بحران بیش از آنچه تصور میشد بالا گرفته. در حالی زمامداران جمهوری اسلامی ایران، یکی، دو هفته گذشته را به برگزاری جشن چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب گذارندهاند، نخستین نشانههای آشکار بحران غذا در ایران پدیدار شدهاند. در حالی که عالیترین مقامهای رسمی مشغول شمردن دستاوردهای انقلاب اسلامی بودهاند، بخش بزرگی از جمعیت ایران، دلمشغول و نگران تامین غذا هستند. در شرایطی که از یکسو به دلیل تورم شدید قیمتها، از همه بیشتر مواد غذایی، دسترسی به غذا در ایران سختتر از همیشه شده است و از سوی دیگر، فرایند تهیه و تولید غذا تحت تاثیر فزاینده تحریم، رکود و افزایش هزینه تولید کاهش یافته است.
در چنین شرایطی طبیعی است که انتشار یک گزارش در سرویس علمی نمایندگی استان خراسان جنوبی در خبرگزاری ایسنا، صدای بسیاری را در میآورد: «آیا گوشت قرمز سرطانزا است؟»
این خبر دیروز دستمایه شدیدترین واکنشها در شبکههای اجتماعی بود؛ نقدهایی که صرفنظر از لحن تند و گزنده، نشانهای از واقعیتی تلخ و گزندهاند؛ واقعیتی که پذیرفتن آن برای بسیاری هنوز سخت است، اما آخر و عاقبت همه جوامعی است که دههها بحران روی بحران انباشتهاند؛ وقتی که ظرفیت بحراندانها پر شده و به تلنگری همه چیز در هم فرو میریزد.
فقر غذایی
فقر غذایی در ایران نه یک تصویر انتزاعی، بلکه واقعیت انضمامی است؛ کافی است گزارش دو ماه پیش مرکز پژوهشهای مجلس را از ابعاد فقر مطلق در ایران بازخوانی کنیم. گزارشی که تاریخ روی آن ۱۳۹۵ است؛ زمانی که وضعیت اقتصادی با امروز قابل مقایسه نبود. سالی که تورم زیر ۱۰درصد و نرخ رشد اقتصادی بالای ۱۰ درصد بود؛ با این حال در آن زمان ۱۷درصد از جمعیت ایران زیر خط فقر مطلق قرار داشتهاند؛ خطی که مبنای تعریف آن استاندارد دسترسی به غذا در حد ۲۱۰۰ کالری در روز بوده است.
طبیعی است در شرایط امروز که از یک طرف شدیدترین موجهای تورمی تاریخ معاصر، ایران را در نوردیده و از طرف دیگر رکودی سنگین بر تولید و کسب و کار سایه انداخته، بحران فقر به مراتب عمیقتر شده است. در چنین شرایطی اعداد و ارقام بیحساب و کتابی که بعضا از سوی برخی نمایندگان و کارشناسان مطرح میشود چندان اغراقشده به نظر نمیرسند. در جامعهای که عینیترین نشانه بحران در آن «گوشت» است، میتوان قبول کرد که نرخ فقر مطلق به قول رسول خضری، نماینده سردشت بیش از ۵۰ درصد یا حتی به قول ابراهیم رزاقی، اقتصاددان بیش از ۶۰ درصد است.
تورم غذایی
در حال حاضر مرکز آمار ایران تنها متولی ارائه آمار تورم است؛ آمارهای این مرکز در چند ماه گذشته به طور قطعی نشان میدهند، بیش از هر چیز دسترسی به مواد غذایی برای مردم ایران سختتر شده است؛ بهخصوص برای دهکهای کمدرآمد و مردم روستانشین که بیشتر درآمدشان ناگزیر صرف تهیه غذا میشود. ایران در سالهای ۱۳۹۱پیشین نیز تورمهای سهمگینی را تجربه کرده، اما مقایسه جزییات نشان میدهد، این بار میزان افزایش قیمت مواد غذایی است بیش از گذشته است؛ به گونهای که مقایسه آمار تورم با هزینه و درآمد خانوار نشان میدهد، تهیه غذا در حال حاضر نه فقط برای طبقات کمدرآمد که برای طبقه متوسط هم دشوار شده است.
آخرین آمارهای رسمی تورم در دی ماه ۱۳۹۷ نشان میدهند. در حالی که میزان تورم یک ساله کل سبد خانوار نزدیک ۴۰ درصد بوده، قیمت مواد غذایی خوراکی و آشامیدنی به طور متوسط ۵۶ درصد گرانتر شده است. در این میان قیمت گوشت و فرآوردههای گوشتی حدود ۷۷ درصد گرانتر شده است.
اگر افزایش قیمتها را به نسبت متوسط سال ۱۳۹۵ حساب کنیم متوجه میشویم که در فاصله کمتر از دو سال، هزینه تامین مواد غذایی ۸۰درصد و به طور مشخص گوشت و فراوردههای گوشتی بیش از دو برابر گرانتر شده است.
سهم مواد غذایی از سبد خانوار حدود ۲۷درصد و سهم گوشت و فراوردههایی گوشتی حدود ۶درصد متوسط سبد خانوار در محاسبه نرخ تورم است.
گزارش مرکز آمار از متوسط قیمت مواد غذایی مناطق شهری در دی ماه ۱۳۹۷ حاکی از آن است که متوسط قیمت گوشت گوسفند در برخی مناطق به حدود ۷۶ هزار تومان و گوشت گاو و گوساله به حدود ۷۳ هزار تومان رسیده است، اما متوسط قیمت در کل کشور چیزی در حدود ۴۱ هزار تومان برای گوشت گوسفند و ۳۹ هزار تومان برای گوشت گاو و گوساله محاسبه شده است.
این نقل آمارهای رسمی و میانگین قیمتهایی است که آمار بگیران مرکز آمار ایران در دی ماه ۱۳۹۷ در مناطق شهری کل کشور جمعآوری کردهاند.
بحران گوشت
اگر بپذیریم که عامل اصلی گرانی مواد غذایی به طور عام و گوشت به طور خاص، عامل روانی نیست، بلکه کمبود عرضه باعث گرانی شده، برای پذیرش واقعیت یک گام به جلو برداشتهایم.
گزارشها در ایران حکایت از آن دارند که هم میزان تولید گوشت در ایران کاهش یافته و هم با توجه به اختلاف قیمت، قاچاق گوشت در ایران افزایش یافته است. یعنی یکی از عوامل تورم علاوه بر افزایش سطح عمومی قیمتها تحت تاثیر عوامل اقتصادی، کاهش عرضه نیز به افزایش قیمت گوشت در ایران دامن زده است.
مرکز آمار ایران روز ۱۵ بهمن ماه گزارش آمار کشتار دام کشتارگاههای کشور را در پاییز ۱۳۹۷ منتشر کرد که این گزارش نشان میداد تولید انواع گوشت در ایران از ۱۰۴ هزار تن در پاییز پارسال به حدود ۸۰ هزار تن در پاییز ۱۳۹۷ رسیده است. یعنی تولید گوشت در ایران ۲۰ درصد کاهش یافته است.
قاچاق یا رکود؛ هم گوشت و هم سوخت
به طور قطع افزایش هزینههای تولید، یکی از دلایل کاهش تولید گوشت در ایران است. دامداریهای هم مانند بسیاری از واحدهای تولیدی در ماههای اخیر روزگار سختی را گذراندهاند و حتما برخی از آنها زیر سایه بحران مالی یا ورشکسته و تعطیل شده یا در آستانه تعطیلی قرار گرفتهاند.
اما از سوی دیگر پدیده قاچاق دام هم یکی از عوامل کاهش تولید گوشت در داخل ایران بوده است. داستان قاچاق گوشت درست شبیه قاچاق بنزین است. کاهش ارزش پول ملی و فشار دولت برای ثابت نگه داشتن قیمتها باعث شده تا قاچاق و دلالی دام زنده در ایران رونق بگیرد.
در ماههای اخیر گزارشهای زیادی در رسانهای ایران منتشر شده که نشان میدهند مدتها است بازار واسطهگری و قاچاق دام و گوشت در ایران داغ داغ است. مقامهای رسمی هم وجود چنین پدیدهای را تایید کردهاند، چنانکه معاون وزارت جهاد کشاورزی خروج و قاچاق دام از مرزهای غربی را عامل گرانی گوشت میداند، یا فرمانده مرزبانی از مقابله جدی با قاچاق دام در مرزها خبر میدهد و...
عاقبت کار
خواه، ناخواه، صفهای طولانی گوشت امروز عینیترین تصویر و نشانه بحران در ایراناند. مردم ایران، در سختترین شرایط ممکن اقتصادی برای تهیه غذا دچار مضیقه شدهاند. دولت عملا تبدیل یه نهادی شده که بعد از وقوع بحران با دستپاچگی تصمیمهای آنی میگیرد؛ تعرفهها را کم و زیاد میکند، سود بازرگانی را صفر میکند؛ نظام توزیع الکترونیکی راه میاندازد؛ دستور مقابله جدی با قاچاق را صادر میکند؛ نهادهای نظارتی را برای کنترل قیمتها فعال میکند و... اما عمق بحران عمیقتر از این است. این اقدامات هم اگر اوضاع را بیشتر به هم نریزد، تاثیری در حل و فصل ماجرا ندارد.
واقعیت این است که برای مهار بحران راهی به جز این وجود ندارد که به همان سرعتی که تورم و رکود و تحریم اقتصاد، ایران را فلج کرد، تورم به سرعت کم شود و چرخ تولی دوباره به راه بیفتد. سایه شوم بحرانهای سیاسی از سر جامعه کم شود و رونق به اقتصاد ایران بازگردد؛ آن هم نه مقطعی بلکه پایدار در عرض چند سال جامعه ایران را که با سر در حال سقوط است، به شرایط عادی بازگرداند. افسوس که «شرایط عادی» در ایران، طی چهل سال گذشته، بیش از آن در نیم قرن اخیر، حتی فراتر در صد سال گذشته یک آرزوی محال بوده و است.
مطالب مرتبط:
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر