موضوع انشاء: در آینده میخواهید چه کاره شوید؟
(نویسنده مهدی سبیلی ۱۲ ساله)
با نام و یاد خدا اکنون که قلم در دست دارم انشای خود را با موضوع در آینده میخواهید چه کاره شوید آغاز مینمایم. بر همگان واضح و مبرهن است که بیشتر همسن و سالان من یا میخواهند دکتر شوند و یا خلبان.
من بین این دو شغل دکتر بودن را انتخاب میکنم. چرا که دکتر اگر یک بار اشتباه کند یک نفر را میکشد اما خلبان اگر اشتباه کند صدها نفر را نفله خواهد کرد.
دکتر شدن اما بسیار سخت است و نیاز به سالها درس خواندن و با عرض معذرت "خرخوانی" دارد. اما یک نوع پزشک دیگر نیز وجود دارد که به آن پزشک سنتی گفته میشود. این شغل با روحیات من کاملا سازگار است. چرا که من اگر حال داشتم درس بخوانم، آنقدر در کلاس پنجم درجا نمیزدم. من میخواهم وقتی بزرگ شدم و به امید خدا دیپلم خود را گرفتم، تبدیل به یک پزشک کاملا سنتی بشوم.
عمه ملوک من میگوید یک موی این پزشکهای سنتی به کل هیکل پزشکهای امروزی میارزد. او از وقتی همسرش به خاطر بیسوادی پزشکهای امروزی فوت کرده، دچار عارضههای جسمی زیادی شده است. برای همین هفتهای یک بار برای شکستن قولنج، یا درمان افتادگی ناف و یا انداختن زالو و گاهی هم برای چکآپ همینجوری یهویی، پیش یک پزشک سنتی که اهالی محل او را "حاجی" صدا میکنند میرود. او همیشه وقتی از دکتر برمیگردد کاملا خوب شده و لپهایش به اصطلاح گل انداخته است.
پدرم میگوید دوای همه دردهای بشریت در احادیث و روایات و آیات الهی آمده است. مثلا در قرآن یک سوره به نام شتر میباشد. اما ما از شتر چه میدانیم؟ ما فقط شتر را به عنوان فحش و برای مسخره کردن افراد لنگ دراز و یا دست انداختن کسانی که لک و لوچه آویزان دارند، استفاده میکنیم. اما خداوند به ما فرموده است که در خلقت شتر اندیشه نماییم. خداوند میخواهد به ما بگوید که همین شتر در درون خود رازی دارد که شما باید آن را کشف کنید.
من میخواهم وقتی بزرگ شدم در طب سنتی و اسلامی، شاخه «شترولوژی» ادامه تحصیل بدهم و به امید خدا این راز سر به مهر را کشف نمایم. پدر من نیز مثل عمه ملوکم، طرفدار سفت و سخت طب سنتی است.
او میگوید قبل از اینکه غربیها پنیسیلین را اختراع کنند ما خودمان عنبرنساء داشتیم. عنبرنساء بلانسبت جمع پشکل الاغ ماده است. عنبرنساء حاوی مقادیر زیادی آنتیبیوتیک میباشد. یعنی چیزی که دنیای غرب با سختی و زحمت و مرارت و در آزمایشگاههای پیشرفته به آن رسیده را یک الاغ ماده با کمی چریدن در علفزار میتواند به آن برسد.
ما از این انشاء نتیجه میگیریم که بهتر است به جای تمرکز بر درس و مشق و سالها پشت نیمکتهای خشک و خشن نشستن، به سراغ طبیعت و چیزهایی برویم که در کتابهای دینی و احادیث به آن اشاره شده است.
حتی آنها که میخواهند خلبان بشوند بد نیست بدانند «برادران رایت» هنوز به دنیا نیامده بودند، که الاغ یکی از بزرگان دین ما پرواز میکرد و در احادیث زیادی به آن اشاره شده است. اما متاسفانه بشر امروز دچار غرور و نخوت شده و خودش را بسیار بالاتر از الاغ و شتر و گاو و گوسفند میداند.
من همینجا به کلاس و به آقای معلم قول میدهم که با تلاش و کوشش تا چند سال دیگر یک دکتر موفق اسلامی و کاملا سنتی برای کشور خود بشوم و چه بسا بتوانم در نهایت «راز شتر» را هم کشف نمایم. این بود انشای من!
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر