به دیوار تکیه داده است و به ترکی میگوید: «امروز روز آخر زندگیمه! میخوام از این دنیا برم! این فیلم رو برای اونایی میذارم که منو میشناسن. میخوام حلالم کنن.»
بعد بغض میکند و از پدر و مادرش حلالی میطلبد.
«سعید» 19 ساله است. هفته گذشته پس از انتشار این فیلم در صفحه اینستاگرامش، به بالای یک ساختمان نیمهکاره درمیدان «شریعتی» شهر اردبیل رفت و خودش را به پایین پرتاب کرد.
فیلم خودکشی او را هم رهگذران گرفته بودند. سعید یک بار خودش را عقب میکشد و چند لحظه بعد میپرد. او در 19 سالگی مرگ را انتخاب کرده است.
سعید تنها جوانی نیست که در ماه اخیر در ملاءعام اقدام به خودکشی کرده است. نهم اسفندماه خبرگزاریها خبر خودکشی دو دختر نوجوان تبریزی را منتشر کردند. هر دو 17 ساله بودند و از پل کابلی تبریز پایین پریدند. روز دهم اسفندماه هم خبر دیگری منتشر شد؛ دختر 15 ساله ای خودش را از پل «سرباز گمنام» زنجان به پایین پرتاب کرده بود. این سه خودکشی البته ناموفق اعلام شدند.
دکتر «رابعه موحد»، روانشناس از تهران میگوید: «خودکشیهایی که در ملاءعام انجام میشوند، حاوی پیام هستند؛ پیام اعتراضی و جلب توجه. باید ببینیم اعتراض این نوجوانان به چه بوده و چه عاملی باعث شده است همه چیز را رها کنند و از جان خود مایه بگذارند.»
به گفته این روانشناس، علت بسیاری از این خودکشیها، ابتلا به افسردگی است: «افسردگی در دوران نوجوانی بسیار شایع است. آمارها میگویند از هر پنج نوجوان، معمولا یکی از آنها مبتلا به افسردگی است.»
تغییرات جسمی، اجتماعی و البته عاطفی از دلایل ابتلا به افسردگی نوجوانان به شمار می رود: «البته خانوادهها نیز نقش موثری دارند. آن ها مدام میخواهند فرزندشان در رقابت با فامیل و همسایه اول باشد، در حالیکه اصلا تواناییهای او را در نظر نمیگیرند. این شرایط باعث اضطراب نوجوان شده و دچار سرخوردگی، انزوا و افسردگی میشود.»
او به خانوادهها توصیه میکند که علامتهای افسردگی را در فرزندان نوجوان خود مورد توجه قرار دهند و در صورت مشاهده این علایم، به روانشناسان مراجعه کنند: «یک نوجوان افسرده، بدون علت غمگین است، زود عصبانی میشود و از کوره در می رود. اغلب آن ها از دردهای جسمی مثل سردرد و دلدرد شکایت دارند و مدام احساس میکنند کسی به فکر آن ها نیست و نادیده گرفته میشوند. افت تحصیلی دارند، کم حرف هستند و اعتماد به نفسشان را از دست دادهاند.»
به گفته او، مشکلات اقتصادی خانواده، طلاق والدین و مرگ نزدیکان هم میتواند از عوامل افسردگی نوجوانان باشد.
«مریم» سال 86 داغ پسر 18 سالهاش را دیده است. «علی» خودکشی کرده بود: «داغ فرزند خیلی سخت است اما سختتر این است که بچهات خودخواسته برود. یعنی دنیایی که تو برایش ساختهای، آن قدر تیره و تار بوده که او تصمیم گرفته است برود.»
علی از 13 سالگی به دلیل مشکلات خانوادگی به افسردگی مبتلا شده بود: «ما جدا شده بودیم و بعد از طلاقمان، پسرم افسردگی گرفت.»
او تحت نظر روانپزشک بوده است: «حالش خیلی بهتر بود؛ تا این که به سربازی رفت. قبل از رفتنش به دکترش گفتم میتواند برود سربازی؟ گفت برود، علی خیلی منزوی است و سربازی به اجتماعی شدنش کمک میکند.»
علی البته هرگز بر نمیگردد. یک روز که به مرخصی میرود، در پارک محله خانه پدرش قرص میخورد و زیر یک درخت دراز میکشد.
دکتر موحد میگوید: «شرایط سربازی خودش می تواند باعث تشدید افسردگی شود چون دوری از خانواده و سختگیریهای پادگان را همراه دارد.»
این روان شناس اضافه می کند: «مشابه این اتفاق در مورد دانشجوهایی که به خوابگاه میروند هم رخ میدهد. دوری از خانواده و تغییر شرایط از عوامل تشدید کننده افسردگی هستند.»
مریم میگوید: «می دانی مادری که فرزندش خودش را کشته است چه حالی دارد؟ انگار یک آتش دائمی روی قلبش گذاشتهاند. قلبم میسوزد.»
«م.الف»، جامعه شناس ساکن تهران میگوید: «آمارها نشان میدهند که سن خودکشی در کشور به شدت پایین آمده است اما خودکشی موفق معمولا در افرادی با سنین بالاتر رخ میدهد.»
او هم معتقد است اغلب خودکشیها ناشی از ابتلا به افسردگی هستند و مشکلات اقتصادی را یکی از مهم ترین عوامل به وجود آمدن افسردگی و اقدام به خودکشی میداند: «بیکاری و عدم پیدا کردن شغل مناسب، شکاف طبقاتی و چشم و همچشمی هم از عوامل تاثیرگذار در افسردگی و تصمیم به خودکشی هستند.»
«محمد» از کارمندان سازمان آتش نشانی است. او چند ماه پیش در عملیاتی برای نجات پسری که میخواست خودش را از طبقه هفتم ساختمانی در غرب تهران به پایان پرتاب کند، حضور داشته است. می گوید حرفهای پسر را به خوبی به یاد دارد: «حدود 24 یا 25 ساله بود. داد میزد و میگفت به خدا خسته شدم، من بیعار نیستم، کار نیست. تا آن جایی که یادم میآید، گویا چند ماه بود از کار بیکار شده بود. آنروز در خانه با پدرش درباره کار بحث کرده بودند و فکر کنم پدرش به او گفته بود بیعار. یادم میآید که گریههای پسر و پدر اشک من را درآورد.»
به گفته «م.الف»، به وجود آمدن شکاف اقتصادی میان اقشار مختلف جامعه، یکی از عوامل مهم ابتلا به افسردگی در بین نوجوانان هم هست: «در نوجوانی مدام شخص خودش را با دیگران مقایسه میکند و وقتی میبیند دوستش فلان وسیله بازی یا فلان ماشین را دارد و او نمیتواند آن را تهیه کند، دچار عدم اعتماد به نفس و افسردگی میشود. از سوی دیگر، خیلی از خانوادهها، فرزندان خود را با دیگران مقایسه میکنند؛، این که درس فلانی بهتر است، یا رفتار فلانی را ببین. این مقایسهها هم باعث میشود نوجوان خودش را ناتوانتر از دیگران ببیند و احساس سرخوردگی کند.»
می گوید:«در نوجوانان پختگی افراد میانسال وجود ندارد و آسیبپذیری آن ها به خاطر کمبود تجربه و مهارت بیش تر است.»
«شایان» در حال حاضر 20 سال دارد. او در 15 سالگی اقدام به خودکشی کرده است: «قرص خوردم. 20 یا 30 تا قرص از هر نوعی که گیرم آمده بود، خوردم.»
می گوید از سر لج بازی این کار را کرده بود: «نمرههایم خراب شده بود، پدرم هم لپ تاپ و موبایلم را گرفت. من هم لج کردم.»
خانواده شایان خیلی زود متوجه موضوع میشوند: «پوکه قرصها بالای سرم بود. در واقع، بیش تر میخواستم با خانوادهام لج بازی کنم و اصلا متوجه نبودم چه کار خطرناکی انجام میدهم.»
شایان را به بیمارستان «لقمان» تهران میبرند تا معدهاش را شستوشو دهند: «از آن روز بیش تر داروی سیاه رنگی را که به زور به خوردم دادند، یادم میآید و چشمهای گریان مادر و پدرم.»
او حالا از کارش پشیمان است: «کارم بچهگانه بود و فکر میکنم همان روز پدر و مادرم قد 10 سال پیر شدند.»
شایان بعد از آن اتفاق، مدتها برای مشاوره به روانشناس مراجعه میکرده و در گروههای روان درمانی، با افرادی که مثل خودش اقدام به خودکشی داشتهاند، هم صحبت شده است: «من فکر میکنم خیلیها مثل من از سر لج بازی سراغ خودکشی میروند اما بعضی وقتها شوخی شوخی، همه چیز جدی میشود.»
مطالب مرتبط:
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر