شایا گلدوست
«به همراه دوستم در ایستگاه اتوبوس نشسته بودیم. حوالی ساعت پنج عصر بود. از خرید برمیگشتیم. سیگاری روشن کردیم. با خودمان گفتیم که قبل از رفتن به خانه، سیگاری بکشیم. ناگهان دو مرد ترک موتورسوار به ما نزدیک شدند و بعد از سلام و احوالپرسی، کنارمان نشستند. پرسیدند اهل کجا هستید؟ گفتیم ایرانی هستیم. انگار وقتی فهمیدند خارجی هستیم، راه برایشان باز شد تا سر به سرمان بگذارند؛ حرفهای بیربطی که شنیدنشان برایم خیلی تازه و عجیب نبود. این حرفها را در طول سالهایی که در ترکیه هستم، بارها شنیدهام و متاسفانه هرگز توان دفاع کردن از خودم را نداشتهام. شاید آنها راست میگفتند، به این دلیل که ما اینجا غریبه و خارجی هستیم.»
«آریا»، مرد همجنسگرای ۳۱ ساله، اهل شیراز است. به دلیل همه محدودیتها و مشکلاتی که در ایران برای اعضای جامعه رنگینکمانی وجود دارد، به اجبار خانه و کشورش را ترک کرده و حالا حدود پنج سال است که به عنوان یک پناهجو، در انتظار سرنوشتی نامشخص، در ترکیه زندگی میکند. او در شهر «کایسری» ساکن است؛ شهری با فرهنگ و مردمانی به شدت مذهبی و سنتی، که آریا آن را به شهر قم در ایران تشبیه میکند. او ادامه اتفاقی که برایش افتاد را این گونه شرح میدهد: «شروع به بحث کردند که اینجا ترکیه است و مملکت ما است و با ایران فرق دارد و حرفهایی از این قبیل. گفتیم ما هم انسانیم و مثل شما، اینجا زندگی میکنیم و درست است که به کشور شما پناه آوردهایم اما حق زندگی کردن داریم. پرسیدند چرا موهایت را رنگ کردهای؟ دنبال بهانهای میگشتند تا بیشتر اذیتم کنند. گفتم دوست دارم، سلیقهام است. البته از پرسیدن این سوالات هدف خاصی داشتند اما راستش را بخواهید من جسارت این را نداشتم که بگویم همجنسگرا هستم و این سبک لباس پوشیدن و ظاهر را برای خودم انتخاب کردهام. خلاصه که کوتاه نیامدند و دست از سرم بر نمیداشتند. در نهایت گفتم همجنسگرا هستم، مشکلی با من دارید؟ با عصبانیت بلند شد و به صورت من سیلی زد و ناسزا گفت. بهانهاش این بود که چون از گرایش جنسی خود حرف زدهام، حتما انسان بی اخلاقی هستم و میخواهم با آنها رابطه جنسی برقرار کنم. نفهمیدم گناهم چه بود اما آنقدر که کتک خوردم و در گوشم زدند، هنوز هم دردش را احساس میکنم و نمیتوانم به درستی بشنوم.»
آریا میگوید در میان کتکهایی که میخوردم، نمیدانستم بخندم یا گریه کنم. خنده به این دلیل که این ماجرا بیش از حد مسخره به نظر میآمد و گریه به حال خودم که در کشوری گرفتار شدهام که انسان بودنم را نیز به رسمیت نمیشناسند. او میگوید که در این سالها بارها اتفاقات بدتر و سختتر را تجربه کرده است اما هرگز کسی برای ظلمی که به او و انسانهایی مثل او میشود، پاسخگو نبوده است.
او نیز مانند هزاران هزار پناهجوکه در ترکیه ساکن هستند، منتظر است؛ منتظر اینکه سازمان ملل متحد و کشورهای پناهندهپذیر برای سرنوشت آنها چه تصمیمی میگیرند. پروندهاش بعد از پنج سال تکمیل شده و در انتظار تاریخ مصاحبه برای کشور مقصد است؛ کشوری که نه خودش میتواند آن را انتخاب کند و نه میداند که چه زمانی او را میپذیرند و برای زندگی تازه به وی اجازه ورود میدهند. این روزها نیز با شرایطی که کرونا پیش آورده، مدت زمان این انتظار بی پایان از قبل نیز نامشخصتر است.
میگوید: «در ایران به رسمیت شناخته نمیشدم که هیچ، حتی گرایش جنسی من یک جرم بود و من یک مجرم؛ جامعه متعصب و مذهبی که موجودیت من به عنوان یک همجنسگرا را به رسمیت نمیشناخت. بیاحترامی، توهین، سردرگمی و سرگردانی با خود و محیطی که در آن زندگی میکردم و همه فشارهایی که دوستان رنگینکمانی من در ایران تجربه میکنند، مرا وادار به ترک کشور کردند. بیخبر از اینکه ترکیه نیز نه تنها مکان امنی برایمان نخواهد بود، حتی شرایط در مواقعی میتواند بسیار بدتر نیز باشد.»
آریا از شرایط سختی میگوید که قبل از نقل مکان به کایسری داشت. او در شهری به نام «مانیسا» ساکن بود اما تهدیدها و اتفاقی که جان او را به خطر انداختند، دلیل جابهجایی او شدند: «در مانیسا اتفاقات بد و وحشتناکی را تجربه کردم. مورد حمله و تعرض تعدادی قرار گرفتم که اگر خودم را نجات نمیدادم، به قیمت جانم تمام میشد. از ارتفاع بلندی از یک ساختمان خودم را پایین انداختم چون ترجیح میدادم بمیرم ولی مورد آزار و اذیت آنها قرار نگیرم و فرار کنم. با شکایت به پلیس، چند نفر از آنها دستگیر شدند اما من آنقدر ترسیده بودم که دیگر نمیتوانستم در آن شهر زندگی کنم. به همین دلیل شهر محل اقامتم را تغییر دادم و به کایسری آمدم ولی متاسفانه اینجا شرایط برای همه پناهجویان و پناهندهها سخت و برای فردی با شرایط من بسیار سختتر است.»
او برای انتقالی مجدد به پلیس اداره مهاجرت مراجعه کرده اما با درخواست او موافقت نشده است. برخی از شهرهایی که برای اسکان پناهجویان و پناهندهها از سوی اداره مهاجرت ترکیه در نظر گرفته شدهاند، به دلیل شرایط بسته فرهنگی و اجتماعی، برای اعضای جامعه رنگینکمانی مناسب نیستند و آنها را در معرض آسیبها و خشونتهای مضاعف قرار میدهند. علاوه بر این، در سالهای اخیر رویکرد دولت حاکم بر ترکیه به قشر رنگینکمانی بسیار خصمانه بوده و با وجود همه تلاشهایی که سازمانهای حقوق بشری و فعالان و کنشگران ترک انجام میدهند، محدودیتها روز به روز برای این گروه بیشتر میشوند.
آریا از آینده میگوید؛ آیندهای که با هزار امید او را وادار به ترک کشورش کرده است و همه پناهجویان و پناهندهها به امید آن زندگی میکنند: «زندگی افرادی مثل خودم در ترکیه را بسیار سیاه میبینم و امیدوارم هرچه زودتر بتوانم به مکان امن و آرامی برسم. اینجا با شکایت و اعتراض به پلیس هم کاری از پیش نمیبری و نمیتوانی حقت را بگیری. اینجا برای بسیاری از مردم باور اینکه ما وجود داریم نیز سخت است. حتی منکر حضور ما میشوند؛ همان شرایطی که در ایران داشتیم. اما به آینده نیز امیدوارم. میدانم که ما نباید به این شرایط عادت کنیم. ما باید بمانیم و بگوییم که هستیم. آنها هستند که باید ما را ببینند، بپذیرند و درک کنند. امیدوارم روزی دنیا به این باور درست از حضور افراد رنگینکمانی برسد. مطمئنا آن روز دنیا برای همه ما جای زیباتری خواهد بود.»
مطالب مرتبط:
روایتهایی از پناهجویان همجنسگرا در ترکیه: هنوز من را بیگانه میدانند
به نام آبرو؛ مردان فامیل جوان ۲۰ ساله را به دلیل گرایش جنسیاش کشتند
به نام مذهب؛ گزارش شش رنگ از برخورد با جامعه رنگینکمانی در کردستان عراق
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر