مقابل دوربین نشسته است و لبخند به لب دارد. دستهایش را روی دستههای مبل راحتی گذاشته است و با صوت کلماتش، آن ها را میرقصاند. میخواهد برگردد دوباره به راس اخبار؛ مثل سالهای ابتدایی دهه ۸۰ خورشیدی که وارد همین بازی شد: «هنر کردیم به یمن پنج گل زدیم؟! شاگرد تختی هم هستیم. آیا می دانید چرا او تختی شد و چرا نام "پوریا ولی" نامش هنوز هم هست؟ بروید این پنج گل را به عربستان بزنید، به امارات بزنید.»
کمی لابه لای صحبتهایش از پهلوانیهای مرحوم تختی میگوید و البته فقر اطلاعاتی خود را هم به رخ میکشد؛ مثلا نمیداند که اسطوره پهلوانی کشتی ایران، عضو فعال «جبهه ملی» در آخرین سالهای حیاتش بود. بعد هم به این جملات میرسد: «ملتی که پنج سال در قحطی مطلق هستند و دندههایشان از گرسنگی بیرون زده است، میتوان این تیم را هم با یک گل برد و البته این به بازیکن برنمیگردد، به آن سیاست گذاری و مدیریت برمیگردد.»
او «مسعود دهنمکی» است. نسل جدید وی را به عنوان کارگردان فیلمهایی که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و اصول گرایان آن ها را «ارزشی» میخوانند، میشناسند. ولی نشریه «یالثارات» او را این گونه معرفی کرده است: «آقای دهنمکی در دوران دولت اصلاحات، نقش فعالی در سازمان دهی تجمعات "انصار حزبالله" داشته اما ایشان از سال ۱۳۷۵ از انصار حزبالله خارج شد.» دهنمکی البته تمایل ملموسی به حضور در عرصه فرهنگی هم داشته است؛ مثلا در دهه ۷۰ خورشیدی، وقتی عضو فعال انصار حزب الله بود، سردبیری همین نشریه افراطی «یالثارات» را هم برعهده داشت. بعد هم هفته نامههای «شلمچه» و «جبهه» و ماه نامه «صبح دوکوهه» را مدیریت کرد.
در کنار قلمزدن برای اصول گرایان، سعی میکرد در تمامی عرصههای اجتماعی هم سر بکشد. او سال ۱۳۸۰ خورشیدی، نظری متفاوت در قبال بحرانی که برای «مجاهد خذیراوی» به وجود آمد، داشت و به روزنامه «جهان فوتبال» گفت: «اگر حکم اسلام را در مملکت اجرا میکردند، باید این بازیکن سنگسار میشد. اما مدیران مملکت از شعارهای حقوق بشری اروپاییها میترسند.»
مجاهد خذیراوی، بازیکن ۱۹ ساله «استقلال» تهران بود که به دلیل آنچه «تجاوز به عنف» خوانده شد، به بازداشت و سپس حبس رفت. وقتی پس از دو سال محرومیت هم به فوتبال برگشت، دیگر زیر آن فشارهای روحی و روانی، بازیکن سابق نشد. «میروسلاو بلاژویچ»، سرمربی نام دار کروات که سابقه سرمربی گری تیم ملی ایران را هم داشت، او را استعداد نابی خوانده بود که میتوانست در بالاترین سطح فوتبال اروپا زندگی کند. اما برای همیشه رفت.
دهنمکی شاید در ظاهر و براساس آنچه طی سالهای میانی و پایانی دهه ۸۰ خورشیدی روی پرده سینما نشاند، از آنچه در پس زمینه پیشانی او میگذرد، روشن فکرتر بود. پیش از سیاهه فیلمهای سینماییاش مانند «اخراجیها» و «معراجیها» و «رسواییها»، مستندهایی ساخت با نام های «فقر و فحشا»، «دارا و ندار» و البته «کدام استقلال، کدام پیروزی». در این آخری، نگاهش باز هم به سوی فوتبال چرخید.
برای سیاسیون یا فعالان افراطی، فوتبال هرگز یک دغدغه نبوده و نیست. مسعود دهنمکی با تمام گرایشهای خاصه سیاسی خود، با وجود ورود به حوزه فوتبال، باز هم تا امروز حاضر به ملاقات، مناظره و مباحثه با «محمد مایلیکهن» نشده است. مایلیکهن، شاخصترین چهره و مربی دست راستی و اصول گرای فوتبال ایران است؛ مردی که از حامیان «محمود احمدینژاد» در دو دولتش بود و حتی در کنفرانس خبری خود به سال ۱۳۸۸، با ادبیاتی غریب گفت: «من با آقای احمدینژاد رفاقت صمیمانه دارم و دلتان هم بسوزد.»
نه اینکه دهنمکی شناختی از جامعه فوتبال نداشته باشد که سراغ مایلیکهن نرفته است. اتفاقا در مصاحبهاش خطاب به «علی ضیا» در مورد همین بازی ایران مقابل یمن گفته است: «البته من مطمئنم اگر "علی پروین" بود، در گوش بازیکنان میگفت که مدارا کنید. حتی اگر "امیر قلعه نویی" بود، می گفت ببرید که دل آن ها نشکند و بقیه خوشحال نشوند. این برد باعث دشمن شادی میشود.»
یعنی جامعه فوتبال ایران را شناخته است. او تنها حملهور به جامعه فوتبال ایران نیست، مسعود دهنمکی زیرکانه خودش را به سطح اول واکنشها در فضای مجازی کاربران ایرانی در توییتر و اینستاگرام رساند. با چه جملاتی (در این مقطع زمانی) به جز فوتبال میتوانست به این سطح از بازدید از کلامش برسد؟
«علی اکبر رائفیپور» هم به نوعی وارد همین بازی شده بود. او دو ستاره فوتبال ایران را به واسطه تبلیغات بازرگانی خود به تمسخر گرفت و گفت: «برو دوغت را بفروش.»
چون «مهدی مهدویکیا» از هزینههای جمهوری اسلامی ایران در سوریه انتقاد کرده بود.
«حسین طائب»، رییس سازمان اطلاعات سپاه پاسداران و «حسن عباسی» هم گه گداری در فوتبال سیر کردهاند. حسن عباسی که خود را رییس مرکز بررسیهای دکترینال و عضو رسمی سپاه پاسداران ایران معرفی می کند، آبان ماه سال ۱۳۹۳ خورشیدی در سخن رانی خود، میان «داعش» و برنامه «۹۰» پل ارتباطی زد و گفت: «وقتی که در کشور ۱۲ میلیارد به فلان مربی می دهیم که بیاید به جوانان ما پاس کاری و شوت زدن به توپ را یاد بدهد و داد هیچ کس در نمی آید، علتش این است که فوتبال اعتبار و پرستیژ بیش تری دارد و این یعنی جامعه از این نظر دچار انحطاط اخلاقی شده است. جامعه ای که این طور به انحطاط کشیده شود، خداوند آن جامعه را امتحان می کند و داعش می فرستد تا به مردانش تیر خلاص بزند و زنانش را در موصل بفروشد.»
حجت الاسلام مهدی طائب، رییس شورای مرکزی «قرارگاه راهبردی عمار» سال ۱۳۹۳ مدعی شد فوتبال و داعش، طرح یهودی ها برای عقب افتادن در ظهور امام زمان است: «فیلمی از جلسه خصوصی خاخام یهودی منتشر شده که در آن می گوید باید فوتبال را راه بیاندازیم که مسلمانان از مساله ظهور غافل شوند.»
مسعود دهنمکی اما در زمینه ورود به فوتبال هم حق کپی رایت را رعایت نکرد. در مورد آنچه در عرصه سینما میسازد، مباحثی هست پیرامون مشارکت سایر بازی گردانها و البته کپی برداری از نمونههای هالیوودی. این بار اما در مقوله نقد تیم ملی فوتبال هم خودش مولف نبود.
نخستین بار، مهرماه سال ۱۳۹۰، «حسین شریعتمداری»، مدیر مسوول روزنامه «کیهان» و نماینده ولی فقیه در این مؤسسه مطبوعاتی در انتقاد از پیروزی هفت بر صفر تیم ملی ایران مقابل فلسطین نوشت: «اين پيروزی با توجه به شرايط سخت تحميل شده از سوی صهيونيست ها بر مردم مظلوم فلسطين و محروم بودن اجباری تيم ياد شده از تمرينات و امكانات فراوانی كه شما در اختيار داريد، اهميت چندانی هم نداشت.»
شریعتمداری هم دقیقا در گزارش خود از پوریا ولی نام برد و رفتار تختی در قبال محرومان را ستود.
هرچند که ورود به مقوله فوتبال باعث شد مصاحبهای که میتوانست میان آرشیوهای صداوسیما خاک بخورد، کمی بیش تر از سوی کاربران ایرانی در فضای مجازی دیده شود اما باز هم مسعود دهنمکی را زیر سایه بزرگ تر از خود قرار داد. او هم چنان کپی میزند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر