بعد از انقلاب
ایران بعد از سال ۱۳۵۷ هیچگاه از وضعیت غیر عادی خارج نشد. تاریخ جمهوری اسلامی ایران تاریخ نوسان و ناپایداری است؛ تاریخ افراط و تفریط در همه چیز؛ چهل سال اعوجاج که در تمام نمودارها و منحنیهایی اقتصادی و اجتماعی پیدا است؛ از جمعیت گرفته تا رشد اقتصادی بارزترین ویژگی ایران بعد از انقلاب اسلامی بیقراری است. بحران پشت بحران که خواب و خیال خوش را از چشم جامعه ایران ربوده است. از جنگ و تحریم گرفته تا شکست تمام طرحهای اصلاحات ساختاری چه در سیاست، چه در جامعه و چه در اقتصاد.
ایران تمام چهل سال گذشته را در ساحت «برهه حساس کنونی» به سر برده است؛ واژهای که هم دستمایه طعنه و تمسخر است و هم عصاره و خلاصه تاریخ چهل ساله یک کشور؛ دورهای که اغلب کشورهای جهان در آرامش نسبی، پیش رفتهاند، جامعه ایرانی یک گام به پیش و یکی به پش، جلو رفته و عقب برگشته است. تمام فرصتهای بینظیر این چهل سال سوخته و ایران در جا زده است؛ بدتر از درجا زدگی از قافله توسعه جا مانده است.
به همین دلیل است که ناخودآگاه جامعه، لولهکشی آب و جاده روستایی و تلفن و مخابرات و اینترنت و آموزش و بهداشت و... همه را به هیچ میانگارد، نگاهی به دور و بر خود و رقبای همطراز نیم قرن پیش میاندازد، انگشت حسرت به دهان میگزد که چه فکر میکردیم و چه شد. فرصتهای سوخته و نقد عمری که صرف انقلاب و ناپایداریهای پیوسته دوران جمهوری اسلامی ایران شده قابل مقایسه با آن چیزی نیست که رسانههای رسمی ایران از آنها به عنوان دستاوردهای انقلاب یاد میکنند؛ رفاه ناپایداری که عمده آن نه محصول توسعه، بلکه طبیعت گذر زمان در چهل سال گذشته است.
شاخصهای کلیدی اقتصادی و اجتماعی، پیش از انقلاب
تحولات عمده جمعیت
در مقایسه رشد جمعیت در سالهای پیش و پس از انقلاب، اگرچه ظاهرا کفه ترازو به نفع بعد از انقلاب سنگینی میکند، اما بزرگترین و مخربترین نوسان جمعیتی تاریخ ایران بعد از انقلاب اتفاق افتاد؛ نوسانی شدید که سبب شد هرم جمعیتی ایران، تبدیل به یکی از بدقوارهترین نمودارهای جمعیتی در جهان شود.
موج جمعیتی دهه ۱۳۶۰، با جمعیت ۱۷ میلیون نفر مهمترین دستاورد جمعیتی ایران پس از انقلاب ۵۷ است. موجی که مترادف بحران و کمبود امکانات و فضا است؛ اشتباهی هولناک که لااقل تا چهل سال دیگر اثرات مخرب آن برای اقتصاد و جامعه و سرزمین ایران باقی است. به همین دلیل است که در نمودارهای جمعیتی کسی وضعیت ایران را به صورت نقطه به نقطه با قبل از انقلاب مقایسه نمیکند؛ وگرنه سرعت رشد جمعیت، به خصوص جمعیت شهری در چهل سال پس از انقلاب نصف چهل سال منتهی به انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ است.
جمعیت ایران در فاصله بیست سال قبل از انقلاب ۱.۸ برابر شده بود، و در چهل سال بعد از انقلاب ۲.۸ برابر شده است. جمعیت شهری نیز طی سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۵ حدود ۲.۶ برابر شده بود، در حالی که در چهل سال بعد رشد جمعیت شهری ایران بیش از ۳.۷ برابر نبود.
اما به جز شاخصهای کمی، باید دید کیفیت جمعیت چه تغییری کرده است.
قاعدتا باید اعتبار افزایش نرخ باسوادی و همین طور توسعه آموزش عالی را هم به پای انقلاب نوشت، اما نباید دو حقیقت مسلم را از نظر دور داشت؛
یکی اینکه افزایش سطح سواد عمومی میوه درختی بود که سالها پیش از انقلاب و در دهه ۱۳۲۰ نهال آن در ایران کاشته شده بود. با وجود سازمان مدرن آموزش و پرورش حتی بدون انقلاب هم سطح سواد عمومی افزایش مییافت، چه بسا در شرایط پایدار، به جای ۹۵ درصد، ۹۹ درصد جامعه ایران امروز باسواد بودند.
و حقیقت دوم آنکه توسعه آموزش عالی، نه یک توسعه طبیعی بلکه یکی از مظاهر توسعه نامتقارن و نامتوزان ایران بعد از انقلاب است؛ این توسعه برای جامعه ایران هزینه کمی نداشته است. نظام آموزش عالی ایران یا به تعبیری کارخانه آموزش عالی وضعیتی متناقض شبیه کارخانه ایرانخودرو دارد. چرخ پرهزینه آن نه برای تولید و صرفه اقتصادی که برای چرخیدن میچرخد. همین است که ایران در عین حال یکی از ۱۰ کشور اول دنیا در تولید مدرک دانشگاهی است به شدت از معضل بیکاری دانشگاه رفتهها رنج میبرد.
اقتصاد
کارنامه اقتصادی جمهوری اسلامی به نسبت پیش از انقلاب تعریف چندانی ندارد. تقریبا در طول چهل سال بعد از انقلاب ایران هیچگاه به نقطه اوج سال ۱۳۵۵ نزدیک هم نشد. و از آن بدتر هیچگاه ثبات رشد اقتصادی نظیر آنچه طی سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۶ در ایران اتفاق افتاد تکرار نشد. در عوض منحنی تولید ناخالص داخلی ایران، یکی از نامنظمترین و پرنوسانترین نمودارهای اقتصاد جهان در چهل سال گذشته است.
مقایسه رشد اقتصادی ایران و جهان بعد از انقلاب - بانک جهانی
در نمودار بالا منحنی آبی رشد اقتصادی ایران را بعد از انقلاب نشان میدهد و منحنی سبز رشد اقتصادی جهان است. در چهل سال گذشته اقتصاد ایران ۹ بار رکود را تجربه کرده و در آستانه دهمین تجربه سقوط اقتصادی قرار دارد، در حالی که میانگین رشد اقتصادی تابع جهان تنها در یک سال ۲۰۰۹ کمتر از صفر بوده است.
در سال ۱۳۵۵ سرانه تولید ناخالص داخلی برای هر ایرانی بیش از ۱۰ هزار دلار به قیمت ثابت دلار سال ۲۰۱۰ است. این عدد تقریبا یک و نیم برابر بیشتر از حال حاضر است، در حالی که به طور متوسط سرانه تولید ناخالص ملی در جهان افزایش پیدا کرده است. پیش از انقلاب در سال ۱۹۷۶، متوسط سرانه تولید ناخالص جهان نصف ایران بود، در حالی که در حال حاضر سرانه تولید ناخالص داخلی در جهان بیش از ۱۰ هزار دلار و در ایران کمتر از ۷ هزار دلار است.
ترجمه ساده این وضعیت، سقوط اقتصاد ایران (منحنی آبی) همزمان با سیر صعودی اقتصاد دنیا (منحنی سبز) است.
مقایسه سرانه تولید ناخالص داخلی ایران و جهان طی سالهای ۱۹۶۰ تا ۲۰۱۷ - بانک جهانی
قدرت خرید
در کل تاریخ چهل ساله بعد از انقلاب تنها چهار بار تورم کمتر از ۱۰ درصد بوده است. دو بار در دهه ۶۰ و در میانه رکود مطلق ناشی از جنگ و دو بار در سالهای ۹۵ و۹۶ که برای اولین بار دو سال پیاپی تورم یک رقمی بود.
تورم ده درصدی برای بسیاری از کشورهای دنیا یک فاجعه اقتصادی است، اما در ایران معاصر یک آرزوی دور است که هرگاه اقتصاد ایران به آن نزدیک شده، با شدت دوباره به تورم بزرگتری منتهی شده است.
نرخ تورم در ایران طی سالهای ۱۹۶۰ تا ۲۰۱۷ - بانک جهانی
تورم در ایران، به سادهترین شکل ممکن بیانظباطی مالی دولتها را در دورههای مختلف نشان میدهد. اگر در پیش از انقلاب بیانضباطی مالی در سالهای ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ زمینهساز بحران شد، بعد از انقلاب تمام دولتها در استقراض و چاپ پول فرونگذاشتهاند؛ دولتهایی مدعی که به جای کاهش هزینههای غیرضروری ترجیح داده و میدهند با چاپ پول اوضاع را عادی جلوه دهند. به عبارتی با سیلی سوزان تورم، صورت خود را سرخ نگه دارند.
محاسبهگر هوشمند تورم بانک مرکزی نشان میدهد در فاصله فروردین ۱۳۶۱ تا آبان ۱۳۹۷ سطح عمومی قیمتها در ایران بیش از ۵۱۲ برابر بیشتر شده است. در این فاصله ارزش پول ملی به نسبت دلار آمریکا، بیشتر از هزار برابر کمتر شده است.
بیکاری
و اما بیکاری که ترکیب و ملغمهای از همه بحرانهای چهل ساله است. از افزایش نامتوازن کیفی و کمی جمعیت گرفته تا سقوطهای پی پی اقتصادی و تورم کاهش مداوم ارزش پول ملی.
بحران بیکاری امروز به نقطه غیرقابل بازگشتی رسیده است. از یکسو میل به کار در ایران در پایینترین حد ممکن است. نرخ مشارکت اقتصادی ایران حتی در مقایسه با همسایگان نیز بسیار پایین است. یکی از دلایل این اتفاق نوسانهای شدید تورمی و سقوط ارزش پول ملی است که باعث میشود کار کردن ارزش و صرفه اقتصادی چندانی نداشته باشد.
از سوی دیگر موج سهمگین جمعیت متولد دهه ۱۳۶۰ به رغم وجود دستآنداز دانشگاه بالاخره به بازار کار رسیده، اما در شرایط ناپایدار رکود و تحریم اقتصاد ایران ظرفیت اشتغالزایی برای این جماعت جویای کار را ندارد.
آخرین آمارها نشان میدهد که در جامعه ۸۰ میلیون نفری ایران که در حال حاضر بیش از ۵۷ میلیون نفر آن در سن کار قرار دارد، جمعیت شاغل تنها ۲۳ میلیون نفر است که تازه ز این ۲۳ میلیون کمتر از ۱۴ میلیون نفر به طور تمام وقت، ۴۰ ساعت در هفته کار میکنند.
تداوم چنین شرایطی در سالهای آینده غیرممکن است، اما از آن سو هیچ نقشه روشنی برای مواجهه از این ابرچالش بزرگ وجود ندارد.
***
کسی درست نمیداند اگر انقلاب نمیشد چه اتفاقی در ایران میافتاد. از یکسو پیش از آشکار شدن نشانههای انقلاب، شاخصهای سقوط و شکست طرحهای جاهطلبانه توسعه ایران در دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ آشکار شده بودند، بیرون آمدن از رکود و سقوط و بازگشتن به وضعیت پایدار در شرایط عادی غیرممکن نیست، اما بهای گزاف سقوط برنامه توسعه قبل از انقلاب، از بد ماجرا انقلاب بود؛ انقلابی که هنوز بعد از چهل سال تداوم دارد و در قالب تداوم ناپایداری و نوسانهای شدید اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خود را به جامعه ایرانی تجمیل کرده و میکند.
مطالب مرتبط:
اگر انقلاب نمیشد! مرور شاخصهای کلیدی اقتصادی و اجتماعی ایران
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر