«من سیاستمدار نیستم. تحصیلکرده مدارس مذهبی هم نیستم. در پادگانهای نظامی، نشانه رفتن و شلیک کردن را نیز یاد نگرفته ام. من به زبان تو یا حتی زبانی که مادرم حرف میزد، صحبت نمی کنم. این زبان دوم من است؛ همانطور که تو حالا با من به آلمانی صحبت میکنی. من یک عمر رقصیده ام، رقصیده ام و رقصیده ام. زبان من، زبانِ رقص است. مذهب من باله بود. چه فرقی میکند من کجا متولد شده ام یا او کجای این دنیا. ما یک زبان مشترک داریم. شما به من زبانی نشان دهید که در دایره ادبیاتش جایی برای جنگ نداشته باشد، فقر را نفهمد و تبعیض بیمعنا باشد.»
این بخشی از اوج کلام «میشاییل فیشتن بام» بود. یک ساعت پیش از آغاز برنامهاش با او در اتاق کارش به گفتوگو نشستم؛ حوالی ساعت ۱۸ و وقتی که به قول خودش باید با آرامش قهوهاش را مینوشید و به هیچچیز فکر نمیکرد.
در اروپا او را بهعنوان یکی از بزرگترین رهبران و معلمان رقص باله میشناسند و در اتریش از وی بهعنوان رهبر بزرگترین گروه رقص باله یاد میکنند. متولد سال ۱۹۵۹ است. از هفت سالگی به مدرسه دولتی رقص باله وین رفت. هفت سال بعد به عضویت گروه رقص ملی باله اتریش درآمد؛ یعنی وقتی فقط 14 سال داشت. سال ۱۹۹۱ میلادی گروه رقص «سن پولتن» را بنا کرد:«هدف من، زنده نگهداشتن یک فرهنگ بود. ما میخواستیم فراملی باشیم. اولین کارهای ما در اتریش بود. بعد وارد کشورهای اروپایی شدیم. کمی بعد به مسکو رفتیم و سپس فستیوالهای نیویورک را تجربه کردیم. بخشی از مسوولیت ما امروز شکل دادن به فستیوالهای بزرگ اتریش است. راضی هستم چون نشان میدهد که بهترین هستیم. اما این کافی نیست. حتی هدف من هم نبوده است. ما با یک زبان ساده با مردم جهان حرف می زنیم.»
رقصنده هایش را دختران و پسران اتریشی، مجار، ایتالیایی، مراکشی و برزیلی تشکیل می دهند. میان آن ها، «والا المجبل» یک استثنا است؛ تازه واردی که دو سال قبل از سوریه به اتریش رفت و پناهنده شد. کم تر از یک ماه بعد در کلاس های آموزشی میشاییل شرکت کرد و حالا یکی از اعضای تیم اصلی 15 نفره او است.
حضور والا المجبل سوریهای در تیم رقص باله سن پولتن، مهمترین وسوسه برای شناختن این گروه متفاوت بود؛ وسوسهای که مرا تا شهر سن پولتن در ۸۰ کیلومتری وین برد. یک پناهجوی سوریهای چه گونه موفق شده است به یکی از بهترین گروههای رقص باله اروپا برسد؟
میشاییل فیشتن بام فقط مدیر، رهبر و استاد این تیم باله نیست؛ او طی دو دهه اخیر تلاش کرده است بهترین رقصنده های جوان جهان را شناسایی کند، به اتریش ببرد، آموزش دهد و بعد از آن ها یک تیم بسازد. در عین حال، کودکان خردسال و نوجوان را هم آموزش می دهد: «گاهی در وین، در سن پولتن یا شهرهای دیگر اتریش به من می گویند تو چیزی جز باله در زندگی ات نداری. قبول دارم. این فرهنگ ما است؛ فرهنگی که دارد آرام آرام فراموش می شود.»
رد پای حضور والا سوریهای در تیمش را میتوان از همین تعریف او شناخت. میشاییل خودش را بخشی از فرهنگ رو به فراموشی اتریش میداند: «ما در اتریش یک برنامه گسترده برای پناهجویان و پناهندگان داریم به نام همسطح کردن فرهنگی. سوریهای ها، ایرانیها، افغانها یا آفریقاییهایی که به اتریش میآیند، باید در این طرح شرکت کنند. به آن ها آموزش زبان میدهند و جامعه، سیاست، نقشه و تاریخ اتریش را به این پناهندگان معرفی میکنند. دولت اتریش سالها است روی فرهنگ برخورد مرد با زن، والدین با کودکان و حتی رفتار با حیوانات کار کرده است. من واقعاً چنین طرحی را ستایش میکنم. اما واقعاً فکر میکنید این کافی است؟ روزی از خودم پرسیدم میان اینهمه کودک، نوجوان و حتی جوان خارجی که به اتریش آمدهاند، هیچکس علاقهای به رقص ندارد؟ آن ها باله تماشا نکردهاند؟ نمیخواهند باله برقصند؟ اصلاً میدانند باله چیست؟»
از همان زمان تلاش کرد رابطه اش را با شهرداری سن پولتن گسترش دهد. خانواده های پناهنده ای که از خاورمیانه یا آفریقا به اتریش و این شهر آمده بودند، از طریق شهرداری به گروه رقص باله معرفی شدند: «من سعی کردم درهای این جا را باز کنم. سعی کردم به خانواده ها بفهمانم رقص و موسیقی ممنوع نیست، همان طور که زندگی کردن ممنوع نیست. به خانواده ها گفتم اجازه بدهید که برقصند و موسیقی را در ذهن خود ذخیره کنند. کودکی که با رقص و موزیک بزرگ می شود، در آینده جنگ به راه نمی اندازد. کودکی که میان ما با شادمانی می خندد، می رقصد و موسیقی را می فهمد، در آینده یک جنایتکار نخواهد شد. برای من فرقی نمی کند که این کودک مسلمان است یا مسیحی. اصلا دینی دارد یا ندارد. چه فرقی می کند او به چه زبانی حرف می زند؟ مهم این است که ما کنار هم هستیم. ما این جا جهان خودمان را می سازیم.»
هر روز صبح بیش از ۱۵۰ کودک و نوجوان برای آموختن رقص باله به مدرسه او میآیند. میان آن ها هفت دختر و پسر ایرانی و بیش از ۲۰ رقصنده خردسال و نوجوان سوریهای و عراقی هم هست: «گاهی به من میگویند پول کافی برای ثبتنام فرزندمان نداریم. چیزی که ما این جا از خانوادههای اتریشی میگیریم، زیاد نیست؛ بین ۱۵ تا ۲۰ یورو برای یک ماه. اما وقتی میفهمم که میتوانم در جهان خودم، در دنیایی که این جا برای خودم ساخته ام، یک انسان جدید داشته باشم، حاضرم قید همان شهریه اندک را هم بزنم.»
حاضر نیست میان هنرجویان خردسال و نوجوان اتریشی و غیراتریشی خود اندکی تفاوت قائل شود. حتی وقتی در مورد کودکان ایرانی که در مدرسه او باله می آموزند می پرسم، می گوید: «من از تفاوت ها متنفرم. چرا در مورد همه نمی پرسی؟ ما این جا ایرانی، افغان، ایتالیایی و اتریشی یا عرب نداریم، ما یک تیم هستیم.»
اما نمی تواند ذوقش را از میل کودکان ایرانی و سوری برای آموختن رقص باله هم پنهان کند: «به من می گویند باله در ایران ممنوع است. نمی دانم چرا اما می دانم بچه های ایرانی که من دیدم، بسیار با استعداد هستند و سریع می آموزند.»
او موفق شده است بخشی از فرهنگ اتریش را به شکلی متفاوت به افرادی که باید بخشی از این کشور شوند، آموزش دهد. مهمترین نمونهاش، والا المجبل سوریهای است؛ پسری که در طول دو ساعت اجرای مراسم، یکی از بهترینهای تیم 15 نفره میشاییل بود. میشاییل این اجرا را فقط یک نوع تمرین برای فستیوال بهاره نیویورک میداند. قرار است تیم آن ها به امریکا سفر کند و او از حالا نگران ممنوعیتهای احتمالی برای ورود والا به نیویورک است.
طی سه سال اخیر، اروپا با سیلی از پناهندگان از خاورمیانه و آفریقا روبه رو شده است. مقصد اولیه بسیاری از آن ها اتریش بود. از همان زمان، بسیاری از گروه های حقوق بشری و حتی نهادهای خصوصی و نیمه دولتی تلاش کردند کنار کمک رسانی به پناهندگان و پناهجویان، شرایطی را هم برای همراه شدن آن ها با جامعه این کشور فراهم کنند. میشاییل یکی از همین جریان است؛ مردی که می گوید دو دهه بعد پسران و دخترانی که او آموزش داده است، شهروندان نمونه این کشور خواهند بود.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر