طی یک سالی که زندگی جهانیان با کرونا گذشت، نگاه عموم مردم به کادر درمان تغییر کرده است. مردم حالا بیش از گذشته از سختیهای کار آنها و به طور مشخص، شغل طاقتفرسای پرستاری میدانند و با آنها همدلی و همراهی میکنند. همه چیز با ورود ویروس کرونا و مرگ یک پرستار در شمال کشور آغاز شد؛ «نرجس خانعلیزاده». این پرستار ۲۵ ساله در روزهای ابتدایی شیوع ویروس در گیلان حتی لوازم ابتدایی محافظت در مقابل بیماری کووید-۱۹ را نداشت. پس از آن به مرور امکانات و تجهیزات بیمارستانی افزایش یافتند اما طی یک سال، شمار پرستاران فوت شده در اثر کرونا به بیش از ۱۰۰ نفر رسید که آخرین آن، «مهشید گودرزی»، پرستار بارداری بود که چیزی تا فارغ شدنش نمانده بود.
در این گزارش به مناسبت «روز جهانی زن»، یک پرستار که به دلیل مرخصی دوران بارداری چندین ماه از بیمارستان دور بود و وقتی به محل کارش برگشت، با توجه به شیوع ویروس، با جهانی تازه در دنیای پرستاری مواجه شد و همچنین یک پرستار دیگر در خصوص وضعیت زنان پرستار طی یک سال اخیر گفتوگو کردهایم.
یک پرستار: میترسیدم ناقل باشم و نوزادم مبتلا شود
«معصومه» پرستار ۲۸ ساله یکی از بیمارستانهای واقع در استان گیلان است. او به دلیل بارداری، حدود شش ماه از دنیای پرستاری و کرونا به دور بود اما پس از زایمان، شهریور ۱۳۹۹ به بیمارستان برگشت؛ به بخش «سیسییو» که حالا تبدیل شده بود به بخش «آیسییو» بیماران کرونایی: «وقتی برگشتم به بخش خودمان در بیمارستان که بخش سیسییو بود، هیچ شباهتی با زمانی که به مرخصی اعزام شدم، نداشت. از خودم پرسیدم اینجا کجا است؟ دقیقا آن روزهای ابتدایی پیک سوم کرونا بود که به مرور شمار فوتیها به حدود ۵۰۰ نفر رسید.»
او میگوید در مدتی که مرخصی بوده، با همکاران خود در گروههای فضای مجازی ارتباط داشته و میدانسته حجم کاری افزایش یافته است و کار در شرایط کرونایی با حالت عادی فرق دارد: «اما آدم تا به چشم نبیند، موضوعی را باور نمیکند. من نه با پروتکلهای درمانی کرونا تا آن زمان آشنایی داشتم و نه نحوه کار در شرایط کرونا را میدانستم. برای همین چندین هفته طول کشید تا خودم را با شرایط وفق دهم؛ شرایطی که طی مهر و آبان به اوج خود رسید.»
بالغ بر ۳۴ هزار نفر تنها در بخش آیسییو بیماران کرونایی فعالیت میکنند که اغلب آنها را پرستاران زن تشیکل میدهند. این احتمال که ممکن است خودشان ناقل ویروس شوند و خانواده خود را مبتلا کنند، طی این یک سال عذاب روح آنها بوده است. معصومه در این باره توضیح میدهد: «روزهای اول که برگشتم بیمارستان، با وجود اینکه بیمارستان ما در یک شهر با جمعیت کم قرار دارد، در هر شیفت یک یا دو مورد فوتی داشتیم. از طرفی این استرس با من بود که نکند به همسر و نوزاد تازه به دنیا آمدهام بیماری را منتقل کنم. آن روزها مواجه با بیماری و سبک جدید پرستاری که با وجود کرونا شکل گرفته بود، برای من خیلی سخت بود.»
مرگ نرجس و یک سوال: اگر برای ما اتفاق بیفتد چه؟
معصومه در ادامه یادی از نرجس خانعلیزاده میکند و از ترسی که یک سال است به جان او افتاده که ممکن است هر لحظه خبر فوت یکی دیگر از همکارانش را بشنود: «اگر یادتان باشد، اولین پرستارها و پزشکانی که در ایران بر اثر کرونا فوت کردند، از همکاران ما در لاهیجان بودند. شنیدن این خبر برای من خیلی ناراحت کننده بود. گاهی در گروههای همکاران در فضای مجازی خبر فوت همکاران بر اثر کرونا و عکس آنها را منتشر و بعد باهم صحبت میکنیم که اگر برای ما این اتفاق رخ دهد، چه؟ از طرفی خودم را جای پرستاران میگذاشتم و با توجه به این که باردار هم بودم، فشار دوچندانی طی آن روزهای اولیه شیوع کرونا به من وارد شد. مثل کابوس شده بود. هرچند در حال حاضر با گذشت چندین ماه، همچنان این ترس کمرنگ نشده است.»
تاکنون جمهوری اسلامی آماری در خصوص فوت پرستاران به دلیل فشار کار طی دوران کرونا ارایه نکرده است. براساس تعاریف پزشکی، سندروم سختی کار زمانی پیش میآید که فرد شاغل به خاطر فشار کاری، به دلایلی چون ایست قلبی جان خود را از دست میدهد. طی روزهای مربوط به کرونا تعدادی از پرستاران در سراسر ایران به دلایل مشابه و بدون داشتن هیچ بیماری زمینهای فوت کردند.
این پرستار فشار کاری روزهای کرونایی را این گونه شرح میدهد: «شغل پرستاری به نوبه خودش از مشاغل سخت محسوب میشود و اگر فرد عشق به این کار و کمک به دیگران نداشته باشد، اصلا در این شغل ماندگار نخواهد بود. کار ما پیش از کرونا به اندازه کافی سخت بود و با ورود کرونا اگر نبود تجهیزات و امکانات را نادیده بگیریم، بیش از همه چیز فشار روحی روی همکاران ما است.»
او میگوید: «تصور کنید در یک شهر کوچک در یک شیفت من شاهد فوت سه بیمار بودم. از آن بدتر، تصور کنید صبح زود با انرژی از خانه خارج میشوی، نوزاد خود را میبوسی و خودت را برای یک روز پرکار آماده میکنی اما وقتی به بیمارستان و بخش آیسییو میرسی، سه یا چهار جسد را میبینی که طی شب گذشته فوت کردهاند. خودتان تصور کنید چه فشار روحی به پرستاران طی این مدت وارد شده و این آغاز روز یک پرستار بخش کرونایی است.»
فضای بیمارستانها مثل قبرستان شده است
معصومه از محیط بخش آیسییو کرونایی میگوید؛ اینکه به خاطر لباسهای ایزوله، پرستاران حتی چهره یکدیگر را نمیبینند و فرصت نمیشود مانند روزهای پیش از کرونا نزد هم بنشیند و کمی بخندند: «در بخش آیسییو کرونایی خیلی از مردم نمیدانند چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است. پیش از کرونا وضعیت متفاوت بود. ممکن بود در زمان شیفت با همکاران شوخی و خنده کنیم اما با وجود کرونا ما حتی چهرههای هم را نمیبینیم. میتوانم بگویم حتی گاهی چهره هم را فراموش میکنیم. شاید در رختکن برای دقایقی هم را میبینیم، آن هم نه با چهره شاد. کرونا باعث شده است همان شوخی و خندههای بین پرستاران نیز روی صورتشان خشک شود. فضای بیمارستانها یک فضای غمگین شده است؛ مثل قبرستان.»
حواس حراست به دو نخ مو و مانتوی پرستاران است
معصومه در خصوص وضعیت پرستاران زن در محیط بیمارستانی در ایام کرونا نیز توضیح میدهد: «یک زمانی بود به پوشش پرستارها در بیمارستانها گیر میدادند یا ممکن بود کارشان به حراست بکشد اما در حال حاضر با توجه به اینکه باید کاملا ایزوله باشیم، به لطف این لباسهای سرتاپا گشاد و کلاه و گان، دقیقا همان چیزی شدهایم که مسوولان میخواهند؛ فقط دوتا چشمهایمان معلوم است و به قول خودشان، دیگر لباسهایمان بدننما نیستند.»
او ادامه میدهد: «این نکته را هم بگویم که طی سالهای اخیر با توجه به اینکه نسل عوض شده است، پرستاران زن هم برایشان آنچنان فرقی نمیکند که به حراست بروند یا به عبارتی، جراتشان بیشتر شده است. حتی اینطور هم میشود گفت که خود ِ حراست بیمارستانها نیز خود را با شرایط فعلی تطبیق دادهاند و مانند گذشته این حق را به خود نمیدهند که زیاد به پوشش پرستاران دخالت کنند. هر چند برادران و خواهران حراست همیشه حواسشان به دو نخ موی بیرون آمده ما پرستاران زن و مانتوهای به قول خودشان کوتاه هست.»
شمیم، پرستار درگیر با بیماری کرونا: جان ما برایشان ارزشی نداشت و ندارد
مقامات جمهوری اسلامی آخرین روز بهمن ۱۳۹۸ اعلام کردند که ویروس کرونا در ایران مشاهده شده است. با این حال، گمانهزنیها از وجود این ویروس طی دی و حتی آذر ماه همان سال در ایران حکایت دارند. بسیاری از فوتیها تا پیش از نوروز ۱۳۹۹ با عناوینی چون «بیماری حاد تنفسی»، «آنفلوآنزا» و... به خاک سپرده شدند. در حال حاضر نیز بر درستی آمارهای ارایه شده از سوی جمهوری اسلامی شک و شبهه وجود دارد.
«شمیم» پرستاری است که حدود یک سال میشود با بیماران مبتلا به کرونا در بیمارستانهای تهران ارتباط مستقیمی دارد. او میگوید از آذر ماه بیمارانی در بیمارستان بستری شدند که بدون هیچ دلیلی فوت میکردند.
او معتقد است در روزهای ابتدایی شیوع ویروس در حق کادر درمان احجاف شده ایت و با خطاب قرار دادن وزارت بهداشت و رؤسای بیمارستانها میگوید: «جان ما برایشان ارزشی نداشته و ندارد. فکر کنید چند ماه حقوق ما را ندادند و اصلا هم برایشان مهم نیست که وضعیت معوقات پرستاران چه میشود. این را من نمیگویم دقیقا به این خاطر که بخش زیادی از پرستاران زن هستند، این اتفاق میافتد. فرق یک پرستار استخدامی با کارمند دولت چیست که ما باید با اعتراض و تجمع حقوق بگیریم اما آنها ماهانه که البته حقشان است اما حق ما نیز هست.»
شمیم در خصوص روزهای ابتدایی مواجه به ویروس کرونا میگوید: «آذر و دی ماه ما اطلاعات زیادی از بیماری نداشتیم و اصلا احتمال نمیدادیم که ویروس به ایران آمده باشد. ضمن اینکه اصلا پروتکلهای بهداشتی وضع نشده بودند و ما بدون ماسک و پوشش از بیماران مراقبت میکردیم اما میدیدیم بیماران فوت میکنند.»
او میگوید در فروردین ماه با توجه به شیوع گسترده ویروس در سراسر ایران وبا مشاهده فوت همکاران خود، دچار تشنج و استرس شدیدی شده بود؛ استرسی که این پرستار زن را تا پای استعفا پیش برد: «تا دو سه ماه پس از اعلام رسمی ورود کرونا، ما در بیمارستان رسماً هیچ امکاناتی نداشتیم. من ِپرستار تجهیزات محافظتی نداشتم؛ حتی ماسک هم یکی یکی توزیع میکردند تا حدی که ما پرستاران برای خود گان و کلاه و ماسک تهیه میکردیم.»
شمیم نیز اشارهای به پرستار فوت شده بر اثر کرونا، یعنی نرجس خانعلی زاده میکند: «من هنوزم باورم نمیشود وقتی میشنوم همکاران فوت میکنند؛ مخصوصاٌ مرگ نرجس. در آن زمان پروتکلهای بهداشتی و امکانات وجود نداشت. همین موضوع داغ مرگ او را بیشتر میکند که چه قدر مظلوم فوت کرد.»
او میگوید: «متاسفانه بسیاری از مردم هنوز با وضعیت بیماری به ما مراجعه میکنند و با وجود داشتن همه علایم، قبول نمیکنند که کرونا گرفتهاند یا از آن هم بدتر، اصلا باور ندارند که چنین ویروسی وجود دارد.»
به پرستار مبتلا به کرونا گفتند تمارض میکنی تا به مرخصی بروی!
شمیم تابستانی که گذشت، با علایم کرونا و سپس ابتلای قطعی به این ویروس به مرخصی اعزام شد: «وقتی متوجه شدیم که من هم مبتلا شدم، رفتار متفاوتی را از مسوولان بیمارستان دیدم. آدم انتظار دارد وقتی پرستاری مبتلا شد، مرخصی به او بدهند و حداقل مانند سایر بیماران با او برخورد کنند اما اتفاقی که میافتد، به این شکل است که به برخی پرستاران سه روز مرخصی میدهند و به بعضی در نهایت یک هفته. یکی از دلایل این است که تعداد پرستار کم است. هرچند در حال حاضر شرایط نسبت به ماههای اوج شیوع ویروس بهتر شده اما وقتی حجم کار زیاد است و پرستار خودش به بیماری مبتلا میشود، رییس بیمارستان فکر میکند پرستاران زن خودشان از قصد بیاحتیاطی کردهاند. مگر میشود آدم خودش دلش بخواهد مریض شود؛ آن هم کرونا؟ یا از آن هم بدتر، با وجود علایم در پرستاران، از جمله سرفه و...، میگویند دارند تمارض میکنند که به مرخصی بروند.»
شمیم در خصوص واکسیناسیون کرونا میگوید: «من به عنوان یک پرستار میگویم واکسن نمیزنم؛ حداقل فعلا نمیزنم. چرا؟ چون هیچ آزمایشی انجام نمیشود و هر پرستاری در بخش کرونا که دلش بخواهد، میگویند بیا واکسن بزن. در صورتی که پیش از واکسن زدن باید فرد تست بدهد که آیا مبتلا است یا سوابقش کنترل شود که آیا پیش از این بیمار بوده است یا نه. حتی برای پرستاران زن تست بارداری هم نمیگیرند. شاید یک نفر در ماههای اول بارداری است و خودش نداند. واکسن روسی زدن به او یعنی انتقال ویروس ضعیف شده به بدنش و این خطرناک است. من اگر بخواهم بزنم هم پیش از آن خودم میروم همه آزمایشهای لازم را شخصی انجام میدهم. شوخی که نیست.»
مطالب مرتبط:
کرونا در ایران؛ فوت دومین پرستار باردار در کمتر از ده روز
قسمت پنجم گفتوگو با مانا نیستانی درباره کتاب مصور «سقوط به وقت کرونا»؛ معرفی شخصیت پرستار
سخنگوی شورای شهر تهران: مهاجرت پرستاران چند ده برابر شده است
۶۰ هزار پرستار در ایران به کرونا مبتلا و ۱۰۰ نفر جان باختهاند
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر