سعیده خاشی*
بعد از نوشتن از هاجر؛ خبر قتل زبیده نیز به من اطلاع داده شد؛ زبیده چهلساله توسط همسرش به آتش کشیده شده و براساس ادعای نزدیکانش همسر وی که اکنون متواری است تلاش کرده که این حادثه را بهصورت خودسوزی صحنهسازی کند. گویا زبیده اختلاف سنی زیادی با همسرش داشته و به خاطر فرزندش و نبود پوشش حمایتی قوی سکوت در برابر رفتار ستمبار همسرش را انتخاب کرده و درنهایت او بود و آتش و تنی که دیگر نه جان دارد و توان حتی برای سکوت در برابر ظلم. داستان سارا را نیز دیروز شنیدم؛ پانزدهساله بوده و توسط همسرش با ضربات چاقو به قتل رسیده است. سه اتفاق تلخ همسرکشی در فاصلهای کوتاه رخ داده است؛ «شر» تلخی رخ داده و جغرافیا نیز نمیشناسد؛ زنان از بدو پیدایش جوامع همواره تحت ستم و جبر نگاههای قیممآبانه بودهاند و نهتنها خودشان قربانی شدهاند بلکه قاتلان نیز قربانی جامعه هستند.
عمدتا مسایل اجتماعی تبدیل به دغدغه نمیشوند و مسایل مربوط به زنان تحت لوای حفظ آبرو و ناموس همواره از دیدهها پنهان میشود. فعالیتهای بسیار اندکی پیرامون پژوهش و تحلیل چرایی آن صورت میگیرد و اقدامات انجامشده برای توانمند ساختن زنان و رونق چرخه آگاهی بسیار کمرونق است! وقتی طرحهای کاهش آسیب اجتماعی مرکزمحور است و برای تمامی استانها نقشههای راه یکسان است و جامعه مدنی نیز ضعیف و اندک و فعالین حوزه زنان همواره تحتفشارهای ناروا از سوی جامعه محلی خود هستند طبیعتا جریانهای توسعهطلب فرصت احیا و شکلگیری ندارند.
هرچند هرکدام از ما اگر بهعنوان شهروندان عادی از این اتفاقات بنویسیم و علیه فراموشی مسلح به قلم شویم و در جامعه نیز به نشر حقیقت و فعالیتهای میدانی هرچند اندک روی بیاوریم شاید بتوان اندکی از خلأهای موجود را پر کرد. فرقی نمیکند هاجر باشد یا سارا یا زبیده؛ هرکدام از آنها نمونههایی از قربانیان خشونت علیه زنان هستند که مرز هم نمیشناسند.
از تریبونهایی که مردم برایشان ارزش قائلاند باید صدای حقخواهی و نهی خشونت علیه زنان شنیده شود؛ روحانیونی که برای حضور یک دختر در سریالهای محلی آه و فغان سر میدادند باید در برابر قتل زنان نیز سخن بگویند و روشنفکران و سیاسیونی که از نردبان تفکرات خوشرنگ و لعاب برابریطلبی و توجه به جامعه زنان برای خود موقعیت سیاسی و اجتماعی کسب کردهاند باید برای مبارزهای کارآمد و راهگشا اقدام کرده و در پی سیاستگذاریهای درست برای رسیدن به «عدالت» همهجانبه باشند. عدالتی که در آن دخترکی برای رفع تشنگی در هوتگ نمیرد و رویای نشستن پشت نیمکتهای یک مدرسه ساده را نداشته باشد.
*نویسنده و فعال مدنی در سیستانوبلوچستان
مطالب مرتبط:
هاجره شانس و اقبال داشت که مُرد؛ روایت زنان بلوچ از قتل دختر ۲۰ ساله
جزییات تازه از یک قتل ناموسی؛ مقتول کودک همسر بود
ناموسی که دماغ میشکند و آدم میکشد
مولوی عبدالحمید،امام جمعه اهل سنت زاهدان، توهین و افترا به زنان بلوچ را محکوم کرد
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر