موضوع انشاء درآینده میخواهید چه کاره شوید؟
نویسنده: محسن رضایی میرقائد/ ده ساله
به نام الله یگانه پاسدار حرمت خون شهیدان. اکنون که قلم در دست دارم انشای خود را با موضوع در آینده میخواهید چه کاره شوید به مقام معظم رهبری تقدیم مینمایم. من در آینده میخواهم فرد بسیار مهم و مفیدی برای جامعه بشوم. ما خانوادگی کار دامداری میکنیم. چند سال پیش وقتی که گوسفندان را برای چَرا به صحرا برده بودم، یک لحظه حواسم پرت شد و تعدادی از گوسفندان را در صحرا گم کردم. آن شب به خانه که برگشتم به پدرم گفتم که تعدادی از گوسفندان گم شده اند ولی من هرطور شده آنها را پیدا خواهم کرد چرا که گوسفند برای من مثل ناموسم است. البته آن شب مادرم با دمپایی توی دهانم زد.
ولی با این حال من فردا صبح به دنبال گوسفندان گمشده راهی صحرا شدم. متاسفانه آن روز گوسفندان گمشده پیدا نشدند و شب پدرم من را کناری کشید و گفت تو در زندگی هیچ وقت هیچ پُخی نخواهی شد و دیگر گوسفندان را دست تو نخواهم سپرد. این حرف پدرم تاثیر عمیقی روی من گذاشت و برای همین تصمیم دارم که حتما وقتی بزرگ شدم یک پُخی بشوم و به او ثابت کنم که اشتباه کرده است.
شاید شما نام «ژنرال رومل» را شنیده باشید. ژنرال رومل فرد بسیار زیرک و باهوشی بود. این شخص با اینکه ژنرال هیتلر بود اما قهرمان من است. او به اندازه ای باهوش بود که به او لقب "روباه صحرا" داده بودند. من میخواهم در آینده مثل ژنرال رومل بشوم. من کتاب زندگی او را چندبار مطالعه کرده ام و متوجه شدم که بهترین راه پیروزی در جنگ فریب دادن دشمن است. من دوست دارم وقتی وارد خدمت نظام شدم یک ژنرال مکار و باهوش بشوم و همیشه عملیاتهای فریب آمیز طراحی و اجرا بنمایم. من از الان نمیتوانم بگویم که آیندگان چه لقبی به من خواهند داد، اما مطمئنم لقبی مثل روباه صحرا یا روباه کوهستان و یا چیزی مانند آن خواهد بود. (آقا اجازه!؟ اون ته کلاس دارن به ما میخندن میگن محسن گربه... یه چیزی بهشون بگید! چشم... بقیه انشاء رو میخونم).
شاید فکر کنید ژنرال بودن شغل خوبی نیست، چرا که اگر جنگی اتفاق نیفتد ژنرالها باید بروند سماق بمیکند. من به این هم فکر کرده ام. من تصمیم دارم در آینده علاوه بر ژنرال شدن، رئیس جمهور هم بشوم. کسانی که معتقدند یک نظامی نمیتواند، وارد دنیای سیاست شود لطفا سرگذشت ناپلئون بناپارت را بخوانند. من میخواهم ترکیبی از ژنرال رومل و ناپلئون بناپارت باشم. من فکر میکنم یک ژنرال زیرک در عالم سیاست هم میتواند بسیار موفق عمل کند. به عنوان مثال من هنوز که کودک نوباوه ای بیش نیستم، یک طرح برای درآمدزایی کشور دارم که اگر روزی رئیس جمهور بشوم میتواند کشور ما را به ثروتمندترین کشور جهان تبدیل کند.
این طرح به این صورت است که شهروندان دولتهای متخاصم را از هرجایی که میتوانیم به ایران آورده و اینجا گروگان بگیریم. اگر روزی هزار نفر گروگان بگیریم و سپس برای آزادی هرکدام، یک میلیون دلار پول بخواهیم درآمد روزانه کشورمان در هر روز یک میلیارد دلار خواهد شد. به این صورت اقتصاد کشورمان از وابستگی به نفت رها شده و دشمنانمان تبدیل به منبع درآمد اصلیمان میشوند. در این حالت هرچه بیشتر ما دشمن داشته باشیم، ثروت بیشتری هم به دست خواهیم آورد!
شما ببینید که من وقتی در این سن و سال چنین طرح های بدیع و نبوغ آمیزی برای اداره کشور دارم، وقتی کمی بزرگتر و عاقل تر بشوم چقدر میتوانم منشاء تغییر و تحولات عظیم برای کشور باشم.
البته من میدانم جامعه پذیرش اینکه یک نظامی رئیس جمهور بشود را ندارد ولی من مطمئنم یک روز جامعه به این درک میرسد که کسی که جنگ را میتواند با نبوغ خدادادی خود اداره کند و با عملیاتهای فریب پی در پی دشمن را به زانو در بیاورد، کشور را هم میتواند اداره کند.
ما از این انشاء نتیجه میگیریم که همیشه رویاها و آرزوهای خودمان را باید دنبال کنیم و هیچوقت از زخم زبانها و حرف مردم نا امید نشویم. من مطمئن هستم روزی پدر گرامی ام هم با دیدن موفقیتهای من از حرفی که به من زده است پشیمان خواهد شد. به امید آن روز...
این بود انشای من... آقا اجازه؟ تموم شد.
مطالب مرتبط:
مدرسه نوابیغ/ زنگ انشاء/ قسمت اول «مهدی سبیلی» پزشک اسلامی و نوشنده شاش شتر!
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر