شروع میکند به تمسخر «کریم باقری» و «مهدی مهدوی کیا»؛ دو چهره شاخص فوتبال ایران در سالهای گذشته که هر دو طی ماههای گذشته، برای کالاهای ایرانی تبلیغ میکنند. کریم برای یک شرکت بهداشتی، تبلیغ خمیردندان کرده، مهدی برای یک شرکت لبنیاتی.
«علیاکبر رائفیپور» این بار مخاطبانش را در دانشگاه «علم و صنعت» تهران جمع کرده است. سخنرانیاش را از مبحث امنیت ملی، ربط میدهد به دو شخصیت فوتبال ایران. اما نوک پیکان کلامش را سمت «مهدی مهدوی کیا» گرفته است. مردی که مردادماه سال ۹۶ در واکنش به محرومیت «مسعود شجاعی» و «احسان حاج صفی» در صفحه اینستاگرام خود نوشته بود: «لحظاتی که باعث خوشحالی مردم ایران شدید هیچوقت از یاد نخواهد رفت. به امید روزی که سیاست دست از سر ورزش بردارد و عمل جای شعار را بگیرد. ای کاش به فکر زیرساختهای ورزش، ساختن چند ورزشگاه آبرومند و توجه به ورزشهای پایه این مملکت، از بین بردن فقر، اعتیاد و بیکاری بودیم نه اتفاقات لبنان و سوریه و عراق. پاینده باد ایران و ایرانی.»
مسعود شجاعی و احسان حاج صفی، دو ملیپوش ایران به دلیل بازی مقابل مکابی اسرائیل از سوی مقامات امنیتی و وزارت ورزش ایران مواخذه شدند. حاج صفی در اینستاگرام توبهنامه نوشت و دوباره به تیم ملی دعوت شد، اما بازگرداندن دوباره شجاعی به تیم ملی بیش از ۹ ماه زمان برد.
مهدی مهدوی کیا، یکی از منتقدان آمیخته شدن سیاستهای ایران با فوتبال بود. او نوشت و بلافاصله واکنشها را هم به جان خرید. ابتدا « وحید یامین پور» مجری برنامه «جهانآرا» و یکی از محافظهکاران صداوسیما در حساب توییتر خود نوشت: «از حق مهدوی کیا در اظهار عقیدهی شخصیاش باید دفاع کرد، همانطور که از حق حکومت در محروم کردن دو بازیکنی که آرمانهایش رو نادیده گرفتند.»
خبرگزاری فارس هم بیکار نماند. یک روز بعد از توییت یامین پور یعنی ۲۱ مردادماه، فارس در گزارشی با تیتر «چرا نباید اظهارات مهدوی کیا را جدی گرفت؟» او را «فوتبالیست بیهوش» لقب داد و نوشت: «حتی بیبیسی فارسی - با همه خباثتی که در این مواقع به خرج میدهد- حاضر نشده همه پیام مهدوی کیا را در کانال تلگرامی خود منتشر کند و تنها به حمایت از دو فوتبالیست خطاکار کشورمان بسنده کرده است.»
حالا رائفیپور، با همان لحن و گویش تمسخرآمیز همیشگی در مورد مهدی گفته است: «بعد اینها برای حوزههای امنیت ملی کارشناس میشوند؛ ایکاش آنقدر که پول در سوریه و لبنان خرج کردید جایش ورزشگاه میساختید. برو دوغت را تبلیغ کن بابا.» حضار یا همان دانشجویان دانشگاه علم و صنعت، با صدای بلند میخندند و برای سخنور خود دست میزنند.
این نه نخستین هجمه به «مهدی مهدوی کیا» است و نه اولین حمله به فوتبالیستها. اما نشانههای مشخصی از جریان حمله تندروها به گروه خاصی از جامعه فوتبال ایران وجود دارد. بهصورت نمونه، «علی انصاریان» برادرزاده شیخ «حسین انصاریان» هرگز بهواسطه رفتار، گفتار یا در مقطعی از زمان، مدل متفاوت آرایش موهایش مورد نقد سخنوران محافظهکار ایران قرار نگرفت. مساله، فقط پشتوانههای سیاسی یا عقیدتی فوتبالیستها نیست؛ چهرههایی که به سمت فعالیتهای اجتماعی یا حقوق بشری پیش رفتهاند، بیشتر زیر فشار قرار میگیرند.
آبان ماه سال ۱۳۹۳ «حسن عباسی» که خود را رئیس مرکز بررسیهای دکترینال و عضو رسمی سپاه پاسداران ایران معرفی میکند در سخنرانیاش میان «داعش» و برنامه «نود» پل زد و گفت: «وقتی که در کشور ۱۲ میلیارد به فلان مربی میدهیم که بیاید به جوانان ما پاسکاری و شوت زدن به توپ را یاد بدهد و داد هیچکس در نمیآید، علتش این است که فوتبال اعتبار و پرستیژ بیشتری دارد، و این یعنی جامعه از این نظر دچار انحطاط اخلاقی شده است. جامعهای که اینطور به انحطاط کشیده شود، خداوند آن جامعه را امتحان میکند و داعش میفرستد تا به مردانش تیر خلاص بزند و زنانش را در موصل بفروشد.»
اما هدف حسن عباسی، فوتبال نبود. او بهصورت مستقیم «عادل فردوسی پور» را نشانه گرفت و بعد سراغ «علی دایی» رفت: «آقای گل جهان که در آرمینیابیلفلد بازی میکند به درد لای جرز میخورد.» او داشت در بیستمین جلسه از نشست فیلمسازان جوان سینمای انقلاب اسلامی سخنرانی میکرد. هیچ ارتباطی میان حاضران، محور بحث، داعش و فوتبال وجود نداشت.
همینطور حجتالاسلام «مهدی طائب»، رئیس شورای مرکزی قرارگاه راهبردی عمار سال ۱۳۹۳ با این ادعا که «فیلمی از جلسه خصوصی خاخام یهودی منتشرشده که در آن میگوید باید فوتبال را راه بی اندازیم که مسلمانان از مسئله ظهور غافل شوند» مدعی شد ستارههای فوتبال، دست پروردههای اسرائیل هستند.
پس عجیب بود اگر «علیاکبر رائفیپور» خودش را وارد این گود نکند. رائفی پور خودش را به عنوان نظریه پرداز در مسائل «شیطانپرستی»، «فراماسونری»، «صهیونیزم» و «مهدویت» معرفی میکند. مردی که به خودش لقب «آنتی صهیونیست» داده است. رائفی پور بهمنماه سال ۹۳ پس از آنکه «مهدی فلاحتی» در برنامه «صفحه آخر» صدای آمریکا او را معرفی کرد در سخنرانی خود گفته بود که آماده برخوردهای تندتر از سوی صهیونیستها هست، چون از ابتدا میخواسته، تحریف تورات را ثابت کند.
وجه مشترک حسن عباسی، علیاکبر رائفیپور و مهدی طائب روشن است. اما فصل تشابه «علی دایی»، «مهدی مهدوی کیا» و «مسعود شجاعی» فقط فوتبال نیست. آنها دقیقاً در یک بعد اجتماعی صاحب مقبولیتی شدهاند که برای نظریهپردازانی مانند «رائفی پور» قابلقبول نیست.
«علی دایی» طی تمام ده سال اخیر، «سفیر صلح» یونیسف بود. هنوز هم با نهادهای حقوق بشری به صورت علنی و غیرعلنی همکاری میکند. او در مصاحبه اسفندماه سال ۱۳۸۶ بار روزنامه «ایران» گفته بود: «مهمترین آرزویی که شب سال تحویل دارم، کم شدن نامههایی است که بهدستم میرسد.» او گفته بود روزی بیش از ۱۵۰ نامه از سوی نیازمندها، زنان بی سرپرست و حتی کودکان کار یا بچههای یتیم بهدستش میرسد. گفته بود سه کارمند دارد که باید به نامهها، درخواستها و راستی آزمایی خواستهها مشغول باشند. علی دایی، منهای تمام کامیابیها و ناکامیهای دنیای مربیگریاش، وجههای قابل احترام و البته قابل اعتماد دارد. نمونهاش، جمعآوری کمکهای مردمی برای زلزله زدگان کرمانشاه بود.
همین داستان به شکلی دیگر برای «مسعود شجاعی» وجود داشت. وقتی آذرماه سال ۹۵ از دردها و نگرانیهای خود در قبال زنان بدسرپرست، کودکان بیسرپرست یا فقر حرف زد، به کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال احضار شد. شجاعی از همان زمان، مورد نقد رسانههای سپاه و حمله سیاسیون تندرو قرار گرفت. «علی کریمی» بهواسطه همین مشغلههای اجتماعیاش از سوی خبرگزاری فارس «سلبریتی بیسواد» لقب گرفت.
مهدی برای یک شرکت تولید لبنیات تبلیغ میکند. تصاویر او روی بیلبوردهای شهری نشسته و آگهیاش تصویریاش که میخواهد به یک پسر بچه فوتبالیست، راه زندگی بهتر و موفقیت در فوتبال را نشان دهد هم به تازگی از صداوسیمای جمهوری اسلامی پخش میشود. نمونه همین رفتار تبلیغاتی را میتوان در زندگی «دیوید بکهام» ستاره سابق فوتبال انگلستان دید. او در سال ۲۰۱۷ برای ۱۴ برند جهانی تبلیغ کرد و البته بخشی از درآمد خود را به کمپینهای مبارزه با خشونت علیه کودکان اختصاص داد. بکهام برای کلیپ تبلیغاتی که در آن جهت حمایت از کودکان نقش بازی کرد، مطالبه مالی نداشت.
در زندگی مهدوی کیا هم میتوان نمونه چنین رفتارهایی را دید. او بدون کمترین کمکی از سوی نهادهای دولتی یا نظامی، «آکادمی کیا» که بزرگترین و حرفهای ترین آکادمی استعدادیابی فوتبال ایران است را تأسیس کرده و تمامی درآمدهای تبلیغاتی خود را صرف هزینه این کمپ میکند. اما هرگز مورد بحث یا نقد یا ستایش امثال عباسی یا رائفیپور قرار نمی گیرند.
چرا مهدی مهدوی کیا حالا نباید از سوی رائفیپور مورد استهزا قرار بگیرد؟ مهدی دقیقاً تمام پارامترهای لازم برای یک گریز کوتاه در سخنرانی رائفیپور را دارد. هم آن قدر شاخص هست که یک سخنرانی گم و ناپیدا از این نظریه پرداز جمهوری اسلامی را در شبکههای اجتماعی پر بادید کند و هم طی ماههای اخیر یکی از سیبل های همین نظریهپردازان شده. رائفی پور بدون دست انداختن دور گردن مهدوی کیا به بیش از پانصد هزار بازدید در شبکههای اجتماعی طی یک روز نمیرسید.
او دقیقاً از همان روشی استفاده کرده که خودش روزی در نقد فاش گویی های «مهدی فلاحتی» به زبان آورد: «تخریب شخصیت برای بیارزش شدن در جامعه» اما واکنشها چندان همسو با هدف نهاییاش نبود. برخلاف دانشجویانی که در دانشگاه علم و صنعت برای رائفیپور دست میزدند، «علی دایی» در اینستاگرامش از مهدی مهدوی کیا و کریم باقری به عنوان دوستانی پرافتخار نام برده.
«علی کریمی» اما برای مواجهه با چنین اتفاقاتی، ادبیات خاص خودش را دارد. او در صفحه اینستاگرام خود تصویری از مهدی مهدوی کیا منتشر کرده و نوشته: «مهدی جان. وقتی تو دل ملت رو شاد میکردی، اینها توی تخم بودن. شما تبلیغ کن، اگر خواست بخوره، اگر نخواست نخوره» و بعد این جمله که «چاپلوسان عقدهای را گنده نکنیم» جملهاش را تمام کرده است.
این بار ایسنا و خبرآنلاین کمی محافظه کاری را کنار گذاشتند و از جملات رائفی پور به عنوان «توهین» به این ستاره سابق یاد کرده اند. مهدی می تواند یک سیبل مناسب برای «رائفی پورها» باشد. پسری که طعم حملاتی این چنینی را یک سال قبل به خوبی چشید. مهدوی کیا طی سال های اخیر به دلیل بستن مچ بند سبز در بازی ایران و کره به نشانه حمایت از جنبش مردمی ایران، به دلیل اعتراض در قبال تجاوز به کودکان در مدارس فوتبال و باشگاه های پایه، مورد نقد قرار گرفته بود.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر