امیر پوریا
شاید تنوع اقوام گوناگون در ایران از بسیاری سرزمینهای دیگر دنیا بیشتر باشد. از این منظر، آنهم در جهان امروز که ساکنان هیچ اقلیمی منحصر به بومیان آن نیستند، میشد انتظار داشت که ایران به دلیل قدمت گونهگونی اقوام و گویشها، ظرفیت دموکراتیک و انسانی بالایی برای همزیستی این همه قوم در کنار یکدیگر یافته باشد. شاید ظواهر زندگی اجتماعی در ایران از این همزیستی خبر دهد؛ اما در ماهیت، چنین نیست. آرامشی که باید، در ذهنیت هر فرد نسبت به قوم و لهجه و زبان دیگری وجود ندارد یا دستکم اگر در بسیاری افراد موجود باشد، در رویارویی با همگان نمیتوان مطمئن بود. هرازگاهی باید تصادمی روی دهد تا در کمال تاسف، فاش شود که خودبرتربینیها از جانب قومی نسبت به قوم دیگر، همچنان تداوم دارد و جرقهای کوچک کافی است تا آتش آن از زیر خاکستر ظاهرا خاموش، سر برآوَرَد.
در میانههای سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر در جلسه رسانهای رسمی فیلم «آتابای» پنجمین فیلم بلند سینمایی «نیکی کریمی» در جایگاه کارگردان که بعد از نمایش این فیلم در سالن ویژه رسانهها و منتقدان برپا میشد، بحثی درگرفت که یکی از همان تصادمها را آفرید: روزنامهنگاری به نام «امیر فرضاللهی» که کارت حضور در کاخ جشنواره را از نشریه «سینما ویدئو» دریافت کرده بود، با واکنش تندی نسبت به بخش عمده دیالوگهای فیلم «آتابای» که به زبان ترکی نوشته و اجرا شده است، به فیلم و سازندگان آن خرده گرفت. نیکی کریمی کارگردان فیلم در جواب او از این گفت که اغلب محصولات سینمایی کشور به همان زبان فارسی پایتخت ساخته میشوند و خوب و ضروری است که گاهی فیلمهایی با زبان اقلیمهای دیگر ایران کار کنند. «هادی حجازیفر»، فیلمنامهنویس و بازیگر فیلم که خود اهل شهرستان خوی در آذربایجان غربی است، در مقابل این فرد موضع صریحتری اتخاذ کرد و نگاه او را «فاشیستی» و این نوع نظرها درباره اقوام را منجر به «جداییطلبی» خواند. تفکری که حجازیفر کوشید آن را نمایندگی کند، در مقابل آن دیدگاه آشنای حکومتهای خودمحور قرار میگیرد که همواره ایده «یک ملت، یک زبان» را همچون سرچشمه امنیت و اقتدار ملی طرح میکنند. در ایران، این نگاه در حاکمیت وجود دارد که هر نوع گرایش قومی نزد مردمان کرد، ترک، بلوچ یا افغان را نشانی از جداییطلبی و تمایل به استقلال قومی و اقلیمی بیانگارد. در مقابل، ایده تفاهم میان اقوام بر این اصل استوار است که همزیستیهای صلحآمیز بههیچوجه منکر ویژگیهای خاص بومی و قومی نیست. حجازیفر از همین منظر، پاسخ خود را به نکوهش جداییطلبی در تفکر فرد خردهگیر، آراست.
نشریه «سینما ویدئو» که نام این فرد در کنار آن نشست و سوال او در جلسه، از جانب آن خوانده شد، به مدیریت «ابوالقاسم طالبی» منتشر میشود: اصولگرای قدیمی و سازنده فیلم «قلادههای طلا» در سال ۱۳۹۰ که دیدگاه رایج و جاری سیستم را درباره اعتراضهای مردمی تصویر میکرد: اینکه آن همه اعتراض مردم به نتایج اعلامشده انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ نتیجه توطئه و تحریکات برنامهریزیشده چند جاسوس و مامور از سوی آمریکا، انگلیس، اسرائیل و ضدانقلاب بوده و همان فرد تخریبگری در آن نقش داشته که در اعتراضهای دانشجویی تیر ۱۳۷۸ نیز حاضر بوده است؛ اما اگر این سوابق را با دیدگاه فردی امیر فرضاللهی در نشست فیلم «آتابای» یک جا جمع نزنیم و آنها را نامرتبط به یکدیگر بپنداریم، همچنان جملهای که «محمود گبرلو» گرداننده جلسه از روی سوال مکتوب این فرد خواند، طنینی از جنس نگرش رسمی دارد. او نوشته بود: «زبان رسمی ایران، فارسی است. این چه مدل فیلمسازی است که در کشور ایران مخاطب ایرانی باید فیلم ایرانی را با زیرنویس فارسی ببیند؟». بیگانهپنداری قوم ترکزبان که در نهان این جمله محسوس است، همان دیدگاهی را تداعی میکند که زندهیاد «ناصر ایرانپور»، پژوهشگر و نویسنده به حکومتهای تمامیتگرا نسبت میداد: «در قاموس تمامیتگراها جنگ ابزار اصلی سیاست است. «تهدیدات خارجی» یکی از اصلیترین واژهها و محورهای تبلیغی آن را تشکیل میدهد که تاکید بر آن، بر ملیگرایی مبتنی بر قومیتگرایی افراطی (یک ملت، یک زبان، یک دین) استوار است. شاهبیت فاشیستها «ملت»، «وحدت ملی»، «امنیت ملی» و تقدس این «ارزشها» است».
البته بیراه نیست اگر این ریشهیابی را فراتر از ابعاد سوال فرد مذکور بدانیم. همانگونه که سوال قبلی او از نیکی کریمی نیز با طعنهای همراه بود که بهجای نقد، نوعی تخریب شخصیتی در قبال تنها فیلمساز زن حاضر در جشنواره سی و هشتم فجر به چشم میآمد. او نوشته بود: «چند فیلم دیگر باید بسازید تا مشخص شود حرفه شما بازیگری است؟»! اما در امتداد این طرح دیدگاه منفی که میتواند در نقد فیلم بیاید و تریبون طرح آن نشست رسانهای یک فیلم در جشنواره نیست، آنچه همکار نشریه «سینما ویدئو» در سوال توام با تبعیض قومیتی طرح کرد، از نظر سینمایی نیز نشان نبود شناخت اولیه به حساب میآید. در تمام کشورهای صاحب تنوع تولید سینمایی، فیلمهایی به زبانی غیر از زبان رسمی آن کشور ساخته میشود و برای مردم، با زیرنویس به زبان ملی آنها به نمایش درمیآید. جدا از بحث زیرنویس، نهتنها نمونه متعالی «باشو غریبه کوچک» اثر آقای «بهرام بیضایی» در سینمای ایران بهعنوان نمونه والای سینمای ملی با هویت همهجانبه ایرانی ماندگار شده است، بلکه همین دو سه سال اخیر فیلم اثرگذار «اِو» (به زبان آذری، به معنای «خانه») ساخته «اصغر یوسفینژاد» را داشتهایم که بهتمامی به زبان آذری ساخته شد و از سوی بسیاری سینمادوستان و سینماشناسان، مورد تحسین قرار گرفت. فیلمی که روایت آن بدون سپری شدن در دل فرهنگ آذری، معنای درست خود را پیدا نمیکرد و از بنیان باید در همان جغرافیا و در دل همان مناسبات خانوادگی و فرهنگی و قومی شکل میگرفت. حتی وقتی فیلمی با زبانی خارج از محدوده اقوام یک کشور ساخته میشود و با زیرنویس به مردم خود کشور عرضه میشود، تعجب و تفکیکی در کار نیست و بهعنوانمثال، فیلم «نامههایی از آیووجیما» ساخته کلینت ایستوود که بهکلی به زبان ژاپنی ساختهشده، نهتنها فیلم آمریکایی تلقی میشود؛ بلکه در شاخههای مهم بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه، کاندیداتوری جایزه اسکار نیز به آن تعلق میگیرد: جایزهای که اهداکننده آن آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا همواره به جلوههای «ملی» آن توجه داشته است.
درنهایت، میتوان بهروشنی دید که در شکل خوشبینانه، کمدانی و ندانمکاری و در نگاه آسیبشناسانه، برخوردی که به تعبیر نویسنده فیلمنامه «آتابای» برآمده از تفکر فاشیستی است تا چه اندازه مفهومی چون زندگی اجتماعی مردمان یک سرزمین را کژ، غیرانسانی و خصومتآمیز ترسیم میکند و حتی از دلایل ساختاری و سینمایی زبان متناسب با فضا و تصاویر اثر نیز غافل میماند. نیکی کریمی از ابتدای شکلگیری «آتابای» از تاثیرپذیری خود از «نوری بیلگه جیلان»، فیلمساز مشهور سینمای کنونی ترکیه گفته بود و درک نسبت بین فضاسازی بصری فیلم با آن محیط و اقلیم و زبان، ساده به نظر میرسد. برخورد با ویژگیهای قومی فیلمی به دلیل اینکه برخی شخصیتهای آن -و نه تمامشان- به زبان رسمی کشور حرف نمیزنند، درست همانقدر از ساحت هنر به دور است که بخواهیم بگوییم «حسین علیزاده»، آهنگساز همین فیلم، نباید از هیچ ساز یا ارکستراسیونی به شیوه کلاسیک در موسیقی متن آن بهره میبرد؛ چونکه این شیوهها غربی است و بومی و آذری نیست. جهان و هنر، هر دو وسعت و بیانی گستردهتر از این محدودنگریها و حقارتها دارند.
از همین نویسنده بخوانید:
جشنواره فجر؛ بحران مشروعیت مانند یک دهه پیش
داستان ممنوعیت بازیگران قبل از انقلاب؛ سنگاندازی به بازیگر شمر بعد از تعزیه
شب منتقدان، نامه مجیدی و چند سینماگر معترض
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر