داستان مهاجران؛ قربانیان هر روز بیش تر می شوند
ماهرخ غلامحسین پور
«ثریا نوغان» اهل ایالت «فاریاب» افغانستان که همسر و یکی از برادرانش را در جنگ و منازعه با طالبان از دست داده، دو سال و هشت ماه به همراه سه دخترش در اردوگاه پناهجویان «ریتسونا» یونان زندگی کرده است.
ثریا این روزها ساکن حومه شهر «سن دیگو» است. او شاید هرگز از تاثیر آن دوره دو سال و نیمه خارج نشود. خودش می گوید ریتسونا نام کوچک جهنم بود.
جایی که ثریا و سه دخترش چند سالی زندگی کرده اند، یک کانتینر 9 متری بوده؛ اتاقکی که با دیوارهای نازک پلاستیکی و یونولیتی پیش ساخته سرهم بندی شده و هر لحظه به علت فشار برف های روی سقف می توانسته است فرو بریزد:«دیوارهای این کانتینر را با چسب های نواری پهن به هم متصل کرده بودند.»
ثریا می گوید هنوز هم باورش نمی شود که از سرمای وحشتناک زیر صفر درجه آن اتاقک های پلاستیکی که بخار نفسشان روی سطح پلاستیک ها می نشسته و روی پتوهای نازک کهنه کف اتاقک ها فرو می چکیده، نجات پیدا کرده است: «از خودم می پرسیدم یعنی من فردا زنده خواهم بود؟ هنوز هم خیال می کنم وسط آن کابوسم.»
او به خاطر دارد که یک روز به دفتر اداره پناهندگان یونان مراجعه کرده بود تا به وضعیت گرسنگی و سرمایی که دچارش بودند، رسیدگی کنند: «خانمی که طرف صحبت من بود، با خشونت به من گفت اگر بیش تر آن جا بمانم، دستور می دهد من و بچه هایم را به چادرهای جزیره "لیسبوس" منتقل کنند و این کار را کردند. نمی توانید حتی تصورش را بکنید که جزیره لیسبوس چه جور جایی است. اغلب پناهجویان آن جا سوری هستند. یک چادر به ما دادند که سوراخ بود. رطوبت برف های آب شده زیر پایمان حس می شد. امکان آشپزی یا خرید مواد غذایی نداشتیم. گاهی تا شش ساعت وسط برف و یخبندان برای گرفتن یک ظرف غذای مانده سر صف می ایستادیم. سر همین صف، بچه ها هم بودند. گاهی برای رعایت نوبت با هم دعوا می کردند و همدیگر را کتک می زدند. تا آخرین روزی که آمدم، هیچ تغییری در وضعیت ساکنان این کمپ ایجاد نشد. آن ها هنوز هم آن جا زندگی می کنند.»
ثریا به بخش خوب ماجرا هم اشاره می کند؛ این که مردم محلی در شهر «لیوادیا» دست به دست هم داده و برای پناهجویان این منطقه که اغلب جنگ زده هستند، یک شهرک آرام و قابل قبول ساخته اند؛ خانه های کوچکی که دستشویی و حمام دارند با چند مغازه کوچک بقالی، یک مدرسه سه کلاسه و کارت اعتباری آن هم بدون کمک دولت مرکزی و فقط با همیاری شهرداری منطقه. اما مکان هایی چون لیوادیا بسیار نادر و اندک هستند. در مقابل، نمونه هایی چون جزیره «مانوس» در گینه نو که محل اسکان پناهجویان به استرالیا است، به وفور وجود دارد.
مردادماه امسال یک پناهجوی جوان ایرانی به نام «حامد شمشیری پور» که تحت فشارهای روانی بسیاری در این اردوگاه به سر می برد، اقدام به خودکشی کرد. او مدتی از بیماری و آشفتگی ناشی از شرایط محل زندگی خود رنج می برد به حدی که 100 پناهجوی دیگر به اداره مهاجرت استرالیا نامه نوشته و درخواست کردند برای درمان او اقدام شود که البته هیچ مقام مسوولی به این درخواست آن ها توجهی نکرد.
پیش از حامد شمشیری پور، یک پناهجوی دیگر ایرانی به نام «رضا براتی» که فقط 23 سال داشت در جریان یک اغتشاش و در همین اردوگاه زیر مشت و لگد جان داد.
سال 2000، زمانی که کشورهای عضو سازمان ملل متحد روز هجدهم دسامبر را به نام «روز مهاجران» نامگذاری کردند، اگرچه تصور ظهور و بروز «داعش» و بی خانمان شدن میلیون ها انسان مهاجر در «روهینگیا» نمی رفت، داستان افرادی چون حامد و ثریا کم و بیش شنیده می شد؛ روایت هایی که این روزها تلخ تر شده اند.
به گفته «تامارا لوو»، کارشناس «سازمان کودکان را نجات دهیم»، سرنوشت کودکانی که از جنگ در میانمار گریخته اند، به شدت تلخ است: «برخی از این کودکان کاملا تنها به اردوگاههای بنگلادش میآیند. آن ها یا از والدین خود در مسیر فرار جدا و یا والدین آنها کشته شدهاند. شرایط در اردوگاه های پناهندگی برای کودکان فاجعهبارتر است چرا که آنها حتی نمیفهمند چرا در این اردوگاهها هستند، نمیتوانند به مدرسه بروند و هیچ دوستی ندارند.»
آن چه تامارا لوو شنیده، بسیار وحشتناک است. او با نوجوانانی صحبت کرده است که با چشم خودشان شاهد قتل والدینشان توسط نظامیان میانمار بودهاند.
تلخ ترین پیامدی که دامنگیر کودکان مهاجر درمانده و تنها خواهد شد، افتادن به دام قاچاقچیان انسان است. آن ها ممکن است برای کار یا سلطه جنسی خرید و فروش شوند.
از میان انبوه پناهجویانی که از لیبی می آیند نیز داستان های وحشتناکی شنیده می شود؛ هزاران نفر در دریا جان خود را از دست داده و یا مورد سو استفاده قاچاقچیان قرار گرفته و اموالشان را از دست داده اند.
در سال 1990 برآورد آمار پناهجویان در دنیا 154 میلیون نفر بود. در سال 2000 این رقم به 175 میلیون نفر رسید. اما به گزارش کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان، شمار پناهجویان در سال 2016 به 362 میلیون نفر افزایش یافته است.
«سازمان همکاری و توسعه اقتصادی» سال گذشته با انتشار آمار پناهجویانی که به کشورهای عضو این تشکل درخواست مهاجرت داده اند، ایران را در رتبه سی و سوم قرار داد.
بنا بر گزارشی که «رادیو فردا» در همین زمینه منتشر کرده، 54 هزار ایرانی در سال گذشته از 21 کشور جهان تقاضای پناهندگی کرده اند که پرونده بیش از 26 هزار نفر از آن ها در کشور آلمان به ثبت رسیده است. این افراد عمدتا در پی دستیابی به آزادی های سیاسی و اجتماعی یا بهبود شرایط زندگی به این کشورها پناه برده اند.
بسیاری از پناهجویان در کشور مقصد به عنوان شهروندانی با حقوق برابر پذیرفته نمی شوند. آن ها اغلب به عنوان نیروی کار پست تر در حومه شهرها ساکن می شوند و عملا به عنوان شهروندان درجه دو، تحت فشار سیستم حاکم بر فضای سیاسی و اجتماعی کشورهای میزبان قرار می گیرند. میزبانان هم به اندازه کافی از آن ها گله دارند.
فشارهای اقتصادی، اوج گرفتن مخالفت های اجتماعی، سیاسی و یا مذهبی، اختلاف بین کشورهای واجد شرایط پذیرش پناهندگان که کار را گاه به اخراج پناهجویان می کشاند و بروز خطرات تازه، چرخه عجیبی است از ماجرای پناهندگی که روز به روز بزرگ تر می شود و هر روز در گوشه و کنار جهان وشاید در همسایگی و یا از میان دوستان من و شما قربانی می گیرد؛ دوستانی چون ثریا و یا هموطنانی چون حامد.
داستان مهاجران را تعقیب کنید، روایت های آن ها پر از رنج ولی پر از درس است.
مطالب مرتبط:
قطع آب و برق اردوگاه پناهجویان در جزیره مانوس
مانوس؛ مرگ دومین جوان ايرانی در اردوگاه پناهجویان
زنان پناهجو در خواب و بیداری باید مراقب تعرض جنسی باشند (بخش سوم)
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر