پیش از انقلاب
چهل سال از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ میگذرد. بزرگترین واقعه تاریخ معاصر ایران که دامنه تاثیر آن بر همه حوزههای اجتماعی و زیستی ایرانیان گسترده است. اما اگر انقلاب نمیشد...
این جمله در طول چهل سال گذشته بارها تکرار و تکرار شده است. سوال مشترک موافق و مخالف؛ انقلابی و ضد انقلاب؛ انگار که انقلاب فراتر از تغییر و تحول بنیادین در ساخت سیاسی ایران، مبداء و منشاء تاریخ است. گروه بزرگی از مردم بهمن ۵۷ را آغاز دوران افول تاریخ و تمدن و سقوط اقتصادی و سیاسی میدانند و اقلیتی سرسخت چشمبسته بر همه بحرانهای عریانی که جامعه ایران را به نقطه بنبست کشانده، آب و برق و گاز و تلفن و آسفالت جادههای روستایی را «برکت انقلاب» میدانند؛ این تازه «برکات» عینی است، چه برسد به دستاوردهای انتزاعی مثل عدالت و استقلال و پیشرفت و... که یا هیچ متر و معیاری برای اندازهگیری آنها وجود ندارد یا اگر هم هست سطحی و ظاهری است؛ مثلا توسعه آموزش عالی که برق آمار و ارقام آن چشم را میزند، اما کافی است نیشتری به آن بزنیم تا لایههای عمیق بحران را -در همه سطوح سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی اخلاقی- زیر پوست «توسعه شتابان علمی» ایران مشاهده کنیم. ترجمان «انقلاب» در طول چهل سال گذشته اما نه دستاوردهای انتزاعی، بلکه ناپایداری و تداوم ناپایداری است؛ تجربه و تاثیر پیاپی جنگ و تحریم است که هم ساخت و هم زیرساخت، همه چیز را -حتی امید را- به ورطه نابودی میکشد...
اما اگر انقلاب نمیشد... باز هم تضمینی وجود نداشت که اوضاع بهتر از شرایط فعلی بود. مجموعهای از دلایل سیاسی، جامعهشناختی و اقتصادی میتوان ردیف کرد که ثابت میکنند نشانههای سقوط پیش از جدی شدن معرکه انقلاب آشکار شده بود؛ آنجا که نتایج برنامههای نامتوازن و شتابزده توسعه اجتماعی و اقتصادی، یکی پس از دیگری نمایان میشدند؛ بحرانهای اقتصادی و اجتماعی که حتی تکنوکراتهای کاربلد و درسخوانده پهلوی هم راه حل پایدار و مطمئنی برای رفع و رجوعشان سراغ نداشتند. پیش از آنکه انقلاب در لایههای شهری ایران نفوذ کند، پدیدههای مهاجرت، حاشیهنشینی و فقر شهری پدیدار شده بودند؛ جامعه ایران البته هیچگاه با فقر غریبه نبود، اما بعد از دهه ۱۳۴۰ با صورت تازه و مدرن فقر مواجه شده بود؛ فقری که در مقایسه با سبک زندگی لایههای بالایی شهر، تبعیصآلوده به نظر میرسید. جامعه ایران گمان میکرد میتواند بر آن بشورد و برای همیشه ریشهکنش کند؛ اما دریغ که چهل سال از انقلاب اسلامی، دایره فقر بزرگتر شده و میل به شورش فزونی گرفته است.
اما اگر انقلاب نمیشد... تاریخ کاری به اگر و اما ندارد. انقلاب -چه به مثابه یک تقدیر تاریخی و یک پدیده ناگزیر یا اشتباه یک جامعه مسخ شده- رخ داده و تاریخ ایران را به دو دوره پیش و پس از خود قسمت کرده است؛ تاریخی نهچندان طولانی که میتوان بحرانهای سهمگین اجتماعی و اقتصادی را در فراز و فرودهای شاخصهای مهم اقتصادی و اجتماعی این چند دهه مشاهده کرد.
تحولات عمده جمعیت
حدود بیست سال قبل از انقلاب جمعیت ایران، حدود ۱۹ میلیون نفر بود که از این میان فقط ۶ میلیون نفر در مناطق شهری زندگی میکردند. ایران در سال ۱۳۳۵ تنها ۱۳ استان داشت و تعداد شهرها در تقسیمات کشوری کمتر از ۲۰۰ شهر بود.
بیست سال بعد در آستانه انقلاب جمعیت ایران به ۳۴ میلیون نفر رسیده بود و جمعیت شهرنشین از ۱۶ میلیون نفر گذشته بودند. در آن هنگام جمعیت شهری ایران ۲.۶ برابر و تعداد شهرها ۱.۹ برابر شده بود.
در سال ۱۳۳۵ یک چهارم جمعیت شهری ایران در تهران زندگی میکردند، اما بیست سال بعد سهم تهران به نزدیک یک سوم افزایش پیدا کرده بود.
جمعیت تهران در فاصله بیست سال سه برابر شده و از یک میلیون ۵۰۰ نفر به بیش از ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر رسیده بود. بقیه شهرهای بزرگ هم از قافله عقب نمانده بودند.
میزان افزایش جمعیت بقیه شهرهای بزرگ هم بیش از دو برابر بود، اما شاید در مقام مقایسه در این بازه زمانی افزایش جمعیت کرج جلب توجه میکند؛ شهری که در فاصله سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۵، جمعیتش ده برابر بیشتر شد و از ۱۴ هزار نفر به نزدیک ۱۴۰ هزار نفر رسید. شهری متاثر از مغناطیس قدرتمند تهران که همه چیز را با سرعت زیاد به سوی خود میکشید، بیاعتنا به اینکه آیا شهرهای نهچندان پایدار ایران توانایی تحمل چنین بار سنگینی را دارد یا در پی تحولات جمعیتی دچار ناپایداری خواهد شد؟
در آستانه انقلاب اسلامی کمتر از نیمی از مردم ایران سواد داشتند در حالی که میانگین نرخ باسوادی در سراسر دنیا نزدیک به ۷۰ درصد بود. البته ناگفته نماند که ساختار نوین آموزش عمومی نوین در ایران در دوران پهلوی شکل گرفت و توسعه پیدا کرد، چنانکه در فاصله بیست ساله ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۵ نرخ باسوادی در ایران بیش از سه برابر رشد داشت و از ۱۵درصد به ۴۷درصد رسید.
در آستانه انقلاب، نظام آموزش عالی چهل و چهارمین سالگرد تاسیس اولین دانشگاه مدرن در ایران را جشن میگرفت، در این هنگام تعداد دانشجویان به بیش از ۱۴۰ هزار نفر میرسید.
اقتصاد
شاید مهمترین نقطه قوت ایران پیش از انقلاب رشد و توسعه اقتصادی است. نمودار تولید ناخالص داخلی ایران در فاصله سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۵ به جز یکی، دو نوسان کوچک همواره رو به بالا است، در یک بازه زمانی در فاصله ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۶، اقتصاد ایران ثبات بینظیری را تجربه میکند.
اما دو، سه سال مانده به انقلاب بزرگترین سقوط اقتصاد ایران آغاز میشود؛ سقوطی که در نقطه اوج همزمانی قیمت بالا و رکورد تولید نفت در تاریخ ایران است.
حجم تولید نفت در ایران در سال ۱۹۷۶ به رکورد ۶ میلیون بشکه در روز رسیده بود و قیمت نفت به بیش از ۱۳ دلار در هر بشکه. ارزش ۱۳ دلار آمریکا در آن سال، بیش از ۵۶ دلار سال ۲۰۱۷ است، به تعبیری قیمت نفت به سطح امروزی رسیده بود.
نمودار سرانه تولید ناخالص داخلی ایران طی سالهای ۱۹۶۰ تا ۲۰۱۷ - بانک جهانی
در سال ۱۳۵۵ سرانه تولید ناخالص داخلی برای هر ایرانی بیش از ۱۰ هزار دلار به قیمت ثابت دلار سال ۲۰۱۰ است. این عدد ۳.۴ برابر بزرگتر از سرانه تولید ناخالص داخلی در سال ۱۹۶۰، دو برابر اولین سال انقلاب و حدود یک و نیم برابر حال حاضر است.
رشد اقتصاد ایران در فاصله بیست سال منتهی به انقلاب، رشد قاطعانه همزمان با رشد جمعیت است، در حالی که پس از آن به رغم رشد خطی جمعیت، اقتصاد در یک دامنه پر نوسان بالا و پایین رفته؛ چنانکه وقتی حجم اقتصاد را بر جمعیت تقسیم میکنیم به این نتیجه میرسیم که در بهترین حالت اقتصاد ایران چهل سال بعد از انقلاب در جا زده است.
با این همه نباید بیاعتنا از سقوط اقتصادی و رکود سنگین بعد از سال ۱۹۷۶ گذشت. حتی اگر در ایران انقلابی هم اتفاق نمیافتاد، سقوط اقتصادی منجر به بروز تغییر و تحولات گستردهای میشد. کمتر کشوری در جهان میتواند از چنین سقوط سهمگینی سر سالم به در برد که ایران نبرد و به قیمت انقلاب با آن کنار آمد.
قدرت خرید
در فاصله سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۳، نرخ تورم در ایران به مدت ۱۳ سال یک رقمی بود. اما این ثبات نسبی بعد از ۱۹۷۴ آغاز شد و یک سال پیش از انقلاب در سال ۱۳۹۷، نرخ تورم به رکود ۲۷ درصد رسید. شاید پدیده تورم ۲۰ درصدی الان غیرعادی نباشد، اما بعد از ثبات نسبی، آن چه در سالهای ۱۹۷۶ و ۱۹۷۷ اتفاق افتاد یک شوک به اقتصاد و جامعه ایران بود.
در این دوران اقتصاد ایران دچار بحران آشنای تزریق پول نفت و به هم خوردن تعادل عرضه و تقاضا شده بود. سیاستهای بگیر و ببند اقتصادی البته نتیجه عکس میداد، چنانکه تاسیس وزارت بازرگانی با هدف کنترل قیمتها در میانه دهه پنجاه، نهتنها هرگز موفق نشد، بلکه باعث افزایش نارضایتی در سطوح مختلف جامعه شد. از مصرفکننده گرفته تا تولید کننده و واسطه و فروشنده که همه گرفتار همزمانی رکود و تورم در اوج دوران درآمدهای نفتی شده بودند.
نرخ تورم در ایران طی سالهای ۱۹۶۰ تا ۲۰۱۷ - بانک جهانی
ایرانیان اعتقاد ویژهای دارند که ثابت ماندن نرخ دلار نشانه ثبات اقتصادی است. در ادبیات عمومی و تخصصی ارزش پول ملی معادل برابری قیمت ارز است، در حالی که ثابت ماندن قیمت ارز بیاعتنا به شاخصهای دیگر تولید و تورم، لزوما نشانه خوبی نیست. البته ثبات و پایداری یکی از ملزومات توسعه پایدار است، اما بالا نگه داشتن ارزش پول به هر قیمتی با مبانی اقتصاد آزاد همخوانی ندارد.
با این همه نرخ ثابت دلار ۷ تومانی (گاهی کمی بیشتر و گاهی کمتر) در طی ۲۰ سال پیش از انقلاب، یکی از نشانههای اقتصاد موفق ایران پیش از انقلاب است. در افکار عمومی اولین و واضحترین نشانه سقوط اقتصادی ایران بعد از انقلاب افزایش قیمت دلار و ناتوانی دولتها در پایین نگه داشتن آن است.
بیکاری
در آغاز دوران رکود و سقوط اقتصادی در سال ۱۳۵۵ در ایران نرخ بیکاری در ایران به ۱۰.۲ درصد رسید. در حالی که در این زمان جمعیت فعال و آماده به کار ایران حدود ۱۰ میلیون نفر برآورد شده بودند که حدود ۱.۵ میلیون نفر از این جمعیت را زنان تشکیل میدادند. با این حساب در یک سال پیش از انقلاب، در حالی که جمعیت ایران حدود ۳۴ میلیون نفر بود، بیش از ۹ میلیون نفر در ایران صاحب شغل بودند. به ازای هر ۳.۸ نفر یکی در ایران صاحب شغل است.
ادامه دارد...
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر