شایا گلدوست
هشتم مارس سال ۱۸۷۵ زنان کارگر کارخانجات نساجی در شهر نیویورک برای بهبود شرایط کارشان و در اعتراض به پایین بودن سطح دستمزدشان دست به تظاهرات زدند. با ادامه این اعتراضات و جنبشهای زنان در سالهای آینده، یونسکو در سال ۱۹۷۷ هشتم مارس را به عنوان روز جهانی زن و روزی برای یادآوری حقخواهی زنان به رسمیت شناخت. «روز جهانی زنان» متعلق است به همه زنان، به دور از ملیت، دین، نژاد، جنس و گرایشهای جنسی.
***
با وجود همه تلاشهایی که در این سالها برای رسیدن به برابری جنسیتی صورت گرفته است، اما این سوال مطرح میشود که چرا هنوز هم در موارد زیادی حقوق زنان رنگینکمانی در میان این مطالبات نادیده گرفته میشود؟ «الی خرسندفر»، پژوهشگر در حوزه جامعهشناسی، در پاسخ به این پرسش به «ایرانوایر» میگوید: «برای پاسخ به این سوال باید نظریهای را در جامعهشناسی جرم مطرح کنم و آن نظریه برچسب زدن است. در این نظریه گفته میشود که اعمال مجرمانه، به دلیل ماهیت خود [الزاما مجرمانه تلقی نمیشوند]، بلکه تعریفی که ساختار قدرت ارائه میدهد، باعث میشود عملی مجرمانه یا کژخویی تلقی شود. این قاعده و قوانین نیز از سوی ساختار قدرت که تنها شامل نظام سیاسی نیست، تعیین میشود. البته که نظام سیاسی از طریق وضع قوانین تاثیر بسزایی در این دیدگاه ایجاد میکند و هر کسی را که خارج از چارچوبهای تعیینشده عمل کرده است، بزهکار تلقی میکند، اما نظامهای اجتماعیای هم که مبتنی بر ارزشهای سنتی اخلاق هستند، تعاریف خود را به جامعه تحمیل میکنند و موجبات برچسبزنی را فراهم میکنند. به عنوان مثال قواعدی که باعث برچسب زدن به افراد یا گروههایی میشود، از طریق ثروتمندان به فقرا، مردان به زنان، افراد مسنتر به افراد جوانتر و یا در کل توسط اکثریت بر اقلیت اتفاق میافتد.»
وی معتقد است درباره موضوع زنان این نظام مردسالارانه است که قواعد را تعیین و تحمیل میکند و از این رو قدم برداشتن خارج از محدوده قواعد موجبات برچسبزنی را فراهم میکند. از نظر او جامعه رنگینکمانی بیشتر از دیگر اقشار قربانی این برچسبزنیها هستند: «درباره اقلیتهای جنسی و جنسیتی متاسفانه این مسئله نمود بیشتری داشته است و تمامی گروههای اجتماعی دست به دست هم دادهاند تا دامنه را بر این قشر تنگتر کنند. اگر زنان بر پایه اهمیتی که در نظام اجتماعی به آنها داده میشود جزء اقلیت باشند، زنان رنگینکمانی اقلیت در اقلیت محسوب میشوند و بر همین اساس اعمال قدرت و اعمال فشارهای مبتنی بر چارچوبهای ارزشهای سنتی اخلاقی بر روی آنها بیشتر است. در چنین شرایطی و با توجه به این که نظام اجتماعی ما یک نظام اجتماعی محافظهکار و بسیار معتقد به کارکردهای نهادهای سنتی است، این رویه در فعالان اجتماعی نیز بسیار مشاهده میشود، به این دلیل که این فعالان در همین جامعه روند رشد و جامعهپذیری را طی کردهاند و خودآگاه و ناخودآگاه بسیاری از فعالیتهای آنها از این روحیه تبعیت میکند. البته تعداد اندکی نیز جسارت بیشتری در پرداختن به مسائل رنگینکمانیها و مخصوصا زنان رنگینکمانی دارند.
گذشته از همه اینها حتی اگر روحیه محافظهکارانه عامل بازدارنده نباشد، برخی از فعالان حوزه زنان اعتقاد دارند در شرایطی هم که پرداختن به مسائل و مشکلات زنان به رسمیت شناخته شده است، جامعه نیز با موانع بسیاری همراه است، میبایست ساختارها و بستر جامعه را برای آگاهی دادن و برخی از تغییرات در نظر گرفت و اگر این امر در بستری مناسب صورت نپذیرد، تلاشها برای رسیدن به جامعهای مدنی بیثمر خواهد ماند، که در اصطلاح به آن "بومیسازی" گفته میشود.»
الی خرسندفر معتقد است که نمیتوان مسائل زنان رنگینکمانی را از مطالبات و جنبشهای زنان فاکتور گرفت، او میگوید: «به صورت واضح میگویم که مسئله زنان رنگینکمانی از زنان دیگر جدا نیست و نمیتوان در یک رویکرد اجتماعی بخشی را حذف کرد و بخش دیگر را در نظر گرفت، با این توجیه که بستر جامعه آماده نیست، یا روحیه محافظهکارانه ما این اجازه را نمیدهد. برای روشنتر شدن این موضوع میبایست به رادیکالیسم اشاره کنم. رادیکالیسم بر خلاف آنچه افراطیگرایی تعریف میشود، در لغت به معنای بنیانگرایی است و در عمل هم همین است. مسئله زنان و زنان رنگینکمانی عموما در جامعه به عنوان یک حرکت رادیکال به حساب میآید، هر چند در سالهای اخیر به مدد شبکههای اجتماعی، بستر پذیرش تا حدودی حداقل در طبقه متوسط جامعه افزایش یافته است. بنابراین، نپرداختن به مسائل زنان رنگینکمانی و رد شدن از آن با بهانه فراهم نبودن بستر اجتماعی مناسب و نظام فرهنگی، قدر مسلم اشتباه است. بهتر است از همان شیوه رادیکال درباره زنان رنگینکمانی استفاده کنیم تا بتوانیم عقبماندگی پرداختن به آن را جبران نماییم. تاریخ نشان داده که این روش در بسیاری از موارد پاسخگو بوده و توانسته است نظام اجتماعی مبتنی به اخلاق را در یک بازه زمانی دگرگون کند.»
علاوه بر آنچه گفته شد، اشاره به این نکته نیز الزامیست که جامعه ما از فقر اطلاعات درباره موضوع اقلیتهای جنسی و جنسیتی رنج میبرد و یا اطلاعات موجود بسیار نادرست است. اعضای جامعه رنگینکمانی منحرف و یا بیمار تلقی میشوند. الی خرسندفر بالا بردن سطح دانش و آگاهی را در فعالین حقوق زنان امری الزامی میداند، به این دلیل که بتوانند برای پرسشهای جامعه پاسخهای مستند و علمی داشته باشند. او ادامه میدهد: «هر چند پذیرش قشر رنگینکمانی در دنیا به عنوان جنبشی نوپا تلقی میشود و شاید حدود ۵۰ سال اخیر رفته رفته شاهد پذیرش این افراد، حتی در جوامع سکولار دموکرات هستیم. در نتیجه تلاش برای فعالیت در این حوزه به پیشبرد مطالبات زنان و همینطور پرداختن به جامعه رنگینکمانی بر اساس استدلال و علم، روحیه استناد و گرایش به علم را در جامعه افزایش داده و خرافهزدایی کرده است و ارزشهای سنتی اخلاق را که جایگاه خود را از دست دادهاند و مانند سدی در برابر رشد شخصیتی افراد جامعه عمل میکنند، از بین میبرد.»
او در پاسخ به به این پرسش که نادیده گرفتن زنان رنگینکمانی از سوی فعالین حوزه زنان چه تاثیری بر شرایط آنها در جامعه میگذارد؟ اینطور میگوید: «نادیده گرفتن افراد بر اساس جنس و جنسیت، حتی در ساختار اجتماعی کوچکتری مثل خانواده نیز فرد را با مشکلات بسیار زیادی رو به رو میکند. وقتی فردی مدام در تلاش برای پاک کردن برچسبهای زدهشده از سوی جامعه باشد تا با ارزشهای جامعه خود را منطبق کند، این امر مانعی برای رشد و قدم برداشتن در مسیر درست خودشناسی و پذیرش میشود که عواقبی مانند رشد شخصیتی و اجتماعی برای فرد به همراه خواهد داشت. افرادی که از سوی جامعه نادیده گرفته میشوند ممکن است تعادل را فراموش کنند، یا مدام در تلاش برای وقف دادن خود با چارچوبها و کلیشههای موجود باشند و یا این که به نوعی دیگر در جهت خلاف باعث ایجاد مشکلات روحی و روانی جدی برای خود شوند.»
او به شرایط ترنسها، مخصوصا زنان ترنس، اشاره میکند که از سوی جامعه زنان نیز به رسمیت شناخته نشدهاند و حقوقشان مطالبه نمیشود: «به عنوان مثال ترنسهای زیادی تمایل به انجام عملهای جراحی ندارند و اما به دلیل این که جامعه و قوانین موجود در آن جامعه آنها را بپذیرد، به اجبار به انجام این جراحی روی میآورند و این کار را انجام میدهند که ممکن است شرایط را برایشان پیچیدهتر کند و فشارهای بیشتری را متحمل شوند. متاسفانه یکی از بزرگترین مشکلات افراد رنگینکمانی نگاه موشکافانهایست که جامعه به آنها دارد، حتی از سوی افرادی که آنها میپذیرند. رفتارهای این افراد، نوع لباس پوشیدن، حرف زدن، آرایش کردن و... آنچنان زیر ذرهبین نگاه جامعه قرار دارد، گویی که در اقشار دیگر این تعدد و تنوع افکار و رفتار و طیف خاکستری کمرنگ به پررنگ وجود ندارد و همه افراد به رنگ سفید هستند. همه این فشارها و رنجها به این دلیل اتفاق میافتند که در جامعه آموزش لازم وجود نداشته است و چارچوبها و تعاریف و مفاهیم از سوی صاحبان قدرت تحمیل شدهاند.»
مطالب مرتبط:
ما هم زن هستیم اما کسی به فکر زنان غسال نیست
نوشابه امیری؛ خشونت و ترس را در مصاحبه با خمینی تجربه کردم
زنان پرستار در لباس ایزوله: حراست دیگر نمیتواند به ظاهرمان گیر بدهد
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر