بهنام زیبایی؛شهروندخبرنگار
«سیدعلی» یک عضو پیشین لشکر «فاطمیون» است که دوماه در کِسوت فرمانده یک گروه ۶۰ نفری، زیر پرچم زرد رنگ این لشکر در سوریه جنگیده است. او اکنون از فاطمیون جدا شده و در افغانستان مشغول به کارهای زراعتی است.
سیدعلی دو دختر و یک پسر دارد و همراه خانوادهاش در یک خانه کوچک گِلی، در یکی از ولایات مرکزی افغانستان زندگی میکند.
دو سال قبل، وقتی در تهران کارگری میکرده، یکی از دوستانش او را به پیوستن به لشکر فاطمیون و رفتن به جنگ سوریه برای دفاع از «حرم» تشویق می کند. سیدعلی مذهبی است و دفاع از حرم حضرت «زینب» و حضرت «رقیه»، خواهر و دختر امام سوم شیعیان را بر مسلمانان شیعه واجب میداند.
او به دفتر عضوگیری لشکر فاطمیون در «شاه عبدالعظیم» تهران می رود: «موقع ثبتنام به من گفتند بروید از حرم بیبی زینب و بیبی رقیه دفاع کنید. شرط پذیرفته شدن در لشکر فاطمیون این بود که اگر خانواده شخص در ایران زندگی میکرد، گرفتن رضایتنامه همسر و والدین حتمی بود. اگر آن ها در افغانستان میبودند، کسی که میخواست در جنگ سوریه شرکت کند، فقط یک نفر را باید در ایران به حیث وکیل انتخاب میکرد.»
از آن جایی که خانواده سیدعلی در افغانستان به سر میبرده اند، روند ثبتنام او راحتتر انجام شده است.
سیدعلی پسر عمویش را که در تهران مشغول کارگری بوده، به عنوان وکیل تعیین میکند تا در صورت کشته یا زخمی شدنش در جنگ سوریه، سپاه این خبر را به وکیل او برساند.
یک ماه بعد از ثبتنام، با سیدعلی تماس میگیرند: «ما را در حرم امام خمینی جمع کردند. از آن جا با اتوبوس به پادگان یزد رفتیم. بیشتر ما شهروندان افغان بودیم؛ البته چند نفر ایرانی نیز در میان ما بودند که آن ها هم برای جنگ در سوریه میرفتند.»
به گفته او، در پادگان یزد آموزش تاکتیکهای نظامی و نحوه استفاده از سلاحهای سبک و سنگین به اعضای جدید لشکر فاطمیون آموزش داده میشود.
سیدعلی پیش از آن، حدود 10 سال در ارتش ملی افغانستان خدمت میکرده و مقابل گروه «طالبان» و دیگر گروههای تروریستی در افغانستان جنگیده است. خودش می گوید استفاده از سلاحهای سبک و سنگین و تاکتیکهای جنگی برای او «مثل آب نوشیدن» بود.
مهارت سیدعلی توجه فرماندهان سپاه در پادگان یزد را به خود جلب میکند: «وقتی فهمیدند که من آموزش دیده هستم، مسوولیت آموزش دهی یک گروه 15 نفری را به من دادند.»
25 روز بعد، او همراه 300 نفر دیگر که در پادگانهای ایران آموزشهای کوتاه مدت نظامی را پشت سر گذاشته بودند، به دمشق منتقل میشوند. به گفته او، در این سفر چهار فرمانده ارتش ایران آن ها را همراهی میکرده اند.
می گوید پس از رسیدن به دمشق، چندین اتوبوس آنها را در یک پایگاه نظامی که در نزدیکی میدان هوایی این شهر قرار دارد، منتقل میکنند. حدود یک هفته دیگر نیز فرماندهان سپاه در این پایگاه به آن ها آموزش نظامی میدهند تا برای رویا رویی با گروه «داعش» آمادگی کامل داشته باشند.
سیدعلی ادامه میدهد: «زمانی که به سوریه رفتیم، برای ما حرم بیبی زینب و بیبی رقیه را نشان دادند که بعضی قسمتهایش توسط داعش ویران شده بود. این روی من بسیار تاثیر بد گذاشت.»
پس از یک هفته، سیدعلی و همرزمانش را از دمشق به حلب انتقال میدهند تا در این بخش از سوریه، در مقابل گروه داعش و دیگر گروههای مخالف «بشار اسد» بجنگند.
او با اشاره به این که عدهای از جوانهای افغان به خاطر نیاز اقتصادی عضو فاطمیون میشوند، تاکید میکند که اما برای او، دفاع از حرم مهمترین انگیزه حضور در سوریه بوده است. البته معتقد است حقوقی که سپاه پاسداران به وی می پرداخته نیز پول کمی نبوده؛ چیزی حدود سه برابر حقوقی که از ارتش ملی افغانستان دریافت میکرده است: «سپاه برای من کارت بانکی درست کرده بود و ماهانه سه میلیون تومان در حساب بانکی من واریز میشد. ماهی دوصد دالر هم جیب خرچی، پول نقد میداد.»
تجربه 10 سال جنگ در ارتش ملی افغانستان در ناامنترین شهرستانهای این کشور مانند هلمند، قندهار و غزنی، آن هم در کنار سربازان امریکایی و ناتو، به سیدعلی کمک میکند که در سوریه مورد توجه فرماندهان سپاه پاسداران «قدس» قرار گیرد. فرماندهانی که نقش مشورت دهی به اعضای لشکر فاطمیون را برعهده داشته اند، سیدعلی را به عنوان فرمانده یک گروه 60 نفری از جنگجویان لشکر فاطمیون در حلب سوریه انتخاب میکنند.
شهرستان هلمند در جنوب افغانستان، در 17 سال گذشته جزو نا امنترین مناطق این کشور بوده است و بسیاری از فرماندهان گروه تروریستی طالبان در آن جا فعالیت داشته و جنگ را سازماندهی میکردهاند. میتوان گفت زنده ماندن سیدعلی از نبردهای شدید هلمند مانند گذشتن از «هفت خان رستم» بوده است.
وقتی از او میپرسیم چرا از ارتش افغانستان جدا شدی، فقط یک جمله میگوید: «به دلیل بیتوجهی دولت افغانستان نسبت به سربازان ارتش.»
او به همین دلیل ارتش ملی افغانستان را ترک می کند و برای کارگری به ایران می آید. بعد هم کارگری را رها کرده و عازم جنگی دیگر می شود. میگوید: «تعداد زیادی از سربازان و همرزمان من پیش چشمانم در جنگ سوریه شهید شدند.»
وقتی از او می خواهیم از خاطراتش در جنگ سوریه بیش تر برایمان بگوید، نفس عمیقی می کشد و میگوید: «جنگ هیچ خوبی ندارد که بگویم، فقط خانه خرابی و دربهدری است.»
سیدعلی پس از دوماه ، با کولهباری از اندوه به خاطر از دست دادن تعدادی از سربازان و همرزمانش در سوریه، برای مرخصی به تهران باز میگردد. او تصمیم داشته پس از سپری شدن مرخصی یک ماههاش، دوباره برای جنگ به سوریه باز گردد اما تماسهای مکرر همسرش از افغانستان، او را از شرکت دوباره در جنگ منصرف میکند و راهی افعانستان میشود.
میگوید: «سپاه پاسداران به جنگجویان افغان لشکر فاطمیون وعده داده بود که اگر بیشتر از سه دوره دوماهه در جنگ سوریه شرکت کنند، برای آن ها اقامت دایمی ایران داده میشود.»
با این حال، او دیگر به سوریه برنمیگردد.
سیدعلی از این که دوباره سالم به افغانستان بازگشته است و در کنار خانوادهاش با آرامش زندگی میکند، خوشحال است: «خدا را شکر که زنده به افغانستان برگشتم و در کنار زن و بچههای خود زندگی آرامی دارم.»
***
شما هم میتوانید خاطرات، مشاهدات و تجربیات خود از قاچاق انسان، پناهندگی و مهاجرت به اشتراک بگذارید. اگر از مسئولان دولتی یا افراد حقیقی و حقوقی که حق شما را ضایع کردهاند و یا مرتکب خلاف شدهاند شکایت دارید، لطفاً شکایتهای خود را با بخش حقوقی ایران وایر با این ایمیل به اشتراک بگذارید: info@iranwire.com
مطالب مرتبط:
زندگی پر فراز و نشیب یک جنگجوی لشکر فاطمیون
آموزش آمریکا در خدمت لشکر فاطمیون ایران
پول جنگ برکت ندارد؛ گام به گام با تربیت یک شبهنظامی لشکر فاطمیون
پادگان یزد، مرکز سری آموزش سربازان افغانستانی
تنور جنگ در سوریه دامنگیر شیعیان افغانستان
تلخ و شیرین؛ خاطرات جنگ لشکر فاطمیون
یک عضو لشکر فاطمیون: موقع ثبت نام گفتند احتمال کشته شدنت در این جنگ زیاد است
از جنگ در سوریه تا کارگری در کابل؛ زندگی پر فراز و نیشیب یک عضو لشکر فاطمیون
یکی از اعضای لشکر فاطمیون: فقط خدا خدا میکردیم یکی ما را ببرد سوریه
یک عضو فاطمیون: مرخصی میخواستم اخراجم کردند،کارت اقامتم هم باطل شد
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر