تب رسانهها در مورد ماجرای سیل اخیر فروکش کرده است و دیگر کمتر از آنچه بر سر ساکنان «آققلا»، «پلدختر» و دیگر نقاط کشور با فرارسیدن نوروز امسال آمد، نوشته میشود. اما ویرانیها هنوز ادامه دارند؛ نه تنها ویرانی دیوارهای گلی خانهها و زیر آب رفتن وسایل زندگی مردم بلکه ویرانی آدمهایی که یک شبه خانه و زندگی و عزیزانشان را با هم از دست دادند و این همه مصیبت را تاب نیاوردند؛ مثل «فرزانه».
فرزانه زن جوانی از اهالی پلدختر بود. پس از به دنیا آمدن فرزند دومش در خانه پدری، تحت مراقبت خانواده بود اما خودسوزی کرد و درگذشت. یک منبع نزدیک به خانواده این زن جوان به «ایرانوایر» میگوید: «یکماه از زایمانش میگذشت که سیل آمد و زندگیاش را نابود کرد. دو تا دختر کوچک مانده است روی دست خانوادهاش. شوهرش حالا مدام سر خاک همسر جوانش است. بعد از زایمان اولش هم به افسردگی مبتلا شده بود اما درمان شد. پس از به دنیا آمدن بچه دوم باز ماجرا تکرار شد. برای همین هم خانه مادرش بود؛ هم برای گذراندن دوران نقاهت پس از زایمان و هم به خاطر سیل. مادرش همه جوره مراقب بود که یک وقت فرزانه دست به کاری نزند اما در یک لحظه غفلت، بنزین ریخت روی خودش، کبریت را کشید و تمام.»
این منبع آگاه میگوید: «این خیلی دردآور است. شما فکر کنید یک نفر چهقدر باید از زندگی بریده باشد که در مرگ انتخابی خود روشی اینچنین دردناک را انتخاب و خودش را تمام کند.»
او با اشاره به شرایط دشوار خانواده فرزانه میگوید: «خانواده او وضعیت خوبی ندارند. از نظر عرفی چون خانواده شهید هستند و از نظر مذهبی چون خودکشی را گناه کبیره میدانند، خیلی تحت فشارند. اصلا حاضر نیستند دربارهاش حرف بزنند. این چیزها اگر رسانهای نشود، هیچ کس متوجه عمق آسیب دیدگی زنان در شرایط بحرانی نخواهد شد.»
آسیب دیدگی زنان در شرایط بحرانی یکی از مشکلات اساسی است. «ندا» یکی از اهالی پلدختر است که سعی کرده در توییترش بیشتر از زنان منطقه و آسیبهای وارد شده به روح و روان آنها اطلاعرسانی کند. او از همان روز نخست وقوع حادثه سیل در این شهرستان با انتشار تصاویری از تخریب منزل شخصی خود در توییتر، نقش مهمی در جذب امداد و اطلاعرسانی ایفا کرده است. خانه پدری ندا زیر گل و لای مدفون شد و بخش زیادی از وسایلشان دیگر قابل استفاده نیستند. او در کنار انتشار تصاویر و حرف زدن از ویرانیها، از زنانی هم نوشته است که پا به پای مردان و گاه حتی بیش و پیش از آنها آستین همت بالا زده و با بیل و کلنگ به سر و سامان دادن دوباره زندگی خود پرداختهاند. اما در کنار آنها، وضعیت برخی از زنان قربانی معضلات پس از بحران در پلدختر بسیار نامطلوب است. ندا در مورد آنها هم اطلاعرسانی کرده است: «زن جوانی را میشناسم که در حین گرفتن طلاق، مهریهاش را بخشید تا بتواند حضانت دخترش را بگیرد. او پیش از سیل به کمک مردم توانسته بود اتاقی اجاره کند و چند تکه وسیله زندگی ارزان قیمت برای خودش تهیه کرده بود. حالا تکلیفش چیست که نه پشتوانه مالی مناسبی دارد و نه تخصص و توانی برای ساختن زندگی؟»
او از زنان آسیب دیده در این منطقه بیش از دیگران مینویسد؛ نه به دلیل این که به قدرت و تواناییهای زنان برای بازسازی باور ندارد بلکه به خاطر کثرت زنان درمانده که خود را از لای آوارهای مصیبت به زحمت بیرون میکشند وقلبهایشان امید دارد به دوباره زندگی را ساختن.
بنا بر آنچه ندا در اکانت توییترش نوشته است، به نظر میرسد تعداد زنان آسیب دیده در این منطقه که در معرض آسیب زدن به خودشان هستند، زیاد است. اما مطابق آنچه او نوشته است، وقتی برای کمک به هرکدام مراجعه میکند، زن دیگری نیز به وی معرفی میشود که غم بزرگتری دارد. او در توییتی نوشته است گاهی آن قدر چرخه معرفی طولانی میشود که دست میکشد از نوشتن و مستاصل میماند که چه باید کرد.
«سمانه سوادی»، حقوقدان و فعال برابری جنسیتی به «ایرانوایر» میگوید: «زنان در شرایط بحران در معرض آسیبپذیری بیشترس هستند. اما نه به واسطه زن بودنشان بلکه به خاطر این که آموزشهای لازم را برای مراقبت از خود ندیدهاند، به خاطر مشکلات بهداشتی که به دلیل فیزیولوژیک بدنشان و همچنین عدم دسترسی آسان به وسایل و امکانات ویژه زنان، آنها را بیشتر در معرض آسیب و بیماری قرار میدهد و همچنین به دلیل احتمال خشونتهای جسمی و جنسی که در این شرایط آنها را قربانی میکند.»
او توضیح میدهد که به خاطر نقش کلیشهای که جامعه به زن تحمیل میکند، همواره در مواقع بحران تصاویر منتشر شده از زنان آنها را در حال گریه و مویه نشان میدهد. غافل از این که در همین حادثه اخیر سیل در استانها نه تنها زنانی حضور داشتند که پیش از مردان سوار بر قایق برای امداد به مناطق سیل زده رفت بودند که بخش زیادی از پزشکان داوطلب هم زنان بودند.
به باور او، تاکید بیش از حد بر آسیب پذیری زنان در بحرانها و بلایای طبیعی باعث میشود زنان در نقش قربانیهای به جا مانده از حوادث ظاهر شوند و هیچ کس میزان تلاش و مدیریت بحران توسط آنها را نبیند؛ آن جا که از پس رنج از دست دادنها، دست روی زانو میگذارند و علاوه بر امور خانه، با اشراف خود بر مسایل خانواده، در آرام کردن شرایط و بهبود وضعیت روحی و روانی سایر اعضای خانواده ایفای نقش میکنند.
«آزاده دواچی»، پژوهشگر ساکن استرالیا اما معتقد است: «زنان در ایران در شرایط طبیعی هم در اغلب بحثهای جدی و مهم جامعه مشارکت داده نمیشوند. در شرایط بحران هم بیش از این که به سازنده بودن نقش زنان به عنوان مادران، همسران و دخترانی که به امور خانواده اشراف کامل دارند پرداخته و از پتانسیلهای آنها استفاده شود، آنها را در حاشیه نگه میدارند.»
او معتقد است که نمیتوان بحرانهای روحی ناشی از حوادث طبیعی روی زنانی مثل فرزانه را نادیده گرفت: «این دسته از زنان به دلیل مجموعه عواملی، از جمله در حاشیه بودن، نبود آموزش، داشتن نقش مکمل به ویژه در خانوادههای روستایی و محروم، مستعد آسیب دیدگی بیشتری قرار دارند. بنیادهایی که برساخته رویکرد جامعه مردسالار است و مولفههای ساختاری آن با تاکید بر کلیشهها باعث میشوند آسیب پذیری زنان تقویت شود.»
آزاده دواچی بر این باور است که تجربه زیستی نابرابر زنان و مردان در کشوری مثل ایران یکی از عواملی است که منجر میشود زنان در بروز بحرانها آسیب پذیرتر باشند: «امکانات مالی، شغلی و اجتماعی برای زنان و مردان یکسان نیست. عموما مسوولیت زنان در مراقبت از فرزندان بیشتر است. موقعیت شکننده اجتماعی و اقتصادی برخی از زنان هم در این زمینه اثرگذار است. در همین ماجرای سیل اخیر در استانهای ایران، برخی از ابتداییترین نیازهای زنان مثل نوار بهداشتی اصلا در فهرست اقلام ضروری مورد نیاز آورده نمیشد و همینها آسیب پذیری آنها را افزایش میدهد.»
او در خصوص فشارهای روانی وارد شده به زنان در رویدادهای مشابه میگوید: «آمارهای سازمان ملل نشان میدهند که در سراسر جهان آسیب پذیری زنان بیش از مردان است. دلیلش هم همان در حاشیه نگه داشتن آنها است و این که برای شرایط پرخطر و بحران آموزش ندیدهاند. فشارهای روانی وارد شده بر زنان در سیل اخیر، از جمله موردی که مثال زدید، خیلی زیاد بوده است؛ سابقه افسردگی، تازه زایمان کردن، ابتلای مجدد به بیماری افسردگی و در نهایت سیل. ممکن است به نظر برسد درصد زیادی از زنان همه این مشکلات را با هم ندارند اما باید به این نکته توجه داشته باشید که تحمل پذیری و آستانه صبر انسانها به قدر خود آنها با هم متفاوت است و قابل مقایسه نیست.»
ویدیویی در شبکههای اجتماعی منتشر شده است که زنی را نشان میدهد که به وقت عبور از رودخانه «کشکان»، گرفتار طوفان میشود. نامش «ماهپری» است. او در جدال با طوفان توانست جان خود و نوهاش را نجات بدهد. ماهپری در این جدال یکی از دندانهایش را از دست میدهد، کتف چپش دچار در رفتگی میشود و کف دستهایش آش و لاش و زخمی میشوند.
در مقابل او اما زنانی وجود دارند مانند فرزانه که به دلایل مختلف جان و توان کافی جسمی و روحی برای جنگیدن با مصائب را ندارند. آنها فرو میریزند و بخشی از این فروریختن ناشی از آن است که جامعه مردسالار کمر به حذف آنها بسته است. قدرتهایشان در جامعه نادیده گرفته میشود و نگاه سنتی و کلیشهای، آنها و نیازهای طبیعیشان را نادیده میگیرد.
قربانی شدن و آسیب پذیری زنان در بلایای طبیعی البته خاص کشور ایران نیست. تازهترین آمار سازمان ملل متحد نشان میدهد بخش بزرگی از افرادی که به دلیل تغییرات اقلیمی آواره شدهاند را زنان تشکیل میدهند؛ چیزی در حدود ۸۰ درصد.
سمانه سوادی به آمار «گروه بینالمللی توسعه پایدار» اشاره میکند و میگوید: «بر اساس آمار ارایه شده توسط این موسسه، زنان ۱۴ برابر بیشتر از مردان در برابر خطر مرگ قرار دارند. این آمار از نمونههای آماری در حوادثی مثل زلزله پاکستان، طوفان بنگلادش و سونامی اندونزی استخراج شدهاند.»
«موسسه خیریه آکسفام» در گزارشی نوشته است تعداد مردانی که در سریلانکا از سونامی سال ۲۰۰۴ جان سالم به در بردند، دو برابر زنان بود و در هند این میزان به سه برابر رسید. دلایل متفاوتی هم برای آن ذکر کرده است؛ از این که مردان بیشتر با فن شنا آشنا بودهاند تا این که زنان بیش از مردان برای نجات اطرافیان خود وقت میگذاشتند و اغلب پس از نجات فرد همراهشان، توانی برای مقاومت و نجات خودشان باقی مانده است؛ اتفاقی که ممکن بود برای افرادی مثل ماهپری هم تکرار شود.
مطالب مرتبط:
مرکز پژوهشها: قدرت تخریبی سیلها در ایران افزایش یافته است
سیل در ایران چه بر سر مردم آورده است؟
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر