close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

پایان زندگی زنی که از سرطان نترسید!

۱ بهمن ۱۳۹۷
شیما شهرابی
خواندن در ۴ دقیقه
موهای ریخته و چهره رنگ پریده‌، چشمان زرد و ابروها و مژه‌هایی که دیگر نبودند، هیبت یک بیمار سرطانی را در چهره منیژه نشان می‌دادند اما در هیچ‌کدام از اجزای  صورتش نشانی از ناامیدی و رخوت وجود نداشت.
موهای ریخته و چهره رنگ پریده‌، چشمان زرد و ابروها و مژه‌هایی که دیگر نبودند، هیبت یک بیمار سرطانی را در چهره منیژه نشان می‌دادند اما در هیچ‌کدام از اجزای  صورتش نشانی از ناامیدی و رخوت وجود نداشت.

آخرین پست صفحه اینستاگرامش را خودش ننوشته، دخترش از دوستان مادر دعوت کرده است تا برای خداحافظی با رفیق‌شان، به خانه آن‌ها بروند. «منیژه برزگر»، یکی از زنان مبتلا به سرطان که برای مبارزه با این بیماری و آگاهی بخشی درباره آن تلاش می‌کرد، روز گذشته جان سپرد.

منیژه خرداد ماه ۱۳۹۴، بعد از دو بار جراحی و پایان یک دوره شیمی‌درمانی، تصمیم گرفت تجربه هایش را در صفحه اینستاگرام خود به اشتراک بگذارد و برای بسیاری از آن‌ها که از نام سرطان وحشت دارند، از این بیماری بگوید.

در اولین پست، تصویری از خودش در طبیعت منتشر کرد و در توضیح عکس، ماجرای بیماری خود را شرح داد. هشتگ «#سرطان_پایان_زندگی_ نیست»، را منیژه برزگر زیر همه پست‌هایش می‌گذاشت و عکس‌هایش نشان می‌دادند به این جمله اعتقاد کامل دارد. صفحه‌اش پر از عکس‌هایی است در کوه و جنگل، جاده‌های سرسبز، کنار آتش، دیگ بزرگ شله زرد با لبخند بزرگی که همیشه جزیی از صورتش بود.

موهای ریخته و چهره رنگ پریده‌، چشمان زرد و ابروها و مژه‌هایی که دیگر نبودند، هیبت یک بیمار سرطانی را در چهره منیژه نشان می‌دادند اما در هیچ‌کدام از اجزای  صورتش نشانی از ناامیدی و رخوت وجود نداشت. او در طول دوران درمان هرگز کارهای روزمره‌اش را رها نکرد. منیژه سرپرست خانواده بود. درگیر مراحل دادگاه برای جدایی از همسرش بوده که متوجه می‌شود بیمار است. او یک دختر و پسر دوقلو دارد که الان ۲۴ساله هستند. منیژه برای تامین هزینه‌های زندگی و درمان خود چندین کار مختلف انجام می‌داد؛ از رانندگی تا آشپزی. او راننده سرویس کارکنان «دانشگاه شهید بهشتی» بود و «فینگرفود»، غذا و دسرهایی که در خانه می‌پخت، مشتری‌های پروپاقرص داشتند.

منیژه آشپزی را با درست کردن «گوش فیل» خانگی و فروختن آن در خیابان شروع کرده و کم کم توانسته بود سفارش بگیرد.  یکی از عکس‌های اینستاگرامش او را کنار قابلمه پر از مرغ و در حال آب‌کش کردن برنج نشان می‌دهد. او در توضیح نوشته بود: «سفارش ۳۰ پُرس زرشک پلو، گرما، تهوع، درد و بوی غذا... خدایا شکرت، رزق امروز را روزی‌ام کردی... .»

 درست یک ماه بعد از راه‌اندازی این صفحه اینستاگرامی، «ایران وایر» با او در این باره گفت‌و گو کرد. وقتی از حس و حالش در زمانی که متوجه بیماری‌ خود شده بود پرسیدیم، گفت: «به جرات و صراحت می‌گویم که اصلا شوکه نشدم، فقط احساس کردم دنیا پیش چشمانم تغییر کرد و پرده‌های زیادی از جلوی چشمانم کنار رفتند.»

شاید همین دلیلی است که او در همین دوران «قدم»، تصمیم می‌گیرد کارهای جدید را تجربه کند. به کلاس‌های مربی‌گری یوگا می‌رود، مدرکش را می‌گیرد و غیر از برگزاری کلاس رایگان برای بیماران سرطانی، برگزاری تور کلاس یوگا در طبیعت شغل دیگر منیژه می‌شود. او عاشق کوه و دشت و دریا بود. این را می‌شود از عکس‌هایش فهمید.

خام گیاه خواری یکی دیگر از تجربه‌های منیژه در دوران بیماری بود. او در دوره‌ای از بیماری، شیمی‌درمانی را رها می‌کند و به خام گیاه خواری رو می‌آو‌رد و به فالورهایش قول می‌دهد تا صادقانه از اوضاع و احوالش در آن روزها بنویسد. منیژه البته تجربه تلخی از رها کردن درمان و روی آوردن به خام گیاه خواری از سر می‌گذراند و در پستی همه آن چه برایش رخ داده بود را می‌نویسد و شیمی‌درمانی را از سر می‌گیرد.

تنبک نوازی یکی از آخرین کارهایی بود که منیژه تجربه کرد. او در یکی از پست‌های آخری که در اینستاگرام به اشتراک گذاشته، تنبک در دست گرفته و در شرح عکس نوشته بود: «غنیمتی شِمُر ای شمع وصل پروانه/که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند! خوبم، الهی هزاران مرتبه شکر. همین الان انگشتانم می طلبه لمس ساز رو و با تمامی وجودم می بلعم صداش رو!(ندا آمد که: غرق شادی و لذت شوید، باشد تا رستگار شوید!!!!!!!)»

آخرین عکسی که خودش به اشتراک گذاشته بود، تصویر او را در حال روشن کردن شمع نشان می‌دهد. منیژه این عکس را با این جمله «مهاتما گاندی» به اشتراک گذاشته بود: «نمی‌توان در آنِ واحد هم ایمان داشت و هم نگران بود.»
او نوشته بود: «خیلی مشکله در آنِ واحد ایمان داشتن و مضطرب نبودن را تجربه کرد !مگر فقط خودش بخواهد این نصرت را عطا و خودش یاری کند.»
منیژه با مهربانی کامنت‌های مخاطبانش را یک به یک پاسخ می‌داد. خودش می‌گفت بسیاری از بیماران مبتلا به سرطان و یا خانواده‌های بیماران برای او پیام می‌گذارند و از شرایط خود با او می‌گویند و درد دل می‌کنند. اما در شرح این عکس از این که نمی‌تواند به کامنت‌ها پاسخ بدهد، عذرخواهی کرده و نوشته بود هر سه روز یک بار شیمی‌درمانی می‌شود. عکس آخر اما یک عکس شاد و خندان است؛ مثل همه عکس‌های این سه سال، منیژه در یک دشت سرسبز و زیر درختی که میوه‌هایش کف دستش ریخته، ایستاده است. متن را اما این بار دخترش نوشته است:
«از سکوت شب
سر به سینه داشتم
ناگهان به صدای گنجشکان سپیده دم
ناپدید شدی.

از هم دلان مادرم دعوت می کنم هر کس دوست داره، برای خدافظی تا ساعت ۵ بیاد خونمون.»

مطالب مرتبط:

روایت اینستاگرامی یک زن از روزهای مبارزه با سرطان

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

یازده ماهگی و آغاز کلام

۱ بهمن ۱۳۹۷
مادران
خواندن در ۴ دقیقه
یازده ماهگی و آغاز کلام