لباس سنگینی که از زنجیر ساخته، به تن کرده، چمدانی به دست گرفته و در میدانی در شهر نیویورک راه میرود. این یک پرفورمنس هنری است که «پرستو آهوان» آن را درست در بحبوحه اعلام تصمیم «دونالد ترامپ»، رییس جمهوری امریکا درباره مهاجران و قوانین ضد مهاجرت او اجرا کرده است. میگوید: «میخواستم بگویم سایه سنگین مهاجرت حتی وقتی در کشور جدید به آرزوها و اهدافت میرسی، اگر 50 سال هم گذشته باشد، تو را دنبال میکند.»
این اجرا تنها یکی از ایدههای خلاقانه او است. پرستو سالها است در زمینههای مختلف هنری کار میکند؛ مجسمهساز است، ویدیو اینستالیشن کار میکند و به اجرای پرفورمنس هنری می پردازد و برای همه کارهایش ایدههای بکر و متفاوت دارد.
او سال 89 به امریکا مهاجرت کرده و کارشناسی ارشد مجسمهسازی را در دانشگاه «بوستون» به پایان رسانده است. ایده اولیه پرفورمنس مهاجرت هم در همان شهر بوستون به ذهن او رسیده است: «فشارهای روانی و سختیهای زندگی دور از خانواده یک ناامنی روانی در من ایجاد کرده بود. دلم میخواست پوششی برای محافظت از خودم داشته باشم چون من درمیان مردم کار و زندگی میکردم و نمیتوانستم خودم را حذف کنم.»
همین میشود که تصمیم میگیرد لباسی از زنجیر بپوشد: «لباس نبود، در واقع یک پوستی بود که صورت و حتی دستها و پاهای من را کاملا میپوشاند و لایه محافظ من به عنوان مهاجر بود. این لایه سنگین است و شخص مهاجر را محدود میکند و حرکتش را کند و آهسته.»
پرستو اغلب از ایدههای کاملا شخصی به اجراهای عمومی میرسد: «خودم را به عنوان یک شخص در نظر میگیرم اما میدانم این موضوع فقط مساله من نیست. بسیاری از آدمهای دیگر همین شرایط و مسایل من را دارند. برای همین پرفورمنسها را به شکل عمومی اجرا میکنم تا با مردم در میان بگذارم و در میان مکالمه و عکسالعمل مردم، هم جوابهایم را پیدا و هم آنها را درگیر کنم و به فکر ببرم و بپرسم چه کار میشود کرد؟»
او یک بار پرفورمنس مهاجرت را در همان شهر بوستون اجرا میکند؛ لباس آهنی میپوشد و با چمدانش راه میرود و محتوای پرفورمنس را که روی کاغذهایی نوشته، در بین تماشاچیهایش پخش میکند. روی کاغذها نوشته بوده است: «مهاجران تصمیم سختی گرفتهاند؛ آن ها همه چیز را رها کرده و به امید شرایط بهتر به کشور جدید آمدهاند اما در کشور جدید هم زندگی برای مهاجران آسان نیست.»
او وقتی برای بار دوم در نیورک این پرفورمنس را اجرا کرده، مردم توجه بیش تری نشان دادهاند: «بعضی از رهگذران گفته بودند علیه ترامپ است! بعضی هم وقتی کاغذ را از دوستانم گرفته بودند، گفته بودند نیازی به این توضیح نبوده، همه چیز مشخص است.»
در کنار اجرای پرفورمنس، او هیچ وقت مجسمهسازی را کنار نگذاشته است: «آخرین کارم از برنز بود که چند وقت پیش در نزدیکی شهر شانگهای چین نصب شد.»
دو مجسمه هم از کارهای پرستو در ایران نصب شده است: «یکی در شهرک "شهید باقری" در منطقه 22 تهران و دیگری هم رو به روی ایستگاه متروی "ورداورد" کرج.»
در کشورهای دیگر هم مجسمه دارد؛ مثل ترکیه، هند و ونیز: «الان هم که بیش تر ویدیو اینستالیشن یا پرفورمنس کار میکنم، مدام در حال ساختن کاری هستم؛ مثل همین لباس زنجیری که خودم آن را درست کردم. مفتولها را بریدم و به شکل زنجیر درست کردم چون زنجیرهای کارخانهای بزرگ تر و سنگینتر بودند.»
ساخت این لباس که حدود 15 کیلو وزن دارد، یک ماه وقت او را گرفته است.
پیش از این، او برای یک پرفورمنس دیگرش یک سردیس یخی از خودش میسازد که دستش را زیر چانهاش گذاشته است. رو به روی سردیس یخی با همان پوزیشن مینشیند و با خودش آن قدر حرف می زند تا سردیس آب می شود: «با خودت حرف بزن، قبل از این که دیر شود.»
عنوان پرفورمنس هم همین بوده است. این اجرا برای پرستو خیلی جدی نبوده، تنها میخواسته است گذر عمر را نشان دهد و از فرصتهایی که از دست میروند، بگوید. اما در حین اجرا آن قدر همه چیز جدی میشود که وقتی چشم و گوش سردیس آب میشود، گریهاش بند نمیآید.
پرستو برای یکی دیگر از پرفورمنسهایش یک ویدیو طراحی میکند و آن را در لباس خود میگذارد؛ لباسی که به عنوان زنی حامله به تن کرده است. این ویدیو، صورت و سر یک جنین را روی شکم پرستو نشان میدهد.
او بازهم میخواسته است به یک سوال ذهنی خودش پاسخ دهد؛ به این که اگر تولد دست خودش بود، هرگز پایش را به این دنیا میگذاشت یا نه: «من یکجای دگر به دنیا آمدم، مدرسه رفتم و بزرگ شدم و کار کردم. بعد مهاجرت کردم یک طرف دیگر دنیا. این جا هم دارم زندگی میکنم و کار میکنم. هرجایی سختیهای خودش را دارد. با خودم فکر کردم با این که جاهای مختلف دنیا را دیدهام، اگر برگردم و تولدم دست خودم باشد، به این دنیا پا میگذارم؟»
او با این ایده البته جواب هم گرفته است: «روزی که با این ویدیو و شکم برآمده از خانه بیرن آمدم و میخواستم به جنین توی شکم خود دنیا را نشان بدهم، اول یک بی خانمان دیدم و بعد یک تصادف وحشتناک که منجر به مرگ شده بود. احساس میکردم چرا باید به دنیایی با این همه زشتی پا بگذارم. در همین فکرها بودم ک یک باره یک گروه موسیقی دیدم که در خیابان اجرا میکردند و مردم میرقصیدند. آن قدر شاد بودند که خوشحال شدم. بعد سوار مترو شدم. به قدری اتفاق های منفی و مثبت پشت هم پیش آمد که باورکردنی نبود.»
مردم زیادی هم کنجکاو شده بودند و از او سوال میکردند که این ویدیو روی شکمش چیست و وقتی توضیح او را میشنیدند، به سوال پرستو فکر میکردند که اگر تصمیم با خودشان بود، هرگز پا به این دنیا میگذاشتند؟
پرستو از هنرش به عنوان ابزاری برای رسیدن به پاسخ سوالهای ذهنی خود استفاده میکند. جواب خودش را میگیرد و دیگران را هم به فکر فرو میبرد. او ایدههای زیادی در سر دارد که همگی از زندگی شخصی خود او نشات میگیرند. اما او ایدهای را اجرا میکند که میداند تنها مساله شخصی او نیست؛ مثل همین ایده راه رفتن با لباس زنجیری و یک چمدان: «مهاجرت همیشه به عنوان سایه یک شخص سوم دنبالت است و اگر 50 سال هم در کشور مقصد باشی، به عنوان یک مهاجر، مسایل عجیب و غریبی داری. در واقع، سایه مهاجرت روی سرت هست.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر