شاھین نجفی
جایی میان برشت و بکت
ناگزیری در میانهای هولناک، در عطش سیراب کردن آنانکه احتمالا نمی دانند (گویا تو میدانی!) بمیری و پیامآوری شوی با کولهای تهی و بدنی از رمق افتاده:
آی مردم آنکه شما...
آی مردم آنچه شما...
تلخک از کناره لبخند میزند؛ انسانِ مفلوکِ سادهدل!
آنها را با بتانشان به حال خویش رها کن و بگذار قربانی کنند.
تو: اما قربانی میشوند
او: و قربانی پسین تویی
تو: گناهانشان آنچنان است که تنها باید خدای را سلاخی کنند تا...
او: تا به سخره بنشینند انسانِ مفلوک!
انسان مغلوب؛ به قربانگاه بازار که میروی صدای شلاقها را ثبت کن
تو: قربانیان را چهکنم؟
او: نظاره کن
------
متن ترانه
شاکلام
شاکلامه
مشتری شو
مشت و وا نکن که اشتباهه
راه هاره اّرهساره
ته
باقی باغ کویره
مشتری شو
مغزهای استیجاری
اختناق ابتذال
خم، لِهتا ِخرِتلاق
حمله به باتلاق
همه له حامله حامل ِسل عامل صلح؟
فاصله بگیر فاسده
فاتحه بمیر قاصد
مرگ حض وافیه
خط ربط خبط مار غاشیه
خراج خواجه وارداته داره
تاج داره، دار تاج ماس
راس بایست هی حواست هس؟
پوتین پوشیده پف یوزهای منقرض
بردههای معترض
مصلحه؟ نه مسلحه! ا
کاش های کشکه شک نکن
همسفره های همدست
هم روسو شده
سکوته
سقوطه
برهوته
مشتری شو
بچه های نصفه نیمه شب
های بوی گرد و بوس و دست روس و خازن خدا
خزر پاره پاره پور رستمیم و نزل های دست چندمی
کون بی مکان
تاجره، فاجریده فاخرخره
شاشقیقه گشنه خواب های مهربان
رگ نمونده
سوزنا کجان
مشتری شو
برقص با گریه های من خلیل بی دلیل
بجنگ با صدای من اراده ی علیل
شیار شمشیر
صورت شیر، ا
به نام توله های پیر
گشنه های سیر
داغ شونه های برده ها زیر تیغ خان
نگو به میرزا خان
اونکه خون رعیت و خورد خانه
خونه رود خونه
روده رو زمین
روزه روز چندمین که باد ُبرده َبرده ها رو
باز مرده دارهارو
رشدشایعات
دشت ضایعات
کات؛
پشت صحنه های قتل لات
پات روی گاز
جاده
شاخ توی گوش و گو
شیخ شام را چه شد؟
دخترم به جای نان
بیا و مشتری شو
مطالب مرتبط:
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر