دو فعال «کانون صنفی معلمان ایران» و بررسی سابقه ۱۴ وزیر این وزارتخانه در ۱۲ دولت پس از انقلاب جمهوری اسلامی.
«رسول بداقی» از اعضای کانون صنفی معلمان ایران در مورد کارنامه ۱۴ وزیر آموزش و پرورش در۴۰ سال گذشته میگوید: «به نظر من، تمامی وزیران آموزش و پرورش همه تلاش خود را برای اثبات فرمانبرداری خود به حکام جمهوری اسلامی به کار بردهاند. آنها از تعلیم و تربیت چیزی نمیدانستند. هیچ کدام از وزرای آموزشوپرورش در جمهوری اسلامی، نه متخصص بوده و نه حتی مطالعهای داشتهاند. شاید همه مطالعاتشان درباره چگونگی پروراندن مقلد و طوطی بوده است؛ برای نمونه، میتوانید به سخنان "علیاصغر فانی" توجه کنید که گفته بود بزرگترین هدف تعلیم وتربیت ما، احیای نماز است!»
بداقی معتقد است که وقت شناسی، اخلاق انسانی، رابطه انسان با انسان، نظم، بهداشت، جغرافیا، تاریخ، فلسفه، ریاضیات، هنر، ورزش، جامعه شناسی، منطق، همکاری اجتماعی و گروهی، محیط زیست و همه نیازهای انسان باید به کودکان آموزش داده شود.
یکی دیگر از فعالان صنفی معلمان که نمیخواهد نامش فاش شود، به «ایران وایر» میگوید: «هیچ یک از وزرا، بهجز دکتر "شکوهی"، نمره قبولی نمیگیرند. او تنها کسی که در حوزه آموزش و پرورش متخصص بود و وزیر شد. متاسفانه همانطور که دولت "بازرگان" خوش درخشید، ولی دولت مستعجل بود.»
«غلامحسین شكوهی» اولین وزیر آموزشوپرورش در فاصله سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۸ بود. شکوهی که مدرک دکترا در رشته «تعلیم و تربیت» از دانشگاه سوییس داشت، ۶۰ سال در تعلیم و تربیت و امور پژوهشی فعالیت كرد. از همین رو، به «چهره ماندگار تعلیم و تربیت ایران» ملقب شد. اما عمر ۱۰ماهه وزارت او كوتاهتر از آن بود كه بتواند برنامه خاصی را برای آموزش و پرورش پس از انقلاب اجرا کند.
به اعتقاد این فعال صنفی معلمان، وزرای بعد از غلامحسین شکوهی، هیچ یک دغدغه آموزش نداشتهاند: «مخرج مشترک گفتمان اغلب آنها، تبدیل کردن آموزشوپرورش به ارگان ایدئولوژیک نظام بوده است. اساسا سعی در سرهنگی کردن محیط فرهنگی داشتهاند. تجلی این امر را میتوان در آیین صبحگاهی رسمی مدارس یافت؛ جایی که باید محتوای فرهنگی داشته باشد، محتوای سرهنگی دارد.»
دومین وزیر پس از انقلاب، «محمدعلی رجایی» بود که حدفاصل سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹ روی صندلی وزارت آموزش و پرورش نشست. او در «دانشسرای عالی تربیت معلم» تحصیل کرده و به استخدام آموزشوپرورش درآمده بود. رجایی در دولت «مهدی بازرگان»، مدتی سرپرست موقت وزارت و سپس كفیل وزارت شد. رجایی با استعفا و پایان كار دولت موقت، در سال ۱۳۵۸ با حكم «شورای انقلاب»، به عنوان وزیر آموزشوپرورش انتخاب شد. تشکیل هستههای گزینش و ساختار حراست، تغییر نظام آموزشی و تغییر محتوای كتابهای درسی بخشی از اقدامات او بودند. رجایی پس از ۹ ماه فعالیت، از وزارت استعفا کرد و در انتخابات مجلس شورای اسلامی، به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد.
«محمدجواد باهنر» که یک روحانی درس خوانده در حوزه علمیه بود، سومین وزیر این وزارتخانه در کابینهای است که محمدعلی رجایی تشکیل داد. باهنر به تدریس در مدارس و تالیف كتب درسی مشغول بود. از او ۳۰ كتاب و جزوه تعلیمات دینی برای تدریس در دوره ابتدایی تا دانشگاه به جا مانده است.
باهنر در تشكیل «دفتر نشر فرهنگ اسلامی»، «كانون توحید» و «مدرسه رفاه» نقش موثری داشت. او معتقد بود که آموزشوپرورش باید محتوای فرهنگی و بار ایدئولوژی اسلامی بگیرد.
چهارمین مردی که وزیر آموزش و پرورش ایران شد، «علیاكبر پرورش» بود. او فوق لیسانس كارآموزی دبیری از دانشسرای عالی تربیت معلم تهران داشت. در دوره وی، جذب معلمان حقالتدریس به دلیل افزایش جمعیت و كمبود معلم رسمی آغاز شد ولی مشكلات ساختاری آموزش و پرورش، كسری بودجه و زمزمههای مشكلات معیشتی معلمان آرام آرام افزایش یافت. او اگر چه تلاش كرد مجموعه آموزشوپرورش را دور از هیاهوی جنگ نگه دارد اما در دوره او، ترغیب و حضور نوجوانان و کادر آموزشی در جنگ بسیار چشمگیر بود.
«سید كاظم اكرمی» پنجمین وزیرآموزشوپرورش ایران بعد از انقلاب بود که تقویت ساختار وزارت، بزرگ شدن مجموعه آموزشوپرورش، جذب معلمان و كلنگ زنی ساخت مدارس را از اهم برنامههایش قرار داد. تعطیلی سراسری مدارس به دلیل موشک باران شهرها یكی از بزرگترین بحرانهای آموزشوپرورش بود که در زمان وزارت او اتفاق افتاد.
بداقی در مورد دوران وزارت علیاکبر پرورش و کاظم اکرمی میگوید: «یک معلم طبق قانون دوران نظام پهلوی، در هفته ۲۲ ساعت موظف به تدریس در کلاس بود. اما آقای اکرمی این موظفی را با یک سخنرانی چاپلوسانه در نمازجمعه تهران، به ۲۴ ساعت افزایش داد.»
«محمدعلی نجفی» فوق لیسانس رشته ریاضی از «دانشگاه امآیتی» امریکا، ششمین وزیر آموزش وپرورش پس از انقلاب با طولانیترین دوره وزارت شد. او برخی تغییرات ساختاری و محتوایی را در بدنه این وزارتخانه اعمال کرد. نجفی تلاش داشت با تشكیل مدارس غیرانتفاعی، ساختار بزرگ و كم تحرك آموزش و پرورش را تغییر دهد و با واگذاری امور اجرایی به مدارس غیرانتفاعی، آموزش و پرورش دولتی را كوچک كند. او با تغییر الگوی آموزشی از نظام قدیم به نظام جدید، آموزش عمومی و آمادگی برای آموزش عالی را به دو بخش مجزا تبدیل كرد.
رسول بداقی درباره نجفی میگوید:«آقای نجفی فرد تحصیلکردهای بود اما تحصیلاتش مرتبط به پستش در وزارت آموزشوپرورش نبود. دکترای ریاضیات داشت که هیچ ربطی به تعلیم و تربیت ندارد. امروزه تعلیم و تربیت، علمی مستقل است. ایشان تنها وزیری بود که اندکی دغدغه معلمان را داشت و سالی دو ماه حقوق اضافه به معلمان پرداخت میکرد.»
اما از دیدگاه این فعال صنفی معلمان، محمدعلی نجفی سه اشتباه مهم داشت: «یکی سیستم واحدی و ترمی کردن مدارس بود. دومی آوردن پیش دانشگاهی به جای چهارم دبیرستان. سومی هم تعطیلات زمستانی.»
«حسین مظفر» که دكترای برنامهریزی و سیاستگذاری داشت، هفتمین وزیر وزارت آموزش و پرورش شد. مظفر برخی تغییرات در الگوی آموزشی نظام جدید را برای كاهش فشارها اعمال کرد. او ترجیح داد به سمت برنامهای كه در دورههای قبل برای اصلاح و تقویت ساختار آموزشوپرورش پیشبینی شده بود، حركت كند. با این رویه، میخواست وزارتش را در آرامش نگه دارد و از تنش دوری کند.
پس از او، «مرتضی حاجی» وزرت آموزشوپرورش را برعهده گرفت. اولین اقدامش، حذف معاونت پرورشی با هدف آغاز اصلاحات ساختاری در این وزارتخانه بود. اما اختلاف نظر سیاسی میان دولت و مخالفان اصلاحات که در دوره هفتم اكثریت مجلس شورای اسلامی را در دست داشتند، مسیرش را سنگلاخی کرد. مخالفتها با وزارت مرتضی حاجی، او را بارها به مرز استیضاح کشاند.
یک فعال صنفی معلمان ایران در گفتوگو با «ایرانوایر»، درباره وزرای دو دولت اصلاحات میگوید:«تنها اتفاقی که در دوره ریاست جمهوری آقای محمد خاتمی افتاد، انتخابی شدن مدیران مدرسه بود؛ روندی که بسیار زود متوقف شد و به ساز و کارهای متعارف خود بازگشت. در حال حاضر هم مدیران آموزش و پرورش از طریق اعمال نفوذ نمایندگان مجلس و فرمانداران تعیین میشوند. آنها هم به اجبار، مدیرانی همسو با تفکر و دیدگاه سیاسی خودشان را برای مدارس انتخاب میکنند.»
این فعال صنفی با تاکید برعدم تفاوت دولتها، در فرایندهای کلی، به روش تهیه و تدریس تاریخ اشاره میکند و میگوید: «در همه این ادوار، کتاب "تاریخ معاصر" با رویکرد "تاریخ انگارانه" و نه "تاریخ نگارانه" نوشته شده است. نقش شخصیتهایی چون دکتر"محمد مصدق"، دکتر "مهدی بازرگان"، آیتالله "محمودطالقانی" و آیتالله "حسینعلی منتظری" یا حذف یا با رویکردی منفی ذکر شده است. تنها یک دوره چند ماهه کتاب "تاریخ معاصر" که توسط "عمادالدین باقی" نوشته شده بود، با دستور منابع بالادستی قدرت و احضار وزیر برای توضیح به راس هرم قدرت، جمع آوری شد.»
هشتمین وزیر آموزش و پرورش، «محمود فرشیدی» بود. انتخاب او بهعنوان وزیر، اعتراض معلمان را در پی داشت که به اعتصاب و تحصن عمومی در سال ۱۳۸۵ کشیده شد. فرشیدی احیای مجدد معاونت پرورشی و توقف روند مشاركت بخشهای غیردولتی در اداره مدارس را در دستور کار قرار داد. او یك بار تا مرز استیضاح پیش رفت اما توانست با كمك و دفاع علنی و غیرعلنی "محمود احمدی نژاد"، رییس جمهوری وقت، رای اعتماد بگیرد. ولی احمدینژاد در فاصله كوتاهی پس از استیضاح، فرشیدی را بركنار کرد.
با بركناری او، وزارتخانه مدتی بدون وزیر ماند تا این که «علیرضا علیاحمدی جشفقانی» به عنوان وزیر انتخاب شد. او دكترای «مدیریت تولید» از «دانشگاه تربیت مدرس» داشت. علیاحمدی در دوره وزارت خود، وعده جداسازی كتابهای درسی دختران و پسران و همینطور ساخت «اندرونی» در مدارس دخترانه را داده بود. او مخالف استخدام معلمان حقالتدریس به بهانه بزرگ شدن ساختار وزارت بود. دوره كوتاه وزارت وی با جدل، درگیری سیاسی و غیرسیاسی با مجلس شورای اسلامی همراه بود. مقاومت علیاحمدی در اجرای «قانون حذف كنكور»، یكی از اقدامات اساسی او در مقابل مجلس بود كه وی را چندین بار تا مرز استیضاح پیش برد.
نهمین و دهمین وزرای این وزارتخانه هم نه تنها تحصیلات مرتبطی با وزارت متبوع خود نداشتند که حتی اعتراض صنفی معلمان را هم تشدید کردند. نمونهاش اینکه وزارتخانه برای فعالان صنفی و کسانی که در اعتراضات صنفی پايان سال ۱۳۸۵ شرکت کرده بودند، اقدامات تنبيهی در نظر گرفت. از جمله اين تنبيهات، «منتظر خدمت شدن» حدود ۴۰ نفر از معلمان و کاهش حقوق معترضان به پايينتر از ۱۰۰ هزار تومان بود. معلمان معترض همچنین بین سه تا شش ماه از ورود به مدارس منع شدند. پرونده نزدیک به ۲۰۰ تن از آنها درهياتهای رسيدگی به تخلفات اداری تشکيل شد. برابر گزارشها، حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ تن از معلمان در تهران و شهرستانها بازداشت شدند. برای آزادی آنها، قرارهای وثیقه بین ۳۰ تا ۱۰۰ ميليون تومانی در نظر گرفته شده بود.
آتش سوزی مدرسهای در روستای «شینآباد» پیرانشهر و سوختن ۲۸ دانشآموز، از جمله بحرانهای دوازدهمین وزیر، یعنی «حمیدرضا حاجی بابایی» بود. تعدادی از نمایندگان مجلس پس از وقوع حادثه آتش سوزی در شینآباد، خواهان استیضاح وزیر شدند. در دوره وزارت او، «سند تحول بنیادین آموزشوپرورش» اجرایی شد. رونمایی از «برنامه درسی ملی»، تلاش برای اجرای نظام ۳،۳،۶ و تعطیلی مدارس در روزهای پنجشنبههای، از اقدامات حاجی بابایی بود كه انتقادات بسیاری را به همراه داشت.
رییس دولت یازدهم وقتی با عدم رای اعتماد مجلس به محمدعلی نجفی مواجه شد، «علیاصغر فانی» را ابتدا به عنوان سرپرست وزارتخانه منصوب و در مهرماه ۱۳۹۲ وی را به عنوان وزیر به مجلس معرفی کرد. فانی اجرای طرحهایی چون «الگوی نظری زیر نظام تربیتمعلم»، «تامین نیروی انسانی سند تحول بنیادین آموزشوپرورش» و «مطالعات بنیادی و تحلیلی کلان برای تدوین سیاستهای کلی در بخش نظام آموزشوپرورش کشور» را در دستور کار خود قرار داد. آغاز بودجهریزی عملیاتی، توجه به مدیریت آموزشگاهی، ساماندهی توزیع نیروی انسانی و راهاندازی «دانشگاه فرهنگیان» از مهمترین اقدامات او در دوره وزارتش بود.
در عین حال، عدم رسیدگی به وضعیت معیشت معلمان و از همه مهمتر، تخلفات «صندوق ذخیره فرهنگیان» و اختلاس در «بانک سرمایه» و البته تنبیه بدنی دانشآموزان، وزارت آموزش و پرورش را با حاشیههای مختلفی روبهرو کرد. در نهایت استیضاح وزیر آموزشوپرورش با ۴۵ امضا، به هیات رییسه مجلس رسید.
ولی فانی در جلسه هیات دولت، نامهای به حسن روحانی تسلیم کرد که در آن نوشته بود:«با وجود آمادگی کامل برای حضور در جلسه استیضاح و ارایه گزارش عملکرد سه ساله وزارت آموزشوپرورش در دولت تدبیر و امید و پاسخ به سوالات نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، بدین وسیله آمادگی خود را برای عمل به هرگونه تصمیم حضرتعالی درخصوص ادامه کار خویش نیز اعلام مینمایم.»
چند ساعت پس از انتشار این نامه، محمد بطحایی، معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارتخانه و نایب رییس هیات امنای صندوق ذخیره فرهنگیان توسط حسن روحانی به عنوان سرپرست وزارتخانه منصوب شد.
«فخرالدین احمدی دانش آشتیانی» اما سیزدهمین وزیری شد که به اتاق وزارت رسید. او در فاصله سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۶، وزیر آموزش و پرورش ایران بود و طی ۱۰ ماه پذیرش پست وزارت، تلاش کرد اسناد بالادستی حوزه آموزش کشور را اجرایی کند. مهمترین تلاشهای او در سه حوزه ساماندهی صندوق ذخیره فرهنگیان، پرداخت معوقات معلمان و اجرا و تدوین برخی از مواد «سند تحول بنیادین» خلاصه شد. اما فعالیتهایش کف مطالبات و انتظارات معلمان را هم برآورده نکرد. پس از او، بطحایی توانست با اكثریت آرا، از دهمین مجلس شورای اسلامی رای اعتماد بگیرد و چهاردهمین وزیر آموزش و پرورش پس از انقلاب اسلامی شود.
در سالهای اخیر، وزرای مختلفی ایده تاسیس دانشگاه فرهنگیان، تشکیل صندوق ذخیره فرهنگیان و سهامداری بانک سرمایه توسط این صندوق را دنبال کردهاند.
رسول بداقی در خصوص میزان اثربخشی راهاندازی این مراکز میگوید: «دانشگاه فرهنگیان گام مثبتی بود. اما همه چیز به رضایت شغلی معلمان برمیگردد. یک معلم، یا سادهتر بگویم، هر انسانی دارای نیروی کنجکاوی، جستوجوگری وعلم آموزی است. اما باید با آرامش خاطر از تامین نیازهای اولیه خودشان، به دنبال یادگیری بروند. معلمی که از دانشگاه فرهنگیان دکترا یا کارشناسی ارشد گرفته است، برای تامین نیاز خانواده باید شغل دوم داشته باشد. او چه گونه میتواند علم بیاموزد و آنرا در اختیار دانش آموز بگذارد؟ فقط یکی از پارامترهای آموزش خوب، سطح تحصیلات معلم متخصص است. باید قبول کنیم که تفریحات علمی و پژوهش علمی به امکانات نیاز دارد.»
اما یکی دیگر از فعالان صنفی معلمان معتقد است که هدف تاسیس این دانشگاه، کمک به آموزش در کشور نبود بلکه مسوولان آموزش و پرورش در پی تربیت معلمانی بودهاند که «منقاد» و «مقلد» ایدئولوژی رسمی و حکومتی باشد: «البته حاکمیت در هدف خود ناکام بوده است. چرا که اغلب معلمانی هم که با ایدئولوژی حاکمیت همراهی میکنند، به واسطه منفعت، ترس یا ترکیبی از این دو، عامل تسلیم جریان و سیستم شدهاند. در بین صدها هزار معلمی که در ایران داریم، به لحاظ اعتقادی دیگر حتی به اندازه انگشتان یک دست هم معلم باورمند به ارزشهای حکومتی نمیتوانید پیدا کنید. خود حاکمیت هم کاملا بر این امر واقف است.»
مطالب مرتبط:
علیاصغر فانی، از نازی آباد تا وزارت مستعجل
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر