در سال ۱۳۶۰ هر کارگر در ایران میتوانست با حقوق یک ماه خود، ۹۵ کیلو مرغ غیرکوپنی بخرد؛ واقعیتی که سالها است به تاریخ و خاطرهها پیوسته است.
اواسط سال ۱۳۵۸ بود که پای کوپن به سفره خانوادههای ایرانی باز شد و تا سال ۱۳۷۴ به صورت جدی در زندگی آنها حضور داشت..
اگر همین کارگر همان سال ۱۳۶۱ به اندازه کافی کوپن داشت، میتوانست ۳۰۰ کیلو مرغ با حقوق یک ماههاش بخرد.
سال ۱۳۶۰ جنگ ایران و عراق آغاز شده بود و همه به تدریج پذیرفته بودند که کوپن نقشی اساسی در تامین معیشت آنها ایفا میکند. گوشت، قند، شکر، روغن و حتی سیگار ایرانیها کوپنی شده بود و باید چندین ساعت در صف میایستادند تا کالایی را که میخواستند، به قیمت دولتی بخرند.
آبان سال ۱۳۶۰ «ستاد بسیج اقتصادی کشور» فعالیت خود را آغاز و ۷۰ درصد دفترچههای سهمیهبندی کالاها را در بین مردم توزیع کرده بود.
«محمود صانعی» در آن ایام سرپرست استانداری و دبیر ستاد بسیج اقتصادی استان تهران بود که اطلاعیهای صادر کرد و به صراحت گفت: «دیگر مردم نمیتوانند مایحتاج خود را به شکل سابق تأمین کنند.»
صانعی در اطلاعیه خود آورده بود: «هر متقاضی باید میزان برنج، روغن، قند، شکر و... مورد نیاز خود را به شکل کتبی به شورای محل تسلیم کرده و آن را در میدان ارگ سابق تحویل بگیرد.»
در آن ایام، سهمیه برنج هر متقاضی برای هر نوبت ۱۰کیلو با نرخ دولتی تعیین شده بود.
میوه و سبزی اما از آنجا که جزیی از مایحتاج ضروری مردم بهحساب نمیآمدند، با روال سابق به فروش میرسیدند و قیمتهای مصوب آنها تقریبا در تمام سال ۱۳۶۰ ثابت باقی ماند.
در پاییز همین سال، قیمت هر کیلو سیبزمینی در خردهفروشیها تنها چهار تومان بود. پیاز هم در کنار سیبزمینی با نرخی بین دو تا چهار تومان از ارزانترینها در بازار میوه و ترهبار به شمار میرفت.
قیمت هر کیلو هویج سه تا چهار تومان بود و هر کیلو بادمجان را میشد سه تا پنج تومان خرید. اما لیموترش گران بود؛ هر کیلو بین شش تا هشت تومان. ولی باز هم قیمتش متعادل بود.
مطبوعات آن دوران را که نگاه کنید، به راحتی میتوانید ببینید که قیمت هر کیلو انگور بین پنج تا هشت تومان بود و مردم هر کیلو هلو را به اسم تجاری «حاجکاظمی» و «آلبرتا»، کیلویی ۱۹ تومان میخریدند.
گوشت قرمز، مرغ و تخممرغ هم در سال ۱۳۶۰ یا کوپنی شده بودند یا در آستانه این راه قرار داشتند.
براساس اطلاعیه وزارت کشاورزی و عمران روستایی وقت، نرخ فروش آزاد مرغ در اواخر سال ۱۳۶۰ در مراکز توزیع بین کیلویی ۲۳ تا ۲۵ تومان اعلام شده بود.
تخممرغ نیز به گزارش روزنامه اطلاعات در همان دوره زمانی، هر کیلو ۱۴ تومان به فروش میرسید. قیمت گوشت قرمز آزاد هم براساس جراید باقیمانده از سال ۱۳۶۰، کیلویی ۲۹ تا ۳۱ تومان بود.
در این سال حداقل دستمزد یک کارگر ساده ماهانه بین دو تا دو هزار و ۲۰۰ تومان تعیین شده و اینگونه بود که هر کارگر میتوانست با حقوق یکماه خود، ۹۵ کیلوگرم مرغ غیرکوپنی بخرد.
سال ۱۳۶۰ را باید یکی از سالهای پرتنش میان موجر و مستاجر در ایران نامید. از آن سالها گزارشها و اخبار زیادی در مطبوعات آن دوران در دسترس است که نشان میدهند اسباب و اثاث مستاجرها به خیابانها ریخته شدهاند.
براساس گزارش روزنامههای سال ۱۳۶۰، هر گدا بهطور متوسط در هر ساعت ۷۵۰ تومان کاسبی میکرد. البته آنهایی که در برانگیختن ترحم موفقتر بودند، ساعتی دو تا سه هزار تومان نیز درآمد داشتند.
۲۳ فروردین ۱۳۶۱، «علی صفری»، مدیرعامل وقت «ایران ناسیونال» (ایرانخودرو) از افزایش ۲۰ درصدی قیمت رسمی خودرو خبر داد اما گفت نرخهای دقیق بعدا اعلام خواهند شد.
دو روز بعد ستاد بسیج اقتصادی در اطلاعیهای نرخ انواع پودر شوینده را اعلام کرد و به این ترتیب، قیمت پودر رختشویی هم در دامنه ۷۳ تا ۱۹۲ ریال تعیین شد.
در این سال دیگر سیستم کوپنی جا افتاده بود و دفترچههای سهمیه خانوار توسط شوراهای محلی منتشر و ۲۲ قلم کالا از طریق دفترچه به مردم ارایه میشدند.
آن وقت بود که صفهای طولانی کالای کوپنی جلوی فروشگاهها بسته میشد و ۱۰ قلم کالایی که با شیوه کوپنی توزیع میشدند، بهدست مردم میرسیدند؛ مثل روغن نباتی، قند و شکر، برنج، پودر شوینده، صابون، پنیر، کره، مرغ، تخممرغ و گوشت قرمز.
در این سال، برای کنترل بازار، اقداماتی تعزیری در دستور کار دولت قرار گرفت تا مانعی بر سر راه سودجویی عدهای از موقعیت پیش آمده ایجاد شود. آنها که در هوای جنگ نفس کشیدهاند، نقش تعاونیهای مصرف محله در توزیع اقلام مصرفی و حتی کالاهای بادوام سرمایهای را به خاطر دارند.
از سال ۱۳۶۰ به این سو، جنگ و تحریم و آغاز اقدامات دولت برای قیمتگذاری چنان عرصه را بر صنعت مونتاژ زده خودروی ایران تنگ کرده بود که تیراژ کل تولید تا حد ۱۰ هزار دستگاه در سال کاهش یافت. همین مساله هم باعث شد در پاییز سال ۱۳۶۱، مردم ایران یک روز عصر پای دکههای روزنامهفروشی صف کشیدند تا نامشان را در میان اسامی برندگان خوشبخت خرید خودرو در روزنامهها بیابند.
در آن زمان، «محسن سازگارا» سرپرست «کمیته توزیع عادلانه خودرو» بود و قیمت خودرو ۳۰ هزار تومان و موتور سیکلت دندهای یاماها هم هشت هزار تومان اعلام شده بود.
چندی بعد بازار لبنیات ایران به تسخیر پنیرهای دانمارکی فله و ۱۷ کیلویی درآمد و عملا در سالهای بعد از صنعت لبنیات ایران که تحت مدیریت مستقیم دولت اداره میشد، جز سایهای باقی نماند.
سال ۱۳۶۱ از جمله سالهای داغ اولیه انقلاب بود و خیلیها تلاش میکردند براساس باورهای انقلابی زندگی و در جامعه رفتار کنند؛ به طور مثال، اسفند سال ۱۳۶۱ «شرکت تعاونی تهیه و توزیع طاقهفروشان قماش تهران» یک آگهی برای توزیع چادر مشکی منتشر کرد که در آن قیمت هر قواره دو هزار و ۵۰ ریال اعلام شده بود. اما اندکی بعد این آگهی را اصلاح کرد و قیمت را دو هزار و ۲۰ ریال اعلام کرد و بهخاطر این اشتباه از همه عذرخواهی کرد.
آن زمان اعضای این اتحادیه فکر نمیکردند که ۳۶ سال بعد با ۲۰۲ ریال حتی بستنی هم نمیتوان خرید، هر قواره چادر مشکی پنج میلیون ریال قیمت خواهد داشت و کسی هم بهخاطر تغییرات قیمتش عذرخواهی نخواهد کرد.
سال ۱۳۶۲ هم سال برخورد با محتکران بود. مردم در این سال موج گستردهای از احتکار و گرانفروشی انواع کالاها، از قطعات خودرو گرفته تا شکر و قند را تجربه کردند.
«میرحسین موسوی» آن زمان نخستوزیر بود و تیر ماه سال ۱۳۶۲ محتکران را تهدید کرد و گفت: «اگر اجحاف و ظلم این باند سیاه محتکران و گرانفروشان ادامه پیدا کند، شمشیر دادگاههای انقلاب با شدت علیه آنها بهکارگرفته خواهد شد.»
۱۴ فروردین سال ۱۳۶۲، بیش از دو سال از آغاز جنگ، کارخانههای «زمزم» و «ساسان» اعلام کردند براساس سیاستهای دولت مبنی بر رهایی از سلطه اقتصاد نفتی، از این تاریخ قیمت نوشابه برای عاملان فروش ۱۲ ریال و برای مصرفکنندگان ۱۵ ریال خواهد بود.
در طول سالهای دهه ۶۰، نوشابههای زرد رنگ به تدریج از قفسه بقالیها جمع شدند و عمده فروشندهها نوشابههای مشکی را به همراه یک کالای دیگر مثلا کیک یا ساندویچ میفروختند.
شورای هماهنگی توزیع لبنیات تهران هم نهم فروردین قیمت انواع شیر را بین ۹ تا ۳۳ ریال اعلام کرد، نرخ دولتی ماست بین ۱۵ تا ۲۵ ریال تعیین و کره ۱۰۰ گرمی هم ۳۵ ریال قیمتگذاری شد.
در بازار لبنیات هم نتیجه قیمتگذاری فاجعهبار بود زیرا از آن پس صف شیر در برابر بقالیها به نماد ناکارآمدی دولت در اقتصاد تبدیل شد.
در این سال برنج هم کمیاب شد و گروهی برنجهای شمال را مثل مواد مخدر زیر اتومبیلهای سواری و کامیونهای باربری جاسازی و حمل میکردند.
در همین سال بود که «طرح برنج» از سوی ستاد بسیج اقتصادی به اجرا گذاشته شد. «بهزاد نبوی»، از مهرههای تأثیرگذار اقتصادی آن زمان گفته بود که هدف این طرح، جایگزین کردن برنجهای پرمحصول به جای برنجهای کممحصول است.
برای ترغیب کشاورزان به کاشت این نوع برنج، برنجهای پرمحصول نصف قیمت برنجهای مرغوب قیمتگذاری شد. این در حالی بود که محصول آن حدود شش برابر برنج مرغوب بود.
سوپرمارکتها در سال ۱۳۶۲ به ویژه در شمال شهر تهران از دیگر پدیدههای آن زمان مقابل مغازههای محلی و بقالیها بودند.
وضعیت انواع میوه در این سال هم چندان خوب نبود به طوری که روزنامه اطلاعات هفتم فروردین ۱۳۶۲ نوشته بود: «قیمت میوهها نه فقط ناعادلانه که در پارهای موارد سرسامآور و خشمبرانگیز است.»
این روزنامه افزوده بود: «کدام خانواده مستضعفی را میتوانیم سراغ بگیریم که از عهده خرید نارنگی مرغوب کیلوی ۸۵ تومانی برآید و پرتقال خوب را با بهای هر کیلوگرم ۳۰ تومان خریداری کند؟»
اطلاعات همچنین گزارش کرده بود: «قیمت سیب با کیفیت متوسط در خیابان "وحدت اسلامی" (شاپور سابق) کیلویی ۱۸ تومان است و در "بهجتآباد" ۱۴ تومان و همان سیب در بازار میوه و ترهبار تهران کیلویی ۱۵ تومان است.»
این روزنامه بهمن ماه ۱۳۶۲ با انتشار گزارشی، سوپرمارکت را جایی در خدمت مصرفزدگان مرفه شمال شهری معرفی کرده بود.
در این گزارش منتشر شده که سند جالبی از وضعیت اجتماعی سال ۱۳۶۲ تلقی میشود، سوپرمارکتها جایی بودند که بیشتر اجناس و البته جنسهای وارداتی در آنها یافت میشد و افرادی که دستشان به دهانشان میرسید.
شهریور هر سال مهمترین دغدغه خانوادهها، آمادگی برای سال تحصیلی جدید است. شهریور سال ۱۳۶۳ نیز از این قاعده مستثنی نبود، با این تفاوت که بازار لوازمالتحریر در آن سال بسیار نابسامان بود.
روزنامه اطلاعات آن سالها در گزارشی میدانی سعی کرده بود این وضعیت را تشریح کند. در این گزارش، به نقل از فروشندگان، بارها قید شده در بازار لوازمالتحریر کمبودی نیست بلکه این گرانی است که همه را متعجب کرده است.
خبرنگار در این گزارش ابتدا به خیابان «قوامی» در جنوب شرقی تهران رفته بود: «دانشآموزان با پرداخت ۱۰۰ تومان به صورت علیالحساب، کارت نوبت دریافت کتاب درسی میگیرند.»
آنطور که خبرنگار روزنامه اطلاعات گزارش کرده بود، در آن سال مداد پاکندار «پرستو» یک هزار و ۷۰۰ ریال، نوار چسب پنج دور هر عدد ۲۲ ریال و پاکن ایرانی هشت ریال به فروش میرسیدند.
پنجم بهمن ۱۳۶۳ برای نخستینبار یک ماجرای شهری هم به فضای سیاسی کشور وارد شد؛ هنگامی که اکبر هاشمی رفسنجانی در خطبه نماز جمعه تهران از احداث مترو خبر داد. این خطبه بعد از گذشت سالها به خطبه «متروییه» معروف شده است.
مطالب مرتبط:
سالی که نان بربری ۲۵ ریال بود؛ خاطرات ۴۰ ساله قیمتها(بخش اول)
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر