صبا؛ شهروندخبرنگار
یکی از مخاطبان «ایرانوایر» مرگ مادربزرگش را بر اثر ابتلا به «کرونا» و ابتلای پدرش به این ویروس را برای ما در پیامی شرح داده است. او به دلیل رعایت امنیت، از نوشتن نام خودش و نام شهر پرهیز کرده است. به گفته او، مادربزرگش روز جمعه بیست و پنجم بهمن ۱۳۹۸ درگذشته است و پدرش در حال حاضر در قرنطینه بیمارستان به سر میبرد.
***
«من توی شهری دور از خانوادهام، معلم هستم. جمعه دوهفته پیش زنگ زدم به مادرم که روز مادر رو تبریک بگم. دیدم داره گریه میکنه و میگه دیگه مادربزرگت رو نمیبینی. میگفت مادربزرگم همین نیم ساعت پیش فوت شده و صدای گریه بقیه هم از پشت تلفن میاومد. گفتم زنگ زدید اورژانس؟ گفت آره، الان اینجا هستن ولی میگن دیگه تموم کرده و بهتره نبریدش بیمارستان که هی بخوان تو تنفس مصنوعی و... دندههاشو بشکنن و زجرش بدن. الان بذارید تو آرامش بمیره. من که خودم شوکه بودم، نمیدونستم چی بگم. فقط بهش دلداری دادم و گفتم دارم راه میافتم.»
او خودش را به مراسم خاکسپاری میرساند: «فردا صبح راه افتادم و به مراسم خاکسپاریش رسیدم. اونجا همه اومده بودن و به رسم دلداری، خانواده مادریم رو در آغوش میگرفتن و گریه میکردن. مادربزرگم مثل همه مردهها غسل داده شد، کفن شد و روی قبر پدربزرگم خاک شد. همه فکر میکردیم به مرگ طبیعی فوت شده. چون سنشون بالا بود و ۲۰ سال بود که دیابت داشت و این اواخر دکترا گفته بودن دیگه آمپول انسولین هم بهش نزنید. این باعث شده بود حالشون بدترم بشه.»
او به خاطر مدر سه، روز یکشنبه به شهری که در آن معلم است، برمیگردد: «موقع خداحافظی حال جسمی مادرم کاملا خوب بود ولی پدرم خیلی بیحال بود و سرفه میکرد.» او توصیههای لازم را به آنها میکند: «پدر و مارم سالمند هستن و نمیتونن خوب با موبایل کار کنن و عضو شبکههای اجتماعی هم نیستن. به خاطر همین سعی کردم جوری که وحشت نکنن، بهشون بفهمونم که احتمال کرونا هم وجود داره و علایمش شبیه سرما خوردگیه.»
دو روز بعد که دوباره با خانهاش تماس میگیرد، متوجه میشود سرفههای مادرش بیشتر شدهاند: «از پشت تلفن نمیتونست راحت صحبت کنه. موقع حرف زدن نفسش میگرفت و تبدیل به سرفههای عمیق میشد. همه جملههاش نصفه نیمه بود. میگفت میترسم مریضی مادربزرگرو گرفته باشم. گفتم مگه چه مریضی داشت؟ میگفت ریههاش پر از عفونت بودند ولی تبدیل به خلط نمیشد که از بدنش بیاد بیرون. سرماخوردگی بدی داشت!»
او با شنیدن این توصیفها، یاد مراسم عمومی مادربزرگش و تماسهای دوستان، آشنایان و خانوادهاش با فرد متوفی افتاده و سعی کرده است به طوری که ترس زیاد ایجاد نکند، ماجرای ویروس کرونا و از بین رفتن افراد به دلیل ابتلا به این ویروس را برای خانوادهاش شرح دهد و اصرار میکند آنها به پزشک متخصص مراجعه کنند.
او روز بعد متوجه میشود خواهرش همراه همسر و فرزندش برای مراقبت از پدر و مادرش به خانه آنها رفتهاند: «حال مادرم بهتر بود ولی پدرم روز به روز حالش بدتر میشد اما حاضر نبود بره بیمارستان. میگفت اگه آدم مریض نباشه هم اونجا مریضش میکنن. یه روز صبح که خواهرم بلند میشه و حال پدرم رو میبینه، خیلی میترسه و زنگ میزنه اورژانس میان میبرنش.»
او بقیه شرح ماجرا را از خواهرش شنیده است: «تو بیمارستان، تو اتاقی بستری میشه که سه چهار نفر بیمارِ رو به مرگ اونجا بودن. برای پدرم دستگاه اکسیژن وصل میکنن و سرم میزنن و ازش آزمایش میگیرن. میگن جواب آزمایش تا شب میآد .تا جواب آزمایش بیاد، اینا تو بخش بودن و مردم و پرسنل هم در رفت و آمد. به خواهرم گفتم اگه جواب آزمایش مثبت باشه چی؟ چرا قرنطینهاش نمیکنن؟ میگفت تو پروندهاش نوشتن مشکوک به کرونا ولی میگن تا جواب آزمایش نیاد، قرنطینهاش نمیکنن.»
بار دیگر که تماس میگیرد، خواهرش از مرگ شوهر یکی از پرستارانی که در بیمارستان قرنطینه بوده است، خبر میدهد: «خواهرم میگفت بعد از این اتفاق، همه رو از بیمارستان مرخص کردن و پدرم و چهار نفر دیگه رو قرنطینه کردن. همه پرسنل لباس یه بار مصرف و ماسکهای پیشرفته زدن. به خواهرم که همراه بیمار بوده، فقط یه ماسک ساده جراحی دادن. خواهرم رفته داروخونه ماسک بخره که حداقل دوتا ماسک رو هم بزنه، گفتن سهمیه هر نفر فقط پنج تا ماسک ساده هست.»
او میگوید هنوز به شکل دقیق مشخص نشده که پدرش مبتلا به کرونا است یا نه: «هنوز نمیگن پدرم کرونا داره یا نه. میگن جواب این آزمایشی که ما ازش گرفتیم، قطعی نیست و باید بفرستیم تهران. هیج جای دیگه کیت آزمایش نیست و تهران هم تعداد محدودی دارن. گفتن بهتره حالا پدرتون تو قرنطینه باشه تا یه هفته.»
او میگوید اگر پدرش مبتلا به کرونا باشد، غیر از همه خانواده، تمام بستگانی که در مراسم ختم مادربزرگش شرکت کردهاند، همه دانشآموزان مدرسهای که تدریس میکند، همکاران شوهر خواهر و همکلاسیهای بچه خواهرش در معرض ابتلا به کرونا هستند: «با یه پزشک آشنا مشورت کردم. گفت الان باید فکر کنی که همه مردم ناقل هستن مگه این که عکسش ثابت بشه. خودش تو اورژانس بود و میگفت از دوماه پیش ما با مریضهای اینجوری سر و کار داشتیم و باور کن الان خودم هم ناقل بیماریام. منم فکر میکردم کسی که ناقله، حداقل علایم سرماخوردگی رو باید داشته باشه. به خاطر همین خودم هم سر کلاسهام حاضر میشدم و با ۵۰۰ دانش آموز سر و کار داشتم تا این که بعد از انتخابات، از تو شبکههای اجتماعی فهمیدم ک ۸۵ درصد از ناقلین، هیچ علایمی ندارند.»
او در پایان نوشته است: «این فقط یه برش از عمق فاجعهای است که در ایران در جریانه و یه چشمه از مدیریت بحران رو نشون میده.»
مطالب مرتبط
کرونا در ایران، اجساد چطور دفن میشوند، پرسنل درمان چه امکاناتی دارند؟
حواشی انتشار نامه منسوب به وزارت بهداشت در خصوص شیوع ویروس کرونا
مرگ دو مبتلا به ویروس کرونا در قم
وظیفه بینالمللی دولت روحانی در برابر شیوع کرونا چیست؟
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر